#نامه
#زهرا_حسینی
#تولد_یک_سالگی
#تشکر
آقای یاد، یادآوری کردند. من چقدر بی فکر بودم که یک تشکر هم نکرده بودم. ممنونم از ایشون.
من، زهرا حسینی ملقب به افراسیاب هنوز که هنوز است، دو ماه نشده که وارد این باغ شدم. جو صمیمی که دوستان مهیا کردند واقعا دلپذیره من چقدر میپسندم. آدم شوخی هستم و ناخواسته خیلی ها را ناراحت میکنم، چون به قول سچینه فکر میکنم همه مثل خودم هستند. ماجراهای عجیبی را در این باغ تجربه کردم. دعوا، خنده، دوستی، خواهران عزیزتر از جآنم و اساتید و برگ اعظم. واقعا بعضی وقتها حس که نه، یقین پیدا میکنم مدیون برگ اعظم هستم. چون این فضا رو من هیچ جایی نمیتوانستم پیدا کنم.
من در این باغ خانواده دارم! یک خانواده بزرگ به سرپرستی استاد. مادر دارم که سنگ صبورم است. خواهرانی دارم که هم با همدیگر دیوانگی میکنیم، هم در آغوش امن هم، بغض هایمام را تخلیه میکنیم!
در این باغ خیلی چیزها چه از لحاظ دینی و علمی و گرافیک و کلا همه چیز آموختم.
همه چیز تمام است به قوله معروف.
خلاصه که زیادم صحبت نکنم...خوبی، بدی دیدید حلال کنید که شاید فردایی نباشم.
انشاءالله در کنار هم رشد کنیم و برگ بگیریم.
با آرزوی شهادت. یاعلی مدد.