سلام و نور.
جمعه ها دلم قرمز قرمز می شود. و دلم اناری از سرزمین مسجدالاقصی می خواهد. اناری که از باغ های سرسبز کنار مدیترانه عمل آمده باشد. و مجاهد و ابراهیمی و حیدر و سید موسوی فرغون به دست در کوچه پس کوچه های اورشلیم انار تازه بفروشند. و مجاهد فریاد آزادی بزند ....دریا موج نیست ککا...دریا امن است ککا و حیدر درهای تمام زندان ها را باز بگذارد و سید دسته صدفی را در مدیترانه بیاندازد و به تمام کودکان اورشلیم داستان نویسی خلاق بیاموزد و آرمین همه اش بگوید اینها همه عرب هستند آیا چرخش قلم نویسند محترم و هیام خوشه های انار کنار مسجدالاقصی را برای تمام تشنگان نور جدا کند و احد در صحن قدس کلاس ادبیات عرب با مزه فلسفه بگذارد و نان تازه از تنور در بیاورد و محمدی و غروی شعر حاج قاسم را به تمام زبانها ترجمه کنند و دختر محی مردگان را زنده کند و احف در کوچه ها مزه بریزد و مورچه ها جمع شوند وسلیمانی را صدا بزنند و محمد حسین عمومی سیطره نور را بسازد و به لهجه اصفهانی به اصفهانی های باغ انار کنار قبه الصخره اپلیکیشن بدهد با گز آردی و سپهر و خانم مقیمی برای تمام یتیمان شهر ماست و خیار ببرند با زیتون رودبار و و.... و بقیه درختان ...
کنار صحن قدس یک فرم آنلاین بسازیم تا تمام مردم جهان در آن نام نویسی کنند و به جای عشرون صابرون الف الف الف مئه صابرون را ایجاد کنیم.
و دم غروب خاتم الاوصیا نماز را ببندد و عیسی را ببینم که چطور به لهجه ناصری اش نماز می خواند.
و تو ای درخت انار برخیز....برخیز....برخیز ببینم کنترل کجاست.
#مونولوگ
#داستان_طور
@ANARSTORY