eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
880 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
153 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
دندان‌هایم را به هم می‌ساییدم و حتما صدای دندان‌قروچه‌ام را شنید که خندید. بالاخره صدایم از گلوی خشکم درآمد: چی می‌خوای؟ باز هم خندید. با دو قدم بلند رفتم وسط کوچه و دور خودم چرخیدم. آن وقت شب هیچ‌کس در کوچه نبود؛ ولی این را حس می‌کردم که آن عوضی همان نزدیکی‌هاست. بیشتر خندید. -هول نشو پسر. پیدا کردن من سخته. او آن نزدیک بود. داشت من را می‌دید. داستان جنایی، معمایی و هیجان‌انگیز به قلم فاطمه شکیبا؛ هرشب در: https://eitaa.com/joinchat/4209770517Cd7795651b7