eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
917 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خط روایت
راننده اسنپ یک مرد سبیل کلفت بود با صورت سه‌تیغ و پیراهن آستین کوتاهی که در تاریک و روشنای ۹ شب سرخابی می‌دیدمش. مثل بیش‌تر راننده اسنپ‌ها که خوب بلدند سر حرف را باز کنند با گفتن «ببخشید جناب طول کشید خیلی شلوغ بود.» شروع کرد. بعد از تبادل اطلاعات اخباری با همسرم در مورد علت شلوغی، راننده رسید به: «وقتی آقای رییسی قوه قضاییه بود باهاش برخورد داشتم.» گوش‌هایم تیز شد که کجا، چطور و چرا با او برخورد داشته و ته ماجرا چه شده؟! اما بدون اینکه من و حاج آقا چیزی بپرسیم خودش از ب بسم الله توضیح داد. با نامزدش سفر مشهد بودند و به خاطر پرونده‌ای که برایش ساختند مجبور می‌شود ۱۸ بار از قم تا مشهد برود برای رسیدگی به پرونده. از در دادگاه بیرون می‌آمده که رییسی را مشغول مصاحبه دیده؛ با صدای بلند صدایش کرده و گفته :«با شما کار دارم.» آقای رییسی هم به یکی از همراهان اشاره کرده که: «ببین چه کار دارد.» آقای سبیلو گفته: «نه با خود شما کار دارم!» و مثل الان که برای ما می‌گوید، سیر تا پیاز ماجرا را برای رئیس قوه قضائیه گفته. ایشان هم به همراهش گفته ماجرا را پیگیری کنید و من را در جریان بگذارید. من اعتقادی ندارم به این پیگیری‌ها و انقدر در پیچ و خم‌های اداره‌ها و نامه‌بازی‌ها بدخاطره هستم که حتی در دیدار ۱۰-۱۲ روز پیش آقای رییسی با مردم قم، وقتی هیاهوی مردم را برای نامه نوشتن دیدم با تعجب از امیدشان به رسیدگی، گذشتم... _ «کار به جایی رسید که اون کسی که پرونده‌سازی کرده بود خلع لباس شد و اومد جلوی در خونه‌مون رضایت بگیره. گفتم کاغذ می‌چسبونم روی در ۱۸ بار برو بیا تاریخ بزن تا رضایت بدم. ۲-۳ بار رفت و اومد دلم سوخت دیگه...» ۱ خرداد ۱۴۰۳ ✍ .عین @khatterevayat http://eitaa.com/by_horre
🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷: الحمدلله که معاصر شماها بودیم. در تاریخ، رییس علی دلواری ها را خوانده بودیم. حسرت ندیدنش را می‌خوردیم تا تو را در اوج آسمانها دیدیم. fatemeh: من هیچ نمی‌دانم فقط می‌دانم لفظ زیبای شهید عجیب به شما می‌آید آقا سید ... فقط کاش فکری به حال ما جاماندگان می‌کردی که داغ نبودنت،جانمان را عجیب سوزانده است . 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷: کوتوله های سیاسی برنامه های تلویزیونی را قبضه کرده‌اند و داعیه دوستی با تو را دارند. همان متفرعنین قبلی هستند با همان باد غرور و نخوت و تعفن. من نمی‌دانم چند کارخانه را راه انداخته ای در این سه سال. ای کاش کسی برای ما تبیین کند زحمات تو را. °•مـــــــینو قَلــمـــــ•°: همان روزی که در دیدار مردمی تبریز به پای گروهِ سرود برخاستی و آنقدر با محبت و احترام از آنها تشکر کردی باید می‌فهمیدم این آخرین دیدار است. تو با دختران سرزمینت چه کردی؟ تو با دخترانِ دیار تبریز چه کردی؟(: 𝓱𝓪𝓭𝓲𝓼.♡: سید! باور کنم اکنون لباس‌های مشکیم را پوشیده‌ام و در مجلس ختمت نشستم؟ چقدر ‌طول میکشد باور کنم نبودنت را؟! خبر شهادتت را که صبح شنیدم نمی‌دانم تا کی چشمانم برایت بارید! برای غربتت برای دویدن‌هایت که هرگز به چشم نمی‌آمد! برای...برای آن شانه‌های به خاک نشسته‌ات که سوغات روستای کروچان بود! یا کفش هایت، که سیراب گِل های سیستان شده بود؟! سید، دلم می‌خواهد فردا صبح که بیدار شوم، به جای اینکه تیتر خبر باشد"پیکر شهید جمهور سیدابراهیم رییسی امروز ساعت 16:30 از جمکران تا حرم تشییع می‌شود" بنویسد، " رییس جمهور فردا میهمان مردم قم می‌شود" و من اینبار لباس‌هایم را سریع می‌پوشم و به دیدنت می‌آیم و تو درحالی که سرت را از پنجره ماشین خارج کردی از میان جمعیت می‌گذری و دست هایت را برایشان تکان میدهی! و من هرگز فراموش نخواهم کرد شادی روزی را که تو منصوب به ریاست جمهور، شدی! کاش بودی! راستی مرا میبخشی؟! برای نمک‌نشناسی‌هایم؟! برای اینکه قدر بودنت را ندانستم؟! باور کنم که امسال اسمت را میان لیست منتخبان ریاست جمهوری نمی‌بینم؟! سید روز هارا می‌شمردم برای انتخابات، تا اسمت را روی کاغذ بنویسم، اما نمی‌دانستم آنقدر زود انتخابات می‌شود، اما اینبار بدون حضورت! سید قول می‌دهی برایمان دعا کنی؟! برای ماهایی که گاهی در راه حق لرزیده‌ایم! برای ماکه چشم‌‌هایمان را به روی خدمتت بستیم! بستیم و فقط گلایه کردیم و چه بد مردمی بودیم! 🖤 Xx: از دست دادنت راحت بود اما کنار اومدن باهاش خیلی سخته هنوزم باور نکردم رفتنت رو کاش خواب باشه! رویا باشه! یه ایران عزادارته سید ریحانه: به نام خدای شهیدان خدایی که اشک‌های عاشقان را می‌بیند. نجوای دلدادگان را می‌شنود و از آه جاماندگان خبر دارد؛ به نام خدای جاماندگان... ما جامانده به دنیا آمدیم. با همان تربتی که کاممان را باز کردند و با همان نام اعلای علی که در گوشمان خواندند، فهمیدیم جامانده‌ایم. قرن‌ها ست که به جاماندن عادت کرده‌ایم. انقلاب فرصتی بود برای رسیدن، ولی باز هم جا ماندیم؛ از گلوله‌های گوهرشاد و میدان ژاله و از آن جمعه خونین، جاماندیم. آن روزها که مطهری، رجایی و باهنر می‌رسیدند ما در کتم عدم جاماندیم. بوی بهشت از بهشتی پیچیده بود و ما در برزخ «قالو بلی» جاماندیم. تن‌ها روی سیم خاردار می‌رفت و ما در سیم خاردار نفس جاماندیم. مدافعان، گرد حرم می‌گشتند و ما بین قیل و قال و ادعا جاماندیم. نیمه شب، سردار با دست بریده به دیدار یار می‌رفت و ما در خوابی پر از زنگار جاماندیم. آرمان‌ها در میدان قطعه قطعه میشدند و ما مصلحت اندیشانه در دنیای مجازی جاماندیم. میبینی؟ به جاماندن عادت کرده بودیم تا تو آمدی. شهر به شهر، روستا به روستا و چادر به چادر عشایر رفتی و راه «جانماندن» را نشان دادی. دعبل‌وار، دار خود را به دوش کشیدی و بهشتی‌وار از طعنه‌ها گذشتی. پروانه‌وار، آنقدر بال و پر زدی که راز سوختن را پیدا کردی؛ رازی که از در سوخته و خیمه‌های آتش گرفته شنیده بودی. رجایی، باهنر، بهشتی، سردار و حالا تو، نمی‌دانم این چه رازی‌ست که رسیدن در مکتب روح الله با سوختن است. رازی‌ست بین مادر و فرزند، ما نامحرمان را چه کار؟ باید دویدن و خسته نشدن را از فرزند بیاموزیم تا شاید مادر، گوشه‌ای از آن چادر سوخته‌اش را نشان‌مان دهد. شاید آن وقت بتوانیم به نفوس مطمئنه اقتدا کنیم و چون «ابراهیم» در آتشی بسوزیم که گلستان عبادالله است. 𝓱𝓪𝓭𝓲𝓼.♡: این باران قم بی دلیل نیست! سید انگار بغض آسمان قم هم، برایت ترکیده و می‌خواهد زمین را برای حضورت آب و جارو کند! اینبار ما به دیدنت خواهیم آمد و تو آرام بخواب!
ShahideJomhoor Sadeghatashi.mp3
9.75M
قطعه موسیقی خواننده و آهنگساز: شاعر: 🖤ای انتخاب مردم ایران حالا خدا هم انتخابت کرد🖤 انتشار با شما @Sadeghatashi7
🔰 بسته‌ی «شهید جمهور»☝️ 🇮🇷 ویژه‌ی شهادت آیت الله سید ابراهیم رئیسی ✅ بسته سی و نهم شامل ۱۰ نماهنگ با کیفیت اصلی 🎞 نماهنگ تنها رفتی و بی تو موجی سرگردانم 🔗 B2n.ir/r12813 🎞 نماهنگ وداع باشکوه تهرانی ها با شهید جمهور 🔗 B2n.ir/t49860 🎞 نماهنگ حرفِ دل زائران رضوی با رئیس جمهور 🔗 B2n.ir/f28601 🎞 نماهنگ دریایم باش 🔗 B2n.ir/s36292 🎞 نماهنگ رئیسی عزیز 🔗 B2n.ir/z34193 🎞 نماهنگ زندگی‌ام را مرهون امام رضا هستم 🔗 B2n.ir/j96888 🎞 نماهنگ سپیده رو با صدای هلالی 🔗 B2n.ir/a59106 🎞 نماهنگ سید محرومان 🔗 B2n.ir/j48046 🎞 نماهنگ شهید جمهور 🔗 B2n.ir/y87890 🎞 نماهنگ وداع باشکوه تبریز با شهدای خدمت 🔗 B2n.ir/m40558 ا------------------------------------------------ا 🔰 بازار محتوای جبهه 🗃 جامع ترین بانک محتوایی کنشگری فرهنگی اجتماعی 📍آخرین تولیدات رسانه ای، هنری، گرافیکی و ... برای جهاد تبیین در قالب های: پوستر، اینفوگرافیک، موشن‌گرافیک، مستند، محتوای متنی، نماهنگ، اقلام تبلیغاتی، استوری و ... 🆔 @Jebhemarket_ir 🌐 jebhemarket.ir
قسمت اول یک حق حق می‌دهم. حق می‌دهم به مردم. مردمی که سه سال پیش مردی را انتخاب کردند. سه سال که هیچ سی سال هم می‌گذشت نمی‌توانستیم ثابت کنیم سید ابراهیم رییسی این همه کار کرده. در سینما برای اینکه توجه همه به فیلم جلب شود چراغ ها را خاموش می‌کنند. خاموشی چراغ ها غفلت‌زدایی می‌کند. خاموشی نورافکن های داخل سالن یک پیام دارد‌. یعنی: هیس یک ماجرای جدید در حال اتفاق افتادن است‌. هر چقدر هم در سینما حواست پرت باشد بااین موضوع حواس‌جمع می‌شوی. چون مهمترین چیز نور بود که فقط از پرده منعکس می‌شود. آقای رییسی عزیز، نوری بود که می‌تابید. این خاموشی و رفتن و شهادت هم عاملی شد برای حواس‌جمع شدن همه ملت. با هر سلیقه‌ای. فیلم جدید شروع شده. پرده جدید همان مفهموم مرگ وحیات برای هر دو جبهه حق و باطل است. ایران محل پناه همه جهان شده. حتی روسیهٔ دم بریده و شیطون بلا هم می‌یاد از ما پهپاد می‌گیره که بزنه توی اوکراین پدرسوخته. یمن و غزه که دیگه هیچی. پرده جدید نیاز به حواس جمعی داشت. نیاز داشت که مردم ایران متوجه بشوند که تکرار فتنه از ده سال یکبار رسیده به پنج سال و سه سال و ... در سالگرد پانزده خرداد باید تاکید کنیم که هر ده سال یکبار می‌خواستند زمینمان بزنند. البته بعد از هشت سال جنگ پیوسته سخت و سفت که به نتیجه نرسیدند به جنگ نرم و خواب آور پناه آوردند. اجالتا ۶۷ و ۷۸ و ۸۸ و ۹۸ و ۱۴۰۱ و ....بین این تاریخ ها هم صدها اتفاق بزرگ و کوچک افتاد...رجوع شود به کتاب نازنینِ چهل تدبیر. شاید اگر حواسمان جمع نمی‌شد در همین روزها فتنه جدیدی راه می‌انداختند، مثلا مرد، زندگی، آزادی🙄😐. خب بالاخره ما مردا هم گناه داشتیم. چرا همش شعبون یبارم رمضون. همین الان زن رمضون زنگ زده گفته رمضون غلط کرده. گفته بذاریم زن زندگی، طلعت.😬. طلعت، اسم زن رمضونه.😃 خب بحث جدیه. نخند. داشتم فرمایشاتم را عرض می‌کردم. به نوبه خودم از همه شهدای خدمت تشکر می‌کنم. برای بازماندگان طلب صبر و برای مردم توفیق شرکت در انتخابات و بصیرت دارم. این یادداشت ادامه دارد. @anarstory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بخش‌هایی از سخنان دکتر علم‌الهدی همسر شهید آیت‌الله رییسی در مراسم گرامیداشت شهدای خدمت در دانشگاه فردوسی مشهد
«حواس‌پرت» حدود ۱ ماه شده که ما فهمیده‌ایم زن‌عمو سرطان دارد. روزی که جواب آزمایش نهایی شد، خبردار شدیم و فردایش باید شیمی درمانی شروع می‌شد. باید هر چه زودتر سد راه سلول‌های منافق خاک تنش می‌شد؛ هرچند شیمی درمانی تر و خشک سلول‌ها را باهم می‌سوزاند. تر و خشک بیمار و خانواده‌اش را هم. فاطمه مثل مامانش موهایش را پسرانه زد. حتی اگر نمی‌زد هم در فشار تحویل تکالیف و امتحانات پایان‌ترمش هم‌زمان با پرستاری، خانه‌داری و مهمان‌داری، موهایش می‌ریخت. موهای سر فداکارترین قسمت بدن هستند، هر کجای بدن کم می‌آورد برای بقای آن قسمت از خودشان می‌گذرند! هیچ کس هم به این همه فداکاری‌شان راضی نیست! زن‌عمو روحیه‌اش را باخته بود و محمدحسین ۲-۳ ساله‌اش را از خودش دور می‌کرد که در نبودش بچه آسیب روحی جدی نبیند. زهرای ۱۰ ساله از غم بیماری مامانش در تب می‌سوخت و از اصطکاک و جرقه‌‌های نوجوانی دختر و مادری‌شان خبری نبود. تب و کوتاهی موها تنها واکنش فیزیکی خانواده‌شان نبود. داغ دل فاطمه هر روز پخته‌ترش می‌کند. از صدای دویدن زهرا و محمدحسین بالای سرمان خبری نیست چون زن‌عمو استراحت لازم دارد. علاوه بر این‌ها، فکر می‌کردم فشار بیماری برای عمو اقتصادی هم باشد. با یک حساب سرانگشتی تغذیه روزانه بیمار سرطانی به ۱ میلیون نرسد، تغذیه ۲-۳ روزش حتما می‌رسد. بماند که اعضای خانواده هم باید خودشان را تقویت کنند برای رسیدگی به بیماری که بهبودش هیچ تاریخ مشخصی ندارد. هزینه‌ی آمپول‌های چند ده میلیونی و شیمی درمانی هم بیاید رویَش. روز اول شیمی درمانی زن‌عمو، مامان همراهش بود و تعریف کرد که متوجه شده درمان سرطان رایگان شده. تعجب کردم و خدا را شکر. «درمان سرطان رایگان شد» را در گوگل زدم که تاریخ خبر را ببینم. برای دولت سیزدهم بود؛ دولت شهید رئیسی. عمو تنها کسی نیست که نمی‌داند این خدمات از طرف چه کسی است. بعید می‌دانم اگر فهمیده باشد، هنوز هم معتقد باشد که شاه باید بیاید مملکت را درست کند و آخوندها باعث همه‌ی مشکلات کشورند. هر چند بعید هم می‌دانم در درد بیمارداری حواسش به این چیزها باشد؛ خدا را شکر که حالا فقط درد بیمارداری دارد نه فشار اقتصادی درمان... ✍حُرّه.عین ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ http://eitaa.com/by_horre
هدایت شده از Aminikhaah🇱🇧
به بهانه‌ی چهلم شهید جمهور 🔰 پیروز این انتخابات آقای رئیسی است. خدا آبروی او را خرید و در یک حصار قرار داد. پنج تا مناظره شد و کسی جرأت نکرد مستقیم به او توهین کند. ✍🏻 نماینده‌ی جریانی که شمشیرشان روی آقای رئیسی کشیده است، آخرش می‌گوید از ستاد آقای رئیسی در ستاد من فعالیت دارند، یعنی آخرسر می‌خواهد از جانب‌ آقای رئیسی برای خودش رأی جمع کند. ▫️خدا چه عزت و آبرویی به این مرد داد و چطور در این انقلاب جاودانه شد. 🔘 رهبری فرمودند: "اگر کار او ادامه پیدا می‌کرد مشکلات بزرگ اقتصادی را حل می‌کرد." ما اصلا نگاهمان به آقای رئیسی به چشم یک نعمت نبود، در حالی که او لطف خدا به ملت ما بود، نعمت خدا بود، آدمی که یک ذره نمی‌گذاشت تنش یا تشنجی از جانب او به جامعه منتقل شود، همه را در خودش هضم می‌کرد. ✍🏻 ولی این روزهای آخر مشخص بود که به اضطرار دارد می‌رسد. آخرین صحبتی که در هیئت دولت می‌کند می‌گوید: "من تحت فشار روحی هستم." بعضی اطرافیانش می‌گفتند روزهای آخر در نمازش این آیه را می‌خواندند: «رَب أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ» (سوره قمر، آیه۱۰). ↩ این دعای حضرت نوح قبل از نزول عذاب است. یعنی: "خدایا من دیگر نمی‌توانم، تو دستم را بگیر". تا الان تحمل کردم ولی دیگر نمی‌توانم. ▫️برای شادی روح رئیس جمهور عزیز و همراهان شهیدشان فاتحه‌ای به همراه صلوات قرائت فرمایید‌. 📌 برگرفته از جلسه «استغاثه برای پیروزی» @Aminikhaah