#صرفعملی
در را که میبندند. لب میآورد و با بغض توی صدایش به در اشاره میکند: بیرون ...بیرون...
فاطمه، دستش را میبرد توی کیفش و زود شکلاتی پیدا میکند و خم میشود سمتش: بفرما خوشکلم ...چرا گریه میکنی؟
آرام میشود، انگار از اول هم گریهای نکرده.
یاد نورا میافتم. الان دارد چه کار میکند؟
-فاطمهخانم ما هم گریه کنیم بهمون شکلات میدین؟
-نه دیگه شما خودتون خودتون رو آروم کنین.
- خب...ضرب ضربا ضربوا ؛ آن مرد زد، آن دو مرد زدند، آن مردان زدند
-آره استاد، همهی مردا بد بودند انگار، الان الحمدلله بهتر شدن.
-ضربت ضربتا ضربن، آن زن زد، آن دو زن زدند، آن زنان زدند
-خیلی خوب بوده که زنها هم دست بزن داشتن و کتک خور خالی نبودن
- همه چی رو به شوخی گرفتینا؟
-استاد مگه همه چی شوخی نیست؟ ما فقط یه جدی داریم اونم مرگه،
-اونم حتما چون هنوز شما تجربهاش نکردی جدی مونده فکر کنم.
-احتمالا استاد، بعید نیست دلیلش همین باشه.
ماژیک دیگری برمیدارد: خب همین شما، فعل مخاطب و متکلم ضرب رو صرف کنید.
-من با ضرب صرف نمیکنم. با اکلَ صرف میکنم چون الان خیلی گشنم شده...
-نه همون ضرب
-واقعا دوستان، الان من با اکل صرف کنم شما بیشتر یادتون میمونه یا با ضرب ؟
مسلمه اکل
اصلا ماضی هم نه مضارع
اکلُ نأکلُ این متکلمش
تأکل تأکلان تأکلون ...
اصلا استاد یه استراحت بدین لطفاً...ما این أکل رو به صورت عملی صرف میکنیم خوب جا بیفته برامون.
جعبهی شیرینی را از توی پاکت درمیآورم. جعبه را که دستم میبیند. با دستش بفرمایی میزند و مینشیند روی صندلی.
جعبه را باز میکنم و به سمتش میروم: نه ممنونم من نمیخورم.
-آهان درسته استاد، شما فعل أضرب رو بیشتر دوست دارین.
از ردیف اول شروع میکنم به تعارف کردن...
-من دوتا برمیدارم.
-شما پنجتا بردار اصلا
-من نمیخورم ممنون.
-آره، منم تو کیفم پر شکلات بود نمیخوردم.
-شما...شما...شما...وشما.
هانیهخانم و دخترش روی زمین نشستهاند؛ خدا خیرت بده چه قدر گشنم شدهبود.