بسمربالزهراسلاماللهعلیها
#شماره_یک
#توجه
عِمران واقفی:
آقا برنامه عوض شد.
#تمرین.
همه به ده سال آینده #من نامه بنویسید.
من=برگ
اگر سه میلیون رو بردم...ده فرغون و ده قیچی باغبانی میخرم برای باغ.
***
#تمرین
💟هی بنده خدا استاد خوبو با صفا و دلسوزی بود میگفت به ده سال آینده من نامه بزنید ولی کرونا مهلتش نداد
***
#تمرین
💟درود بر استاد الان در برزخ هستم و من در خواب با شما سخن میگویم دلم برای فلفل هایتان تنگ شده است حیف کرونا مهلتم نداد
***
💟سلام استاد
با سه تومن هامون چه کردید؟؟!!
قرار بود فلفل بخرید و در حلق شاخه ها بچپانید.. قرار بود فرغون و بیل بخرید و شاخه ها را هرس کنیذ
قرار بود انیمیشنهای هالیوودی را سوسک کنید.
ولی الان شنیده شده تمامی پولها را ریختید در حسابتان. توی یکی از حسابهای بانکی در بلاد کفر، سوییستان.
و در باغهای انار آنجا، یک پروژه دیگر دنبال می کنید.
ما هم رفتیم و جلوی درب منزل شرکایتان، باغبانها آرمینه، هیام، ابراهیمی، مجاهد، موسوی، تجمع کردیم.
اونها هم گفتند: ما چی کاره بیدیم؟؟!!!
***
#تمرین
💟یادش بخیر اقای واقفی از یکجایی سه میلیون برد و اون رو پس انداز کرد و بعد از چند سال
با آن سه تومن نانوایی زد و دور نویسندگی رو خط کشید
الان وضعش توپه و بزرگترین نانوایی خاور میانه از آن اوست
ولی ما هنوز مینویسیم و جوهر خودکار هایمان تمام میشود و باید خرج و هزینه خودکارمان رو بدهیم
هییییییی
***
#تمرین
💟با اندوه به پیام هایشان نگاه میکنم
یکی گفته بود
: استاد واقفی استادی متواضع و دلسوز بودند
دیگری گفته بود
: استاد واقفی نه... تنشان را در گور نلرزان جناب برگ بودند
یکی دیگر گفته بود
: دلم برای تمرین دادن هایشان تنگ شده
با خود گفتم
استاد جایتان خالی...
این درختان حسابی قد علم کرده اند و باغ انار شده جنگلی از انار های ترش و شیرین...
از ایتآ بیرون می آیم
درختان حسابی دلتنگ شده اند
حتی دلتنگ «برگم» گفتن های استاد. . .
ای اجل کاش کمی بیشتر فرصت میدادی
تا ما قدر استاد را بیشتر بدانیم
یادش بخیر
ان قدر دست و دلباز بودند که گفتند اگر در مسابقه ی سه ملیون تومانی برنده شوند برایمان فرغون و چند قیچی باغبانی میخرند
و صد افسوس که اجل فرصت شان نداد و نفهمیدیم آخر مسابقه به کجا رسید!
حال درختان آنقدر گرفته و پژمرده بود که حوصله ی پیگیری را نداشتند
ان روز ها انگار دیگر کسی نبود تا در باغ سم هنری بپاشد
و آب رشد قلم بدهد و هرز باغ شده بود ناامیدی و هر روز با حجم بسیار پیام های دلتنگی و دلداری رو به رو میشدی
اما حال ده سال از ان روز ها گذشت و درختان هرکدام قد علم کرده و برگ هایی شدند به یاد استاد. . .
با صدای زنگ موبایلم از دنیای خیالات بیرون پریدم
جواب دادم : بله!؟
: بپر گروه معلوم شده واقفی زنده اس
سه ملیون پولو زده به جیب و الفرار
پیچوندنمون. . .
نمیدانستم بهت زده شوم با عصبی
دود از گوش هایم بیرون میزد
با دستانی لرزان وارد گروه شدم
یکی گفته بود : از همان اول معلوم بود چه کاره است. . . مشکوک میزد
عهه
این همانی بود که استاد را دلسوز و متواضع خوانده بود!
یکی دیگر گفته بود
: با برگم برگم گفتن هایش گولمان زده بود
متعجب از کار دنیا مکث کردم
این هم همانی بود که گفته بود نگوییم استاد... بگوییم جناب برگ
چون تنشان در گور میلرزد
با خود گفتم این استاد هم عجب ادم خسیسی بود...به خاطر سه ملیون همه رو پیچوند
به خود امدم
من هم ایشان را دست و دلباز خواندم
دنیا را ببینین
نظرات انسان ها بر انچه اطرافشان میگذرد و حرف هایی که میشنوند تغیر میکند
***
#تمرین
#من
💟جلوی ساختمان به شکل درخت انار پارک میکنم
ویک آن سفر میکنم به گذشته
عجب وسیله ای بود زهرا جون خدا حفظش کند
انگار همین دیروز بود که با خواندن رمان هایش درایتا اول به گروه نقد بعد به باغ انار بعد هم در کلاس های نویسندگی شرکت کردم ..
اون روزها استاد واقفی آرزوی همچین ساختمانی داشت ..
والان اونقدر کارو بارش گرفته که من شدم شاخه و برگ برایش جمع میکنم
تازه هیچ وقت فکرش رانمیکردم بتونم خانوم صادقی و استاد رااز نزدیک ببینم ولی حالا ...
خدایاشکرت
ازاون چه که من تصور کرده بودم هم بیشتربهم دادی.
***
بسم التعالی
💟سلام بر استاد واقفی
درست استمن وشما در ایتا ودرباغ انارتان بایک دیگر آشنا شدیم
حالا باهم همکار هستیم هرچند شما حق استادی گردن اینجاب دارید ولی باید بگویم دورو زمانه عوض شده و من نمی توانم به پسرتان مانند خودتان اعتماد کنم
دیروز پسرتان از فاطمه زهرای من خواستگاری کرده
آیا این کار درستی است .
توقع من از شما بیش ازاین است
گوشش را بپیچانید
تا دیگر این طور جسورانه عمل نکند
من دخترم را به غیر سید نمیدهم
پس به پسرتان بگویید دور دختر مرا یک خط قرمز بکشد
ودخترک مرا هوایی نکند...
ممنونم.🙏
@ANARSTORY
#جلسه_6
#دخترمحی
#باغ_انار
#من
مبحث قبلی تموم شد.
و به مبحث جدید می پردازیم میخواهیم به معنای (( من ))در انسان روشن شود..
(من) جسم من. بدن من. نیست بلکه من یعنی آنچه به او تعلق دارم یعنی متعلقات من از این جهت منه هر کسی به وسعت آرزوی اوست اگر آرزوی انسان ضربه پذیر بود من انسان آسیبپذیر خواهم بود اگر آرزوی انسان آسیب ناپذیر بود آن انسان آسیب ناپذیر خواهد بود کس من یعنی کل آنچه انسان به آن علاقهمند است بنابراین بین انسان و تعلق او نوعی حالت هم ترازی و هم سطحی است انسان هم رتبه آن چیزی است که به آن تعلق دارد مقام هر کسی یعنی مقام آرزوی او منزل هر کسی یعنی منزل آرزوی او .(رسول اکرم) فرمودند: (مرد به قدر همت از پرواز میکند) یعنی ؛آن چیزی چه آرزوی انسان است هر دو و درجه و رتبه اوست آرزوی پست نتیجهاش هستی است موضوع بعدی (تقسیم بندی انسانها بر اساس آرزو)
@ANARSTORY
عِمران واقفی:
ای دل رأی بده. چون بستنی کیم پونصد تومنی شده سه هَزار چوق. ددم وای.
#مونولوگ
ای دل رأی بده، تا بیزنان زن ستانند. و بی شویان شوی ستانند.
#مونولوگ
ای دل رأی بده، تا آمریکا را مثل بچه گربه ای که از جلو شیر نر فرار میکند فراری دهیم.
#مونولوگ
ای دل رأی بده، تا عشق را در چشم دختران و پسران جوان ببینی. تا زخمی خشم نباشند مردم جوانمرد ما. تا روباه خاکستری بفهمد که اینجا بیشه شیران است.
#مونولوگ
ای دل رأی بده، تا تمام آهوها به سفر مشهد بروند. تا تمام آهوها در قطار آمریکایی پشکل بریزند و نور از پنجره های امید به چشم بچه آهو ها بریزد. و بچه آهوها زودتر بزرگ شوند.
#مونولوگ
ای دل رأی بده، تا دلهای بارانی نباریده اند. تا اشکها جاریتر نشود. تا بنیان ایران را ویران نکنند. سگان به استخوانی قانعند و شیران تا بلندترین قله ها را فتح نکنند از پای نمیشنینند.
#مونولوگ
ای دل رأی بده، وگرنه باید پول بدهی. شایدم جان بدهی...راحتترین کار همین رأی دادن است...پس دیگران را سرخط کنید...
#مونولوگ
ای دل هفت رکعت نماز انتخابات میخوانم، قربتاً الی الله. تو کجایی ای دل...تشهد و سلام را به کدامین کاندیدا داده ای؟
#مونولوگ
ای دل، دل در گرو کدامین بزغاله نهاده ای؟ ریش بزغاله ها در طول تاریخ رنگی بوده. بیا و اینبار مردها را انتخاب کن...
#مونولوگ
دل من بیا و رأی بده. رأی بده تا جگر سلمان و مقداد خنک شود. جگر عمار با رأی تگری تو حال بیاید و مالک دلستر بصیرت را به تو تعارف کند.
#مونولوگ
دل من، اگر رأی بدهی یک کباب بناب مهمانت میکنم. به جون بابا راست میگویم. تو رأی بده اگر مهمانت نکردم.
پ.ن
اینگونه دل خود را ....چیز کنید...رام...آرام.
#مونولوگ
دل من تو عسل کی بودی؟ تو رأی بده کی بودی؟ تو خوشگل کی بودی؟
پ.ت
دل اینجوری رام میشود؟
#مونولوگ
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی. دلا با توام. چرا جواب نمیدی؟
پ.ن
متاسفانه دلم قهر کرده نمیخواد رأی بده. کسی راه حلی داره؟
دلی از نور ساخته ام برای دادن رأی. و اگر دلی نورانی باشد حتما به عشق نورانیان رأی خواهد داد.
#مونولوگ
زخمه دوتار هنوز گوشم را می تراشد. و ابرها هنوز روی بیابان نمی بارند. و وطنم نیاز به مردان قوی پنجه دارد برای مبارزه با فساد نه خوکهای پرواری.
#مونولوگ
و اگر مدیران بیعرضه هشت سال در مملکتم جیش کردهاند ملالی نیست...با یک رأی خودم شیلنگ میکشم و جیش ها را میشویم. ما میتوانیم این قصر آریایی را از این حالش در بیاوریم...
#مونولوگ
دل خودم را در کلاس مملکت شناسی ثبتنام کردم. تازه خیلی چیزها را فهمیده و میگوید صد شرف به قاجاریان.
#مونولوگ
من درختی خواهم شد که از وجودم پنجاه میلیون برگه رأی خواهند ساخت. و تمام ایران را همین #من خواهم ساخت. با همین پنجاه میلیون برگه کاغذ نازک فولاد خواهیم ساخت. پاره های آهنی برای شرکت در سپاه حضرت صاحب عجلاللهتعالیفرجهالشریف.
#مونولوگ
دل در گرو کوره آهنگری بسته ام. چشم به راهِ کاوه آهنگرم. درفش کاویانی را برکشد و بکند توی ناف مفسدان و بگوید:
خوبتون شد؟
#مونولوگ
فرشته ها روز بیست و هشتم خرداد به تمام دخترانی که در انتخابات شرکت کنند میگویند:
دمتون گرم دخی عشقیا.
پ.ن
شایدم با این لحن نباشه دقیقا. ولی در کل به نظرم خوشحال میشن. اصلا شاید دعاهای خوبی هم براشون بکنند.
#مونولوگ
تعدادی کبوتر برگه های رأی از بهشت آوردهاند. ما با همین کبوترها یک سوپ خوشمزه میپزیم. و با آن برگه ها مملکتمان را.
پ.ن
والا. چی فکر کردی شکم گشنه که اینا سرش نمیشه.
#مونولوگ
ما با شش کلاس سواد به جنگ تزویر خواهیم رفت و با کاغذی که اندازه کف دستمان است دهن یاوه گویان را گِل خواهیم گرفت.
#مونولوگ
پدرسوخته های سیاسی بدانند که ما تا آخرین قطره ژلضدعفونی که در دستانمان باقی مانده باشد آنها را ازاله خواهیم کرد. با نوشتن نام یک روحانی باتقوا در برگه رأی اثر عفونتی یک روحانی بی تقوا را پاک خواهیم کرد.
#مونولوگ
پدرم همیشه میگوید:
اوووم اوووم تف هووم تف ....اهوم تف
پ.ن
ببخشید پدرم در حال دیدن مناظره است و تخمه میخورد. شرح بیانات پدرم در مونولوگ بعدی تقدیم میگردد.
#مونولوگ
پدرم:
مرد باید....جیگر داشته باشد.
پ.ن
ما برای حفظ کشورمان جیگر داریم. پس رأی میدهیم.
#مونولوگ
اگر رأی بدهید قیمت جهیزیه کم میشود.
پ.ن
😐دیگه خود دانید. تازه به نظرم شوهر هم زیاد بشه.
#مونولوگ
جهان پیش رو، جهانی پر از گندمزار است. داس باید برداشت و باید درو کرد. نان باید پخت و به تمام بشریت باید رسیدگی کرد. دوغش با من. کره اش با تو. ماستش با دیگری...ما می توانیم...برگه های رأی را باید برداشت برای درو... هرچند تعداد گاوهایی که ما را تحریم کردند زیاد باشد ولی تو به راهی که میروی شک نکن.
#مونولوگ
دل من دلش رئیس جمهوری میخواهد که خوکان را بگیرد. سگان ر