#تجسسی
روزنگار
#تمرین81
گوشی
(شامل دو بخش)
بخش دوم
داشتم میگفتم. خرداد سال قبل که بعد از مدتها با پولی که سال قبلش میشد یک پراید دست دوم خرید، رفتم و این گوشی را خریدم، آقای فروشنده دو نکته را خاطرنشان کرد. یکی اینکه وقتی صددرصد شارژ شد، حتما از برق جدا شود و دیگری، در حال شارژ، مشمول بهرهبرداری نگردد! شکر خدا هر دو حالت را جمع بستم و در یک آن، عملی کردم. بعد دیدم گناه دارد. گوشی بدبخت و بدبختتر، من که اگر گوشی نازنینم بسوزد، میلیونها ضرر کردهام و با کل موجودی نمیشود یک نصفه گوشیِ دیگر هم خرید. با سلام و صلوات از پریز جدایش کردم و هنوز دکمهء یکِ سهراهه را به صفر نرسانده بودم که پنکه به هِنهِن افتاد و با سر تکاندادنهای بیشمار، مثل چینیها عذر خواست و رفت! نور دکمهء روشن_خاموش هم که آنقدر کمرنگ بود، در بودنش کسی نفهمید که بود تا در نبودنش، کسی بفهمد که نیست. چقدر فلسفی گفتم. بهبه... .
هماکنون در حال مرتب کردن هنرمندانههای نامنظمانهء (!) اتاق خود میباشم تا برق، تشریففرما شود و عرق چهرهمان خشک. به گمانم نامرتبتر خواهد شد و جمعوجور، نه. در پایان، خودم و شما را به دعا دعوت میکنم. دعا به شادی همه، دعا به مرگِ کرونای کثیف(!) و دعا برای قطع نشدن برق بیماران کرونایی که نفسشان به شماره میافتد از فرافکنیها. دارم فکر میکنم اتاقم چقدر جارولازم است! کی حوصله دارد؟! حالا خوب است اتاق خودم هم هست. بعد گند را یکی دیگر بزند، تمیزکاریاش بیفتد گردن دیگری... حرصدرآور نیست؟ زیاده عرضی نیست. بدرود. علی برکت الله.
پ.ن: ساعت دوازده و سه دقیقه، برق ناز به سلامتی، قدم رنجه فرمودند.
#14000415