eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
914 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
زیارت عاشورا.mp3
32.6M
🔊 | 📝 زیارت عاشورا 👤 حاج‌مهدی 🔅 با خواندن زیارت عاشورا چشم خود را از گناه بیمه کنیم ▫️    رسانه‌ اهل‌بیت‌ مدیا @AhleBeytMedia Www.AhleBeytMedia.ir
هیچ مردی علاقه ندارد داستانی را بخواند که او را می‌برد درست وسط کابوسی که یک عمر از آن فرار می‌کرده. ولی او ورق به ورق این داستان را زندگی می‌کرد. چرخهای ساک دستی‌اش سرامیک‌های سرد و سفید سالن را رد می‌کرد و او نزدیک می‌شد...نزدیک و نزدیک‌تر... آنقدر نزدیک که می‌توانست کابوسی را که یک عمر، رهایش نمی‌کرده از نزدیک ببیند؛ کابوس، مردی بود. مردی که می‌خندید...وقت و بی‌وقت...نگاهش گاهی به نگاهش می‌افتاد. نیش خندی توی نگاهش بود که دوست داشت با خنجر، چشم‌هایش را بشکافد و برسد به مغزش؛ درست و‌ دقیق به مغزش... مغزی که حتماً موقع شکاف خوردن جمجمه آسیب می‌دید و او نمی‌توانست آن را صحیح و سالم بیرون بکشد...باید همان جا، توی جمجمه تلافی تمام این خنده‌ها را یک جا خالی می‌کرد توی آن مغز... خنجر و قرن بیست و یکم؟! نه عجیب نبود. برای خنجر داشتن فقط کمی دلهره داشت، همین...بارها به سلاح گرم فکر کرده بود، یک سلاح گرم بدون صدا و خونریزی... سلاح کوچکی به اندازه‌ی خودکار، این آرزوی چند ساله‌اش بود. دسته‌ی ساک را کشید و جلو رفت. یعنی امروز می‌توانست او را اینجا ببیند؟
هیچ مردی علاقه ندارد داستانی را بخواند که...که...مردها مگر داستان می‌خوانند؟ یک نفر به من بگوید مردها مگر اصلا داستان می‌خوانند؟ مردها فقط بلدند داستان بسازند، آن هم درست وقتی که همه‌ی زار و زندگی‌ات را مرتب کرده‌ای و نشسته‌ای روبه‌روی تلویزیون و داری فکر می‌کنی که چه طور برای آخر هفته‌ات برنامه بریزی که درزی نداشته باشد که کسی مویی آنجا بگذارد برای حتی شده یادگاری...
هیچ مردی علاقه نداره کتابی رو بخونه که به اون ثابت کنه زَنا عاقل‌تر از مردا هستند؛ چون مردا همیشه دلشون میخواد که برتر از زنا باشن... ولی واقعیت اینه که اونا غیر از یال و کوپال هیچی ندارن...نه عقل، نه عاطفه، نه انصاف، نه... صدای در، افکار شلوغ، پلوغم را کنار می‌زند و نگاهم را به طرف در چوبی اتاق می‌کشاند. در با صدایی شبیه صدای شکستن قلنج، باز می‌شود. مادر است همراه با پیاله‌‌ای توت. وارد اتاق می‌شود و لبخندزنان می‌گوید: - سهمت رو آوردم بالا. می‌دونی که پایین باشه، رامین تهش رو در میاره. این را می‌گوید و به طرفم می آید. پیاله‌ی شیشه‌ای را روی تخت می‌گذارد. کنارم می‌نشیند. دلخور از زمین و زمان، پیش‌نویس کتابم را به گوشه‌ای پرت می‌کنم و بلند می‌شوم و می‌نشینم... ...مادر هیچ نمی‌گوید؛ فقط نگاهم می‌کند... یک مشت توت برمیدارم و می‌چپانم توی دهانم و با غیظ می‌گویم: مرتیکه پدر سوخته...فکر کرده تنها ناشر تهرونه...حالا نشونش میدم...اگه من این رو چاپ نکردم، مردک! ‌.. علی رغم مقاومتی که در مقابل ریزش اشکهایم دارم، چشمهایم طاقت نمی‌آورند و مانند شیر حمام شروع می‌کنند به جاری کردن اشکها.... توت و اشک بدجور به هم گره می‌خورند...از یک طرف توتها را درسته درسته قورت می‌دهم و از طرف دیگر اشکها را قلمبه قلمبه بیرون می‌ریزم... مادر، دستش را می‌گذارد زیر چانه‌ام. سرم را بالا می‌آورد و زل می‌زند به چشمهایم. - چی شده مامان...مریم؟! سرم را تکان می‌دهم و از روی دستش کنار می‌کشم. با اوقات تلخی یک مشت دیگر توت برمی‌دارم و فرو می‌کنم توی دهانم. - هیچی... چی میخواستی بشه مادر من؟ .....مرتیکه‌ی ازخود راضی کتابم رو رد کرد؟ - کی؟؟ توتها رو فرو می‌دهم و به تندی می‌گویم: - ناشر ...آقای خسروی...همون که دایی جاااان معرفی کرده بود... - خب. - خب نداره... گفت هیچ کس از این کتابا نمیخونه. گفت: اینا فروش نمیرن.... یعنی که کتاب من به درد نخوره...
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#تمرین177 جمله زیر اولین جمله از فصل اول رمانتان است. ادامه‌اش دهید. ✍ هیچ مردی علاقه ندارد داستا
هیچ زنی دوست ندارد به همسرش بگوید وقتی پول ... پ.ن بلند و باحال سه مرتبه بگو مظلووووووم شوهر 👀 🙄 @anarstory
هیچ زنی دوست ندارد به همسرش بگوید وقتی پول کم می‌آوریم از پدرت بگیر. دوست دارد مردش آنقدر عزت نفس داشته باشد که کارگری کند اما دستش را جلوی حتی پدرش دراز نکند...
هیچ مردی علاقه ندارد که داستانی را بخواند که همسرش آن را نوشته. نه اینکه مطلقا علاقه نداشته باشد، اما خب علاقه ندارد، از جهت که می‌ترسد مرد قصه همسرش، خیلی، خیلی، خیلی خوب باشد و از او فاصله زیادی داشته باشد. می‌ترسد او مرد قصه های همسرش نباشد بلکه مرد غصه هایش باشد. مهرداد هم می‌ترسید داستان همسرش را بخواند. می‌ترسد او، مردی نباشد که همسرش آرزویش را داشته و همسرش مجبور شده توی قصه زنی را جای خودش خوشبخت کند و دل خوش کند به همين که آن زن خوشبخت شده. کتابش تا دوماه روی میز کارش بود. نه آن را جا به جا کرده بود و نه حتی یک انگشت به ان زده بود. انقدر که گرد و غبار روی جلد سفید و اسم سیاهش نشسته بود. بعد دوماه بالاخره، وقتی دید فاطمه مشتاق است بداند که همسرش قلمش را تایید می‌کند یا نه، کتاب را برداشت و فوت کرد. دیگر بعد دوماه نمی‌توانست طفره برود و پروژه را بهانه کند چون همین دیروز پروژه‌ای که درگیرش بود و البته چندان اهمیت نداشت را تحویل داده بود با دست لرزان کتاب را باز کرد. صفحه بسم الله را رد کرد و به صفحه تقدیم رسید: - تقدیم به قطب عالم امکان حضرت حجت بن حسن عسکری. شاید این کتاب بتواند پری از بار روی دوش ایشان بردارد. نفس حبس شده اش را خورد خورد بیرون فرستاد و برگه زد. صفحه تقدیر: - با سپاس بی پایان از جان دلم، همسر عزیزم، که همیشه چون کوهی استوار و محکم تکیه‌گاه من و سایه امن زندگی‌ام بوده... همین جمله خیال مهرداد را چنان راحت کرد که دیگر دستش نلرزید. برگه بعدی را با خیال خیلی راحت زد.
هیچ زنی دوست ندارد به همسرش بگوید" وقتی پول نداشتی غلط کردی زن گرفتی." ولی انقدر عصبانی می‌شود که ناخودآگاه این حرف از دهانش بيرون می‌پرد. خدا می‌داند که حرف دلش نیست. آخر کدام زنی دوست دارد شوهر عزیزش پیش چشمش خورد شود؟ اگر زنی عاقل باشد هیچ وقت مشتاق کوچک کرد شوهرش نیست. راستش من هم وقتی این جمله از دهانم بیرون پرید اصلا دلم نمی‌خواست ببینم می‌شکند و نگاهش می‌افتد پایین و مژه های عزیزش پر از اشک می‌شود. اهش سینه می‌سوزاند. خب گفتم... بعد هم همان لحظه پشیمان شدم که خوب طبق معمول همیشه سودی نداشت و او شکسته بود. حالا که فکرش را می‌کنم هیچ ارزش نداشت که خود را به این بدبختی گرفتار کنم و این جمله نحس را انقدر بکوبم توی سرش که اخر برگردد بگوید: - تو هم که دیدی پول ندارم غلط کردی بله گفتی. خدا رو شکر ازدواج دکمه غلط کردم داره... بیا بریم می‌زنمش... دفعه بعد دیگه غلط نکن... با پول ازدواج کن... بعد هم مرا توی دادگاه آواره کرد و دستم بند جایی هم نبود...
هیچ زنی دوست ندارد به همسرش بگوید وقتی پول پارو می‌کنی _و یک جوری خدا مدام لقمه‌های نان سنگک سبوس‌داری را می‌دهد به دستت که محتوی کباب و ریحان و چند قطره‌ای لیمو ترش و سماق است و تازه گاهی هم غر می‌زنی و لقمه‌ها را می‌زنی توی روغن کرمانشاهی اصل و می‌گویی کبابش خیلی خشک است_ کمی هم از این لقمه‌ها به این و آن تعارف کن...شاید کسی دلش کشید، تو که بلد نیستی طوری یواش و بی‌صدا و در خفا بخوری که هیچ کس نفهمد؛ دایره برداشته‌ای که همه‌ی عالم و آدم را خبر کنی که بله این منم که عرضه‌ی گرفتن و خوردن این لقمه‌ها را دارم، آن هم توی چنین روزگاری...اصلا اینقدر دوست داری همه را خبر کنی که حتی اگر بتوانی توی شب هم عینک می‌زنی...بماند که عینک زدن همیشه کنایه از پز دادن نیست، من دیده‌ام بعضی‌ها عینک غیر دودی‌اش را می‌زنند و یک متر ریش و مو هم می‌گذارند، فقط شاید به خاطر اینکه کمتر کسی آنها را بشناسد چرا؟ چون چند صباحی توی قبرستانی به اسم زندان بوده‌اند...شاید...نمی‌دانم...شاید هم یک جوری سیروسلوک عرفانی بهشان دست داده بوده آن تو، که این ریش و‌ پشم‌ها دارد آن را داد می‌زند، یا شاید هم زیر گل رفته‌ها آنجا توی زندان، داشته‌اند کتاب می‌نوشتند و وقت سر خاراندن و تراشیدن نبوده و بعد دیده‌اند که بَه چه قیافه‌ی هنری قشنگی به هم زدیم!! شگفتا!! چه طور است که همین‌طوری برویم بیرون...مرده‌شوی ببرد و بشویدشان سر تخته... اصلا ولش کن اینها همان بهتر که بروند آن طرف و یک نفر پیدا نشود که آنها را به روش اسلامی کفن و دفن کند...بی‌خیالشان... هیچ زنی دوست ندارد به همسرش بگوید که حواسش به دیگران و کشیدن دلشان هم باشد؛ خواهرش...برادرش...پدرش...مادرش...فرقی ندارد؛ هر چه قوم‌وخویش‌تر، این دوست نداشتن هم بیشتر... اصلا توی چنین مواقعی هیچ زنی دوست ندارد حتی حرف بزند و چه بسا آرزو می‌کند و می‌گوید که ای کاش لال مادر زاد به‌ دنیا آمده بودم تا بلکه وقتی یک چیزی هی می‌رود روی بخشی از اعصابم و وامی‌داردم که حرف بزنم خیالم راحت بود که گنگم و راه و میدان نمی‌دهم به آن چیز که از اعصابی که دارد خردش می‌کند بیاید دقیقا روی جایی از اعصاب مغزم که قرار است زبانم را تکان بدهد... بله، هیچ زنی دوست ندارد... چیزها برای خریدن هست که اصلا آدم چه کار دارد که به غیرخریدنی‌هایش فکر کند، راستی چیزی هم هست که نشود آن را خرید؟! پولدارها حتی بهشت را هم می‌توانند بخرند با پولشان؟ احتمالا فقط باید کمی خطر کنند که حالا من که پول نقد می‌دهم حتما بهشت را برایم کنار می‌گذارند؟ بعدا کسی دبّه درنیاورد که نمی‌دانم فلان حرف را زدی و بهشتت را یک جا دادیم به فلانی... فلان کار را کردی و نمی‌دانم آتش افتاد توی بهشتت...دودش را همه دیدند تو چه طور ندیدی و توی چشمت نرفت؟! عالم بالایی‌ها هم دبه درآوردن بلدند؟ یا دبّه‌ها را ما ساخته‌ایم؛ همان دبه‌های پلاستیکی در و دسته‌دار تا تویش ترشی و ماست بریزیم و حمل‌و‌نقلش برایمان راحت‌تر باشد و مهم هم نباشد که پلاستیک هر ثانیه‌ای که از عمرش می‌گذرد بیشتر تمایل پیدا می‌کند که بیاید توی غذای ما...بعد هم توی سرفصل خبری هیچ خبرگزاری علمی و غیرعلمی نیاید که سرطان از دبه‌هایی که خودمان ساخته‌ایم درآمده و اصلا که بود که اول دبه‌ای آورد و داد زد: من؛ خرچنگ‌کو یا قورباغه یا مارکو، ببینید چه برایتان آورده‌ام؛ دبّه... هیچ زنی دوست ندارد ولی تاریخ پر است از زنهایی که کاری به دوست داشتن یا نداشتن‌هایشان ندارند، آخر آنقدر مصلحت ریخته توی این عالم صاحبْ زنده و حیّ که نمی‌دانی کدامش را بگیری و کدامش را نگیری... ما هم که همه نحن المصلحونیم...اصلا آمده‌ایم برای اصلاح و مصلحت‌اندیشی... تاریخ پر است از زنهایی که خلاف میلشان همیشه حرف و عملی دارند که فقط خدا می‌داند چه قدر برایشان سخت است این حرف‌ها و عمل‌ها...
هیچ‌ زنی دوست ندارد به همسرش بگوید وقتی پول نداری روی من حساب کن...پس کاغذ و خودکار را برای چه افریده‌اند؟! اصلا این روزها توی گوشی همه ماشین حساب هست...کاغذ و خودکار هم نمی‌خواهد...
هیچ زنی دوست ندارد به همسرش بگوید وقتی پول داری... راستش اصلا این موقع‌ها وقت حرف زدن نیست، زمان زمان عمل است؛ سه تا حرکت هم کافی‌ست؛ چادر چاقچور...برداشتن سوئیچ...برداشتن کارت...
هیچ زنی دوست ندارد به همسرش بگوید وقتی پول داری، روزهای بی‌پولی‌ات یادت نرود...روزهایی که من بودم و تو بودی و پولی که نداشتی و هزار هزار درِ خرج که باز بود و مجبور بودی که محلشان نگذاری... هیچ زنی دوست ندارد کوچکترین منتی بگذارد سر کسی به خاطر صبری که داشته...به خاطر قانع بودنش...به خاطر جواب مثبت دادن به یک پسر یک لا قبای دانشجو...به خاطر سال‌ها مستاجر بودن و نشستن توی پارکینگ یک خانه...به خاطر خرید نکردن و سفر نرفتن... هیچ زنی دوست ندارد... این‌هایی که ما می‌بینیم همه‌شان توی خواب ما هستند...زنها کجا و این کارها و حرفها کجا؟
هیچ زنی دوست نداره به همسرش بگه وقتی پولت از پارو بالا رفت، اخلاق و انصاف و مردونگیت از نردبون پایین اومد و دیگه نفهمیدی زندگی‌ای که حاصل مدارا کردنِ یه دلِ پاک هست رو نباید به پای یه دلِ ناپاک بریزی...
هیچ زنی دوست ندارد به همسرش بگوید وقتی پول نداری مهریم رو می‌بخشم😐
به دعبل گفت: شما هرچه زودتر باید از این شهر بروید! شعرهایت به گوش هارون رسیده است. عصبانی است. _ می‌دانستم که دیر یا زود باید بغداد را ترک کنم. _ ارزشش را داشت. حق‌گویی‌ات با زبان نافذ شعر، فرعون زمان را عصبانی کرده است. این توفیق کمی نیست که با کلام حق، کام ستمگری جنایت‌پیشه را تلخ کنی! فرمانروایانی که به مدح و تملق اطرافیان‌شان عادت کرده‌اند، تلخی سخن حق را برنمی‌تابند. از تو جز این انتظار نمی‌رود. 📚دعبل و زلفا؛ مظفر سالاری
🔰دسترسی یکجا به فیلم و اصوات دوره مهم 👈 قبلا دوره ای برگزار کرده بودیم که مفصل بحث های مربوط به فرقه های انحرافی را به صورت تصویری و با نشان دادن عکسها و فیلم های مربوطه گفته بودیم شگردهای این فرقه ها راه های گول زدن مردم نحوه مواجهه با آنها و... می توانید از آدرس های زیر آنها را پیدا کنید ، در هر پست هم فیلم جلسه و هم صوت آن موجود است. 👈 جلسه اول 👈 اینجا 👈 جلسه دوم 👈 اینجا 👈 جلسه سوم 👈 اینجا 👈 جلسه چهارم 👈 اینجا 👈 جلسه پنجم 👈 اینجا 👈 جلسه ششم 👈 اینجا 👈 جلسه هفتم 👈 اینجا 👈 جلسه هشتم 👈 اینجا 👈 جلسه نهم 👈 اینجا 👆👆👆👆👆👆👆👆👆 💠 از همان ابتدای ورود به عرصه ، به دلیل اینکه استاد عزیزم استاد نصوری (معاون مرکز مهدویت کشور) خودشان در عرصه فرقه های انحرافی تخصص دارند ، کم کم با این مباحث آشنا شدم و مطالعاتی داشته ام و فیلمهای مختلفی از افرادی که کلاسهای انحرافی تشکیل می دادند و فیلم های بازجویی آنها و... دیده ام. 👈 با قاطعیت و البته در نهایت تاسف باید بگویم بیشتر افرادی که گول این شیادها را خورده اند ، افرادی مذهبی بوده اند ! حتی برخی طلبه ها ! حتی برخی اساتید حوزه و دانشگاه !!!! 👌 وقتی دین داری همراه با و نباشد ، نتیجه اش می شود همین ، رفتن به کلاسهای اخلاق و عرفان و سیر و سلوکی که آخرش کار به جاهای باریک می کشد که زشت است آوردن نامشان ‼️ 👈 بارها گفتیم رفتن به کلاس اخلاق برای عموم آزاد است ، البته به شرط آنکه آن استاد مورد تائید باشد. 👈 اما کلاسهای و باطنی به هیچ عنوان برای عموم نیست ، بلکه برای افرادی هست که پایه های دینی و اعتقادی و احکام خود را قوی کرده باشند ، در ضمن پیش استادی هم بروند که آن استاد هم فردی متبحر و قوی باشد ، این نکته را هم بدانید که اگر آن استاد قوی باشد ، قطعا قطعا قطعا کلاسهای عرفان را عمومی و آزاد برگزار نمی کند ‼️‼️‼️ 👈 شما کی دیده اید که آیت الله بهجت و علامه حسن زاده و سید علی آقاقاضی و... کلاسهای عرفانشان عمومی باشد ⁉️⁉️⁉️⁉️ 👈 هرچیزی را که نمی شود عمومی گفت‼️ ✅ مراقب باشید ، خطر بسیار جدی است ، یک نمونه بگویم ، طلبه داشتیم که به خاطر ، نمازش را ترک کرد ، گفتیم چرا ⁉️ گفت من به درجات بالای عرفان رسیده ام و دیگر نیازی به نماز نیست ، نماز برای شماهایی هست که هنوز به آن درجات نرسیده اید ‼️ 👈 بگذارید یک نمونه دیگر هم بگویم ، دو مورد را خودم با آنها صحبت کردم که از همسرانشان جدا شدند ( هم مرد هم زن) ، گفتم چرا ⁉️ گفت استادمان دستور داده ‼️ گفتم اولا استادتان غلط بیجا کرده ، کدام استاد عرفان مورد تائید چنین دستوراتی می دهد ⁉️ ثانیا چرا چنین دستوری داده ⁉️ گفتند چون ازدواج مانع بوده ‼️‼️‼️‼️‼️‼️ خسته نباشید‼️ 👈 این 9 جلسه را با دقت ببینید ، حتی المقدور فیلم جلسه را ببینید چون صحنه هایی از کلاسهای انحرافی را نشان می دهیم ، شگردها و راههای نفوذ این شیادها را به مردم هم بگویید. 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
🔰 دیشب با دوست و برادر عزیزم جناب استاد اکبری آهنگر ، چهره شناخته شده در نقد جریان انحرافی انجمن حجتیه ، صحبت می کردم و بدون هیچ تعارفی و کاملا رک و صریح به ایشان عرض کردم که در بین آثار نوشته شده در نقد انجمن ، آثار شما بهترین آثار است . از ایشان خواستم بفرمایند اگر برای عموم قرار باشد کتابهای ایشان را معرفی کنیم تا انجمن حجتیه را بهتر بشناسند کدام آثار را معرفی می کنند که دو کتاب بالا را معرفی کردند. 1. حقایقی پیرامون انجمن حجتیه 2.مروری بر تاریخچه و تفکرات انجمن حجتیه 💠 عزیزان می توانند از فروشگاه های اینترنتی این کتابها را تهیه کنند. استاد آهنگر گفتند برای شروع ، کتاب شماره 1 خوانده شود. 👌 البته ما کتاب شماره 2 را قبلا تدریس کرده بودیم در 4 جلسه که انشالله از فردا صوتهایش را بارگزاری مجدد می کنیم. 👈 کتاب شماره 1 را هم اگر عزیزان درخواست داشته باشند تدریس می کنیم. 👈👈 چون جریان انحرافی و تفکرات خطرناک آنها را باید شناخت ، همین الان به شدت در حال یارگیری هستند ، با ظاهر دین و سوء استفاده از آیات و روایات ‼️‼️ نکته خطرناکش همینجاست ! چون حرفهایشان به ظاهر از قرآن و حدیث است ❌ اما با برداشتی غلط و انحرافی ❌ 👈 حواسمان باشد که آنها چراغ خاموش در حال کار هستند ، ممکن است حتی بدون اسمی از انجمن خود در بین مردم نفوذ کنند و تفکرات انحرافی خود را به مردم تزریق کنند.مراقب باشیم ، هم مراقب خودمان ، هم مراقب مردم عزیز
🔰لیست دوره های رایگان🔰 1- دوره تندخوانی مقدماتی👇 2- دوره تندخوانی پیشرفته👇 https://eitaa.com/joinchat/51445890Caa368bac32 در کانال فوق آرشیو شده👆 3-دوره (روی هشتک کلیک کنید) 4- دوره (روی هشتک کلیک کنید) 5- دوره اصول عقاید 10 ترمی👇 https://eitaa.com/joinchat/2683568265Ca887fa65df در کانال فوق تمام مواردش موجوده👆 6- کانال آموزش کلام جدید👇 @kalamejadid 7- دوره اصول عقاید کودک و نوجوان👇 http://mahdaviat313.ir/?p=1272 8-دوره منجی در ادیان👇 https://eitaa.com/ma_va_o/11529 9- آموزش کتب اعتقادی شهید مطهری👇 (روی هشتک فوق کلیک کنید) 10- آموزش کتب اعتقادی علامه مصباح👇 (روی هشتک فوق کلیک کنید) 11- دوره تدریس روان و خلاصه کتاب 53 جلدی الصحیح من سیره الامام علی(ع)( کامل ترین و معتبرترین کتاب در مورد زندگی امام علی)👇 (روی هشتک فوق کلیک کنید) 12-جلسات اثبات مدیریت و کارآمدی رهبری👇 https://eitaa.com/ma_va_o/11008 13- دوره مهم تحلیل سیاسی👇 (روی هشتک فوق کلیک کنید) 14- دوره جهاد تبیین در نگاه رهبری👇 (روی هشتک فوق کلیک کنید) 15- دوره شرح تمدنی بیانیه گام دوم👇 (روی هشتک فوق کلیک کنید) 16- دوره مهم مبانی انقلاب و ولایت👇 (روی هشتک فوق کلیک کنید) 17-دوره مبانی تمدن نوین اسلامی👇 (روی هشتک فوق کلیک کنید) 18- دوره کامل و تحلیلی تاریخ مشروطه👇 http://mahdaviat313.ir/?p=1149 19- دوره کامل تاریخ ایران باستان👇 20-دوره کامل تاریخ صفویه👇 21-دوره کامل تاریخ قاجاریه👇و دوره محمدرضا پهلوی https://eitaa.com/joinchat/3563913375C5934af88d8 22-دوره کامل تاریخ انقلاب👇 @tenghelab 23-دوره کامل تاریخ اروپا👇 http://mahdaviat313.ir/?p=1299 24-دوره کامل تاریخ آندلس👇 http://mahdaviat313.ir/?p=1175 25-دوره کامل تاریخ جنگ های صلیبی👇 http://mahdaviat313.ir/?p=1165 26- تدریس کتب10 جلدی زمان ات بشناس ( سخنرانی های تاریخی رهبری )👇 (روی هشتک فوق کلیک کنید) 27- تدریس کتاب تاریخ تحولات سیاسی معاصر ایران👇 @ttmoaser 28- دوره کامل تاریخ دو انقلاب روسیه و فرانسه و مقایسه با انقلاب اسلامی ایران 👇 https://eitaa.com/joinchat/3146579987Cd4dc2cf8a5 29- دوره خان انگلیسی(حکومت رضاخان)👇 https://eitaa.com/ma_va_o/8636 30- دوره دولت کریمه ( سخنرانی های تحلیلی با محوریت سیاسی و تاریخی و دینی از حضرت آدم تا الان 👇 http://mahdaviat313.ir/?cat=223 31- دوره 6 ترمی تخصصی تاریخی شیخ فضل الله نوری ( تربیت محقق تاریخ)👇 https://eitaa.com/joinchat/4051763287C85bbc2163f 32- سخنرانی مهم و کامل علم اعلی ( اثبات برتری علمی اسلام بر اساس کتب و منابع معتبر)👇 https://eitaa.com/ma_va_o/12840 33- دوره بسیار مهم و کامل ولایت فقیه👇 https://eitaa.com/joinchat/1812988076Cc6ed8f0acd کامل ترین دوره کشور👆 34- آموزش رایگان ترمی زبان اسپانیولی👇 https://eitaa.com/joinchat/2361196672C07d46006f3 🔴 👈👈 برای راهنمای سیر مطالعاتی برای این دوره ها و شروع از کدام دوره ، به پست https://eitaa.com/ma_va_o/14248 رجوع کنید 🗣با تدریس ✍️ 🔰کانال •ماواو• کانال رسمی استاد عبادی🔰 http://eitaa.com/joinchat/4235001869C41c082b340 👆عضویت در کانال فوق کافیست👆
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🔰لیست دوره های رایگان🔰 1- دوره تندخوانی مقدماتی👇 2- دوره تندخوانی پیشرفته👇 https://eitaa.com/joinch
این مطالب از کانال استاد احسان عبادی ارسال شده است‌. به نظرم یکی از کانالهایی که مهمترین و فلسفی‌ترین مباحث رو شسته رفته و ساده شده در اختیار عام و خاص قرار می‌ده اینجاست. استفاده کنید. 🗣با تدریس ✍️ 🔰کانال •ماواو• کانال رسمی استاد عبادی🔰 http://eitaa.com/joinchat/4235001869C41c082b340
هیچ زنی دوست ندارد به همسرش بگوید وقتی پول نداری برو گدایی کن. شده نان خشک را خیس می‌کند و به بچه‌هایش می‌دهد ولی عزت و اقتدار همسرش را خُرد نمی‌کند.
هیچ زنی دوست ندارد به همسرش بگوید وقتی پول کم آوردی، روی من هم حساب کن. زن‌های متعدد و زیرکی را در اطرافم دیدم که از هوش و سیاست خود برای حفظ اقتدار همسرشان استفاده کردند. یکی از آن زن‌ها چنین بود: وقتی می‌فهمید همسرش برای مایحتاج خانه پول لازم است و مهمان هم در راه، شوری حسینی برمی‌داشت و همه را به صرف ناهار یا شام از جیب مبارک خودش که در طول سال هدیه و عیدی‌هایی از این طرف و آن طرف جمع کرده بود به نیت یکی از اهل بیت مهمان می‌کرد و به همسر خود برای اینکه شک نکند، می‌گفت: به دلم افتاده که مثلا برای آقاجانم اباعبدالله الحسین، این ایام طعامی بدهم و چه فرصتی بهتر از این موقع که مهمان هم داریم. یا اینکه فقط با وسایلی که در خانه داشتند غذا درست می‌کرد. این دیگر نوآوری و خلاقیت خودش بود، مثلا اگر سیب‌زمینی در خانه زیاد بود، آن ایام بیشتر پوره، سیب‌زمینی ربی، دمپختک، انواع کوکو سیب‌زمینی و... درست می‌کرد و بچه‌ها هم بسیار کِیف می‌کردند. زنی دیگر را دیده بودم که در این مواقع در جیب همسرش پول می‌گذاشت تا او خجالت نکشد. و یا در بعضی کِشوها یا قفسه‌هایی از خانه به دور از چشم همسرش پولی می‌گذاشت و جلو همسر می‌رفت آنجا را تمیز می‌کرد و خودش را غافلگیر نشان می‌داد و به همسر می‌گفت: این پول برای کیه! مال من که نیست، فکر کنم شما قبلاً اینجا گذاشتی و الان یادت نیست. آن‌وقت با احترام پول را تقدیم همسرش می‌کرد. از زنی دیگر با واسطه شنیده بودم که در ایام بی‌پولی همسرش صدقه می‌داد و به همین سبب خداوند به کارشان گشایشی می‌انداخت. و یا نذری می‌کرد تا روزی‌شان زیاد شود و در ایام وسعت مالشان نذرش را ادا می‌کرد. و... ‌ این گونه زن‌ها بسیارند... و اهل بهشت ان‌شاءالله.
سفینه‌ای خواهم ساخت، دور خواهم شد از این کره غریب. روی زحل خواهم نشست. یک زن زحلی خواهم ستاند. گویند زحل گازی است و حیات ندارد. می‌گویم مگر این آپارتمان‌ها که تحفه بشری‌اند حیاط دارد؟! می‌گوید نه. می‌گویم خب.
آموزش فلاتر پروژه بازی دوز tiktaktok https://www.aparat.com/v/Ztf7K