eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
917 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
متن زیارت اربعین (با ترجمه)
هدایت شده از حسین ابراهیمی
" داستان یک سلسله وقایع حقیقی یا غیر حقیقی است که به طور زنده و آمیخته با جزئیات بیان شده باشد به نحوی که مخیله خواننده یا مستمع بتواند آن ها را آناً مجسم کند. از این تعریف چنان بر می آید که، داستان ساخته و پرداخته ی ذهن خلاق فردی به نام نویسنده است. گرچه از واقعیت های بیرونی برداشت هایی شده است، ولی همه ی این واقعیت ها از صافی ذهن، عواطف و احساسات و پیش دانسته ها نویسنده گذشته و از پایگاه و موقعیت اجتماعی او نشأت گرفته است و با کمک ذهن خلاق خواننده و مشارکت اوست که کامل می شود. قصه محصول ذهنیت جمع است و خالق مشخصی ندارد و با نقل پی در پی، جمع بر روی آن اثر گذاشته اند، حال آنکه داستان محصول ذهنیت فرد است وحتی می توان از روی سبک و روش آن نویسنده اش را بازشناخت. قصه و داستان هر دو آثار روایی هستند و به نقل رویداد ها می پردازند، ولی آنچه داستان را از قصه جدا می کند روابط علی است که بین رویدادهای مختلف آن برقرار است. حال آنکه قصه بر اساس حوادث پشت سر هم که ممکن است رابطه علت و معلولی هم بر آن ها حاکم نباشد شکل می گیرد. تفاوت دیگر در قهرمان وشخصیت است. قصه های کهن معمولاً قهرمانانی دارند که از الگوهای مشخصی پیروی می کنند و صف بین خوبی و بدی مشخص است، حال آنکه شخصیت ها در داستان دارای نوعی فردیت هستند و در اثر تحولاتی که حادث می شود تغییر می کنند، یعنی سفید سفید یا سیاه سیاه نیستند و سایه روشن و خاکستری هستند. تفاوت دیگر در ساختمان ادبی آن هاست. ساختمان ادبی قصه معمولاً ساده بوده و تنها در آن چهارچوب ها بیان می شده و جزئیات در آن راهی نداشته و توسط گوینده به آن اضافه می شده است. حال آنکه داستان اثری مکتوب است و دست نویسنده باز است تا آن گونه که می خواهد به جزئیات بپردازد. زبان قصه شفاهی بوده و ماهیت گفتاری دارد حال آنکه داستان به زبان ادبی نوشته می شود و تمام ملاحظات زیبایی شناسی زبان در آن به کار گرفته می شود. یکی دیگر از تفاوت ها در زمان و مکان است. قصه های سنتی تعلق زمانی و مکانی آشکار ندارند. یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود، جنگلی بود، قصری بود، خانه ای بودو...حال آنکه در داستان های امروزی حتی از نوع فراواقعی و فانتزی می توان نشانه های بسیاری دال بر حضور زمان و مکان را در آن مشاهده کرد.
هدایت شده از حسین ابراهیمی
قصه ممکن است در دل داستان نهفته باشد اما داستان ممکن است قصه داشته باشد یا نه.
هدایت شده از حسین ابراهیمی
بحث از آن حکایت‌ها بود. این حکایت‌ها اغلب قصه دارند و همین قصه داشتن عامل جذابیت می‌شود.
هدایت شده از 🇵🇸منتظر🇮🇷
پس داستانک ها باید قصه داشته باشند تا جذاب بشن
هدایت شده از حسین ابراهیمی
نه. ما از قصه‌ها خیلی استفاده می‌کنیم. شب‌ها برای فرزندان (اغلب) قصه می‌گوییم: یکی بود، یکی نبود... سینمای قصه‌گو معمولاً جذاب‌تر است... حکایت‌ها قصه دارند...
هدایت شده از حسین ابراهیمی
قصۀ فیلم آژانس شیشه‌ای را بگویید؟ یکی بود یکی نبود... بفرمایید.
یه آقایی بود که از جنگ برگشته بود، رفیقش جانباز بود، برای درمانش احتیاج به پول داشت، جور نمیشد. از شدت فشار و بی مهری جامعه، گروگانگیری کرد تا دوستشو نجات بده. آخرش هم رفیقش، شهید شد.
هدایت شده از حسین ابراهیمی
بعضی فیلم‌ها و کتاب‌ها قصه‌هاشان طولانی است که جذاب‌ترند و بعضی فیلم‌ها و کتاب‌ها قصه‌هاشان کوتاه است. مدرن‌اند.
هدایت شده از حسین ابراهیمی
این: در هرحال «۲۳ نفر» فیلمی است قصه‌گو که لااقل کف استاندارد‌های فیلمسازی را همراه خود دارد و بطور متوسط و بدون سکته در ریتم روایت، داستانش را برای تماشاگر تعریف می‌کند. اینجا نیز تقابلی شیرین از قهرمان و ضدقهرمان است. هرچند قصه بالذات تلخ است، ولی چون مخاطبش را نوجوان دیده، سعی می‌کند زیادی او را آزرده نکند.
هدایت شده از حسین ابراهیمی
این را هم بخوانید: چه توصیه ای برای جوانان علاقه مند به فیلم نامه نویسی دارید؟ مشکل عمده فیلم نامه نویسی ما این است که ذهن قصه گویی نداریم. سابقه ادبیات نمایشی مان کم است. فیلم نامه نویسان ما اغلب کم مطالعه می کنند کم فیلم می بینند. اصلا نمی دانند چگونه باید فیلم ببینند. روش فیلم دیدن خیلی مهم است . من همیشه به شاگردان جوانم گفته ام وقتی فیلم می بینید سعی کنید داستانش را روی کاغذ پیاده کنید. کتاب که می خوانید داستانش را برای خودتان از اول بنویسید . بعد از مدتی که این تمرین را انجام دادید کم کم ذهن قصه گو پیدا می کنید و می توانید به راحتی موقعیت داستانی پیدا کنید. ذهن قصه گو هم یک امری اکتسابی است. البته من کاری به نوابغ ندارم هر آدمی با استعداد متوسط و معمولی می تواند ذهن داستان پرداز داشته باشد به شرط این که خودش را تربیت کند. نویسنده های جوان باید سعی کنند که با تمرین زیاد این ذهن قصه پرداز را برای خودشان ایجاد کنند.
هدایت شده از حسین ابراهیمی
حالا یک تمرین. می‌توانید داستان‌ها یا فیلم‌هایی که قصه ندارند یا قصه‌شان ضعیف است بگویید. ؟؟؟؟؟؟؟
سریال سرباز... مردی که نامزدی دارد و سربازی در پیش دارد. و لاغیر
سریال دل، تازه ترین نمونه. رمان مجازیِ آرشام اینها فعلا یادم هست.
خلاصه دل: رَستا کجاست؟؟!! و الی آخر
هدایت شده از حسین ابراهیمی
این هم جالب است: در جريان سينماي بدنه نيز به ندرت شاهد پردازش صحيح و متناسبي از داستاني جذاب و تماشايي هستيم. متاسفانه بسياري از فيلم هاي پرفروش سال هاي اخير نه به دليل توانايي سازندگانشان در تعريف درست داستان که به دلايلي فرامتني به گيشه موفقي دست پيدا کرده اند. در شرايطي که تعريف کردن داستان به دليل ديده شدن انواع و اقسام فيلم ها، دشوارتر از سال هاي قبل شده، بسياري از سينماگران ما، يا دغدغه هاي مهم تري براي خود دارند و يا توانايي تعريف کردن داستان را ندارند. روزگاري سينماي ضد قصه يکي از گرايش هاي مسلط فيلم هاي نخبه گراي ايراني بود حالا به نظر مي رسد که از سينماي ضد قصه به سينماي بدون قصه رسيده ايم. ظاهراً همين که يک طرح چند خطي جذاب وجود داشته باشد برايمان کفايت مي کند و در اين زمينه تفاوت زيادي ميان کارگردانان سينماي جشنواره اي و فيلمسازاني که صرفاً براي گيشه فيلم مي سازند وجود ندارد.
«و قالت لاخته قصیه...»
مصطفی اسماعیل سوره قصص را بسیار زیبا خوانده. توی ذهنم دارم مطالبی را می‌پرورانم به نام نوشتن به سبک مصطفی. اگر اهل قرائت گوش کردن هستید، حتماً بنیوشید.
اینکه می گویم پِی بگیرید.....خودش است.
پِی گرفتن.
قصه مادر موسی علیه السلام به دخترش گفت از پی برادرت برو ...
قصه به معنای بازگویی مکرر است. پی گرفتن های مکرر یعنی همین که نقل به نقل از قدیم و گذشته به ما رسیده
تعقیب . سر گذشت
پِی گرفتن. قصّ
قَالَ ذَٰلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ ۚ فَارْتَدَّا عَلَىٰٓ آثَارِهِمَا قَصَصًا موسی گفت: این [جای فراموش كردن ماهی‌] همان است كه ما در طلبش بودیم. پس با پی گرفتن جای پای خود [از راهی كه آمده بودند] برگشتند. (۶۴) كهف - 64 قرآن مبین