eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
917 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
مدل ذهنی رمان‌نویس الیزابت گیلبرت که نویسنده‌ای موفق و جهانی است نگاهش را در مورد شغل نوشتن این‌گونه توصیف می‌کند: «من همیشه احساس کرده‌ام اینکه از خلاقیتتان انتظار داشته باشید که به‌طور منظم به شما چک دستمزد بدهد، خیلی بی‌رحمانه است. من تمام مدتی که در حال تمرین نویسندگی بوده‌ام، شغل داشتم. حتی بعد از اینکه کتابم چاپ شد شغلم را رها نکردم چون نمی‌خواستم مسئولیت هزینه‌های زندگی را به دوش نویسندگی بگذارم. چون می‌خواستم خلاقیتم را امن و آزاد نگه‌ دارم. من همیشه به‌سختی کار کرده‌ام تا خلاقیتم امن و آزاد بازی کند. این کار باعث شد من حامی خودم باشم.» همۀ نویسنده‌ها باید حامی خودشان باشند تا خلاقیتشان مجالی برای بروز پیدا کند. به‌عنوان یک رمان‌نویس باید قبل از هر چیز به خودتان اعتماد داشته باشید. ایمان داشته باشید که خلاقیت لازم برای نوشتن را دارید. باید اراده‌ای قوی داشته باشید تا از عهدۀ روزهایی که هیچ‌چیزی در ذهنتان وجود ندارد و به‌اصطلاح دچار خشک‌طبعی شده‌اید رهایی پیدا کنید. دارا بودن ارادۀ قوی به شما کمک می‌کند تا از عهدۀ ناملایمات این کار برآیید و بتوانید خلوت خوبی برای نوشتن ایجاد کنید. اگر به خودتان ایمان نداشته باشید وقتی با سختی نوشتن مواجه می‌شوید ممکن است جا بزنید و برای همیشه از خیر نوشتن بگذرید. به‌عنوان یک رمان‌نویس لازم است استقلال فکری داشته باشید. شما اصول و قواعد نوشتن را یاد می‌گیرید تا آن فکر منحصربه‌فردی را که در ذهنتان هست به بهترین شکل روی کاغذ بیاورید. @anarstory
یک رمان‌نویس باید شامه‌ای حساس داشته باشد. باید به هر چیز و هر کسی به‌عنوان یک سوژۀ خوب برای نوشتن فکر کند. بهترین رمان‌ها آن‌هایی هستند که از دل اتفاقات روزمره بیرون می‌آیند. مردم با این نوشته‌ها همذات‌پنداری می‌کنند. برای اینکه توانایی نوشتن رمان‌های همدلانه را در خودتان تقویت کنید، لازم است نویسنده‌ای تمام‌وقت باشید. با شامه‌ای حساس، هر چیزی را در اطرافتان به خوراک نوشتن تبدیل کنید و از هر اتفاقی یک سوژۀ جدید بسازید. ممکن است این سؤال برایتان پیش‌ آمده باشد که درست‌نویسی مهم‌تر است یا زیبانویسی؟ به عبارتی، مهارت داستان‌گویی مهم‌تر است یا ادبیات رمان‌نویسی؟ به‌عنوان یک رمان‌نویس باید یک داستان‌گوی ادیب باشید؛ یعنی هم محتوای خوبی داشته باشید و هم بتوانید این محتوا را به درست‌ترین و شفاف‌ترین شکل ممکن منتقل کنید. اینجاست که به اهمیت خواندن و نوشتن به‌طور هم‌زمان پی می‌بریم. یک رمان‌نویس برای اینکه بتواند مهارت فارسی‌نویسی و درست‌نویسی را در خودش تقویت کند باید برنامۀ مطالعاتی منظم داشته باشد و با خواندن متن‌های خوب و استاندارد به شیوۀ درست‌نویسی پی ببرد. در کنار این موضوع باید مهارت داستان‌گویی را با زیاد نوشتن و تمرین نویسندگی تقویت کند. فاکنر می‌گوید: «نویسندگی، ۹۹ درصد ذوق، ۹۹ درصد انضباط و ۹۹ درصد کار و کوشش است.» @anarstory
ممکن است این سؤال برایتان پیش‌ آمده باشد که درست‌نویسی مهم‌تر است یا زیبانویسی؟ به عبارتی، مهارت داستان‌گویی مهم‌تر است یا ادبیات رمان‌نویسی؟
مثل هر کار جدی دیگری باید به رمان‌نویسی هم به‌عنوان یکی از اولویت‌های زندگی نگاه کنید تا بتوانید در آن موفق شوید. ممکن است مجبور باشید از خیلی از تفریحات یا روابط خودتان بگذرید تا داستانی را تمام کنید. ممکن است مجبور شوید اتاقی یا مکانی به‌دور از شلوغی مهیا کنید و ساعت‌ها در تنهایی در آن بنویسید. همین جدیت است که باعث تولید یک اثر خارق‌العاده می‌شود. تولستوی می‌گوید: «من زیاد کتاب می‌خوانم و کم می‌نویسم. این غلط است. فلان نویسنده برعکس، زیاد می‌نویسد و کم می‌خواند. این هم غلط است.» باید بین نوشتن و خواندن تعادل برقرار کرد؛ اما فراموش نکنید که شرط لازم برای تبدیل شدن به یک رمان‌نویس حرفه‌ای رمان‌خوانی حرفه‌ای است. مطالعۀ جدی هر رمان می‌تواند یک کلاس نویسندگی باشد. همین‌طور که نوشتن هر متن کوتاه و انتشار آن روی وبلاگ یا وب‌سایت می‌تواند بهترین مشق نوشتن رمان باشد. @anarstory
وقتی از شما بپرسند «برای چه می‌خواهی رمان بنویسی؟» اولین چیزهایی که به ذهنت می‌رسد چیست؟ افسون: دلتنگی هایی را که قابل گفتن نیستند،را جان ببخشم.نوشتن یعنی درد و دل با قلم و کاغذ S: نمی دونم یه صدایی توی ذهنم میگه منو بنویس محمد: من با نوشتن به آرامش می رسم اما خب هدف هم دارم دوست دارم برای دین و ایمانم قلم بزنم و از مبلغان قلم باشم ذاڪِرُاݪُحُسِیݩ‌‌عڵیھ‌سَݪآم..": بانوشتن میتوان روح ها را زنده ڪرد تاریڪی ها را روشن ڪرد.. هدف داد.. بانوشتن میتوان زندگی ڪرد.. اما.. میخواهم آنقدر زیبا قلم بزنم.. تا مخاطب با خواندن نوشته هایم وصل خدا شود.. و.. آرزو دارم رهبرم با خواندن حرف هایم.. فقط لبخند بزند نون والقلم: برای اینده جوانان سرزمینم برای شناخت برای معرفت و برای رهنمایی Atefeh_ahm313: چون من دوست دارم تو دنیا؛با احساس بنویسم و چیزایی که بهشون فکر میکنم و خلق میشه رو با قلم بنویسم؛ وقتی خداوند توانایی مثبتی رو در انسان قرار میده ادم موظفه از اون استفاده کنه در راه خدا و به عشق خدا [گـــمـنـــامــ213ـــ]: برای محک زدن و شناختن قلمم... برای نشر دادن اعتقاداتم و ایجاد کردن تاثیری مفید در افراد برای تمدن اسلامی... برای گرفتن نشان سربازی ام با ایجاد لبخند و شادی اقایم... برای مفید بودن... برای زمینه سازی ظهور امامم... عطر نرگس: کلمه اثری دارد ک تصویر و صوت ندارد عمیق ترین حس ها و حرفهارا میتوان بکلام کشید اما الزاما ب تصویر نه وگرنه چرا معجزه اصلی پیامبر ما از جنس کلمه است؟ من با خوندن کتاب‌ه ایی درباره چمران عاشقش شدم در حالی ک اصلا با دیدن فیلمهاش این اتفاق نمیفته
چشمان بی رمقم را که خون می باریدند پاک کردم. این جمله را ویرایش کنید.
این جمله باید به دو جمله تبدیل شود. برای زیبایی و انتقال راحت تر مفهوم. در داستان نویسی سعی کنید هر چقدر می توانید جملات ر ابشکنید و کوتاه کنید.
چشمان بی رمقم را که خون می باریدند پاک کردم. و هر دو حرف هستند.
بسیار خوب. هرچه کوتاه تر بهتر. انتقال مفهوم در رمان نویسی خیلی مهمه. اگر جمله شما طولانی بشود مخاطب دو سه بار باید برگردد تا مفهوم جمله را درک کند. و این اگر در ابتدای کتاب شما باشد یعنی انتخاب بین خرید کتاب یا نخریدن. خواندن کتاب یا نخواندن. هرچه در متن ادبی و دلنوشته یادگرفته ایم در رمان نویسی باید عکس اش عمل کنیم.
چهارزانو نشست کمی خودش را رو به جلو کشید ، دستش را دراز کرد و استکان چای را از جلوی پایش برداشت وبه پیشانی اش چسباند . وقتی پیشانی اش داغ شد لبخندی بر لب نشاند و با خود گفت آخیش چه آرامشی ، خانه مادر ، چای داغ ، بوی آبگوشت و لیمو عمانی و دیدن اهالی خانه بهترین داروی سردرد است با شنیدن صدای مادر استکان را از پیشانی فاصله داد و به صورت مادر نگریست، چشمانش را ریز کرد ‌ مادر دوباره تکرار کرد چه خوب شد دست زن و بچت رو گرفتی و آوردی اینجا خسته شدن تو خونه سرش را بلند کرد نگاهی از پنجره کنار دستش به حیاط انداخت پسرانش سخت با کودکان فامیل مشغول بازی بودند ‌، با خود گفت خداروشکر سرشان با هم گرمه منم چند دقیقه آرامش دارم استکان چای را به لبانش نزدیک کرد چشمانش را با آرامش بست لبانش را از هم فاصله داد ‌ ناگهان چیزی محکم به دستش برخورد کرد چشمانش را تاا آخر باز کرد و به توپ پلاستیکی کنار دستش خیره شد ، سوراخ دماغش تند باز بسته میشد چاقوی میوه خپری کنار دستش را برداشت و محکم در شکم توپ فرو کرد و با خشم از پنجره به حیاط پرتاب کرد و فریاد زد زن بلند شو جمع کن بریم خونه . نگاهی به انتهای بلوزش انداخت و نالید آی سوختم . ...راعی ... فقط لحظه عصبانیت را در سه چهار خط بسط دهید بدون روایت اضافات...حس داخلی شخصیت...حس بیرونی دانای کل...حس همسرش...حس مادرش...حس بچه های توی کوچه...حس آفرینش از عصبانیت یک نفر...
بی حساب به بهشت رفتن چه لذتی دارد؟ لحظه ای که این خبر را به شما می‌دهند توصیف کنید.
مهمترین بخش حذف زواید جمله است. جمله در داستان نباید خیلی تزیینات داشته باشد. نترسید که جمله کوتاه می شود. بهترین رمانها آنهایی هستند که با جملات کوتاه مخاطب را به رگبار می بندند و یقه اش را می گیرند. حادثه ای را در پنج جمله روایت کنید. پنج جمله ای که زیر 15 کلمه باشد.
داستان را بخوانید و دوباره بنویسید. اینبار فقط لحظه عصبانیت را بنویسید...از دید خود شخصیت. از دید همسرش...از دید ...
آفرین. حس داشت. لبخند عصبی را توصیف کنید.
[گـــمـنـــامــ213ـــ]: از خوشحالی دستم را محکم حصار دهانم کردم که جیغ بنفشم عالم را خبر نسازد... حالم را نمی‌فهمیدم... اشک هایم بی اختیار می‌بارید و لبخندم تا بیخ گوش هایم کش آمده بود... عاشق این متضاد شیرین بودم و برای همه آرزو کردم این اوج شوق و شور را... چرخیدم تا محکم نزدیک ترین رفیقم و همدم همیشگی ام را در بغل بگیرم تا بلکه آرام گیرم... که ناگهان به شدت پس زده شدم.!! لبخند عصبی اش میخکوبم کرد و کمی از لبخندم را هم جمع... چشم هایش به رنگ نفرت در آمده بودند... رنگی تازه که تا به حال از آن موج مشکی عدسی چشمش ندیده بودم!! باز نگاهم را روی لبخند عصبی و پر از تشویشش که از حرص گوشه اش را می‌جوید، چرخاندم... باورم نمیشد مگر رسم رفاقت این نبود که خوشحالی اش شادی ات و غمش غصه ات باشد.!؟ پس چرا این لبخند عصبی و آن چشم های پر از نفرت که شادی ام را تلخ می‌کرد، از بهترین رفیقم بود؟؟؟ با بهت به رفتنش خیره شدم.!! :) _ خانمی! افتخار نمی‌دید برای گرفتن جایزه؟؟؟ خوش به سعادتتان... ارباب دعوت تان کرده به زیارتش :) یادم می افتد باید خوشحال باشم... سفر زیارتی را که برنده نمی‌شوند... دعوت شده ام!!! عرق شرمم را تازه حس میکنم :) افسون: لبخند عصبی آنجاست که لبانت به پهنای صورتت باز می شود و قلبت را به اندازه پهنای شانه ات خشم فرا می گیرد.آنجاست که فکرت میان لبخندی نمادین،قلبی شاید شکسته و شاید هم خشمگین در بی طرفی محض سکوت می کند و در کشمکش های اینها رنگ می بازد و زبانت به چشمانت رجوع می کند و ظاهر را لب هایت حفظ می کند.
با دستانی لرزان پتویش را کنار زدم. گوشم را به لبهایش نزدیک کردم . صدایی نمی آمد. پتو را از رویش کشیدم و دستم را روی گونه اش گذاشتم. سرد سرد بود. ناخن به صورتم کشیدم. فریاد زدم . گریستم. لحظه ای حس کردم قفسه ی سینه اش تکان خورد. ساکت شدم. ارام به سمتش رفتم. نکند نمرده باشد. به قفسه ی سینه اش خیره شدم. هیج تکانی نمیخورد. باورم نمیشد. شروع کردم به خندیدن. بلند می خندیدم و توی سر و صورتم می زدم. اصلا چرا می خندیدم! اشک از چشمانم سرازیر شد. نمیدانم از خنده زیاد بود یا واقعا داشتم گریه می کردم. فکر نمیکردم سم به این زودی عمل کند.
💬 میزبان دو تن از اساتید با تجربه و خوش قلم نویسنده از استان قم هستیم؛ به زودی: ✅ استاد محمد علی رکنی (برنده ی جایزه ی شهید حبیب غنی پور) و ✅ استاد مهدی کرد فیروزجایی (برگزیده جشنواره داستان انقلاب) در باغ انار، میهمان ما خواهند بود. منتظر باشید... 💠https://eitaa.com/anarstory
ابزارهای نوشتن رمان می‌گویند معروف‌ترین رمان‌نویس‌ها روزی سه صفحه می‌نوشتند. این یعنی سالی تقریباً نه‌صد صفحه و اگر یک حد متوسط را در نظر بگیریم یعنی نوشتن سه رمان در سال. اما در واقعیت چقدر این اتفاق می‌افتد که سه رمان درجه‌یک در سال نوشته شود؟ خیلی کم. چون فقط نوشتن نیست. نوشته نیاز به بازنویسی و ویرایش و اصلاح دارد. اما چیزی که باعث موفقیت رمان‌نویس می‌شود مدیریت زمان برای نوشتن است. وقتی یک زمان‌بندی خاص را برای روزهای متوالی در نظر می‌گیرید و به آن‌ها متعهد می‌مانید، احتمال اینکه بعد از یک سال بتوانید روی کامل شدن یک رمان خوب حساب باز کنید زیاد می‌شود. ببینید چه مواقعی از روز خلاقیت شما بیشتر گل می‌کند. در آن ساعت‌ها شروع به نوشتن کنید و با خودتان قرار بگذارید که مثلاً همان سه صفحه در روز را بنویسید. محیط نوشتن را هم طوری تغییر دهید که به این تعهد شما لطمه وارد نکند؛ مثلاً از اطرافیان بخواهید در ساعت‌های نوشتن، شما را تنها بگذارند یا جای خاصی را برای نوشتن تدارک ببینید. در را قفل کنید، پرده‌ها را بکشید، هر صدای اضافی را حذف کنید، تلفن را از خودتان دور کنید، اینترنت را قطع کنید و بنشینید و بنویسید. @anarstory
برای نوشتن با دست راحت‌تر هستید یا اینکه تایپ کنید؟ فکر می‌کنید کدام روش بهتر است؟ روش خوب و بد نداریم. هرکدام از این روش‌ها مزیت‌هایی بر دیگری دارد. مثل‌اینکه در نوشتن با دست، شما تمرکز بیشتری دارید و مرتب به غلط یا درست تایپ کردن فکر نمی‌کنید. از طرفی تایپ کردن ممکن است سرعت شما را در نوشتن بیشتر کند یا حس بهتری به شما بدهد. یا اینکه پیدا کردن نوشته‌های قبلی با یک سرچ کوچک امکان‌پذیر است اما در نوشته‌های دستی ممکن است مجبور شوید صدها کاغذ را زیرورو کنید. اما نوشتن با قلم و کاغذ از این نظر می‌تواند ارجحیت داشته باشد که شما تحت هر شرایطی می‌توانید بنویسید. در مترو، در تاکسی، وقتی برای گردش با خانواده به‌جایی رفته‌اید. محدودیت نوشتن را حذف می‌کند و اجازه می‌دهد با هر سرعتی که می‌خواهید بنویسید. خودتان را به روش خاصی محدود نکنید. هر ابزاری را امتحان کنید. اصلاً می‌توانید به‌صورت ترکیبی از کاغذ و تایپ کردن کمک بگیرید. ببینید با کدام روش ارتباط بهتری برقرار می‌کنید همان را انجام دهید. هاکسلی می‌گوید: «رمان‌نویس به خلاقیت مداوم نیاز دارد نه خلاقیتِ لحظه‌ای.» پس خودتان را مدام خلاق نگه دارید. دفترچه یادداشت ابزاری است که بسیاری از رمان‌نویس‌ها از آن استفاده می‌کنند تا هر زمان ایده‌ای به ذهنشان رسید سریع آن را شکار کنند و درباره‌اش بنویسند. ضبط‌صوت ابزاری خلاقانه برای نوشتن است. می‌توانید خیلی از بخش‌های رمان را به‌جای نوشتن، بگویید. می‌توانید هر آنچه را به ذهنتان می‌رسد بگویید و سر فرصت آن‌ها را روی کاغذ یا کامپیوتر پیاده کنید. کنار تختخواب خود همیشه قلم و کاغذ آماده داشته باشید. خیلی از الهامات قبل از خواب یا حتی وقتی خواب هستید به ذهنتان می‌رسد. باید سریع آن‌ها را ثبت کنید وگرنه پر می‌کشند و وارد ذهن دیگری می‌شوند. کیت هرمان می‌گوید: «همیشه نیمه‌شبی از خواب می‌پرم تا طرح صحنه‌ای را که در خواب‌ دیده‌ام بنویسم. بیشترین الهامات برای من در خواب اتفاق می‌افتد.» شاید برای شما هم چنین باشد و اگر تا امروز به این الهامات پی نبریده‌اید، شاید دلیلش این باشد که ابزار لازم را کنار دستتان نداشته‌اید. این کار را بکنید و جایی برای الهامات شبانه هم باز کنید.
مرحلۀ دوم: نوشتن رمان می‌خواهید شروع کنید به نوشتن. مدل ذهنی یک نویسنده را در خودتان تقویت کرده‌اید، ابزار لازم را برای نوشتن فراهم کرده‌اید، و حالا قلم و کاغذ را جلوی خودتان گذاشته‌اید تا بنویسید. یک ساعت می‌گذرد و نهایتاً چند تا نقاشی روی کاغذ کشیده‌اید. هیچ‌چیزی به ذهنتان نمی‌رسد. اصلاً نمی‌دانید چه بنویسید. اینجاست که باید به یاد این جمله قصار از جک لندن بیفتید: «نمی‌توان منتظر الهام ماند. باید با چماق به سراغش رفت.» @anarstory
البته این را هم بدانید که داستان نوشتن آن‌قدرها هم سخت نیست. دنیای اطراف ما پر از داستان است. می‌شود از هر چیزی نوشت اما مسلماً شما نمی‌خواهید از هر چیزی بنویسید. می‌خواهید چیزی درخور و شایسته خلق کنید. داستان‌نویس‌ها را در اینجا می‌شود به سه دسته تقسیم کرد: آن‌هایی که ابتدا به دنبال سوژه‌ای برای نوشتن می‌گردند و وقتی سوژه‌ای در ذهنشان شکل گرفت شروع به نوشتن می‌کنند. داستان‌نویس‌هایی که می‌نویسند تا اینکه سوژه به سراغشان بیاید؛ یعنی قلم را روی کاغذ می‌گذارند و شروع به نوشتن می‌کنند تا وقتی سوژه شکل بگیرد. داستان‌نویس‌هایی هم هستند که از هر دو روش بالا استفاده می‌کنند؛ یعنی سوژه‌ای مختصر و مبهم را در ذهنشان تصویر می‌کنند و برای روشن شدن هر چه بهتر سوژه به نوشتن مشغول می‌شوند تا فرآیند نوشتن به آن‌ها بگوید که باید چه‌کاری انجام دهند. درهرصورت مسلم است ‌که در ابتدای کار و قبل از هر چیز نیاز به سوژه داریم. حالا ببینیم سوژه‌ها را از کجا بیاوریم؟ سوژه‌یابی برای نوشتن رمان جیمز اسکات بل معتقد است: «قبل از انتخاب بهترین سوژه برای نوشتن رمان بهتر است اول صد سوژه را یادداشت کنیم و بعد آن‌هایی که ما را به هر دلیلی جذب نمی‌کنند دور بریزیم.» این کار داستان‌نویس است که از هر سوژه‌ای که در اطرافش وجود دارد یا به‌صورت ناخودآگاه به ذهنش می‌رسد غافل نشود. داشتن دفترچه یادداشتی کوچک به این کار کمک می‌کند. دفترچه‌ای تهیه کنید و هر صفحه از آن را به یک ایده یا سوژۀ خاص اختصاص بدهید. هرجایی که می‌روید و هر اتفاقی که می‌بینید و می‌شنوید که به نظرتان قابلیت تبدیل شدن به داستان را دارد روی این کاغذ یادداشت کنید. حالا وقتی شروع به نوشتن می‌کنید، می‌توانید از هر سوژه به‌صورت جداگانه یا به شکل ترکیبی استفاده کنید. ممکن است بپرسید همین سوژه‌های تک‌صفحه‌ای را باید از کجا بیاورم؟ می‌توانید از این موارد استفاده کنید: زندگی شخصی خودتان به داستان‌نویسان مبتدی عموماً پیشنهاد می‌شود تا نوشتن هر داستانی را از زندگی شخصی‌شان شروع کنند. به این دلیل که نوشتن از آنچه به ما نزدیک است باعث می‌شود با قدرت بیشتری در مورد جزئیات حرف بزنیم و حرف‌های بهتری برای گفتن داشته باشیم. حالا قرار نیست عیناً حوادث زندگی در داستان آورده شود اما می‌توان از مهم‌ترین حوادث استفاده کرد، آن‌ها را تغییر داد و در حد یک داستان خوب مطرح کرد. زندگی نزدیکانتان قرار نیست به داستان زندگی دیگران وفادار بمانید و عیناً آن‌ها را به سوژه‌های یک رمان تبدیل کنید. می‌توانید حتی فقط به آن‌ها فکر کنید تا سوژه‌های تازه‌ای از زندگی‌شان بیرون بیاورید. اخبار اطرافتان آنچه در اخبار می‌شنوید، در روزنامه‌ها می‌خوانید و یا حوادثی که همۀ مردم از آن‌ها صحبت می‌کنند می‌تواند ایده‌هایی عامه‌پسند، مهم و البته هیجان‌انگیز برای نوشتن یک رمان باشند. داستان‌ها و رمان‌ها بیشاپ معتقد است: «می‌توان بدون شرمندگی و بی‌آنکه احساس عذاب وجدان کنیم از فکرها، شخصیت‌ها، خط‌های داستانی، موقعیت‌های آثار رمان‌نویسان دیگر و منبع غنی میراث جهانی وام بگیریم و در نوشتن رمان خود از آن‌ها استفاده کنیم.» حتماً شنیده‌اید که می‌گویند همۀ حرف‌ها زده‌شده و نمی‌توان دیگر حرف تازه‌ای زد. این موضوع اصلاً مهم نیست. مهم این است که حرف‌های گفته‌شده را می‌توان در قالب یک داستان تازه، بارها تکرار کرد. پس می‌توانید از حوادثی که در رمان‌ها، نمایشنامه‌ها و هر کتاب دیگری می‌خوانید، به‌عنوان سوژه‌هایی برای بازیابی واقعیت استفاده کنید. اسطوره‌ها و قصه‌های قدیمی اسکات بل می‌گوید: «اگر شکسپیر به خودش اجازۀ دزدی از داستان‌های دیگری را می‌داد چرا شما این کار را نکنید؟» داستان‌های قدیمی و اسطوره‌ها، سرشار از ایده هستند. آن‌ها را به کار بگیرید و داستانی متفاوت و معنادار از دلشان بیرون بکشید. مثل میکل‌آنژ عمل کنید. اضافات داستان‌ها و اسطوره‌ها را هر طوری که دوست دارید بتراشید تا معنایی که در جستجوی آن هستید مثل فرشته‌ای که از دل سنگ بیرون می‌آید خودنمایی کند و روی کاغذتان خلق شود. @anarstory
«استاد محمد علی رکنی» نویسنده و مدرّس نویسندگی با آثار چاپ شده در انتشارات های گوناگون 👇