💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
شهید مدافع وطن امیر محسن حسن نژاد شهید یزدی حادثه شب گذشته راسک شهید حسن نژاد پیش از این نیز از مست
و این عادی است...
چون یادگیری قالب بالای سه سال ممکن است طول بکشد....
ولی مثلا یک حدیث جالب زیر سه دقیقه...
و برای نوشتن باید حوصله کرد تا قالب را یاد گرفت...وگرنه آن حدیث اصلش شیرین تر است از یک داستانکِ داستان نشده... و همین داستان نشدن زدگی آورده...مخاطب علاقه ای ندارد به شنیدن کارهای مذهبیِ بعضی نویسنده ها....
چرا امیرخانی و شجاعی موفق بوده اند؟
چرا؟
یک درختِ شیرِ پاک خورده برگ بجنباند.
#نکته
بهزاد دانشگر نویسنده موفقی هست و کاملا مخالف نوعِ قلم امیرخانی و شجاعی....نکته اش چیست؟
درختان شاخه بجنبانند.
مکالمه دو جنین در شکم مادر: ⇩
اولی: تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟
دومی: آره حتما. یه جایی هست که
می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم.
اولی: امکان نداره.
ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشون بده.
دومی: شاید مادرمونم ببینیم.
اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟
اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟!!!
دومی: به نظرم مامان همه جا هست.
دور تا دورمونه.
اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره.
دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی….
👈🏻این مکالمه چقدر آشناست….!
تا حالا بودن #خدا را اينطوري به همين
سادگي حس نكرده بودم . . .
#نمونه
#داستانک
#کپی
#نکته
#داستانک
#آموزش
#اعتقادات
#خدا
#کلام
#جنین
@anarstory
#شماره_چهار
💟_شب ها جوونا دور هم جمع میشن و آتیش روشن می کنن تو حلبی ها
لبو فروشی و باقالی فروش
💟_فرفره فروش
💟_کالسکه ها
شلوار های پاچه گشاد
تلگراف
نبود مغازه های فست فود
لباس هایی در سه سطح چادر،کت و دامن،مانتو های بلند🤔
نبود گوشی تلفن همراه،لب تاب
دوربین های با کیفیت
و تمامی عکس ها سیاه و سفید
⭕️آرمینهآرمین:
ایدهها سر ریز میشود.
اگر دوست دارید المانهای بعد را بردارید
اگر دوست دارید المانهای قبل
💟_مهمون خانه هایی با در های کوچیک و تابلو هایی که معمولا یا خیلی قدیمیه یا یه وری شده و داره می افته
💟_زنانی پوشیده وچادری حتی یک تار موهم دیده نمیشده
💟_تاب و سرسره ای فلزی و به شدت بلند
#نکته
⭕️آرمینهآرمین:
عکسها بسیار کمک کننده هستند.
💟_اعلامیه ها
دستگاه های چاپ در مخفیگاه ها
کتاب های جلد شده با روزنامه
بنرهای فیلم های سینمایی
موتور گازی
شلوار دمپا و کبریتی
💟_اون زمان اکثر مردم زیر چادر روسری نداشتن
💟_سبیل مردها.
💟_جوی آب
💟_ماشین های قدیمی
ضدانقلابی ها کراوات پوش
💟_کروات
مشروب فروشی
💟_سکوت شهر از ترافیک و سر و صدای زیاد ماشین ها
💟_دوره زمان شاه که کمتر اپارتمان هوای تمیز اتول های قدیمی
💟_بله پوشش و آرایش.
💟ساواکی ها
💟_سرود شاهنشاهی
💟_کرسی های شب های سوزناک
💟_اره ولی نقاب میزدن که فقط چشماشون پیدابوده
💟_کلاه شاپو
💟_پسرکی که روزنامه در دست دارد و فریاد می زند روزنامه روزنامه
💟_مرد هایی که بساطشون رو پهن کردن و نوار کاست می فروشن
رستوران ها با آهنگ های آرام فرانسوی
💟_چادر ها و پوشیه هاشون به زور از سرش بر می دارن حجاب نداشته باشن
⭕️آرمینهآرمین:
پس شاید شهر خاصی مد نظر شماست.
#نکته
باید نوع دانشگاه و رشته را در آن منطقه تحقیق کنید
💟_ساندویچ فروشی ها که شیشه هایی در ویترینشون دیده می شه
💟_جارجی دم سینما که فیلم جدید رو تبلیغ میکنه
⭕️آرمینهآرمین:
خرداد ۵۹ عملا دانشگاهها تعطیل شد.
مثلا اگر مهران در پلی تکنیک تهران یا دانشگاه مشهد یا ...
در حال تحصیل است وقایع مهم تاریخی و در گیری دانشجویان و گروهکها رو در آن زمان داریم.
💟_کاباره ها 😑
💟_بلیط های اتوبوس که در کنار ایستگاه اتوبوس زمین ریختن
💟_نوشابه های شیشه ای😂
💟_ببخشید من یه نکته رو بگم
اگر زمان پهلوی دوم رو داریم میگیم با قاجاز و پهلوی اول قاطی نکنیم
⭕️آرمینهآرمین:
انقلاب فرهنگی
💟_شیشه های شیر با عکس گاو قرمز و آبی
💟_زور بگیران خیابان حکومت نظامی تهیه نفت
#سوال
⭕️آرمینهآرمین:
کی می دونه پایان انقلاب فرهنگی کی بود؟
💟_از بلندگو های مسجد صدای یک روحانی می آد که فریاد می زنه: آقای شاه من به شما تذکر می دهم.
💟_62(منڟور درخت اینجا تاریخ پایان انقلاب فرهنگی است)
💟_بلندگو های کله دوغی چیه شیپوری شکل
💟به فرمان امام خمینی اعلامیه ها ی که ضد شاه چاپ می شد .
💟_الان میخواستم بگم😂کاباره های که توش اهنگ میخوند ومشروب میخوردن
💟_نه
میگن هرکسی از هر زمانی خواست بگه
زمانش با خودتونه
💟_ارتشی های شیش تیغ
💟_ممنوعیت دستگاه چاپ
💟_تظاهرات کشته شدن عده زیادی برای ازادی کشورمون ارتشی ها ی که جلوی مردم می گرفتن
💟_راستی احتمالا دماوند خیلی خوب دیده می شه
کلا هوا خوبه
آسمون آبیه
💟_از بلندگو های مسجد صدای یک روحانی می آد که فریاد می زنه: آقای شاه من به شما تذکر می دهم.
💟_نه دیگه تا این حد
انقدرام ازادی نبوده
هیج حکومتی نمیذاره علیه اش رسما و آشکارا اقدامی کنن
#شماره_پنج
#سوال
⭕️آرمینهآرمین:
چه اتفاقی افتاد؟
#جوابدرختان↓
💟مذهب تحریم شد؟🤔
💟_ممنو ع شدن تنباکو
💟ممنوع شدن جلسه های مذهبی
گرفتن و کشتن و شکنجه طلبه ها و کسایی که مجالس مذهبی داشتن
⭕️آرمینهآرمین:
سعی شد اساتید و گروههای غرب گرا از دانشگاهها حذف بشن.
وقایع مورد نیاز پیرنگ را بردارید
💟_جریان فیضیه
💟_ممنوع شدن مراسمات مذهبی
💟_شناسایی بهایی ها و اخراجشون
آدم فروشی و انگ زدن شدت گرفت
💟_مراسمات ماه محرم که عذادا ری تعزیه خونی ممنوع شد
💟_جنگ تحمیلی شروع شده بود
💟_پونزده خرداد
💟_مردم در حال کمک رسانی و رفتن به جبهه ها بودن
💟_ورود امام..!
💟_زدن پونز به پیشانی دخترای مردم توسط اکبر پونز😐
💟_سپاه تشکیل شد
⭕️آرمینهآرمین:
😁
یکبار دیگه طرح اولیه رو میگذارم.
زیاد هم دامنه نواسانات پیرنگ را بسط ندهید و از قاجار یا سال ۸۰ سر در نیاورید.
مهران تازه دانشجو شده و در جریان های اول انقلاب سردر گم میشود. عضو یک گروه است و بعد از چند ماه میفهمد که باید برای رییس حزب کاری بکند. و با اعتقاداتش اصلا جور نیست. اگر قبول نکند یک از اعضای خانواده اش را از دست می دهد.
💟_مردم در حال کمک رسانی و رفتن به جبهه ها بودن
💟_آتش سوزی سینما رکس
💟_در مساجد کمکهای مردم بسته بندی می شد
💟_اعتصابات مردمی
💟_عملیات مرصاد
⭕️آرمینهآرمین:
کمی به کلمه اول انقلاب التفات بیشتری بفرمایید.
💟دستگیری رفیقش
💟_ترور شهید مطهری
💟_قبلش باید سخنرانی هاشون رو بگیم
💟_بمب گذاری در مسجد و کشته شدن 72 تن
که حال معلوم شد 71 تن بودن
💟_انتخابات
دستگیری منافقین و اعدامشون
💟_سکونت حضرت امام رحمت الله علیه در مدرسه ی علوی
💟_کشتن مردان ریش دار و زنان چادری و بمب گذاری در بازارها توسط مجاهدین خلق
💟_کشتن مردان ریش دار و زنان چادری و بمب گذاری در بازارها توسط مجاهدین خلق
⭕️آرمینهآرمین:
ابتدای انقلاب
تبعید امام نداشتیم.
امام در میهن بودند یا در شرف آمدن.
۱۲ بهمن ۵۷ امام در مهرآباد بودند.
💟_ترور شخصیت های انقلابی
💟_درگیری انقلابی ها با ضد انقلاب در صدا و سیما .یکبار امام رو نشون میدادن یه بار شاه رو و مردم تکلیفشون رو نمیدونستن
#نکته
⭕️آرمینهآرمین:
هر چه ریز تر بنویسیم دستمان برای ایجاد دستگیرههای داستانی و علت و معلول داستان باز تر است و راحت تر داستان را به سمتی که مایلیم میتوانیم سوق دهیم.
#شماره_شش
#توجه
⭕️آرمینهآرمین:
باید بدانیم که آیا در زمان شاه دانشجو شده یا نه؟ دانشجوییاش تا کجا کش آمده است...
تمام نکات بالا کمک کننده هستند
زیرا بر فضا و حس داستان و همین طور همذات پنداری خواننده با داستان تاثیر گذار است.
همین طور راجع به عقاید و قوانین درون گروهی گروهکهای مورد اشاره در داستان
نیاز به تحقیق داریم..چرا؟
💟_مخفیانه کارایی میکردن
نامه میبردن
بعدا شرایط اماده بشه برا اومدن امام
سخنرانیها
💟_من ترجیح میدم بعد انقلاب باشه و درگیر مجاهدین خلق شده باشه چون دستم بازتره
💟_تا علی معلولی درست پیش بره؟
💟_زمان شاه تحصیل در دانشگاه ها سخت بود
💟_دانشجوها در دانشگاه اعلامیه امام خمینی رو پخش می کردند .
⭕️آرمینهآرمین:
سبدتان را از میوههای باغ پر کنید.
#توجه
حواستان باشد بعضی میوهها برای زمان شما نیست. از آنها دوری کنید.
💟_بعد از کشمکش بین مردم و شاه مرگ برشاه می گفتند
💟_دانشگاها تعطیل شد اوضاع ایران اشفته شد
💟دانشگاه دولتی بوده شهر مهران روستا بوده
فرسنها فاصله داشته
⭕️آرمینهآرمین:
مهران اسم کاراکتر ما بود
💟_خب کسایی بودن که عقیده نداشتن
ولی بیشتریا عقیده شون به امام بوده
⭕️آرمینهآرمین:
همین طور راجع به عقاید و قوانین درون گروهی گروهکهای مورد اشاره در داستان
نیاز به تحقیق داریم..چرا؟
گام بعد👆😁
#نکته
⭕️آرمینهآرمین:
اگر متناسب با واقعیت، داستان را پیش نبریم اولین عکس العمل خوانندهای که در آن زمان گرفتاری مشابه داشته و یا از کسی شنیده، برو بابا و بستن کتاب خواهد بود
۲_مثلا ما نمی توانیم بگوییم خودکار نبود
یا ما را در دانشگاه راه نمی دادند.
۳_ولی میتوانیم مهران را به شهری ببریم که دانشگاه نداشته و شریف به دانشگاه رفته.
یا دانشگاه تهران یا مشهد...
بالاخره دانشگاه آزاد و ...
نبوده.
۴_یا اینکه رییس را فردی قرار بدیم که خودش قانونی گذاشته.
یا خواسته خودش را به مهران تحمیل کرده
۵_گروهکها را بشناسیم و مناسب فضای داستانمان انتخاب کنیم
#شماره_دو
⭕️آرمینهآرمین:
احسنت به همه.
سعی کنید تا میتوانید متفاوتها را انتخاب کنید.
💟_مادر بی سواد خانه داره.فهمیده!
💟مثلاً رییس حزب بهش دستور بمب گذاری میده و موقعی که اون میخواد بمب و منفجر کنه بچههایی و میبینه که وارد اون مکان میشن و منفجر نمیکنه اونجا رو
#نڪتہ
⭕️آرمینهآرمین:
برای این آیتم حداقل سه صفحه پلات کلی بنویسید.
💟_هیشه در حسرت یه زمانه که بتونه خوب درس بخونه چون از بچگی نتونسته خوب درس بخونه
💟_مهران اومده دانشگاه که کمک پدر مادر باشه.
پدر مادرم تهرانن ولی خیلی ضعیفن
بابا ویلچری هست
💟_خانواده مذهبی پدر ومادر مذهبی ولی مهران روازاد گذاشن
چطوره؟
💟_پدرش مخالف تحصیل اون در تهران بوده چون تو بنایی به کمکش نیاز داره اما مهران با اصرار رفته
⭕️آرمینهآرمین:
میبخشید . ولی اگر در مقدمه بمانیم نمیتوانیم جلوتر برویم.
پس شاخهها بالا
💟_محمد شیفته دختری میشه که از اعضا منافقین هست. دختر از محمد بعنوان طعمه ای برای رسیدن به اهداف حزب کمک می گیره. و این وسط محمد بازیچه منافقین قرار می گیره و ناخواسته درگیر این گروه میشه.
#سوالدرختان ⁉️
پیرنگ یا پلات کلی چیه؟
#جواباستاد↓
⭕️آرمینهآرمین:
پیرنگ تمام علی و معلولیهای داستان ما را بیرون میکشد.
پلات سعی میکند صحنه به صحنه آیتم بندی کند.
انشااالله تخصصی یاد خواهید گرفت
#گامدومایده
علاوه بر این راجع به فضای اجتماعی شهری که داستان ما در آن اتفاق میافتد باید بدانیم.
خانواده و فرهنگ کاراکتر را باید بشناسیم. محله و کوچه حتی وسایل و چیدمان وسایل زندگی و المانهای شهری و ...
حتما باید تحقیق شود.
#سوال ⁉️
آیا میتوانید چند المان شهری زمان ابتدای انقلاب را مثال بزنید؟
💟_دیوار نویسی
💟_ماشین ها قدیمی
کوچه ها باریک
کیوسک تلفن توی خیابون
گاری های دستی
💟_مرگ بر شاه و .....
⭕️آرمینهآرمین:
جزیی تر.
ماشبنهای قدیمی یعنی چه؟
و
و
💟_پیکان جوانان
💟–باجه تلفن
بقالی
دامن و چادر بدون روسری
شلوار های دمپاگشاد
مدل موی فرانسوی
ماشین آریا و ژیان
💟_ماشین پیکان یا فلوکس، ژیان، شورلت
💟_ماشین های پلیس با چراغ های دایره ای شکل و رنگ مشکی
💟_پیت نفت
مراکز پر کردن کپسول گاز
💟_سرباز های خارجی
💟_ژیان. دوچرخه چینی. خانههای کاهگلی. صفِ نفت. کوپن.
💟_پلیس سر چهارراه به جای چراغ راهنمایی
💟_جشن هنر شیراز
💟_گل کوچیک تو کوچه ها
تلوزیون های کوچیک که جلوت و شوکت همایونی رو نشون می ده معمولا
💟_مجسمه شاه وسط میدون شهر
💟_ماشین هایی که مایع ظرفشویی میاوردن و فله ای می فروختن
ماشین های دستفروش
برای لباس و اسباب بازی
چرخ و فلکی
💟_شهر فرنگی
خیابونهای خلوت
💟_خانم هایی با چادر، خانم هایی با کت و دامن و جوراب هایی بلند مانند جوراب های بازیکن ها و البته کلاه لبه دار
💟_مرد هایی با سبیل های بلند و دستمال یزدی دور گردن
💟_جای گلوله روی دیوار
💟_جوان ها: پیراهن های گشاد که آستین هاش رو هم جمع کردن. شلوار هایی که انتهای شلوار گشاد تر از خودشه
⭕️آرمینهآرمین:
صندوقهای پستی زرد رنگ.
نبود کامپیوتر و موبایل.
تاکسیهای پیکان نارنجی.
کیوسکهای زرد رنگ تلفن.
و
و
#نکته
سعی کنی تا میتوانید المانهای زمانه را جزیی تر بنوسید.
برای دستگیره های داستانی و ایجاد فضا به آن نیاز داریم
💟_و دکمه ی اول یقه بازه معمولا
مو های سر زیاده
💟_تیرک های برق چوبی
💟_میتونه دانشجوی علوم سیاسی باشه و تحت تاثیر یه بحث با استادش، به اون فرقه کشیده بشه،
💟_دست های تیره و پینه بسته که نشون می ده جوونا معمولا کار می کنن
⭕️آرمینهآرمین:
شما پیشنهادهایی که دوست دارید رو جمع آوری کنید.
#نکته
اگر قبل سبد را با مطالب قبل از انقلاب پر کنید.
اگر بعد سبد را با مطالب بعد از انقلاب.
⭕️آرمینهآرمین:
اگر در تهران باشد اتوبوسهای دو طبقه. حجلهها
ترور و بمب گذاری.
چادرهای رنگی و حتی بیحجابی ابتدای انقلاب
💟_کتاب هایی که دست فروش می فروشه روی زمین
💟_برق رفتن های مکرر
بسم الله.
یا زهرا اغیثینی.
عجالتا بگویم که...
شخصا از پستهایی که فقط یک عکس از یک انیمیشن یا فیلم توی یک فریم خاص ثبت کرده و ایراد میگیره از چهره و طراحی ظاهر یک کاراکتر بهم میخوره...دست خودم نیست. و ساعت ها زمانی که ده ها آدم روش وقت می گذارند....
آه از نهادم بلند میشه...خب همین کار رو میشه قبل از وقوع کرد..
#پیشنهاد
مثلا برای یک سال شبکه پویا یک چشم انداز بنویسیم.
شامل 365 داستان صوتی.
365 فیلم نامه انیمیشن در حد سه دقیقه....مطابق حال و هوای روزهای سال...
365 اسم برای روزهای سال مطابق روحیه کودک...
تبدیل#خصلتهای_شاکله_ساز به شعر و داستان کودکانه. تبدیل شعر و داستان به عکس نوشته و کلیپ و انیمیشن و نماهنگ و ....
استفاده از پتانسیل شبکه های مجازی برای نشر داستان های تولیدی درختانِ باغ گردو...
و
.....
ده ها ایده متنوع...
خب بازم باید بشینیم سر دهان اون عروسک ساعت ها حرف صدمن یک غازِ به هیچ جا نرس بزنیم یا شکل ساره و هاجر ...یا....دو روز یکبار پروژه #نفوذ....
همه شو قبول دارم...راهکار هم دادم...دیگه خود دانید... دنبالل پیشگیری بودن مهمتر از بحث روی بیماری ایجاد شده اس.
قدم اول.
خواندن خلاصه داستان تمام انیمیشن های پیکسار و انیمه های شرکت جیبلی که در جهان جزو برترین ها هستند.
در آوردن پیرنگ اش.
در آوردن ویژگی های شخصیت اصلی.
در آوردن نکات داستانی و قوت های داستانی اش.
در آوردن ریشه اصلی قصه...مثلا در آپ که شاهکار هست باید فکر کنیم به اینکه چطور داستان نویس نترسیده از اینکه یک پیرمرد هشتاد ساله رو که واکر به دست راه میره رو به سفر و جهانگردی بفرسته...#شجاعت در قصه نویسی...
این نکات نغز جواهرات خوابیده در #پیکسار هستند. و دنیای حیرت انگیز انیمه های شرکت جیبلی.
#نکته
پیکسار همیشه نوآور و خلاق بوده در هر کدام از انیمیشنهاش.... جواهر را پیدا کنید.
برای فهم جیبلی باید به دنیای آن پی برد.... #کشف دنیایش با شما.
برای ما گرافیک در اولویت نیست...گرچه در نهایت گرافیک ویترین داستان خواهد شد. ولی داستانهای دیزنی و پیکسار روحی دارند که مخاطب را مثل #سیاهچاله در خود غرق می کند.
می خواهم #سیاهچاله بنویسید....که حتی نور هم از آن راه فراری نداشته باشد....و در دل سیاهچاله مدفن نور را خواهید یافت...شاید در پسِ گودالِ قتلگاه سیاهچاله نهفته باشد....و بعد از آن را هیچ کس ندیده.
با برنامه ریزی هر هفته یک انیمیشن از پیکسار و هفته بعد یک انیمیشن از جیبلی را مهندسی معکوس می کنیم. در گروه مربوط به خودش...
شخصیتهایش را ...پیرنگش را...فلسفه خلق اش را...
همه چیزش را...
#پیشنهاد_اسم برای گروه.
آنانی که تا گودال قتلگاه با ما هستند شاخه های وابستگی را بشکانند...و بر ریشه هاشان بیافزایند تا گودال.
کیانند؟
یا زهرا بگویند.
خودم
یازهرا سلام الله علیها✋
للحق. یا حق.
@ANARSTORY
بیبلا. عادت کردن به نوشتن بسیار مهم است. حتی اگر میدانی خوب نمینویسی.
#نکته
این را دم دستی گفتم. خلاقیت نیاز اصلی هنر است. اگر مثل زندگی معمولی باشد دیگر گفتن و روایت کردن ندارد. باید یک چیزِ متفاوت باشد.
#نکته
برای برگِ سبز آقای واقفی ادیت زدم.
#نکته
#محتوا
#قالب
خیلی ساده و بسیط:
محتوا یعنی آن چه که در ظرف میریزی: مظروف.
قالب: ظرف.
ممکن است محتوایِ خوبی داشته باشی ولی قالب(ظرف) بد باشد. کسی خریدار نیست.
ممکن است محتوای بدی داشته باشی ولی ظرف عالی باشد.
چند بار شده تا حالا که شما چیزهای خوبی را خریدید ولی بعد پشیمان شدید.
مرحلۀ کمال:
هم محتوا خوب باشد و هم قالب.
حسین ابراهیمی:
بیبلا.
عامیانهنویسی قلمتان را رشد نمیدهد. الزامی نیست که تا آخر رسمی بنویسید، بلکه اول ظرفیتهای زبانی خودتان را شکوفا کنید و بالفعل کنید، بعدش ممکن است به این نتیجه برسید که شکسته بنویسید.
با رسمی نوشتن مجبورید از همین امکانات زبانی، زبانی شیرین و داستانی دربیاورید نه اینکه با شکستن زبان داستانی فیک درست کنید.
هنر این است که رسمی بنویسید ولی جوری باشد که نوشتهتان شکسته و محاوره بهنظر بیاید.
#نکته
#آموزش
#راز
واقعاً باید با خودمان روراست باشیم. وقتی کسی نمیتواند یا نمیخواهد وقتش را خالی کند و یک ساعت (حداقلِ اقلِ اقل) بنیشید و بنویسد. پژوهش کند و ویرایش کند و بنویسد و تمرکز کند. چه انتظاری دارد که نویسنده شود؟!
اگر سرگذشت بزرگانِ ادبیات و حتی متوسطان را بخوانید، میبینید عمرشان را در نوشتن گذراندهاند. پس معقول فکر کنیم و برای همین میگویم شرطِ نوشتن، نوشتن و خواندن است!
اگر هم نمیخواهیم رماننویس شویم، خب اشکالی ندارد. اجباری نیست. حوصلهاش را نداریم، طوری نیست، اجباری نیست، کارهای بر زمین ماندۀ دیگر بسیار است.
#نکته
#آموزش
#راز
#نکته
باغبان هایی که در گروه یکدیگر عضو هستند انجام تمارین برایشان اجباری نیست.
#تمرین
#توجه
@anarstory
#برای_همه
یک شخصیت طنز طراحی کن از درون خودت با کارهای جدی و ویژگی های خاص. برای همیشه داستان هات رو روی اون شخصیت طنز پیاده کن.
مثلا یک انار تنبل.
یا یک گوجه شرور ولی خنگ.
یا یک دخترکی شبیه جودی ابوت.
یا یک اسکاج سبز...مو اسکاجی.
همگی یک هفته فرصت دارید خودتان را به چیزی تشبیه کنید. چیزی طنز گونه.
آن شخصیت از این به بعد خود شما هستید و از شما جدا خواهد شد.
این شخصیت نباید هرزه گو و مسخره باشد. بلکه باید خیلی هم شخصیت داشته باشد و به خیال خودش سنگین و وزین باشد.
یا علی مددی. شروع کنید.
ابتدا فهرست ده تایی از ویژگی های بارز خودتان بنویسید و بر اساس آن یک شخصیت طراحی کنید. ترجیحاً کارتونی.
#نکته
#تمرین
#خلق
#شخصیت
#خلق_شخصیت
#طنز
#آموزش
#شخصیت_پردازی
#شخصیت_پردازی_صریح
#شخصیت_پردازی_غیرصریح
#شخصیت_پردازی_مستقیم
#شخصیت_پردازی_غیرمستقیم
#داستان
#رمان
#داستان_نویسی
#شخصیت
#تمرین48
@ANARSTORY
اگر شهدا را دوست دارید، به راههای مختلف جوانان را با خوبی هایشان آشنا کنید. کتابهایی از شهدا عزیز را که پر از خون، وخون می نوشتند. من خیلی نمی توانستم کتاب را به دست بگیرم. خوب، کتاب سلام بر ابراهیم، چه خوب نوشته شده است. تا ده بار از اوّل خواندم. کتاب یادت باشه چقدر زیباست. قصه دلبری هم قشنگ است. اینگونه بنویسید، اگر روحیه کسی افسرده باشد قادر به درک صحنه های جنگ نخواهد بود. از ما گفتن بود. تازه چندسالی است که کتابهای شهدا را می خوانم.
#نکته
ادعا نکردم کتاب شناس هستم. امّا برای روحیه نوجوانان راه حل آسانی برای معرفی شهدا پیدا کنید. لطفا
#نکته.
ساخت انمیشین شهدا هم اگر خوب از کار دربیاید عالی است. من چند کودک را می شناسم که به عرصه نوجوانی پا گذاردند. یک نویسنده غیر مذهبی هم تا توانسته کارتون و انیمیشن غربی معرفی کرده است. بیچاره یکنفر آنقدر به فیلم هری پاتر نگاه کرد. کلا انگار افسون شده بود. چقدر تخیل؟! اگر بیراهه برود چطور می شود؟! اصطلاح های جادو را در جایی ثبت می کرد. بعد متاسفانه از اسطوره های واقعی ما فاصله داریم.
#نکته
( به نام خدا )
#تعلق
ِ #دخترمُحّی
🌷محی الدین حائری شیرازی🌷
با نام و یاد خدا از امروز شروع میکنیم به دریافت 🌷 فروغ تعلق 🌷
آنقدر بزرگ نیستم که به شما بزرگواران نور تعلق را هدیه دهم اما
تعلق آنقدر بزرگ است که نور خودش را به قلب ما هدیه بدهد🌷
#نکته
چند نکته میگم تا آسان تر مطالب را درک و دریافت کنید🌷
1_بنده هروز ی مطلب در باغ قرار میدهم 🌷
2_برای هر جلسه #هشتگ و شماره جلسه را میزنم 🌷
3_اگر سوالی داشتین مطلب را کامل بخوانید جواب را نیافتید در گروه بپرسید (شاید سوال دوستان دیگر هم باشد)(در شخصی هم جواب گو هستم ) 🌷
🌷در اولین جلسه مبحث معرفی شخص جناب حائری شیرازی است 🌷
به امید خدا شروع میکنیم ...
@ANARSTORY
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
نور
#تمرین101
#دختر_مو_شرابی
«سربازها را میگفتم...»
جمله بالا القا میکند که یک آدم چانهگرم دارد برای ما یک ماجرای داغ را تعریف می کند.
📙یک متن داستانی یا روایت داستانی بنویسید که با جمله های زیر شروع شود.
🍬داشتم میگفتم...
🍬جونم برات بگه که...
🍬دختره را میگفتم....
🍬خانومه رو میگفتم....
🍬داشت یادم میرفت....
🍬اینو نگفتم برات....
🍬اگه بدونی. گوش بده. بقیه اش جالبتره....
با این جملات شروع کنید به تعریف یک خاطره جذابی که برایتان اتفاق نیفتاده....
#نکته
برای اینکه دقیقتر روایت کنید فرض کنید روبروی مخاطب خودتان نشسته اید و دارید برایش تعریف میکنید...
پنج مخاطب در نظر بگیرید و چند بار این تمرین را بنویسید.
🔸مخاطب اول: پیرزن همسایه که گوشش سنگین است و مدام باید چندکلمه را تکرار کنید برایش.
🔸مخاطب دوم: همسرتان که اصلا توجه ندارد و شما وسط صحبت باید توجه اش را جلب کنید.(از تکرار جملات بپرهیزید...از روش های ایجاد تعلیق استفاده کنید)
🔸مخاطب سوم: آن دوست تان که پایه شماست برای غیبت کردن و خندیدم...متأسفم برایتان...خاااااک.😐
🔸مخاطب چهارم: آن دوست تان که مدام تذکر میدهد که درباره دیگران غیبت نکن...جوری خاطره را تعریف کنید که مدام خودسانسوری داشته باشید.
🔸مخاطب پنجم: آن دوستی که مدتهاست هم دیگر را ندیده اید.
#تمرین101
#روایت
#داستان
#تمرین
#راوی_پرحرف
#حرّاف
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
#نکته
#آموزش
سعی کنید متن هاتون سمت دلنوشته نره. اکثرا دارید دلنوشته مینویسید.
متنهای آخ ددم وای هم خوب هستها ولی اینجا خوب نیست. برای رتبه آوردن توی مسابقات مدرسه ای خوبه. متن هایی بنویسید که به یک واقعه ای اشاره کند. و این یعنی برای کسانی که اهل مطالعه سیره حضرت نیستند خیلی سخت است. و این یعنی کار نوشتن هم خیلی سخت است. و هرکسی زیر بار سختی نمیرود. پس اگر میخواهید متن خوب برای حضرتش تولید کنید زندگی اش را بارها و بارها بخوانید.
سعی کنید به یک واقعه مهم که مربوط به امیرالمومنین علیه السلام است اشاره کنید. یا یک کرامت. یا یکی از القاب...با توضیح به صورت داستانکی.
وقایع مرتبط مثلا👇
🔸یومالدار
🔸لیلةالمبیت
🔸ایمان در همان دقایق اول در کوه و غار حرا
🔸توقف پیامبر در قبا برای آمدن علی از مکه
🔸سپردن کاروان فواطم به او
🔸رهبری بسیاری از امور به دست علی بعد از آنکه رسوایی زیادی برای بقیه داشت. یعنی ابتدا رسول خدا این امور را به دست کسان دیگر میسپرد و آنها با زبونی میگفتند نشد. و علی کار را تامام میکرد. ایزی ایزی🤓
🔸کشتن یک غول بیابانی در جنگ خندق که در دعای ندبه لقب ذئبانعرب به اینها داده شده. یعنی گرگهای عرب. توی اون جنگ تعدادی از سربازان سپاه اسلام شلوار خود را رنگین کرده بودند از عربده های عمر بن عبدود. و هر سه بار فقط علی به درخواست پیامبر لبیک گفت.
بکوب لایکو🤓
🔸سد ابواب. همه درهای خانه ها به مسجد به دستور خدا مسدود شد. الا باب خانه علی و زهرا.
🔸در جنگ احد یکدفعه دشمن از پشت دره را دور زد و تنگه را رد کرد و اینهایی که دور نبی بودند فرار کردند و علی نوک سپاه بود و داشت درو شان میکرد. توی همون جنگ دشمن به پیامبر رسید که حتی دندان پیامبر را شکستند و علی تا فهمید مثل باز شکاری مثل موشک اومد عقب لشکر. اونقدر سریع اومد که حتی شمشیر نکشید تیر و نیزه و شمشیر هایی که به سر و صورت و دست و بازوش میخورد رو دفع کند. وقتی رسید دیگه جان پیامبر در امان موند. توی همون یورش بود که حمزه کشته شد.
الله اکبر
🔸خندق یک شهرکی بود سراسر دیوار و قلعه و موانع نظامی. حتی با تکنولوژی امروز هم خیلی بعید به نظر میاد که فتح بشه، با فرض اینکه طرف مقابل هم همین ها رو داشته باشه. پیامبر و سپاه اسلام تا کنار این شهرک رسیده بود و رسیده بودن به یک دژ با هفت در عظیم سنگی.(توجه کنید که در قلعه خیبر سنگی بوده برخلاف اونچه توی فیلم ها هست چون یهودی های سنگتراش های قوی بودند.. ماسون یعنی سنگتراش😎). پیامبر پرچم فتح رو داد دست یکی از صحابه. رفت و نتونست. فرداش داد دست یکی دیگه. اونم رفت و نتونست. پیامبر فرمودند فردا پرچم رو میدم به دست کسی که مغلوب نمیشود(😎). و علی مغلوب نشد با اینکه چشم درد شدید داشت که پیامبر درمان کردند چشم درد حضرت رو...
در حال تکمیل لطفا شکیبا باشید🤓
💡نور
🔦سوال👇
🔋ابتدای نوشتن رمان چگونه است؟
💡جواب 👈والا .... ابتداش یادگیری حروف الفباست.
🔦سوال👇
🔋چطور نویسنده شویم؟
💡جواب👈 با نوشتن
🔦سوال👇
🔋عناصر داستان چیست؟ چطوری بر ترس نوشتن فائق آییم؟
💡جواب👇
سایت مدرسه نویسندگی نکات تئوری خوبی دارد. همچنین سایتهای نویسندگی دیگر. ولی همه آن مطالب به اضافه تمام کتابهای آموزش نویسندگی و تمام کارگاه های آموزشی فقط چند درصد کمک کننده هستند.
اصل نویسندگی خواندن رمان و خواندن رمان و خواندن رمان و همزمان نوشتن است.
نوشتن چه چیزی؟ دیگه مهم نیست چیه.
مثلا ابتدا تمرین های همین کلاسها و جزوه ها و دوره ها را با دقت بنویسید.
کمکم پیرنگ نویسی رو یاد بگیرید و پیرنگ رمانی که قرار بنویسید بسط بدید تا به یک کار خوب برسید.
رمان نویسی یک تفاوت مهم با مثلا رشته های ورزشی داره.
آن هم این است که هرچه سن بالاتر باشد سیستم ذهنی برای نوشتن و تحلیل رفتار آدم ها بهتر عمل میکند و لایه ای تر و پیچیده تر میشود. یعنی اگر کار درام مینویسید و مثلا روابط آدم ها در رمان مهم است هرچه سن بالاتر باشد معمولا کار بهتری نوشته میشود البته استثنا هم دارد. مثلا نوجوانی که از ابتدا خیلی مسائل را با فرمول درست تحلیل میکند. ولی در ورزش از یک سنی به بعد بدن کشش لازم را ندارد.
ولی سن بالاتر از نوجوانی و جوانی عنصر خیلی مهمی در نویسندگی است. حتی توی فهم رمان. مثلا رمانی رو امسال میخوانید و نمی فهمید یعنی چه. ولی ده سال بعد که بخوانید شاید جزو بهترین کتابهای عمرتان بشود.
همین #فهمیدن قصه و رمان در نوشتن داستان و رمان اهمیت دارد.
نوشتن رمان از فهم رمان میگذرد. یعنی تا مدتها باید داستان و رمان و داستانک بخوانید و فهم کنید. باید داستان بخوانید و کتاب را ببندید و تحلیل کنید برای خودتان. خلاصه اش کنید. قهرمان و شخصیت اصلی و فرعی را مشخص کنید. ضد قهرمانش را مشخص کنید. گره و گره گشایی را. و....
همزمان هم بخوانید و هر تجربیاتی که به دست میآورید توی کارهای کوتاه و بلند خودتان اعمال کنید.
نوشتن فرآیند دنباله دار است. یعنی ممکن است چند کتاب بخوانید، چند دوره شرکت کنید، و هیچ اتفاقی نیفتد از سال دوم تازه کمکم قلم و ذهن هماهنگ شود و بتوانید بنویسید...یقینا دوره ها و کتابهای قبلی مقدمه ای بوده تا آخرین کتاب و دوره آموزشی شما را به مرحله جوش برساند. و بخار نوشتن از شما بلند شود. مثل سماوری که یک ساعت شعله کم زیرش روشن بوده و دقیقه آخر شما کمی زیرش را زیاد میکنید. یقینا بیست لیتر آب نیاز به یک ساعت روشن بودن گاز و باز بودن فلکه دارد.
پس این مداومت باید وجود داشته باشد. ناامیدی سم است. حتی نویسنده ای که چند کتاب چاپ شده هم دارد ممکن است ناامید شود و نوشتن یک کار جدید و جذاب سخت باشد برایش.
راهش این است که خودتان را بشناسید. ایدئولوژی داشته باشید. فهم از جهان پیدا کنید.
#مداومت
#امید
#خواندن
#نوشتن
#جهان_بینی
#آموزش
#نکته
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه میزنیم و برگ میدهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344