هدایت شده از کمیتـــــهخـٰادِمیٖنِشـُـهدٰا
547.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃💔
🥀در تک تک سلول های تنم،
کسی تو را نجوا می کند؛
ای روان تر از باران!
ای روشن تر از آفتاب!!
چگونه در رگ هایم جاری شده ای؟!
که هیچ گاه
لحظه ها به توان “رسیدنت”
نمی رسند؛
و باز هم من
مجذور دلتنگی می شوم...😔💔
#حاج_قاسم
#جان_فدا
https://eitaa.com/joinchat/2206924833C5d9a375e2f
هدایت شده از کمیتـــــهخـٰادِمیٖنِشـُـهدٰا
هدایت شده از کمیتـــــهخـٰادِمیٖنِشـُـهدٰا
تکرارنمیشوی..
حتیباگریههاییعمیق!
#جان_فدا
#حاج_قاسم
https://eitaa.com/joinchat/2206924833C5d9a375e2f
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#همه_ببینند
#کلیپ_فووووووق_العاده
🚨 وقتی حاج قاسم ، فرهنگ تشریفاتی امروز را به چالش میکشد!
#جان_فدا
#حاج_قاسم
هدایت شده از کمیتـــــهخـٰادِمیٖنِشـُـهدٰا
📕📗«پنهان در غبار»
🌱یک روز قرار بود حاجی از پایگاهی که من فرمانده آن بودم، بازدید کند.
به رسم تمام مراسمی که یک فرمانده به بازدید می آید، نیروها را در محوطه به خط کرده بودیم که بالگرد حامل ایشان به زمین نشست... به استقبالش رفتیم.
منطقه خاکی بود و پس از فرود بالگرد ،گرد و خاک زیادی بلند شد.
چند دقیقه ای منتظر پیاده شدن سردار بودیم
درکمال تعجب ایشان نیامدند
ازخلبان پرسیدم که سردار کجا هستند؟
پاسخ داد:سردار از در دیگر رفتند.
چون ایشان را در محوطه ندیدم و در آنجا نیز جز یک آشپزخانه مکان دیگری نبود به آنجا رفتم.
دیدم روی نیمکت چوبی با یک لباس معمولی نشسته و آشپزها هم برایشان چای آورده بودند.
وقتی دلیل عدم حضور ایشان در جمع نیروها را جویا شدم،
گفتند من عمداً از این سمت اومدم تا باعث اذیت نیروها نشم....
📝خاطره ای از محمد علی پردل،یاران شاهد ۱۷۱
#مثل_قاسم
#جان_فدا
🔸کمیته خادمین شهدا استان البرز🔸
https://eitaa.com/khademin_alborz
هدایت شده از انجمن راویان فتح البرز
#زیارت
🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ،
💠اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
💠اَلسَلامُ عَلَیکُم
یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ،
💠اَلسَلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ،
💠اَلسَلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ،
💠اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ فاطِمَةَ
سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
💠اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ
الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ
الوَلِیِّ النّاصِحِ ،
💠اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ،
بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ،
وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ،
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،
فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم
فَاَفُوزَمَعَکُم
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
هدایت شده از انجمن راویان فتح البرز
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
🔹فصل : اول
🔸صفحه: ۱۸-۱۷
🔻قسمت: اول
سه سال از زندگی مشترک من و محمد می گذشت و هنوز خدا به ما فرزندی نداده بود. روزی با هم به روضه ی امام حسین علیه السلام رفتیم. دلم خیلی شکسته بود. با تمام وجود اشک می ریختم. با سوز دل زمزمه کردم «خدایا، به حق شهید کربلا قسم ات می دم که بهم فرزندی بده. اگه فرزندم پسربشه، اسمش رو می ذارم حسین.» طولی نکشید که خدا حسین را بهمان داد.
حسین در کودکی خیلی شیطنت می کرد. هی این طرف و آن طرف می رفت. اگر لحظه ای چشم برمی داشتم، حتماً بلایی سر خودش می آورد. موهاش خیلی بلند شده بود. به باباش گفتم《من جرات کوتاه کردن موهاش رو ندارم. خودت یه فکری بکن.》چهار پنج روز تا عید مانده بود. محمد، روزی دست حسین را گرفت و با خودش برد بیرون. نزدیک های ظهر، حسین بدو بدو و خوشحال، با موهای کوتاه شده آمد خانه. تعجب کردم! به خودم گفتم: این همون کسیه که به موهاش اهمیّت می داد؛حالا چه بپر بپری راه انداخته ! به باباش گفتم 《آقا، چی شده که حسین امروز این قدر خوشحاله؟!》
گفت《براش لباس خریدم.》
یک دست کت و شلوار زرد مخمل برایش خریده بود.
🗣️ روایت مادر شهید
#قسمت_اول👇
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
هدایت شده از انجمن راویان فتح البرز
2.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطره_ناب
💠نمازی چنین در میانه ی
میدانم آرزوست...
🔷خاطره ی شهیدمصطفی
صدر زاده ازنماز عجیبی که
شهید حاج حسین بادپا در
میانه ی میدان اقامه کرد.
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
هدایت شده از انجمن راویان فتح البرز
روایتگریروایتگری_01.mp3
زمان:
حجم:
22.4M
#گلزار_شهدای_کرمان
#روایت_ناب
🔵روایتگری سردارحسنی سعدی
از یاران حاج قاسم در باره ی
شهید محمدعلی الله دادی.
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
هدایت شده از انجمن راویان فتح البرز
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
🔹فصل : اول
🔸صفحه : ۲۹
🔻 قسمت : ۹-۸
توحیاط نشسته بودم.
داشتم درز لباسی را کوک می زدم.
یکی از دخترهام آمد خونه، و گفت «ننه، مشتلق بده! یه خبرخوش دارم. »
گفتم « از حسین؟! »
گفت « ها… ننه! ».
به قدری خوشحال شدم که رمق از زانوهام رفت.
نمی توانستم تکان بخورم.
گفتم « ننه، کجاست؟! »
گفت « ننه، حسین نامه داده. یه آقایی، این نامه رو به من داد. گفت برادرت از جبهه داده. »
گفتم «ننه، زودتر نامه رو باز کن، بخون. »
قلبم داشت از دهنم بیرون می زد.
نامه را خواند.
فقط از نامه فهمیدم که حسین نوشته من اهوازم؛ نگران من نباشید.
خیلی خوشحال شدم.
زمانی ،حسین جبهه بود.
به فرماندهای آن ها پیامی از سوی امام خمینی می رسد که «بچّه های زیر شانزده سال، به هیچ وجه در جبهه شرکت نکنند.
این ها بچّه هستند؛ اگه اسیر عراقی ها بشوند، زیر شکنجه بعضی ها طاقت نمی آورند و شهید می شوند.
فقط در صورتی می توانند در جبهه شرکت کنند که رضایت خانواده را داشته باشند».
ادامه دارد….
#قسمت_اول👇
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
هدایت شده از انجمن راویان فتح البرز
15.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ خاطره زیبا و واقعی از #شهید عباس بابایی
🎙#حجت_الاسلام_عالی
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani