#شهید_زنده
•• حضور ۷ هزار نفری
بسیجیان در مناطق سیل زدهـ
(💟) «سردارغلامی» معاون هماهنگ ڪننده سازمان بسیج مستضعفین:
(✡) تا ڪنون بیش از ۵۰ ڪامیون از کمکهاے مردمے توسط بسیجیان استانهاے گوناگون به مناطق سیل زده رسیده و بسیجیان در حال تقسیم این کمکها در بین خانوادههای سیـل زده هستند.
(💜) در مجموع بیش از ۷هزار نفـر از بسیجیان در مناطق سیل زده حاضر شده و در حال خدمت رسانے هستند.
#حاشاکهبسیجےمیدانخالےکند..
🕊•• @asheghaneh_halal
نقشه حرم.jpg
1.64M
🕗🍃
🍃
#قرار_عاشقی
📥فایل با کیفیت
نقشه ے حرمــ سلطان خراسان
✅براے سهولت در یافتن مکان ها و
صرفه جویے در مصرف زمانــ⏱
#مخصوص_زائران_عزیز 🌸🍃
#السلامعلیڪیاعلےبنموسےالرضا
#کاربرا_التماس_دعا☺️
🍃 @asheghaneh_halal
🕗🍃
💧💦
💦
#آقامونه
روایت یکی از جهادگران مناطق سیل زده گلستان :
امروز که رفته بودیم کمک سیل زدگان یک روستا🌊 ، صاحب خانه که خواهر شهید بود به ما گفت شما نمی خواد زحمتی بکشید فقط این بنر رو برای من تمیز کنید😟.
هر چی ما گفتیم حالا باشه بعداً، زیر بار نرفت😌.
ماهم با اصرار اون بنر رو (که قبلا توی اتاقش نصب بود) تمیز کردیم😊.
💦 @asheghaneh_halal
💧💦
💍🍃
🍃
#همسفرانه
حـالِ مَـن•|🖐|•
بِـه احوالـپـرسـے
تـو بـسـتـگـی دارد•|👌|•
تـو اگـر حالَـم را بـپـرسـے
مَـگـر مـیـشـود بگـویـم بـدمـ ☺️
اصـلا مگـر مـیـشـود
تـو بـاشـے و مـن خـوب
نبـاشـم ..تـو فـقـط بـاش•|😍|•
من اثـبـات می کـنـم ڪہ بـدے
در دنـیـا وجـود نـدارد•| ❌|•
#محـسـن_دعـاوی❣
🍃 @asheghaneh_halal
💍🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست_بیست_وهشت ♡﷽♡ در را باز کردم و به آیین متعجب جلوی در ایستاده توج
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_دویست_بیست_ونه
♡﷽♡
لبخند محوی میزند و میگوید:بفرمایید دخترم...حتما.
ببخشید گویان سوار ماشین میشویم و من دلم میخواست یک دل سیر گریه کنم.
سرم را تکیه میدهم به شیشه و بی صدا گریه میکنم... ابوذرم..ابوذر عزیزم.
صدای امیرحیدر مرا از خلسه ام بیرون می آورد:حالتون خوبه خانم آیه؟
صاف تر مینشینم و میگویم:خوبم آقا سید...شرمنده شما هم شدم.
_این چه حرفیه... راستی...گروه خونیه ابوذر چیه؟
+A
دیگر هیچ نمیگوید و من میمانم و این درد استخوان سوز...
چادر سفید امام زاده را دور خودم میپیچم تا اندکی از سرمای درونم را بکاهد .داخل نمیروم. توی
حیاط گوشه ی حوض کوچک امامزاده مینشینم و به گنبد فیروزه ای و چراغ سبز روی آن خیره
میشوم....
تهی شده ام گویا...لبخندی که بی شباهت به پوزخند نیست روی لبم نقش میبندد. آرام و زمزمه
وار لب میگشایم:رسما شوکه ام کردی امشب... دقیقا چی شده؟ چی شده که اینجوری داری
حکمتتو به رخم میکشی؟ منو با رحمتت بد عادت کردی و حالا داری با حکمتت میای جلو؟
حاج رضاعلی سمت حوض می آید و آستین بالا میزند برای وضو. دلم هوس دو رکعت نماز
کرده.پوزخند میزنم نماز را که هوسی نمیخوانند. نگاهم میچرخد گرد محوطه ی ساکت و بی صدای
امام زاده ی کوچک محله ی حوزوی ها. جز من و حاج رضا علی و امیرحیدر کسی اینجا نیست.
دوباره خیره ی حرکات حاج رضا علی میشوم.با دقت مس پا میکشد و بعد آستین پایین میزند.
دلم حرف زدن میخواست. حس میکردم خالی اگر نشوم متلاشی شدنم حتمی است.
ببین خدا!لوس تر از این حرف هایم. رو به حاج رضاعلی میکنم . داشت عمامه اش را روی سرش
میگذاشت.میپرسم: چرا حاج رضاعلی؟
نگاهم میکند. با همان لبخند محجوب روی لبش میپرسد:چی چرا دخترم؟
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_دویست_سی
♡﷽♡
سر روی زانوانم میگذارم و میگویم:سیستم خدا رو میگم!چرا اینجوریه؟ روی خوش نمیده به بنده
هاش.
لبخندش عریض تر میشود. از خیر نماز حاجتش میگذرد و مثل من کنار حوض مینشیند...
او هم خیره به گنبد فیروزه ای میگوید: برعکس من فکر میکنم خدا ماها رو آفرید واسه لذت
بردن...
پوزخند میزنم: غایت این دنیا بشه لذت بردن؟ حرفا میزنید حاجی! مثال چیِ شرایط من لذت
بخشه.
نگاهم میکند و میگوید:
در بلا هم میکشم لذات او...
مات اویم مات اویم مات او....
بزرگ بود بزرگِ کنار من نشسته!
_کوچیک تر از این حرفام حاجی!
چادر را دور خودم محکم تر میکنم.سرد است!
_حاجی میدونی چی برام عجیبه؟ هرچی سعی میکنی خوب تر باشی اوضاعت سخت تر میشه...
من همیشه سعی کردم خوب باشم...ولی هرچی جلو تر میرم اوضاع بدتر میشه.
باز هم لبخند میزند...تو چه خدایی میخندی پیرمرد
_دعوا سر همین خوب بودنه!خدا از من و شما خوب بودن نمیخواست!هیچکی انتظار خوب بودن از
ما نداشت... یه عمر وقت تلف کردیم برای خوب بودن!
داستان داشت جالب میشد.سر بلند کردم ناباور خندیدم:چی میگید حاجی؟
_چیز خاصی نمیگم!دارم از اشتباهاتمون میگم.
_خوب بودن اشتباهه؟
_آقا رسول الله میگن...آدم اگه یه کار خوب بکنه فقط یه کار خوب...خدا بهشتو بهش میده!
ما تموم عمرمونو هدر دادیم برای خوب بودن... موجود خوب زیاد دور و برش هست
_پس خدا چی میخواست؟
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست_سی ♡﷽♡ سر روی زانوانم میگذارم و میگویم:سیستم خدا رو میگم!چرا این
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_دویست_سی_ویک
♡﷽♡
_چشم گفتن!
درس عرفان میدهی استاد؟مستمع آدم نیست!چه رسد به عارف و عاشق.کوتاه بیا خراب نکن یک
عمر دیواری که ساختیم و نامش را گذاشتیم زندگی!
مبهوت مپرسم:چشم گفتن؟
_آره چشم گفتن!البته چشم گو هم دور و برش زیاد داره! ولی از زبون آدم چشم شنیدن یه چیز
دیگه است.چاشنی خلقتش یه چیزی هست اسمش اختیاره چشمشو زیبا تر میکنه
میخندم...چه مفاهیمی را خورد و خاکشیر کرده بود تا بتواند به خورد فهم من بدهد.
_یعنی یه عمر راهمون اشتباهی بود؟
_اشتباهِ اشتباهم که نه! ولی اصل یه چیز دیگه بود.
مات نگاهش میکنم. راست میگفت.مثلا خوب بودن به چه دردی میخورد؟ به چشم هفت میلیار آدم
خوب آمدن محال ترین کار ممکن است!
راستی راستی راست میگفت حاج رضاعلی! یک عمر راه را اشتباه رفتم...وقت تلف کردم برای
خوب بودن...
نگاه آسمان کردم و زمزمه کردم: حالا باید چشم بگم؟ قبلش یه مشقی یه تمرینی میدادی!
اینجوری؟ یه دفعه؟ مسئله ای به وسعت وجود ابوذر؟
نگاهم را از آغوش ستاره ها بیرون میکشم و در بغل نگاه خدایی حاج رضاعلی می اندازم: خیلی
یهویی بود حاجی...حالا من چیکار کنم؟...
حاج رضاعلی از جا برمیخیزد:یه وقتایی هم آدم اسماعیل میده اینم یه جور چشم گفتنه! اسماعیل
داری برای قربانی کردن؟
اسماعیل؟ واضح تر بگویید استاد! من مبتدی تر از این حرفهایم!
مسلط نگاه گنگم را خواند و گفت:اسماعیل آدمها همون چیزهای با ارزششونه...گاهی قربانی
میشن برای چیزهای با ارزش تر... بزرگی و کوچیکیشون بستگی داره به وسعت روحت! اینکه
چقدر بزرگ باشی و چقدر کوچیک!اسماعیل داری؟
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
🌼|° ده سال با محمد زندگی کردم ،
هیچوقت یاد ندارم بی وضو باشه ،
به نماز اول وقت فوق العاده اهمیت می داد.
🚗|• مسافرت که می رفتیم تا صدای اذان رو می شنید ، توی بیابون هم بود می ایستاد.
🙂|° بارها بهش می گفتم :
مقصد که نزدیکه ، نمازتون رو شکسته نخونین.
بذارین برسیم خونه ، نمازتون رو کامل و با خیال راحت بخونین.
💛|• ولی محمد می گفت :
شاید توی همین راه کوتاه ، عمرمون تموم شد و به خونه نرسیدیم ؛
الان می خونم تا تکلیفم رو انجام داده باشم ؛
اگه رسیدیم خونه ، کامل هم می خونم.
#زندگی_به_سبک_شہـدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_محمّد_بروجردی 🕊
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
💖| @asheghaneh_halal
°•| #ویتامینه🍹 |•°
🌸••امام باقر(ع)••🌸
||همان گونہ
ڪہ مردان دوست دارند
زينت و آرايش را در زنانشان ببينند،
زنان نيز دوست دارند؛زينت و آرايش
را در مردانشان
ببينند.||
📚••مڪارم الاخلاق،ص۸۰••📚
#توزندگےمتاهلے
#همہ_چےدوطرفہ_اس😉
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @asheghaneh_halal