eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
°🐝| #نےنے_شو |🐝° 😄]• ایندانب اس مَصحرِ دادّاه تخاصای بخسِس دالم. 😊]• ببخشید اون وقت جرم شما چیه؟؟! 😋]• بی اجاسه رفتم سیسه|🍼| سیر آبسیم لو بلداستم تمومس ڪلدم. 🙂]• حداخل باسه من وخت ملاخات تحیین ڪنین بتونم سیلم و بخولم 😎]• به شما عفو رهبری تعلق گرفته. استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
🍃🏴 #پابوس | #خادمانه •مــرغ از قفس پریـــد... •نـدا داد جبـرئیــݪ... •اینــڪ شمـــا و... •وحشت دنیاے... •بدون علے... ••🕯 #وامصیبتــا... •• @asheghaneh_halal •• 🍃🏴
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_هشتاد_وهفت شروین نشست. -حال شما خوبه؟ -خوب یا بدش فرقی نداره. مهم اینه که
🍃🍒 💚 -تو فقط با سعید دوستی؟ -حوصله شلوغی رو ندارم از دبیرستان با سعیدم -چطور پسریه؟ -لنگه کفش تو بیابون نعمته شاهرخ حرفی نزد. -اما فکر کنم تو زیاد ازش خوشت نمیاد -من از هیچ کس بدم نمیاد اما به هرکسی هم اعتماد نمی کنم -مگه سعید رو میشناسی که اعتماد نمی کنی؟ -وقتی راه درست مشخصه مقدار فاصله از اون نشون دهنده زاویه انحرافه -من و سعید خیلی شبیه هم هستیم شاهرخ با همان لبخند همیشگی جواب داد. -تفاوت ها تون بیشتره شروین که معلوم بود این بحث چندان برایش خوشایند نیست گفت: -از بحث هایی که مجبور باشم فقط شنونده باشم خوشم نمیاد شاهرخ همانطور که روی کاغذهایش خم می شد گفت: -راجع به چیزی بحث کن که دوست داری -تو اون پائین چه کار می کنی؟ -دارم چیزی می نویسم -جداً؟ فکر کردم داری پنچرگیری می کنی شاهرخ سرش را بلند کرد. عینکش را برداشت. دستش را کنار چانه اش گذاشت و صورتش را به آن تکیه داد و گفت: - خیلی راحت حرف می زنی -ناراحت شدی؟ -با همه همین طور حرف می زنی؟ -با دوستهام. اینجوری راحت ترم. دوست داری استاد من باشی؟ خشک و رسمی؟ -اگر می خواستم استادت باشم الان اینجا نبودی. فقط می خوام بدونم چی تو ذهنته بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_هشتاد_وهشت -تو فقط با سعید دوستی؟ -حوصله شلوغی رو ندارم از دبیرستان با سع
🍃🍒 💚 -ترجیح می دم با آدمها راحت باشم. از کلمات دست و پاگیر خوشم نمیاد. چرا راحت حرف زدن بی ادبیه؟ ادب آدمها رو از هم دور می کنه -دور شدن همیشه بد نیست. رعایت فاصله ایمنی با ماشین جلویی آدم رو ازش دور می کنه اما حفظش به نفع هر دوئه -یعنی اگر من به تو نزدیک بشم می خوریم به هم؟ شاهرخ خندید. -همه تصادفها جسمی نیست شروین شانه ای بالا انداخت. -اینم نظریه شاهرخ برگه هایش را جمع کرد و توی کیفش گذاشت، بلند شد و گفت: -ببخشید، من کلاس دارم شروین بلند شد. -اگه دوست داری می تونی همین جا بمونی -نه، می رم بیرون، دیگه کم کم سعید میاد وقتی شاهرخ از پله ها بالا رفت. شروین وارد حیاط شد و روی یکی از صندلی ها نشست. دست هایش را باز کرد و روی تکیه گاه صندلی گذاشت. پایش را روی هم و سرش را عقب انداخت و چشم هایش را بست تا آفتاب اذیتش نکند. آفتاب پائیزی گرمای مطبوعی داشت. -سلام آقای کسرایی سرش را بلند کرد. چند تا از دخترهای کلاس بودند. از دیدنشان تعجب کرد. جواب سلام را داد. یکی شان گفت: -ببخشید، ما چند تا سوال داشتیم، گفتیم شاید شما بتونید جواب بدید -خب از استاد بپرسید - کلاس دارن. از چند تا از بچه ها پرسیدیم، نتونستن حل کنن. بچه ها می گن شما مسئله ها رو حل می کنید. شاید بتونید اینها رو هم حل کنید -بعد از کلاس ازشون بپرسید. تا ابد که کلاس ندارن -حالا اگه شما جواب بدید چی میشه؟ حوصله نداشت. -خسته ام. حوصله مسئله حل کردن ندارم دخترها نگاهی به هم انداختند بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_هشتاد_ونه -ترجیح می دم با آدمها راحت باشم. از کلمات دست و پاگیر خوشم نم
🍃🍒 💚 و درحالیکه دور می شدند صدایشان را می شنید: -برا 2 تا مسئله حل کردن چه کلاسی میذاره! برایش مهم نبود چه فکری درموردش می کنند برای همین حرفی نزد و دوباره سرش را عقب انداخت. چند دقیقه گذشت. -ببخشید آقای کسرایی! چشم هایش را باز کرد. دختری تنها جلویش ایستاده بود که کیفی در دست راست و دفتری در دست چپش داشت. -مزاحم شدم؟ شروین که دختر را نمی شناخت سری تکان داد. -شما؟ -معینی زاده هستم. درس رو با استاد مهدوی دارم. در واقع همکلاسی هستیم. البته من انتقالی گرفتم اومدم اینجا - خب؟ -چند تا سوال داشتم. گفتن شما می تونید راهنمائیم کنید - چرا از خود استاد نمی پرسید؟ شروین این را گفت و یکدفعه نگاهش به دخترهایی افتاد که چند دقیقه قبل از او سوال کرده بودند. یکی از آنها که انگار شروین را می پائید به محض اینکه دید شروین متوجه اش شده سریع سرش را برگرداند و شروع به پچ پچ با بقیه کرد و خندیدند. شروین با دیدن این صحنه عصبانی شد. قبل از اینکه دختر جوابی بدهد با لحن تهاجمی گفت: -حتماً استاد کلاس داشتن، نه؟ -بله ... - از بقیه هم پرسیدید و بلد نبودن، درسته؟ دختر که از این تغییر ناگهانی و حالت صدای شروین هم گیج شده بود و هم ترسیده بود گفت: -شما حالتون خوبه؟ -بله. کاملاً خوبم. شما هم بهتره تا عصبانی نشدم بزنید به چاک - این چه طرز صحبت کردنه؟ -همین که هست. برید دروغ هاتون رو به یکی دیگه تحویل بدید - متوجه نمی شم! بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒
[• 😌☝️ •] •| امشـ◾️ـب تمـامِـ عاشقان را |• دسٺ‌ بھ‌ سـ✋ـر ڪن! •| یڪ‌ امشبے روا با‌ مـ😌ـن‌ بمان |• با من سحـ🍃ـر ڪن...! 😍 (395)📸 ⛔️🙏 °•🌹•° @Asheghaneh_Halal
[• 💐 •] یـاصاحب الزمـان! غیـبـت تــ ♡ـو همـان خانہ نشـینے علے است! ولے چـنـد صـدسالے بیـشتـر.😓 💔 . . هرشب ـرأس ساعت ۲۳😌👇 [•💚•] @asheghaneh_halal
[• #سکینه🌙 •] •دعاے روز •بیست و یڪم •ماه مبارڪ رمضان [•📖•] @asheghaneh_halal
--- 🌙💔 --- #پابوس دلتنگِ رخِ فاطمه اش بود ، علــــــــــــے(ع)💔 وقتِ سحر از غصه نجاتش دادند😔 #خرم‌آن‌روز‌که‌مشتاق‌به‌یاری‌برسد😢 --- 🌙💔 @asheghaneh_halal ---
••🏴•• #صبحونه ••\صداے نالہ لااله الاالله /••مےرسد بہ گوش ••\حیـدر شهید شـد /••انا لله و انا اليہ راجعون •• #واینڪ‌دنیاےبدون‌علے_؏ ••\ @asheghaneh_halal /•• ••🏴••
•[ 📖 •] ✨اَللّهُمَّ اَنْتَ الاَوّلُ فَلَیسَ قَبلَکَ شئٌ وَ اَنْتَ الآخِرُ فَلَیسَ بَعدَکَ شَئٌ وَ اَنْتَ الظّاهِرُ فَلَیسَ فَوقکَ شَئٌ و اَنْتَ الباطِنُ فَلَیسَ دونَکَ شَیٌ وَ اَنْتَ العزیز الحَکیمُ. 🌟خداوندا!!! تو اوّلی هستی که پیش از تو چیزی نبوده، و تو آخری هستی که بعد از تو چیزی نیست، تو ظاهری هستی که برتر از تو چیزی نیست، و تو باطنی هستی که فرو تر از تو چیزی نیست، و تو عزیزی و حکیم. 📕|• . ص۱۰۸۹ سیم دلتو ــوصل ڪن😌👇 [•🌙•] @asheghaneh_halal