#صبحونه [•🖤•]
تعجیل کن
بخاطر صدها
هزار چشم
ای پاسخ گرامی
أمَّن یُجیبها :)🌱🌻••
#الصباح_الخیر🌸🍃
#صُبحتونمنوربهنگاهآلالله🍃
#السلامعلیڪیآبقیهاللهِعآشق🍃
Γ🌤• Eitaa.Com/AsheghaneH_halal . .
•~•
💕
•[ #همسفرانه ]•
.
.
🌺\… با خانواده همسرم و خودم به مراسم عقدمون رفتیم، قرار بود حضرت آیت الله مدنی خطبه عقد ما را جاری کند.
😇\… قبل از شروع مراسم،علی آقا رو به من کرد و گفت:
شنیده ام که عروس هر چه در مراسم عقد از خدا بخواهد خدا اجابت می کند.
نگاهش کردم و گفتم:چه آرزویی داری؟!
😌\… در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت:
اگر علاقه ای به من داری دعا کنید و از خدا بخواهید عمر مرا ختم به شهادت کند.
😥\… از این کلام او تنم لرزید.چنین جمله ای برای یک عروس در چنین مراسمی بی نهایت سخت بود.
🌷\… سعی کردم طفره بروم اما علی مرا قسم داد.به ناچار قبول کردم.هنگام جاری شدن خطبه عقد از خداوند بزرگ هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم.
#همسر_شهید_علی_تجلایی💛🌿
.
.
•[👀]• درگیر یڪ
نگاھِ تو شد ، روزگـار من👇
💕 @Asheghaneh_halal
•~•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[• #مجردانه♡•]
•💜•|سه ملاڪ مهم ازدواج|•💜•
#استادشهابمرادی
#آرامش🙂
مجردان ـانقلابے😌👇
[•♡•] @asheghaneh_halal
تحدیر جزء 10.mp3
4.42M
••🍃🎙••
#دلارام
🌙: #ویژهبرنامهماھمبارڪرمضان
تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖
بھ صورت تحدیر(تندخوانے)
[• جزء دهـــمـــ •]
@asheghaneh_halal
••🍃🎙••
l|🍲|l
#مائده
سوپ جو با شیر🍜
مواد لازم برای۸ نفر:
جو پوست کنده 1پیمانه
گردن و بال مرغ ۵-۴ عدد
هـویج نگینی خرد شده ۱ پیمانه
کرفس (ساقه) خرد شده ۱ پیمانه
قارچ خرد شده ۱/۲ پیمانه
جعفری و دیگر سبزیجات معطر خرد شده ۴ قاشق سوپ خوری
پیاز متوسط ۱ عدد
شیر ۲-۱ لیوان
نمک و زردچوبه و فلفل سیاه به مقدار لازم
لیمو ترش تازه ۳-۲ عدد
سیر خرد شده ۳ حبه
طرز تهیه:
۱- پیاز را ریز خرد كنید و در قابلمه ای بریزید. گردن و بال مرغ را با یك لیتر آب همراه نمک ، زردچوبه و فلفل روی پیاز خرد شده بریزید و بگذارید بپزد.
۲- پس از 15 دقیقه، جوی پوستكنده را كه یك ساعت قبل خیس كردهاید، داخل قابلمه بریزید و بگذارید تا جو و مرغ خوب بپزند.
۳- سپس سیر ، هویج ، كرفس و قارچ را نیز به آن بیفزایید.
۴- سبزیجات معطر و جعفری خرد شده را نیز پس از پختن هویج و كرفس به آن اضافه كنید و تا 10 دقیقه بگذارید سبزی هم بپزد.
۵- شیر را در ظرف جدایی بریزید و روی حرارت بگذارید تا بجوشد و در آخر به سوپ اضافه كنید.
۶- یادتان باشد، اضافهكردن شیر سرد یا جوشیدن سوپ با شیر سبب بریدن شیر میشود.
۷- غذای شما آماده است. هنگام صرف غذا بهتر است چند قطره آب لیمو ترش در سوپ بچكانید.
سایر نکات:
سعی كنید از پخت طولانیمدت غذا با حرارت بالا خودداری كنید.
•• افطارے امروزتو نذر شهید[محمدرضا تورجی زاده]ڪن..
کدبانـ|😌|ــو جـانـ😉✋
l|🍲|l @asheghaneh_halal
﴾💞﴿
﴿ #همسفرانه ﴾
.
.
[❣] عاشقۍ را چھ نیازیست
[🙄] بھ توجیھ و دلیـل
[😋] ڪھ تو اۍ #عشق
[🤗] همان پرسشِ بۍزیرایۍ
#دوستتدارمجانانھوعاشقانھ😚🐣
#فوروارد_فور_لاو😎👈
.
.
[🌎]ـتو مـــــرا
جـــــان و جـــــهانے👇
﴾💞﴿ @Asheghaneh_halal
13.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•{☀️}•
{ #قرارعاشقے🕗 }
.
.
《 ترجمھ صلوات خاصھ آقا 》
بارالها درود و رحمت فرست بر علۍبنموسۍالرضا
پسندیده پیشواى پارسا و منزه و حجت تو بر هر کہ
روۍ زمین است و هر کہ زیر خاڪ بسیار راستگو و
شهید . درود و رحمتۍ فراوان و کامل و با برکت و متصلو پیوستو پیاپۍ و دنبال هم همچون بهترین
رحمتى که بر یکى از اولیائت فرستادى.
.
.
{🕊} حتمآ قــرار شاه و گـدا
هستــ یـادتـانــ!👇
@Asheghaneh_halal
•{☀️}•
•💚•
•| #فانوس📿 |•
شبهاےحاجتاستو
دوایمدستتوستـll🙃ll
مادربزرگڪربوبلایم
دستتوستll💓ll
#یاامالمومنین
•🌸دعاےافطار🌸•
#عکسبازشود😌
#التماس_دعا
#بابامهدےروزهاتقبولـ😍
#رمضان
دمافطارفقط
ذڪر حسینشیریناستـ👇
•💚• @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
[• #عشقینه💍 •] #ٺـاپـروانگے↯ #قسمت_ششم🦋🌱 تمام دیشب کابوس دیده بود ،با اینکه صبح به رسم خانم جان خو
[• #عشقینه💍 •]
#ٺـاپـروانگے↯
#قسمـت_هفتم🦋🌱
دور خودش می چرخید ،اشک می ریخت و زیرلب آیه الکرسی می خواند.
اولین مانتو و شلواری را که دستش رسید پوشید،چادرش را به سر کشید، کیفش را برداشت و بیرون رفت.
اوضاعش برای رانندگی کردن مناسب نبود،دربست گرفت و با دلی که آشوب تر و بی قرارتر از همیشه بود راه افتاد.
همین که ماشین از پیچ اولین کوچه گذشت و نگاهش افتاد به سیاهی های ایستگاه صلواتی دلش لرزید،چشمش را بست و با تمام وجود امام حسین را صدا کرد...
"یا امام حسین،بخیر بگذرون"
تقریبا نیم ساعت نشده جلوی بیمارستان بود انقدر برای دیدن همسرش سردرگم بود که حتی متوجه نشد کرایه را چگونه حساب کرده!
جلوی پذیرش نرسیده رادمنش ظاهر شد و نفهمید چه چیزی در چهره اش دیده که سریع شروع کرد به دلداری دادن .
ولی خب تصادف ساده که نیازی به اتاق عمل نداشت!
سعی کرد مثل همیشه صبوری کند،خدایا...
کاش این همه تنها نبود.آن هم اینجا، پشت درهایی که هرچند قفل و زنجیری نداشت اما مانع از عبورش شده بودند.
لیوان آب را از رادمنش گرفت و با صدایی که از شدت گریه گرفته بود گفت :نمی فهمم،آخه چرا تصادف؟ارشیا که هیچ وقت بی احتیاطی نمی کنه
_حادثه که خبر نمی کنه خانم .ممکن بود برای من اتفاق می افتاد.
بچه که نبود،می دانست اما نمی فهمید چرا از بین این همه آدم،شوهر او باید تصادف می کرد و مثلا وکیلش راست راست راه می رفت!
دوباره از علاقه ی زیاد خبیث شده بود!زبانش را گاز گرفت و استغفراله گفت ناخودآگاه یاد صبح افتاد،هنوز عصبی از کابوس دیشب بود که لیوان شیر را روی میز گذاشت.ارشیا که اتفاقا چند روزی هم بهم ریخته تر بود با قاشق کوچک روی تخم مرغ کوبید و پرسید:
_تو دیگه چرا اول صبح پکری؟
در جواب فقط شانه بالا انداخت.متعجب بود از اینکه متوجه بی حوصله بودنش شده!
حتی موقع رفتن هم گفته بود:
_ممکنه امشب زودتر برگردم، قرمه سبزی می پزی؟
و او فقط برای چند دقیقه چقدر خوشحال شد که روزش با این همه حرف و توجه از جانب ارشیا شروع شده اما درگیر اوهام هم بود ...
راستی چرا هنوز خروشت ش را بار نگذاشته بود؟!انگار هنوز و دوباره دل خودش قیمه می خواست!
به خیالش بی توجهی صبح را با شام خوشمزه ی شب جبران می کرد .ولی حالا دست خودش نبود که گریه اش مدام بیشتر می شد،ای کاش دلیل گرفته بودنش را می گفت ،یا نگذاشته بود شرکت برود،ای کاش خواب لعنتی اش انقدر زود تعبیر نمی شد و حالا تدارک غذای دوست داشتنی او را می دید
و هزاران ای کاش دیگری که مدام و بی وقفه توی سرش چرخ می خورد.
بالاخره ثانیه های کشدار گذشت و دکتر سبزپوش بیرون آمد.قبل از او رادمنش به سرعت سمتش رفت و پرسید :
_دکتر ،حالشون چطوره؟
_خوشبختانه خطر رفع شده در حال حاضر وضعیت قابل قبولی داره، فعلا هم توی ریکاوری هستن.
سعی می کرد هضم کند حرف های عجیب بعدی دکتر را در مورد شرح حالش.
انگار کم کم باید خوشحال هم می شد که شوهرش از چنین تصادفی جان سالم به در برده!
سرگیجه دست از سرش برنمی داشت،همین که دکتر رفت با ترانه تماس گرفت و همه چیز را دست و پا شکسته برایش گفت،نیاز داشت به وجود خواهرش .
وقتی تخت ارشیا بیرون آمد اول نشناختش .صورتش متورم و کمی کبود به نظر می رسید و به دست و پایش آتل بسته شده بود .سرش را هم باندپیچی کرده بودند ...
و اما اخم همیشگی اش را هم داشت
که اگر نبود شاید شک می کرد به هویتش !
•
•
ادامھ دارد...😉💕
•
•
نـویسندھ:
الهـام تیمورے
#مذهبےهاعاشقترنـد😎🖐
🚫⇜ #ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...🚫
🌸
🌿
🍃 @asheghaneh_halal
💐🍃🌿🌸🍃🌼