عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمتصدوچهلودوم ] زیاد از جلو چشم من دور نشو
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[#قسمتصدوچهلوسه]
_اینم لشکر آباد معروف اهواز
بیا بریم یه فلافلی مهمونت کنم من عزیزُم
عزیزم با لهجه جنوبی اش باعث شد ،خجالت یکدفعه ظاهر شده را کنار بگذارم و جلو تر بروم و دستش را بگیرم ،با لبخند و بهت خیره شد
و دوباره به راه افتاد.
بهت هایش مقابل شیطنت هایم به خنده ام می انداخت.
خیابان لشکر آباد شبیه بازاری بود که انتهایش مشخص نبود بعد خرید فلافل های مخصوص اهواز در ماشین نشستیم
[اگه بگیری دستامو ، که به دوریت عادت کرده
آرامش بر میگرده، آرامش یعنی تووو! ]
درون ماشین در فضای بسیار رمانتیکی مشغول خوردن شدیم ،طعمشان کمی تند تر و متفاوت تر از فلافل هایی بود ،که با بچه ها در تهران خورده بودیم :
الان یعنی من آرامشم؟!
با خنده محوی سرش را تکان داد
آهنگ ها داخل فلشی بود که زهرا داده بود
و این آهنگ صد در صد کار خودش بود.
_ اتفاقا تو بلایی دختر ، بلای جان!
ساختگی دلخور شدم :
دستتون طلا و جواهر جناب نواب
با خنده ادامه داد :
در قنوتـم ز خدا عقل طلب می کردم
عشق اما خبر از گوشه محراب گرفت
چشم غره ای حواله اش کرد
شعرهایش انرژی خالص بود :
عاشقم گر نیستی ، لطفی بکن نفرت بورز
بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند !
باز هم نگاهش نکردم ،حالا که خریدار داشتم برای ناز کردن هایم ،دلم بیشتر و بیشتر طلب می کرد!
_ ریحانم !
با اینکه دلم ضعف رفت برای لحنش ولی دنده لوس بودنم نگذاشت جوابش را دهم و بگویم ریحانه فدای این لحن صدات!
و او با چند جمله آخر تیر را با هدف زد :
نمیدانم آمدنش برای چه بود !
همه چیز خوب بود که
آمد و خوب ترش کرد
چشمانم پر شد به گمانم از شوق :
ترسیدم که نکند دل به او عادت کند
که از هر چیز ترسیدم به سرم آمد
با مهربانی شب چشمانش را گره زد به چشمان تَرم :
لوس خودمی دیگه !
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [#قسمتصدوچهلوسه] _اینم لشکر آباد معروف اهواز بیا
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمتصدوچهلوچهار]
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
[ یک سال بعد]
در را با کلید باز کردم و برگشتم تا او داخل شود
با مهربانی دستش را روی کمرم نهاد و آرام به جلو هدایتم کرد:
first Lady
(خانم ها مقدمن )
یک تای ابرویم را بالا دادم :
اوکی مِستر فرنگی
کفش هایم را در آوردم و روی پله ها به انتظارش ایستادم.
مثل همیشه و مثل تمام کار هایش با حوصله و دقت و آرامش ،کفش های مشکی اش را کنار اسپرت های صورتی رنگم جفت کرد ،به تفاوت زیاد سایز شان خندیدم و امیر علی کفش هایش را جوری چید که قلبم ریخت.
یک جفتش را یک طرف کفش هایم
و جفت دیگرش را آن ور کفش هایم
کفش هایش ، کفش هایم را احاطه کرده بود
من تا ابد در محاصره دلبری های این مرد بودم !
لرزیدن دل برای این کار هایش عجیب نبود ، بود ؟!
به پذیرایی که رسیدیم ، برای تعویض لباس به اتاق رفتم و با دیدن عکس عروسی مان روی دیوار
رفتم به یک سال پیش..
بعد شش ماهی که نامزد ماندیم
که به خاطر تمام کردن آخرین ترم من ،
یک ماهی اضافه تر شد
و عروسی که هیچ وقت فراموشش نمیکنم
لباس سفید بلندم
و امیر علی که حکم شاهزاده شهر رویا ها را داشت.
نصف جهیزیه را از خانه مادرم نیاوردم
در بیش مله جایمان کوچک بود
ادامه اش ماند تا زمانی که به اهواز برویم
این چند ماه زندگی مشترک ،
روز های به شدت قشنگی بود
پر از انرژی و تازگی و زیبایی و سادگی
امیر علی فراتر از خواسته ها و باورم بود
و من سعی هر روزه ام این بود تا برای مرد منحصر به فردم کم نگذارم !
بعد مرتب کردن موهایم راهی آشپز خانه زدم
پیشانی ام را به رسم همیشه بوسید
و من یاد اولین بوسه اش کنار کارون افتادم
""شب بود و کارون آرام بود
بعد گفتن اولین دوستت دارمش
خم شد و پیشانی ام را بوسید
و من یاد قصه های کودکی افتادم
زیبای خفته ای که سحر و جادو باعث شده بود که
به خوابی ابدی برود
و شاهزاده ای که با یک بوسه بیدارش کرده بود
ولی نه من زیبای خفته بودم
نه اینجا افسانه بود
نه امیر علی شاهزاده
اینجا ریحانه ای بود با راهی که تازه شروع کرده بود
و امیر علی که با تمام مردانگی و مهرش دوسش داشت
همانطور که قول داده بود
اینجا اهواز بود
شهری که جنگ دیده بود و هنوز سر پا بود
کارونی که کم آب شده بود اما هنوز سر پا بود
اینجا اهواز بود! ""
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
◦「 #قرار_عاشقی 🕗」
.
رضا شدی که رئوفی همیشه ناب بماند 😌
برای عرض دعا راه مستجاب بماند✨
.
◦「🕊」
حتما قرارِشـــاهوگدا، هستیادتان👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
«🍼»
« #نےنے_شو 👼🏻»
بولو بیلون (😒)°
بیژا من لیباس عَبض تُنم.(☺️)°
ای بابااا! عه ذَلِّه خدالت بِتِش(😒)°
همیسه بی اژاژه میان آتاخ من(😳)°
ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ
☝️برای اینکه رابطهی بهتری با فرزند
خود بسازید لازم است که با او وقت
بگذرانید.🚵♂
👈این رابطهی قوی در سالهای آینده
بسیار کارآمد خواهد بود.
👏 شما در این ارتباطات به هم نزدیک
و نزدیکتر میشوید و جزئیاتی را
متوجه میشوید که پیوند میان شما
را عمیقتر خواهد کرد.
👌داشتن ارتباط خوب با فرزند او را
سربه راه تر خواهد کرد.
«🍭» گـــــردانِزرهپوشڪے👇🏻
«🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|. ❄️'|
|' #آقامونه .|
.
.
‖↵ به جمالِ تو😘
که دیدار ز من باز مگیر☺️
‖↵ که مرا طاقتِ⚡️
نادیدنِ دیدارِ تو نیست😉
#سعدی /✍
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|📖 #ماه_رجب #رجبیه
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
|🖼 #نگارهٔ «1715»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.❄️'|
∫°⛄️.∫
∫° #صبحونه .∫
در ظلمتـ شبـ
طلوع ناهیــد تویے🌙
بر مشرق جانـ❤️
جـلوه خــورشــ☀️ـید تویے
لبخند #تو
مےزداید از دل غم را
در مقدمـ صبـ🌤ـح نور #امید تویی...💕
#صبح_زمستونیتون_بخیر
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°⛄️.∫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
≈|🌸|≈
≈|#پابوس |≈
.
.
🌸🍃امام رضـا علیهالسلام:
هرڪس یڪ روز از آخر مـاه رجب را روزه بگیـرد، خداوند او را از پادشـاهان بهشت قرار مےدهد.
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💚
.
.
≈|💓|≈جانےدوبارهبردار،
با ما بیا بہ پابــوس👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
≈|🌸|≈
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
「💚」 عبداللّـہ هیچ وقت بہ من
نمیگفت برا؎ شہــادتم دعـا ڪن.
「💜」 میگفت لــزومی ندارد آدم
از این حــرفها بہ همســرش بگوید.
「♥️」 گفتمش: میدانم ڪہ زیاد
برا؎ شہـادتت دعــا میڪنی،
「🧡」 اگــر مــرا دوست دار؎،
دعــا ڪن با هم شہیــد شویم.
「💛」 گفت: دنیا فعلا با شما ڪار دارد.
گفتم: بعــد از تو سخت میگــذرد.
「🖤」 گفت: دنیا زنــدان مـؤمن است.
🌷شـهـیـد دفاع مقدس #عبدالله_میثمی
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|•👒.|
|• #مجردانه 😇.|
.
.
🔰 رهبر عزیز انقلاب و تعریف یک جریان خواستگاری😄😁
امیدوارم زودتر جواب کلمه اول رو بگیرید 😀
#ازدواج_موفق
#انتخاب_همسر
.
.
|•🦋.|بہ دنبال ڪسے،
جامانده از پرواز مےگردم👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
°✾͜͡👀 #سوتے_ندید 🙊
.
.
💬 دخترم سه سال و نیمش بود
فصل زمستان و بود و حال و هوای 22 بهمن.
یهو دخترم اومد تو آشپزخونه به من گفت
مامان!
آمریکا هییییچ غلطی نمیتونه بکنه👊
فقط ما میتونیم غلط بکنیم😬
مگه نه مامان🙈😂
.
.
''📩'' #ارسالے_ڪاربران [ 557 ]
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•⊰خاڪے باش تو خندیدنــ😅✋⊱•
°✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
4_5855214135930784343.mp3
3.43M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
.
.
#مهدی_رسولی🎙
لا يَسَعَنِي أرضِيَ ولا سَمائِي ولَكِن
يَسَعَنِي قَلْب عَبْدِيَ المَؤمِنْ ..
من در زمین و آسمانم نمیگنجم،
ولی قلب بنده مؤمنم
مرا در خود جای میدهد..
-حدیثقدسی-
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑