عاشقانه های حلال C᭄
. 🍃:🌷| @Asheghaneh_halal .
🕊🌷
🌷
#خادمانه | #چفیه
{سلام شھدا سلام پرستوهاے مھاجر سلام آشناترین گمنام ها}
🌷شما باز بھ شھر ما آمدید مثل همیشھ گمنام و من هم آمدم اما با دلے کھ هزار تکھ است براے هزار بغض نشکستھ هزار حرف نگفتھ هزار شعر نگفتھ و هزار...
آمدم تا کمے با شما درد و دل کنم و حرف بزنم ،آمدم تا کمے آرام شوم.
🕊آےشھدا !
با شما هستم کھ تک تک تان رفتید و کیمیا شدید آمدم کھ بگویم التماس دعا🙏🏻
التماس دعا کھ حال و هواے دلم بارانے است ...
دعایم کنید چون شما الان در بهترین جاے دنیا هستید آخر الان کنار حضرت زهرا(س)هستید پیش مادر...
🌷سلام من را هم شب جمعھ اے بھ مادرمان برسانید😢😭
آمدم تا یادم نرود مدیونم،مدیون شما کھ از جوانےتان گذشتید تا جوانے ما سبز بماند مدیون شما کھ از خانواده هایتان گذشتید تا ما در سایھ خانواده زندگے کنیم.
ما مدیونیم بھ شما کھ رفتید تا راه باز شود همین راهے کھ حالا من و دوستانم راحت در آن قدم برمیداریم.
🕊آے شهدا !ما میدانیم تمام طول این مسیر فرش قدم هاش شماست...
🌷آشناترین گمنام ها:
همین کھ هر از چند گاهے دستھایم بھ نوازش گوشھ اے از تابوت شما متبرک شود همین کھ نگاه بادانے ام بدرقھ پیکر خاکے و خستھ تان باشد بس است براے دل خوشے این دل ویرانھ من.....
•|دلم گرفتھ بازم چشام
•|بارونیھ واے واے واے
•|خبر آوردن بازم تو شھر
•|مھمونیھ واے واے واے
•|شھید گمنام سلام خوش اومدے مسافر من خستھ نباشے پھلون
•|شھید گمنام سلام پرستوے مھاجر من صفا دادے بھ شھرمون
•|وقتے رسیدے همھ جا بوے خوش خدا پیچید تو مگھ کجا بودے؟
•|وقتے رسیدے کوچھ ها نسیم کربلا رسید تو مگھ کجا بودے؟
•|وقتے رسیدے همھ جا عطر گل نرگس اومد مگھ با آقا بودے؟
•|وقتے رسیدے همھ اشکا مثل زهرا(س)مےچکید تو مگھ کجا بودے؟
#دلنوشته
#شهدای_گمنام
#محرم
#یازهرا(س)
#یاحسین(ع)
#یاقمر_بنی_هاشم(ع)
دلنوشته: #مریمنایب
🚫کپےممنوع
🍃| @Asheghaneh_halal |🍃
🌷
🕊🌷
🕗🍃
🌈
#قرار_عاشقی
#دلنوشته📝
اشک ها دیدگانم را تار کرده
بغض ها دیگر امانم را بریده
دل به تنگ آماده،
اے؛شاه خراسان
پس بگو چاره چیه،حضرت باران
باز هم شده ام،دلتنگ حرمت
اے؛ضامن آهو
هر زمان اشکم به روے گونه میریزد
تنها خود را با عکس هاے حرمت
آرام مے کنم
آقا بگو فاصله ها ،کمرنگ شوند
آنگاه که من خود را درون
مشهد الرضا تصور میکنم
اذن دخول مرا هم ،صادرش کن
شاید که قسمتم شود،در حرمت خادمے کنم😍
چه میشد من هم کبوتر بودم ،بال و پر داشتم
تا حرمت پر مےگشودم
آقا من هرچه نگاه کرده ام بر در و دیوار حریمت؛
جایے ننوشته گنه کار نیاید
قاعده اش چیست!؟
که من این همه دلتنگ شده ام
شمس الشموس انیس النفوس
بَراتِ مشهدم را امضا کن
بدجوری دلتنگم...♥️
{زَهْراۍ بٖـےنِشـٰانــ}
#السلامعلیڪیاعلےبنموسےالرضا🍃
#امامدلبرمن😇
🍃 @asheghaneh_halal
🕗🌈
✏️💕
💕
#خادمانه
سلام اربعینے های جاماندهـ💔
سلام کربلایےهای به قافله نرسیدهـ🥀
// امروز دومین روز
از دومین ماه فصل بیقراریه!
فصل بارش دل بر ریشهے وجود است و جوانه اے به نام دلتنگے سر روییده و پنج روز است ریشه به جانها زده..
دیده بگشا و زیر باران عاشقے
دستِ رحمت را ببین!
دستے به سمت تو مےآید
تا شاید التیام بخش دلتنگےهایت باشد
به سمت تو مےآید
تا دلتنگےهایت را بااو قسمت کنے..//
•🌼• مبادا ردش کنے؟!
آن را بگیر و قدم به قدم
از دلتنگےهایت برایمان #بگو
•🍃• بوی عطریاسے
جامانده همه جا پیچیده؛
از همان عطریاس برایمان بگو..✏️
•🌼• از بیستُم صفـر و ۲۷ مهـرے که
یه جای پا هم بین زائراے ارباب نداشتیم
از حال و هوایے که شکسته دلی از جاماندگی اش میگوید؛ از به کربلا نرسیدنش و هل من ناصر اربابش را لبیک نگفتن؛ مےگویـــد!
// اینجا جامانده بسیار است
نوای بیقراری دلت را
به بینوایے چو ما
برسان.. //
°• اینجا حس و حالت را بگـو..📝
درِ بقچه ے دلتان را
با کلید دلتنگی بگشایید
میخواهیم هرچه که هست
همچو رازی افشا شود..
#حتما حتما
#دلنوشته ها و حال و هوایتان را برایمان به پل ارتباطی زیر #بفرستیـــد.
#منتظـر قلم دلتنگےتان هستیم..👇👇
@khadem_eshgh
چه حسی داشتی
به وقت جاماندگی؟!
همین را برایمان بفرست..
مهلت تا ساعت 21:00
بجنبیـد و شتابان بنویسیـد☺️✋
✏️ @asheghaneh_halal
💕✏️
عاشقانه های حلال C᭄
••🦋••
#خادمانه | #قائمانه
🌼../ اگر توانستید،
با این متن اشک نریزید...👇
•• امروز، عجب روزی بود! همه غافلگیر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود، مادر در آشپزخانه مشغول پخت و پز، من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جرّ و بحث میکردیم! که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید، آیه ای از قرآن. به خیال اینکه شاید صدا از بیرون آمده، پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز به وضوح می آید.
صدایت آشنا و پررنج بود؛ پدرم بی درنگ از خواب پرید، مادرم با کفـگیر، به زمین تکیه داده بود، من و برادرم کنترل را به کناری پرت کردیم و سراپا گوش شدیم، اصلاً مجری تلویزیون و مهمانان آن هم از جای خود بلند شده بودند و با دهانی باز و چشمانی متعجب، آسمان را ورانداز می کردند.
و تو خود را معرفی کردی:
« ای اهل عالم! من بقیهالله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم...»
باورمان نمیشد. آنجا بود که گل از گلمان شکفت و زیر لب سلام دادیم: «السلام علیک یا بقیهالله فی ارضه»
بعد با طنین محمدی ات ما را خواستی: «...در حقّ ما از خدا بترسید و ما را خوار نسازید، یاریمان کنید که خداوند شما را یاری کند. امروز از هر مسلمانی یاری می طلبم» ..وصف نشدنی است. در پوست خود نمی گنجیدیم. پدرم همان پایین تخت به سجده شکر افتاد. مادرم سرش روی زانو بود و های های گریه میکرد و من و برادرم به خیابان دویدیم!
خودت دیدی که کوچه و خیابان غلغله بود! مردم مثل مورچه هایی که خانه هایشان اسیر سیلاب شده بیرون میریختند، یکی دکمه پیراهنش را بین راه میبست، دیگری گِرِه روسری اش را میان کوچه محکم میکرد، عده ای زیر بغل پیرزنی ناراحت را که پایه عصایش بخاطر عجله شکسته بود گرفته بودند و دیدی آن کودکی که به عشق تو کفشهای پدرش را با عجله پوشیده بود و هی می افتاد!
مردمی که روزی از سلام کردن به یکدیگر اکراه داشتند، خندان به هم تبریک میگفتند. قنادی رایگان شیرینی پخش میکرد و دم گلفروشی سر خیابان، مردم صف بسته بودند برای خرید گل ولو یک شاخه برای تهنیت به گل نرگس!
ماشینها بوقزنان و بانوان کِـلکشان و گلاب پاشان، پشت سر جمعیت عظیمی از جوانان به راه افتادند. جوانانی که دست می افشاندند و با شور میخواندند: «صلّ علی محمد *** حضرت مهدی آمد»
خیلی از نگاهها به ویترین یک تلویزیون فروشی در آن سوی خیابان دوخته شده بود تا اولین تصویر جمال زیبایت، مخابره جهانی شود. نذر ۳۱۳ صلوات کردم مبادا اَجنبی چشم زخمت بزند. وقتی چهره دلربایت به قاب تلویزیون آمد، شیشه مغازه غرق بوسه شد. یکی بلندبلند صلوات میفرستاد، دیگری قسم میخورد که تو را قبلاً در محلهشان دیده وخیلیها اشکهایشان را با آستین پاک میکردند تا یک دل سیر تماشایت کنند.
در این مدت که علائم پیش از ظهور یکی پس از دیگری نمایان میشد، دل شیعیانت مثل سیروسرکه میجوشید اما کسی فکر نمیکرد به این زودیها ببـیندت.
راست گفت جدّت رسول خدا که فرمود:« مَثَلِ ظهور مهدی، مَثَلِ برپایی قیامت است. مهدی نمی آيد مگر ناگهاني" قسم میخورم این اثرِ دعای توست که تا کنون ما زیر عَلَمت مانده ایم."
عجب روزی بود امروز آقا ،چقدر عزیز و خواستنی هستید «عشق جان»
#نشر_حداکثری
#دلنوشته
@asheghaneh_halal
••🦋••
‴💍‴
•[ #همسفرانه ]•
.
.
یادش بخیر پارسال همین زمان ها بود،
تازه از ماموریت برگشته بودے
داشتی کارهات و ردیف میکردی
برای پیاده روی #اربعین 👣
گفتم من و هم با خودت ببر😢
گفتی امسال نه...
بذار سال بعد با هم میریم
یک سال گذشت ...😔
من هنوز هم منتظرتم
تا بیایی و با هم بریم...
این روزها خیلی ها اومدن
از من خداحافظی کردند
وگفتند به نیابت از تو میرن #کربلا...
داشتم پیش خودم فکر میکردم که
باز هم من جاموندم💔
ولی من مطمئنم یک نفر
حتما حتما بیادم هست ...
مگه میشه مهدی فاطمه در این راه،
راه نیفتاده باشه؟!😔
مگه میشه آقامون منو فراموش کنه..😥
پ.ن:
امسال چی بگیم؟!😭
چی داریم که بگیم؟!💔
امسالٌ چیکارش کنیم ارباب :)
#دلنوشته
#همسر_شهید
#شهید_محمد_بلباسی
#پیاده_روی_اربعین
.
.
••💜| تا نَفَــس دارم
قلبــم اقامتگاهـِ توست👇🏻
‴💍‴ @Asheghaneh_halal
°\💕/°
°/ #همسفرانه \°
.
.
السلام علیڪ ایُّها النبـّیُ...
_دیگه طاقتم تمومه ! 😢
اولین قطره اشڪم میریزد😭
ورَحْمَة اللهِ و برڪاتُه...
دیگه آخراے نمازه
ببخش خدا اگه گریه م مےگیره😔😭
السلام علینا و علے عِباد الله صالِحینْـ ...
توام دیگه جزء عباد صالحینے..😔
اشڪمو با دستم پاک میکنم😭
السلام علیڪم...
هق هقم اوج میگیرد😭
نفسم بالا نمے آید...
والرحْمَة اللهِ و برڪاتہ...
نمیدونم نمازم درست بود یا نه😔
بہ سجده میرم و تسبیح و جا نمازم رو تو دستم مشت میکنم😞📿
بلند بلند گریه مےڪنم😭
آخ خـدا دلم تنگـہ...
دلــم بهش گیره💔
خیلے نامردی...
نامرد، منو جا گذاشتے و رفتے😔
تو قول دادی بهم...
یادته میگفتے سرم بره قولم نمیره؟
سر از سجده بلند میکنم😔
هـــا چے شد آقا سید؟
خوب منو کاشتے
ورفتے دستت درد نکنه😒💔
یادِ روزه عقدمون افتادم💞🎈
لبخندے بابت یادآوریِ اون قد رعنا میاد رو لبم😌😇
تا شیرینے تو دهن هم گذاشتیم گفتی
خاڪـِــ پاتــم بہ علے گلِ من😍😅
با این حرفاش
مگه میشہ از یادم ببرمش؟؟🙃😔
مگ میشه همدمت رو از یادت ببرے؟
یه چیزی بگم سید؟☝️🏻
شهیــد شدی...
مبارڪت باشہ آقایی😌
مارو هم تنها گذاشتے...
اونم فداے بانوی عشق❤️
یه چیزی بهت بگم نخندی بهم اون بالاها🙄
چون میدونم میخندے بهم..☺️😔
از شبـــ میترسم😔
میشه زود صبحش کنے برام؟...💔
✍🏻بہ قلم: #خانم_رستگار_ربیعی
#دلنوشته
#دلتنگی
#زنان_زینبی
#همسران_صبور
#همسران_مدافان_حرم
#راه_عروج
.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
°\💕/°
#جوهر_عشق | #دلنوشته
● نام اثر : [عازمِ فاصلهها ]
بسم رب غریب مدینه
السلام علیک یا حسن بن علی ..
هرگاه روضهی امام حسن'ع میگویند، ناخودآگاه روضهی حضرت مادر'س را میگویند و صورت نیلی...
میگویند امام حسن'ع هروقت از کوچهی قمر بنیهاشم رد میشدند، آه میکشیدند و اشک در چشمان مبارک حضرت حلقه میبست ..
سخت است برای پسرِ غیرت الله، امیرالمومنین'ع، که جلوی چشمان خود هتک حرمت به حضرت مادرشان را ببینند و سکوت کنند، سخت است..
و روزهای پایانی عمر حضرت...
روزهایی که حتی حضرت در خانه خود امنیت نداشتند!(: میگویند امیرالمؤمنین اگر هیچکس را در آن روزهای غربت نداشت، فاطمه'س را داشت که آرامَش کند؛ اما پسرش حسنبنعلی'ع چه...؟'
هنوز هم صحن و سرای خاکی ایشان، بوی غربت میدهد..بوی غم. نمیدانم مدینه رفتهاید یا نه.. اما وقتی میروی مدینه و بقیع، میسوزی از بیزائر و غمخوار بودن امام مجتبی' علیهالسلام..
میخواهم از مدینه حرف بزنم؛ از بقیع.
از آن سفر نزدیک ده سالی میگذرد اما آن روزها را خوب به یاد میآورم وقتی با همان سن کم حس میکردم غربت تلخ مدینه را..
وقتی ایران و کربلا و هر مکان زیارتیِ هرچند کوچک وارد میشوی، آنقدر حرمها زیبا هستند که غرق میشوی در معنویت و عرفان آن مکان.
اما آقای مدینه...
کریم اهل بیت...
امام حسن مجتبی' علیه السلام ..
در مدینه اطراف بقیع آنقدر خلوت است که قلب همه را میفشارد، حتی آن کودکی که چیزی از حضرت مجتبی'علیهالسلام نمیداند؛ همان کودکی که سالها بعد میفهمد امام حسن'علیهالسلام چه کشیدند در غم مادرشان...
هیچ راهی برای نزدیکی به آن قبور مطهر نیست و شدیداً فاصله کم و اجباری آزاردهنده است برای آنانی که از کیلومترها دورتر کوچ کرده و آمدهاند برای دلداری دادن پسر امیرالمومنین'علیهالسلام، برای آن صورت نیلی و در و دیوار... آتش!(:
برای پهلوی شکستهی مادرش زهرا و به امید شفاعت به خاطر نوکری عزای حضرت مادر...(:
نمی دانم چگونه بگویم؛ اما این غم تا ابد باقی است هرچند در غربت، هرچند با فاصله...
اما این غمها با جان و سرشت ما ریشه کرده و حالا به درختی بزرگ برای خدمترسانی به یوسفِ زهرا حضرت مهدی موعود'عجلالله تبدیل شده..
وَ خدا کند آن روزِ ظهوری که نزدیک است، ما هم به سربازی آقا و مولایمان بیاییم و بگوییم:
" یا بن الحسن روحی فداه♥️✋🏻 "
- ✍ به قلمِ↓
مهدیای امام رضا
#یاکریماهلبیت🖤
.
.
- ما حسینیشدهی دست حسنایم•💚
□' Eitaa.com/asheghaneh_halal