eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.2هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•‌<💌> •< > . . 🌹•• مراسم عقدمان که تمام شد برای زیارت به تپه نورالشهدا رفتیم. زیارت‌نامه خواندیم و مزار هشت شهید گمنام آنجا را زیارت کردیم. 🍃•• بعد داخل همان محوطه روی یک نیمکت زیر سایه یک درخت نشستیم. باد سردی می وزید. با این‌که حس و حالمان را دوست داشتم، از سردی هوا می‌خواستم بلند شوم. احساس کردم احسان، می خواهد مطلب مهمی را به من بگوید ولی در چشمانش تردید را می‌دیدم. 🌷•• بلند شدیم تا برویم ولی به یکباره رو به من کرد و گفت: «میشه چند لحظه صبر کنی می خواهم مطلب مهمی را به شما بگویم.» با لبخند به صورت من نگاه کرد و گفت: «می دونم امشب اولین روز مشترک زندگی ما است و شاید گفتن این مطلب اصلا درست نباشد. ولی لازم است یک مطلب مهم را با شما درمیان بگذارم.» ☘•• نگاهی به او انداختم. کنجکاو و منتظر بودم تا بشنوم این مطلب مهم چیست که انقدر او را پریشان کرده است؟ در ادامه صحبت‌هایش چنین گفت: «بزرگترین آرزوی من شهادته. می خواهم این را بدونی و دعا کنی به آرزویم برسم.» 🌻•• نمی‌دانم چرا آن لحظه اصلا از حرفش تعجب نکردم، و اصلا ناراحت نشدم. در کلامش و نگاهش عمق و معنای حرفش را فهمیدم. از همان شهدایی که کنارشان بودیم، دلم را قرص و محکم کردم. 🌿•• با آرامشی عجیب به او گفتم: «حالا که بزرگترین آرزویت شهادت است، امیدوارم به آرزوی قلبی‌ات برسی.» پنج سال و دو ماه از آن روز گذشت و احسان به آرزویش که همانا شهادت بود رسید. 🌷شـهـیـد مدافع حرم •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩💟𓆪• . . •• •• "محبت" در زندگی ما دو طرفه بود و همین زندگی‌مان را شیرین کرده بود. اصلا با محبت زندگی‌مان می‌گذشت. لازم نبود الکی یا به زور چیزی را به دست بیاوریم.🍃🌸 احسان عادت داشت وقتی با من صحبت می‌کرد دست‌هایم را می‌گرفت، یا مثلا کنار هم روی مبل نشسته بودیم و داشتیم تلوزیون نگاه می‌کردیم؛ یک دفعه دستم را می‌گرفت و توی دست‌هایش فشار می‌داد و می‌خندید.🍃🌸 همه این پنج سال را ما درست با همان شور و عشق اول زندگی گذراندیم. گاهی پیش می‌آمد غذا سوخته و یا شور شده بود. ولی فرق نمی‌کرد و باز هم تشکر می‌کرد. به او می گفتم: «اینکه خیلی شور شده، ببخشید.» می‌گفت: «نه دستپخت خانومی من خیلی هم خوبه.»🍃🌸 من در کنارش آرامش واقعی را تجربه کردم و او هم همیشه به من می‌گفت: « آرامش زندگی ام.» واقعا چه چیزی بالاتر از اینکه در کنار همسرت احساس آرامش داشته باشی و او هم تو را آرامش زندگی اش بداند.🍃🌸 شهید مدافع حرم . . 𓆩‌توخورشیدےوبـےشڪ‌دیدنت‌ازدورآسان‌است‌𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💟𓆪•