eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_سیصدونودودوم محمد علی گفت: اگه فقط سخنرانی تن
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• همه خانواده ام، آقاجان، خانباجی، مادر، محمد حسن و محمد حسین وارد حیاط شدند و با تعجب نگاه شان به روی من و احمد ماند. با دیدن شان سلام کردم که مادر به سمت احمد آمد و در حالی که او را بغل می گرفت گفت: الهی من دورت بگردم الهی درد و بلات بخوره تو سر دشمنات خوبی مادر؟ خوبی قربونت برم؟ با گریه ادامه داد: خدا بیامرزه مادرت رو کاش بود و می دیدت صورت احمد را بوسید و قدمی عقب رفت و گفت: الهی بمیرم برات مادر چه قدر عوض شدی چه قدر لاغر شدی آقاجانم قدمی جلو آمد و به شانه احمد زد و پرسید: چه طوری پهلوون خوبی؟ احمد لبخندی خجول زد و سر به زیر انداخت خانباجی کنار مادر ایستاد و گفت: چه خوب کردی اومدی پسرم همه مون دلتنگت بودیم خیلی خوش اومدی. چرا حالا این جا ایستادین بیا بریم تو هوا سرده احمد در حالی که داشت با محمد حسن و محمد حسین روبوسی می کرد گفت: دست شما درد نکنه ولی باید برم منتظر محمد علی ام خانباجی گفت: مادر قدم ما شور بود که ما اومدیم میخوای بری؟ احمد سر به زیر گفت: اختیار دارید این چه حرفیه. من نیومده بودم که بمونم فقط به خاطر رقیه اومدم محمد علی آمد به همه سلام کرد و پرسید: کجا بودین از ظهر؟ مادر آه کشید و گفت: رفته بودیم خونه حاج علی برای پس فردا که چهلم دارن کمک کنیم 🇨🇮هدیه به روح مطهر شهید ادواردو آنیلی صلوات🇨🇮 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•