eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . نیکی جلوتر از من،کفشهایش را از جاکفشی درمیآورد و مشغول پوشیدنشان میشود. باید اولین فرصت ممکن را دریابم. باید با دو نفر عمیق و مفصل صحبت کنم. بابا و نیکی! از تصور برخورد سرد بابا،چشمهایم را محکم روی هم میفشارم و باز میکنم. روی پارکت جلوی پاهایم یک جفت کفش چرم مشکی قرار دارد. سرم را بلند میکنم. نیکی کفش هایم را جلوی پایم گذاشته. :_نیکی... +:بپوش زودتر بریم،نمیرسیم‌ها... کفشها را سریع میپوشم و قدرشناسانه به صورت نیکی لبخند میزنم. بعد از نیکی،چراغها را خاموش میکنم و از خانه بیرون میروم. * برای صدهزارمین بار ساعتم را نگاه می کنم. از دفعه‌ی قبل تنها سی ثانیه گذشته! طول و عرض سالن زیر پاهایمان کوتاه میشود. من از چپ به راست میروم و نیکی از راست به چپ. مانی کلافه نگاهمان میکند:سرگیجه گرفتم دو دقیقه یه جا بشینین دیگه.. هر دو دستم را داخل جیبهایم میگذارم و به نیکی نگاه می کنم. با اضطراب میگوید:دیر کردن..خیلی دیر کردن. مانی بلند میشود و کنارمان میایستد:بابا الآن میان،غصه‌ی چی رو میخوری!نترس پروازای اونور با هواپیماهای درست و حسابی عه.. نیکی اخم ریزی میکند و زیرلب میگوید:هواپیماهای خودمون هم خیلی خوبن،چرا یه کم حس وطن پرستانه ندارین؟؟ مانی لبخند میزند:باشه خانم وطن پرست.. هواپیماهای ما اصلا دچار نقص فنی نمیشه! به در خروجی نگاهی می کنم. 🔖لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ¤📄به قلم: 𐚁 سِپُردن‌ِاِحساسات‌به‌ڪاغَذِسِپید ╰─ @Asheghaneh_Halal . 📚 ⏝