eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . نیکی خودش را از بغل عمو کنار میکشد و با تعجب میگوید:چرا به ما نگفتین؟ زنعمو نگاهی به من میکند و جواب میدهد:آخه شما که میخواین برین دوبی... نیکی سر تکان میدهد:نه اون سفر کنسل شد.. یعنی مسیح خیلی دوست داشت بریم،ولی خب یه کم درسای من سنگین بود؛گفتم این تعطیلات رو تو خونه بمونیم. بعد با حسرت میگوید:حیف..کاش مام میتونستیم بیایم ،دلم برای عمووحید یه ذره شده... * سنگ زیرپایم را بی‌هدف شوت میکنم. هر دو دستم را درون جیب‌هایم فرو میبرم و هوای اولین روز سال را با تمام وجود میبلعم. نگرانی،شیره‌ی جانم را میبلعد. اگر نیکی قصد رفتن کند.. +:نگران نباش،دوتایی حلش میکنیم.. صدای مانی،فکر و خیال را از سرم بیرون میکند. به طرفش برمیگردم. :_پس این بود فکر بابا؟ مانی سر تکان می دهد و قدمی به سمتم برمیدارد +:با گل اومده اینجا و رسما از زنعمو افسانه معذرت‌خواهی کرده.ازش خواسته واسطه‌ی بابا و عمو بشه.. زنعمو هم به خاطر نیکی قبول کرده و عمو هم که حرفش رو زمین نمیزنه هیچوقت.. به شمام هیچی نگفتن تا سورپرایز بشید با لحن مسخره‌ای میگویم :_آره واقعا،خیلی سورپرایز شدیم... برمیگردم و دستم را بین موهایم میلغزانم. مانی میگوید:جای نگرانی نیست مسیح..مطمئن باش نیکی دوست داره.. من مطمئنم..انتخابش رو ندیدی؟به ظاهر سیگار رو انتخاب کرد،ولی با همه‌ی وجود داشت داد میزد که مسیح دوست دارم! حرفاش رو نشنیدی؟من و مسیح فرقی نداریم؟!هر پک تو دودش میره تو ریه ی من! 🔖لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ¤📄به قلم: 𐚁 سِپُردن‌ِاِحساسات‌به‌ڪاغَذِسِپید ╰─ @Asheghaneh_Halal . 📚 ⏝