eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.2هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• چون این افراد چیزی از خودشون ندارن تماما آینه ی خدانما هستن که خدا خالص کرده برای مجسم کردن خودش در ابعاد کوچک و متجلی شدن* آیه تطهیر یادتونه؟ فلسفه معصومیت همینه پس خدا این امکان رو خلق کرده تا ما راحتتر پیداش کنیم به عنوان آدرس و نشونه* و از همین جهته که واسطه بین خدا و مخلوقات هستن و ما هم چون ذاتا کشش داریم به خدا چون مبدا و خاستگاه ماست، ذاتا این افراد رو هم دوست داریم پس یک امر ذاتیه و الگو قرارشون میدیم چون اونها حالت ایده آل همون صفات ما هستن و ما هم دوست داریم اون صفات رو درونمون کامل کنیم پس فاکتوری که عنصر اصلی و پایه اعتقاد یعنی ولایت رو جامیندازه و برپا میکنه محبته میخوام بگم اون عشق حقیقی که همه عالم به دنبالشن اینجاست! عشق به انسان کامل به عدل محض به مهربانی و دلسوزی محض به محبت و خلوص محض به شجاعت و استحکام محض پس عشق به ولی خدا نماد و تابلو و تجلی قابل نمایشِ عشق به خداست حالا ما توی مکتبمون کسی رو داریم که در خلق عشق در طول تاریخ بشر بی نظیره کسی که بیشترین اشعار احساسی جهان در وصف او سروده شده، بیشترین نواها در وصفش ساخته و پرداخته شده، بیشترین قطرات اشک که پاک ترین و ارزشمند ترین تبلور احساسات انسانی هستن برای او ریخته شده کسی که بزرگترین اجتماع بشری به بهانه او و برای دیدن مزار و بارگاه او شکل گرفته متشکل از 25 میلیون نفر با نژاد ها و حتی مذاهب مختلف! هیچ انسانی روی کره زمین تا این حد عشق و محبت تولید و متصاعد نکرده تا امروز! کسی که آدمها حاضرن بخاطرش از جیب خرج کنن بیشترین نذری ها و غذاهای رایگان بخاطر او و از طرف او به مردم هدیه میشه* قسمت اول رمان ضحی👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/71020 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_صدوهفتادوشش :_سلام +:سلام دخترم،بفرمایید :_ببخشید یه
•𓆩💞𓆪• . . •• •• جلو میروم،بلند میشود. طبق عادت همیشگی ام، در سلام دادن پیش دستی میکنم. :_سلام +:سلام،بفر مایید اضطرابم را پشت قلبم پنهان میکنم،به عقلم تشر میزنم و لرزش دست هایم را متوقف میکنم. آرام میشوم و مینشینم. +:چی میخورین؟ کیفم را روی صندلی کناری میگذارم و چادرم را سفت میکنم. سعی می کنم محکم به نظر برسم. :_برای شنیدن اومدم،نه خوردن لبخند میزند،لبخند که نه...بیشتر شبیه پوزخند است. دستش را بالا میبرد و گارسون را صدا میکند +:جناب ببخشید حرکاتش،عادی و خالی از ترس است . این روح بیتابم را،بی تاب تر میکند. گارسون جلو میآید. +:دو تا قهوه لطفا تا با گارسون مشغول است،چند ثانیه ای فرصت میکنم به چهره اش نگاه کنم این بار،ته ریش نازکی صورتش را پوشانده. چشم و ابرو و موهای تمام مشکی،صورتی کشیده،ابروانی پرپشت و چهره ای کاملا معمولی اما در یک کلمه،جذاب. تنها نکته ی خارق العاده ی چهره اش،برق لعنتی چشم هایش است... سرم را پایین میاندازم و ( استغفراللّه ) میگویم. ... برق چشم هایش،مسخم میکند. از چشم هایش باید ترسید. گارسون میرود و او،با چند سرفه گلویش را صاف میکند. سرم را بلند میکنم،میخواهد حرف هایش را بزند. نیکی ضعیف درونم را پشت نقاب نیکی قوی پنهان میکنم و گوش هایم را به او میدهم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•