eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.3هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_صد_وهفده - اینجا باید کار کنه. عهد تیر و کمون سنگی که نیست - آخه اونم خا
🍃🍒 💚 - شاید باورت نشه اما هیچ چیزی برای یه مرد مهم تر از این نیست که همسرش همراهش باشه و تائیدش کنه.شاید بعضی ها فکر کنن مردها نیازی به حمایت ندارن اما اگر میخوای ببینی یه مرد چقدر آرومه یا شاد باید ببینی چقدر زنش همراهشه، توی آرزوهاش سهیمه و بهش اعتماد به نفس میده شاهرخ این را گفت، آهی کشید و گفت: - فقط یکسال از رفتنش میگذره اما انگار سالهاست که تنهام شروین بغض صدایش را فهمید: -معذرت می خوام، نمی خواستم ناراحتت کنم - مهم نیست - اصلاً فکر نمی کردم بچه مایه دار باشی - پول پدرم داشت همه چیز رو ازم می گرفت. پول چیز بدی نیست اما کمتر کسی بلده چه جور ازش استفاده کنه. اگر راحله نبود الان منم یکی بودم مثل بابام - انگار از هرچی بپرسم آخرش فقط به یه چیز می رسیم شاهرخ لبخندی زد. یکدفعه دستش را روی شانه شروین گذاشت و ایستاد. شروین کمکش کرد تا بنشیند. - می خوای بریم خونه؟ -یه شب می خوای به ما شام بدی، می خوای از زیرش در بری؟ -نگران توام وگرنه من به این چیزا عادت دارم. حالا کجا بریم؟ - هتل لاله خوبه؟ شروین کمی متعجب گفت: - چرا اونجا؟ جاهای بهتری هست شاهرخ فقط خیلی کوتاه گفت: - میدونم پشت میز که نشستند، شروین گفت: - اینم رستوران روتستری هتل لاله، خوبه؟ شاهرخ نگاهی به اطراف انداخت و گفت: - خیلی وقت بود اینجا نیومده بودم بعد در حالیکه از دیوار شیشه ای رستوران به برج میلاد خیره شده بود ادامه داد: بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒