eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.3هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
📚 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_پانصدوهشتادوچهار در همان حال می گوید :_اگه سرما بخوری،ت
📚 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . پس چرا به جای فکر و خیال،از بودن در کنار او لذت نبرم...؟ +:مسیح.. من اون حرفا رو از ته دل زدم... یعنی از ته دل گفتم که بهت ایمان دارم..من حاضرم سر پاکی ات قسم بخورم... مسیح،لبخندی از سر رضایت می زند. خنده اش،خیال دلم را راحت می کند. من.. این مرد مغرور و لج باز را حتی بیشتر از خودم دوست دارم... مسیح هنوز نگاهم می کند. به طرف ثانیه شمار برمی گردم +:دوباره قرمز شد! * دستی به لباسم می کشم. پیراهن آبی ساده با روسری ابر و بادی که با مسیح خریدیم. با نفس عمیقی هوا را به داخل ریه هایم می فرستم و به قصد در زدن دستم را بلند می کنم. اما قبل از این که دستم روی در فرود بیاید در باز می شود و مسیح در چهارچوب ظاهر. لبخندی می زنم تا پشت آن هول شدنم را پنهان کنم. مسیح اما لبخندی از ته دل به صورتم می پاشد:به به سلام نیکی خانم صبح بخیر. مثل خودش با خوشرویی می گویم :_صبح شمام بخیر می خواستم بیدارت کنم. دستش را میان موهایش فرو می برد. می داند که این کارش دل می برد از من؟ می گوید:نه نخوابیدم ... منم مثل تو گفتم دو سه ساعت ارزش خوابیدن نداره رفتم یه دوش گرفتم بعد مثل پسربچه‌ها لباس نو پوشیدم. و پشت بندش بلند می خندد . نگاهی به لباس هایش می کنم. پیراهن آبی آسمانی پوشیده با شلوار سرمه‌ای. 🔖لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ¤📄به قلم: 𐚁 سِپُردن‌ِاِحساسات‌به‌ڪاغَذِسِپید ╰─ @Asheghaneh_Halal . 📚 ⏝