eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.3هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . مسیح لبخند میزند و دوباره،با دقت هدیه را باز میکند. با دیدن کتاب،لبهایش به گل لبخند بزرگی باز میشود دست روی جلدش میکشد و "قیدار" را زیر لب زمزمه میکند. :_نیکی ممنون...واقعا ممنون.. +:خواهش میکنم،فقط من معذرت میخوام.. میدونستم هدیه‌ام،برعکس بقیه،اصلا قابلدار نیست و خب.. راستش خجالت کشیدم جلو جمع بدم.. مسیح،اخم میکند :_این چه حرفیه؟اصلا خوشم نیومد از این فکرت..این هدیه از همه‌ی اونا عزیزتره برام.. ارزشش هم بیشتره. من اینو به همه‌ی اونا ترجیح میدم. چیزی دلم را به بازی میکرد. هدیه‌ی ارزان من را به کادوهای رنگارنگ و گران قیمت بقیه ترجیح میدهد. حتی اگر این حرف را به تعارف گفته باشد،باز هم برای من قابل احترام است. میگویم +:امیدوارم از متنش هم خوشت بیاد..تو کتابخونه‌ی اتاق مشترک،جای این کتاب خالی بود. میدونم که رمان هم میخونی.امیدوارم اینم بپسندی راستش،خیلی فکر کردم چی بخرم،حس کردم شخصیت قیدار خیلی شبیه شماست.. مسیح لبخند میزند و ابروهایش را بالا میدهد. :_حالل تو از شخصیت این آقاقیدار خوشت میاد یا نه؟؟ سرم را پایین میاندازم و لب پایینم را میگزم. مجرد بودم که "قیدار" را خواندم. شخصیتش با وجودِ بعضی اشتباهاتش برایم قابل احترام بود. هرچند،هروقت با فاطمه راجعش صحبت میکردیم،با شرم دخترانه، همسرانمان را شبیه شخصیت رمانها تصور میکردیم. فاطمه دوست داشت همسرش شبیه "ارمیا"ی "رضاامیرخانی" باشد و من دوست داشتم مردِ زندگیم،مثل "قیدار" باشد. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝