ـ♥️🌿." لحظاتی باخاطره شهدا
< #روایت_عشق >🙃♥️
😔روزی که برای خداحافظی، برای اعزام آمد، دست انداختم دور گردنش و گفتم: دیدی آخر راهئ شدی؟! »😢
دستش روی کولم بود که گفت:« تورو خدا دعاکن مشکلی پیش نیاد! »
گفتم:
« خیالت راحت ، فقط رفتی حرم حضرت زینب دعام کن ؛ یه دونه پرچم هم برام بیار. »😌
چشم انداخت توی چشمم و گفت:« من که دیگه برنمیگردم 🙂! »
گفتم: تو بچه داری ، دلت میاد؟ ☹️
دستش را زد به گردنش و گفت:
« اینرومیبینی ؟ باببریدنه😍!»
💔🙂
^ #شهید_محسن_حججی🕊^
#همسر_شهید
ـ ــ ـــ ــــ ــــ ــــــ ــــ ــــ ـــ ــ
@AbCDEhh
~🕊
#روایت_عشق^'💜'^
صدای خوبی داشت، در سوریه برای رزمندگان مداحی میکرد و از کودکی هم روضههای منزل خودمان را میخواند، پسرم حرفش این بود که در کنار روضه و گریه باید به فرمایشات ائمه عمل کرد و سوگواری به تنهایی ارزشی نخواهد داشت.
مانند دیگر مادران دوست داشتم او را در لباس دامادی ببینم اما انگار او برای این دنیا خلق نشده بود و رفت تا آسمانی شود و به آنجایی که جایگاه واقعی اوست برسد.
#شهید_سیدابراهیم_عالمی♥️🕊
#اربعین
@AbCDEhh
میگما
محرموصفرڪهتمومشد
ولیامامحسین(ع)ڪهتمومنشده!
توییڪهامامحسیندوبارهسرپاتڪرده
یاتوییکهمحرماباعبداللهبراتیهتلنگربوده
دوبارهراهروگمنڪن...!
#تلنگرانه
#روایت_عشق
@AbCDEhh
پسرانش، همهی زندگیاش بود
و اینگونه شد که
«زن»
«زندگی»اش را داد؛
تا ما «آزادی» داشته باشیم...
#زن_عفت_افتخار
#روایت_عشق
@AbCDEhh