🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🔆جایگاه بعضی انبیاء
⚡️مسجد سهله، خانهی ادریس پیامبر صلیالله علیه و آله بود که در آن خیاطی میکرد. از آنجا بود که حضرت ابراهیم علیهالسلام برای جنگ با عمالقه به طرف یمن رفت؛ و از آنجا بود که داود علیهالسلام به جنگ جالوت رفت و نیز محل نزول حضرت خضر علیهالسلام هم میباشد.
⚡️امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «در مسجد کوفه، هفتاد پیامبر و هفتاد وصی پیغمبر که من یکی از ایشانم نماز کردهاند.»(1)
و در روایتی دیگر آمده است که هزار پیامبر و وصی پیغمبر در مسجد کوفه نماز خواندهاند.(2)
📚1-حیوه القلوب، ج 1، ص 18
2-مفاتیحالجنان، ص 678
🔆🔆امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «رسولان خدای سبحان، ترجمان حق و سفیران میان خالق و مخلوق هستند.»
📒غررالحکم، ج 1، ص 469
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖
🎥#تصویری
🔅هر وقت گرفتاری داشتید نذر کنید خانوادهتون رو خوشحال کنید
👤#مرحوم_آیت_الله_فاطمی_نیا
#رفع_گرفتاری
🍃🍃🍃🍃🍃
✍چشم برزخی سردار شهید محمد حسین یوسف الهی...
◾️شهید محمد حسین یوسف الهی چشم برزخی داشت پیروزی ها را می دانست شکست ها را می دانست باطن افراد را می دید و عاقبت شان را پیشگویی میکرد…
▪️او با نماز شب و عبادت و جهاد خالصانه مصداق سالکان و عارفانی بود که به فرموده امام خمینی یک شبه ره صد ساله را طی کرد و چشم تمام پيران و کهنسالان طريق عرفان را حسرت زده قطره ای از دريای بی انتهای خود کردند.
◾️زمستان ۶۴ بود با بچه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم حسین وارد شد و بعد از کلی خنده و شوخی گفت: در این عملیات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند.
▪️بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید من هم شیمیایی می شوم.
◾️حسین به همه اشاره کرد به جز من!
▪️چند روز بعد تمام شهودهای حسین در عملیات والفجر ۸ محقّق شد!
☑️راوی حمید شفیعی همرزم شهید
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿 مراقبه عصر جمعه و نسیم رحمت خدا
🔅 از حضرت امام موسی کاظم عليه السّلام روايت شده است:
🔅خدا را در روز جمعه هزار نسيم رحمت است كه هر بنده را آنچه خواهد از آن رحمتها عطا فرمايد.
🔅پس هر كه بعد از عصر روز جمعه صد مرتبه سوره قدر (اِنّا اَنْزَلْناهُ) را بخواند حقّ تعالی آن هزار رحمت را مضاعف گرداند و به او عطا فرمايد.
💫بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾ 💫
منبع: مفاتیحالجنان
#مراقبات_روز_جمعه
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
🌹مزاحی از پیامبر اکرم با امیرالمؤمنین🌹.
یک روز پیامبر(ص) با امیرمؤمنان(ع) خرما میخوردند، پیامبر(ص) از روی مزاح و شوخی، هستههای خرماهایی را که میخورد، پیشروی امیرمؤمنان(ع) میگذاشت، وقتی که از خوردن خرما فارغ شدند، همه هستهها نزد امام علی(ع) جمع شده بود، پیامبر(ص) به امیرمؤمنان(ع) فرمودند: «یا عَلِیُّ اِنَّکَ لَاَکُولٌ»، ای علی! تو پرخور هستی، امام در پاسخ (مزاح و شوخی آن حضرت) عرض کردند: «اَلْاَکُولُ مَن یَأْکُلُ الرُّطَبَ وَالنَّوا»، پرخور کسی است که خرما را با هستهاش میخورد!
(زهرالربیع،ص۷).
🌹احاديثی در مورد شوخی کردن🌹.
پیامبر اکرم ص فرمود: من هم نماز می خوانم و هم می خوابم، هم روزه می گیرم و هم غذا می خورم، هم می خندم و هم گریه می کنم. پس کسی که از راه و روش من روی گرداند، از من نیست.
(عیون اخبار الرضا ، ج۱ص۳۱۹).
🌹
امام علی علیهالسلام فرمودند: «رسول خدا ص هرگاه یکی از اصحاب خود را اندوهگین می دید، او را با شوخی و مزاح خوش حال می کرد».
(مستدرک الوسائل، ج۸ص۴۰۷).
🌹
یونس شیبانی می گوید: روزی امام صادق ع از من پرسید: شوخی کردن نزد شما چه جایگاهی دارد؟ گفتم: اندک است. حضرت فرمود: پس این گونه نباشید. «بی گمان، شوخی از خوش اخلاقی است و تو با این کار، برادر خود را شاد می کنی. رسول خدا ص با افراد شوخی می کرد و می خواست آنان را شاد کند»
(کافی، ج٢ص٦٦٣).
🌹
امام کاظم ع فرمود: «به درستی که زیر عرش خدا، سایه ای است که ساکن نمی شود در آن، مگر کسی که کار خیری برای برادر دینی اش انجام دهد یا گرفتاری او را برطرف و یا قلبش را شاد گرداند»
(بحارالانوار، ج٨٤ص١٧٤).
🌹
امام محمدباقر عليهالسلام: خداوند عزوجل دوست دارد كسى را كه در ميان جمع شوخى كند به شرط آن كه ناسزا نگويد.
(كافى،ج۲ص۶۶۳ح۴).
🌹
امام علی علیهالسلام: شوخى زياد، ارج و احترام را مى برد و موجب دشمنى مى شود.
(عیون الحکم و المواعظ ص۳۹۰، ح۶۶۱۱).
🌹
امام علی علیهالسلام: كس زياد شوخى كند، نادان شمرده مى شود.
(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص۲۲۲ح۴۴۷۲).
🌹
امام علی علیهالسلام: هزل گويى، شوخى كم خردان و كار نادانان است.
(بحار،ج۷۲ص۱۴۷ح۲۰).
🌹
امامموسی کاظم علیهالسلام: از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد.
(کافی،ج۲ص۶۶۵ح۱۹).
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋
#داستان_آموزنده
🔆نگاه، دست، پا
🌱امام صادق علیهالسلام فرمود: «پیامبر صلیالله علیه و آله نگاهش را بین اصحاب تقسیم میکرد و بهطور مساوی به همه نگاه میکرد.
🌱پیامبر صلیالله علیه و آله هرگز پای خود را برابر اصحابش دراز نمیکرد و در هنگام مصافحه دست خود را زودتر نمیکشید تا اینکه آن فرد دستش را زودتر بکشد.
🌱هنگامیکه مردم به این مطلب پی بردند زودتر دست خود را از دست ایشان، جدا میکردند.»
📚کافی، سنن النبی صلیالله علیه و آله، حدیث 60
✨✨امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به پیامبر صلیالله علیه و آله عرض کرد: «همانا برایم (در همه کارها) شما اُسوه هستید.»
📚بحارالانوار، ج 20، ص 95
🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🔆حکایت دزدی که با یاد خدا عاقبت بخیر
🌺در زمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) ، در شهر مدینه مردى بود با چهره اى آراسته و ظاهرى پاک و پاکیزه ، آنچنان که گویى در میان اهل ایمان انسانى نخبه و برجسته است .
🌺او در بعضى از شبها به دور از چشم مردمان به دزدى مى رفت و به خانه هاى اهل مدینه دستبرد مى زد .
🌺شبى براى دزدى از دیوار خانه اى بالا رفت ، دید اثاث زیادى در میان خانه قرار دارد و جز یک زن جوان کسى در آن خانه نیست !
پیش خود گفت : مرا امشب دو خوشحالى است ، یکى بردن این همه اثاث قیمتى ، یکى هم درآویختن با این زن !
🌺در این حال و هوا بود که ناگهان برقى غیبى به دل او زد ، آن برق راه فکرش را روشن ساخت ، بدین گونه در اندیشه فرو رفت ، مگر من بعد از این همه گناه و معصیت و خلاف و خطا به کام مرگ دچار نمى شوم ، مگر بعد از مرگ خداوند مرا مواخذه نمى کند ، آیا در آن روز مرا از حکومت و عذاب و عقاب حق راه گریزى هست ؟
🌺آن روز پس از اتمام حجّت باید دچار خشم خدا شوم و در آتش جهنم براى ابد بسوزم . پس از اندیشه و تامل به سختى پشیمان شد و با دست خالى به خانه خود برگشت .
🌺چون آفتاب صبح دمید ، با همان قیافه ظاهر الصلاحى و چهره غلط انداز و لباس نیکان و صالحان به محضر پیامبر (صلى الله علیه وآله)آمد و در حضور آن حضرت نشست، ناگهان مشاهده کرد صاحب خانه شب گذشته ، یعنى آن زن جوان به محضر پیامبر شرفیاب شد و عرضه داشت: زنى بدون شوهر هستم ، ثروت زیادى در اختیار من است ، قصد داشتم شوهر نکنم ، شب گذشته به نظرم آمد دزدى به خانه ام آمده ، اگرچه چیزى نبرده ولى مرا در وحشت و ترس انداخته ، جرات اینکه به تنهایى در آن خانه زندگى کنم برایم نمانده ، اگر صلاح مى دانید شوهرى براى من انتخاب کنید .
🌺حضرت به آن دزد اشاره کردند ، آنگاه به زن فرمودند که اگر میل دارى تو را هم اکنون به عقد او درآورم ، عرضه داشت : از جانب من مانعى نیست . حضرت آن زن را براى آن شخص عقد بست ، با هم به خانه رفتند، داستان خود را براى زن گفت که آن دزد من بودم که اگر دست به دزدى زده بودم و با تو چند لحظه بسر مى بردم، هم مرتکب گناه مالى شده بودم و هم آلوده به معصیت شهوانى و بدون شک بیش از یک شب به وصال تو نمى رسیدم آن هم از طریق حرام ، ولى چون به یاد خدا و قیامت فتادم و نسبت به گناه صبر کردم و دست به جانب محرمات الهیه نبردم ، خداوند چنین مقدر فرمود که امشب از درب منزل وارد گردم و تا آخر عمر با تو زندگى خوشى داشته باشم.
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی نوشته استاد انصاریان.
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مکاشفه شنیدنی آیت الله حق شناس از تاثیر فوقالعاده ذکر «یاحسین»
👤استاد جاودان
•┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈•
🌿🌿🌿🌿🌿
❤️خاک پای پدر و مادر باشید❤️
🌸 مواظب باشید عاق والدین نشوید و پدر و مادر نفرینتان نکنند و بگویند:"خدایا من از این فرزندم نمی گذرم"
🚫 یک وقت خیره خیره به پدر و مادرتان نگاه نکنید. حالا پدرتان سر شما داد زده است، نباید کاری کنی.
🌹 پدر حاج شیخ عباس قمی مفاتیح الجنان، پای منبر حاج شیخ غلامرضا نشسته بود. حاج شیخ غلامرضا داشت از روی کتابی که حاج شیخ عباس قمی نوشته بود، مسأله می گفت. پدر حاج شیخ عباس نمی دانست که این کتاب را پسرش نوشته و حاج شیخ عباس هم چیزی به او نگفته بود.
🌹حاج شیخ عباس آمد در گوش پدرش چیزی بگوید، ناگهان پدرش جلوی مردم سر او داد زد که "بیا و بنشین ببین حاج شیخ غلامرضا چه می گوید؟ بیا و بنشین و بفهم!" حاج شیخ عباس قمی به پدرش گفت:"پدر جان! دعا کن بفهمم" نگفت این کتاب را من خودم نوشتم،
🌹نرفت به مادرش بگوید پدرم جلوی جمع آبروی مرا ریخت، خیره خیره به پدرش نگاه نکرد، فقط آهسته گفت: "پدر جان! دعا کن بفهمم
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌱🌱🌱🌱🌱
نگرانِ حرفِ مردم اگر نبوديم
مسيرِ زندگيمان طورِ ديگرى رقم ميخورد
دوست داشتن هايمان را راحت تر جار ميزديم
لباسى را بر تن ميكرديم كه سليقه ى واقعيمان بود
آرايشى ميكرديم كه دوست داشتيم
دلمان كه ميگرفت،مهم نبود كجا بوديم،
بى دغدغه اشك ميريختيم
صداى خنده هايمان تا آسمانِ هفتم ميرفت
با پدر و
مادرمان دوست بوديم
حرفِ يكديگر را ميخوانديم
نگرانِ حرفِ مردم اگر نبوديم،
خودمان براى خودمان چهارچوب تعريف ميكرديم
روابطمان را نظم ميداديم
دخترها و پسرهايمان،
حد و مرزِ خودشان را ميشناختند
نيمى از دوست داشتن هايمان،
به ازدواج منجر ميشد
نگرانِ حرفِ مردميم اما
كه چگونه رفتار كنيم كه مبادا پشتِ سرمان حرف بزنند
كه مبادا از چشمشان بيفتيم
كه مبادا قطع شود روابط خانوادگيمان
ما در دورانى هستيم
كه نه براى خودمان
براى مردم زندگى ميكنيم!
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رفتار عجیب امام رضا علیه السلام با مرد میهمان
🎙 #استاد_قرائتی
▪️▪️▪️▪️▪️
🏴ضمانت چهار چیز در مقابل چهار چیز
🔴عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ علیه السّلام قالَ: مَنْ یضْمِنْ لِی أرْبَعَةً بِأَرْبَعَةِ أبْیاتٍ فِی الْجَنَّةِ؟ مَنْ أنْفَقَ وَلَمْ یَخَفْ فَقْراً وَأنْصَفَالنَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ وَ أفشی السَّلامَ فِی الْعالِمِ وَتَرَک الْمِراءَ وَ إِنْ کانَ مُحِقّاً.
⚫️#امام_صادق علیه السّلام فرمودند: کسی که انجام چهار چیز را برایم ضمانت کند، من نیز چهار خانه در #بهشت برای او ضمانت میکنم: کسی که انفاق کند و از فقر نترسد، کسی که درباره دیگران انصاف روا دارد و کسی که در برابر عالم آشکارا سلام و اداء احترام کند و کسی که جدل را گرچه حق با او باشد ترک گوید.
📚الخصال، ج ۱، ص ۲۲۳
💫✨💫✨💫✨💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیست و سوم صفر؛ سالروز رحلت حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها مادر گرانقدر امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
🖤🖤🖤🖤
🖤🖤🖤🖤🖤
زندگینامه فاطمه بنت اسد همسر گرامى ابوطالب و مادر بزرگوار اميرمؤمنان على (ع)
فاطمه , دختر اسدبن هاشم , همسر ابوطالب و مادر گرامى اميرمومنان على (ع ) است .
وى قـبل از اين كه در آغاز ظهور اسلام , با نبى گرامى بيعت كند, پيرو مذهب حنيف ابراهيم (ع ) بود و هرگز خود را به شرك و بت پرستى نيالود.
پس از پيدايش اسلام , اولين زن پس از حضرت خديجه بود كه به پيامبر گرويد و همواره مدافعى سرسخت براى رسول خدا(ص ) بود.
پـيـامـبـر گرامى اسلام (ص ) بارها به خانه وى رفته , به استراحت پرداختند و نسبت به او احترام فوق العاده زيادى معمول داشتند.
فاطمه بنت اسد, تنها زنى است كه فرزند خود را در خانه كعبه , به دنيا آورد.
چـون آثار وضع حمل در او پديدار شد, به مسجدالحرام و نزديك كعبه آمد و به خداى خود گفت : پروردگارا!.
مـن بـه تـو و پـيـامبرانى كه از سوى تو آمده اند, و به كتاب هاى آسمانى و به گفتار جدم , ابراهيم خليل , ايمان دارم .
خداوندا!.
به حق آن كسى كه اين خانه را بنا كرده و به حق نوزادى كه در رحم من است , اين زايمان را براى من آسان كن .
بـعـد از ايـن زمـزمـه , ديـوار كعبه شكافته شد, فاطمه به درون كعبه رفت و در آن مكان مقدس , عـلـى (ع ) پـا بـه جهان هستى گذارد و تا سه روز درآن جا از غذاها و ميوه هاى بهشتى تناول كرد, ديگربار, همان ديوار راهى براى خروج فاطمه و فرزندش شد.
فاطمه دختر اسد, اولين زنى بود كه با پاى پياده , از مكه به مدينه هجرت كرد و هجرت او, افتخار ديگرى در كنار ساير افتخارات اوست .
وقـتـى كه خبر رحلت آن بانوى نمونه , به پيغمبر اكرم (ص ) رسيد, فرمودند: امروز من مادرم را از دست دادم .
سپس دستور دادند تا بانوان بدن او را غسل دهند.
آن گاه يكى از پيراهن هاى خود را فرستادند تا با آن بدن فاطمه را كفن كنند.
بعد, در مراسم تشييع شركت كرده , تابوت را بر دوش گرفتند تا به بقيع رسيدند.
در كندن قبر نيز شركت كرده و براى تبرك , در آن خوابيدند.
سپس مراسم نماز, تدفين و تلقين فاطمه را برگزار و در حقش دعاكردند.
در آخر, با دست مباركشان , خاك در قبر ريختند و فرمودند: پروردگارا!.
من او را به تو مى سپارم !!.
عـمـار ياسر علت اين كار را از رسول گرامى اسلام (ص ) پرسيد, فرمودند: انها كانت امى , اذ كانت لتجيع صبيانها وتشبعنى , وتشعثهم وتدهننى ,وكانت امى .
به راستى فاطمه , مادر من بود, زيرا كودكان خود را گرسنه مى گذاشت و مرا سير مى كرد, آنان را گردآلود مى گذاشت و مرا شستشو مى داد.
آرى , واقعا فاطمه مادر من بود!.
انه لم يكن بعد ابى طالب ابربى منها.
به درستى كه هيچ كس بعد از ابوطالب , مانند فاطمه , به من نيكى نكرد.
🖤🖤🖤🖤🖤
┄┄┄┅═✧❁﷽❁═┅┄┄
▪️روزهای آخر عمر حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه واله و خلوت با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام
(بسیار مهم و قابل تأمل)
✍🏻حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمودند: سوى برادرم على و عمويم عبّاس بفرستید تا نزد من آیند؛ پس فرستادند كسى را كه حاضر كرد ايشان را. همين كه در مجلس قرار گرفتند حضرت روی به عبّاس كرد و فرمودند: اى عمّو! قبول مى كنى وصيّت مرا و وعده هاى مرا به عمل مى آورى و ذمّه مرا برىّ مىگردانی؟ عبّاس گفت: يا رسول اللّه! عموى تو پيرمردى است كثير العيال و عطاى تو بر باد پيشى گرفته و بخشش تو از ابر بهار سبقت كرده و مال من وفا نمىكند به وعدهها و بخششهاى تو. پس حضرت روى مبارك را گردانيد به سوى اميرالمؤمنين عليه السّلام و فرمودند: اى برادر! تو قبول مىكنى وصيّت مرا؟ و به عمل مىآورى وعدههاى مرا؟ و ادا مىكنى ديون مرا؟ و ايستادگى مىكنى در امور اهل من بعد از من؟ اميرالمؤمنين عليه السّلام عرض کردند: بلى، يا رسول اللّه! فرمودند: نزديك من بيا، چون نزديك آن حضرت رفت، حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله بيرون كرد انگشتر خود را و فرمودند: بگير اين را و بر انگشت خود كن؛ و طلبيد شمشير و زره و جميع اسلحه خود را و به اميرالمؤمنين عليه السّلام عطا كرد، و پس طلبيد آن دستمالى را كه بر شكم خود مى بست وقتى كه سلاح میپوشيد در جنگ، و به اميرالمؤمنين عليه السّلام داد. سپس فرمودند: برخيز برو به سوى منزل خود به استعانت خداى تعالى. پس چون روز ديگر شد بیماری آن حضرت سنگين شد و مردم را منع كردند از ملاقات آن حضرت؛ اميرالمؤمنين عليه السّلام ملازم خدمت آن حضرت بود و از او مفارقت نمىنمود مگر براى حاجت ضرورى؛ پس حضرت رسول صلى الله عليه و آله به حال خود آمد و فرمودند: بخوانيد براى من برادر و ياور مرا؛ پس ضعف او را فرو گرفت و ساكت شد. عايشه گفت: بخوانيد ابوبكر را! پس ابوبكر آمد و بالاى سر آن حضرت نشست چون حضرت چشم خود را باز كرد و نظرش به او افتاد روى خود را گردانيد. ابوبكر برخاست و بيرون شد و مىگفت: اگر حاجتى به من داشت اظهار مىكرد. باز حضرت كلام سابق را اعاده فرمود؛ حفصه گفت: بخوانيد پدرم عمر را! چون عمر حاضر شد و حضرت او را ديد از او هم اعراض فرمود؛ پس فرمود بخوانيد از براى من برادر و ياورم را؛ امّسلمه گفت: بخوانيد على را، همانا كه پيغمبر غير او را قصد نكرده است. چون اميرالمؤمنين عليه السّلام حاضر شد، اشاره كرد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله به سوى او كه نزديك من بيا؛ پس اميرالمؤمنين عليه السّلام خود را به آن حضرت چسبانيد و پيغمبر صلى الله عليه و آله به او راز گفت در زمان طويلى؛ اميرالمؤمنين عليه السّلام برخاست و در گوشهاى نشست، و حضرت رسول صلى الله عليه و آله در خواب رفت. پس اميرالمؤمنين عليه السّلام بيرون آمد. مردم به او گفتند: يا اباالحسن چه رازى بود كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله با تو مىگفت❓حضرت فرمودند كه هزار باب از علم تعليم من نمود كه از هر بابى هزار باب مفتوح مىشود و وصيّت كرد مرا به آن چيزى كه به جای خواهم آورد آن را ان شاء اللّه تعالى.
📚 منتهی الامال، ج ١ ص ٢۵۵
#وصایای_نبوی حضرت #رسول_اعظم صلی الله علیه و آله
⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
✨﷽✨
🔴حقِ همسایه
✍رسول خدا صلی الله علیه و آله به یکی از اصحابشان فرمودند: " آیا میدانی حق همسایه چیست؟ "
➖عرض کرد: نمی دانم ؛فرمودند:
اگراز تو درخواست یاری نمود، او را یاری کن.
اگراز تو وام درخواست نمود، به او وام بده.
اگر دچار فقر شد،به او سود برسان.
اگر دچار مصیبت شد، او را تسلیت بگو.
اگر خیری به او رسید،به او تهنیت بگو تا بدین وسیله بهرهگیری از خیر را بر او گوارا گردانی.
اگر مریض شد او را عیادت کن.
اگر مرگ او فرا رسید، جنازهی او را تشییع کن.
ساختمان خانه ی خود را آنچنان بلند نسازی که همسایه ی تو از باد و هوا محروم گردد، مگر این که از او اجازه بگیری.
اگر میوه ای خریدی،مقداری از آن را به همسایه هدیه کن.
اگر نمی خواهی هدیه کنی میوه ی خریداری شده را پنهانی وارد خانهی خویش ساز تا همسایهی تو آن را نبیند.
و نگذار فرزندان تو میوه را به بیرون از خانه ببرند که باعث ناراحتی و حسرت فرزند همسایه گردد.
همسایه ی خود را با بوی خوش غذای خانه ی خود میازار، مگر آنکه مقداری از آن را به اهل خانه ی او برسانی.
📚 بحار ج 79،ص 94.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💫💫💫💫💫💫
🔆بهترین اخلاق
عقبة بن عامر می گوید: روزی پیامبر خدا، صلی الله علیه وآله، را در راهی همراهی می کردم. حضرت دستم را گرفتند و فرمودند: می خواهی بهترین اخلاق دنیا و آخرت را برای تو بگویم؟
عرض کردم: بفرمایید یا رسول الله!
فرمودند: با فامیلی که با تو قطع رابطه کرده، ارتباط برقرار کن، به کسی که چیزی به تو نداده، کمک کن و از کسی که به تو ستم روا داشته و بدی کرده، بگذر
📚منبع : محجة البیضاء، ج 5، ص 319، به نقل از: برگهای زرین (داستانهایی از سیره ائمه معصومین، علیه السلام)، محمود اکبری، ص 122.
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
💫💫💫💫💫
🌿🌿🌿🌿🌿
#داستان_آموزنده
🔆داستان قیصر روم و عبداللّه بن حذافه
🌾در جنگی که میان لشکر اسلام و روم صورت گرفت عبداللّه بن حذافه که از یاران و فرماندهان دلاور پیامبرصلی الله علیه وآله بود به همراه گروهی دیگر اسیر شدند و آنها را به نزد قیصر روم بردند.
قیصر روم به او گفت: آئین مسیحیت را بپذیر وگرنه تو را در دیگ جوشان میاندازم.
عبداللَّه گفت: مسیحی نمیشوم.
🌾قیصر دستور داد دیگی آوردند و بر آتش گذاردند و در آن روغن زیتون ریختند تا به جوش آمد آنگاه به یکی از مسلمانان اسیر گفت: مسیحیت را بپذیر! او که از پیشنهاد قیصر سرباز زد دستور داد وی را در آن دیگ انداختند و گوشت از استخوانهای او جدا شد.
🌾آنگاه به عبداللَّه گفت: مسیحی شو وگرنه تو را هم در دیگ خواهم انداخت. او هم پیشنهاد قیصر را نپذیرفت و دستور داد وی را در دیگ اندازند. عبداللَّه در این هنگام گریه کرد. گفتند: او گریه و بیتابی میکند. قیصر گفت: او را برگردانید. وقتی او را برگرداندند گفت: من از اینکه در دیگ میافتم گریه نمیکنم بلکه بهخاطر این میگریم که چرا به اندازه موهای بدنم جان ندارم که در راه خدا فدا کنم!
🌾قیصر از این سخن در شگفتی فرو رفت و علاقمند شد او را آزاد کند. سپس به عبداللَّه فرمانده رزمندگان گفت: سر مرا ببوس تا تو را آزاد کنم.
🌾عبداللَّه گفت: نمیبوسم.
قیصر گفت: مسیحی شو تا دخترم را به عقد تو در آورم و حکومتم را با تو تقسیم نمایم.
عبداللَّه نپذیرفت.
🌾قیصر گفت: سر مرا ببوس تا تو و هشتاد نفر از مسلمانان اسیر را آزاد کنم عبداللَّه که دید آزادی مسلمانان در کار است پیشنهاد سلطان را پذیرفت و با هشتاد نفر از مسلمانان آزاد شد.(1)
🌾امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود:
مَنْ سَلا عَنْ مَواهِبِ الدُّنیا عَزَّ.
کسی که از بخششهای دنیا بگذرد عزیز میشود.(2)
📚1) اسدالغابه، ج 3 ، ص 143 .
2) غررالحکم
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
☘☘☘☘☘
#داستان_آموزنده
🔆ماجرای بیماری علامه عسکری در کودکی
🍂حضرت علامه عسکری می گفتند:در ایامی که در سامرا بودم به مرض حصبه مبتلا شدم و هرچه در آنجا معالجه نمودم مفید واقع نشد مادرم با برادرانم مرا از سامرّه به کاظمین برای معالجه آوردند و در آنجا نزدیک صحن مطهر یک اتاق در مسافرخانه تهیه و در آنجا به معالجه من پرداختند.
🍂این معالجات مؤثر واقع نشد و من بیهوش افتاده بودم. وقتی از معالجه اطبای کاظمین مایوس شدند یک روز به بغداد رفته و یک طبیب را برای من به کاظمین آوردند.
🍂 همین که نزدیک بستر من آمد و می خواست مشغول معاینه شود من در اتاق احساس سنگینی کردم و بی اختیار چشمم را باز کردم دیدم خوکی بر سر من آمده است.
بی اختیار آب دهان خود را به صورتش پرتاب کردم.
🍂گفت چه می کنی چه می کنی من دکترم
نسخه ای را تهیه کرد که ابدا مؤثر واقع نشد و من لحظات آخر عمرم را سپری می کردم.
🍂تا اینکه دیدم حضرت عزرائیل وارد شد.با لباس سفید و بسیار زیبا پس از آن پنج تن علیهم السلام حضرت رسول اکرم و حضرت امیر المومنین و حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهم السلام به ترتیب وارد شدند. و همه نشستند و به من تسکین دادند و من مشغول صحبت کردن با آنها شدم وآنها نیز مشغول گفتگو با هم بودند.
🍂در این حال که من به صورت ظاهرا بیهوش افتاده بودم دیدم مادرم پریشان شده و از پله های مسافرخانه بالای بام بالا رفته و رو به گنبد حضرت موسی بن جعفر کرده و عرض کرد: یا موسی بن جعفر من به خاطر شما بچه ام را اینجا آوردم شما راضی هستید بچه ام را اینجا دفن کنند ومن تنها برگردم؟
🍂حاشا و کلا (البته این مناظر را ایشان با چشم دل و ملکوتی می دیدند نه با چشم سر آنها به هم بسته وبدن افتاده وعازم ارتحال است.)
🍂همین که مادرم با حضرت موسی بن جعفر مشغول تکلم بود دیدم آن حضرت به اتاق ما تشریف آوردند. و به رسول خدا عرض کردند:خواهش میکنم تقاضای مادر این سید را بپذیرید.
🍂حضرت رسول الله رو کردند به جناب عزرائیل و فرمودند برو تا زمانی که خداوند مقرر فرماید.خداوند به واسطه توسل مادرش عمر او را تمدید کرده است ما هم می رویم ان شاءالله برای موقع دیگر.
🍂مادرم از پله ها پایین آمد و من نشستم و آنقدر از دست مادرم عصبانی بودم که حد نداشت و به مادرم گفتم: چرا این کار را کردی !
🍂من داشتم با پیامبر امیرالمومنین و حضرت فاطمه و حسنین علیهم السلام می رفتم و تو آمدی جلوی ما را گرفتی نگذاشتی حرکت کنیم
📚 منبع : معاد شناسی علامه طهرانی ره ج 1
☘☘☘☘☘☘
💫💫💫💫💫
✍یک ضرب المثل غلط...
«خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!»
گاهی در توجیه کارمان می گوییم: "اکثر مردم هم همین کار را می کنند"
ولی قرآن چیزی دیگه میگه
قرآن درباره کلمه "اکثر الناس" میفرماید:
أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْکُرُونَ (در ۳ آیه قرآن)
(بیشتر مردم شکرگذاری نمی کنند)
أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (در ۱۱ آیه قرآن)
(بیشتر مردم نمی دانند)
أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یُؤْمِنُونَ (در ۳ آیه قرآن)
(بیشتر مردم ایمان نمی آورند)
أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ
بیشترشان از حق کراهت دارند و گریزانند.
مَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا
بیشتر آنها، جز از گمان و پندارهای بی اساس، پیروی نمی کنند؛
پس نه تنها اکثریت نشانه حقانیت نیست، بلکه در موارد زیادی اکثریت بر خلاف معیارهای الهی رفتار میکنند.
امیرالمؤمنین می فرماید:
در پیمودن راه درست از کمی افراد ناراحت و نگران نباشید!
"زیاد بودن، معیار حق بودن نیست
💫💫💫💫💫💫
✨﷽✨
✳ زندگیمان را با امام زمان گره بزنیم
✍ زندگیمان را با امام زمان (عج) گره بزنیم. اینطور نباشد که فقط در دعای ندبه یاد امام زمان باشیم. در متن زندگی با امام زمان محشور باشیم. در درست عمل کردن با امام زمان محشور باشیم. اگر اینطور شد، آنوقت امام زمان در صحنه مؤثر است.
💠 لذا دارد یک کسی خدمت امام صادق(ع) رسید، عرض کرد من میآمدم عدهای گفتند: سلام ما را به آقا برسان و بگویید: برای ما دعا کنند. امام صادق(ع) فرمودند: فکر میکنید ما برای شما دعا نمیکنیم؟ هر روز اعمال شما بر ما عرضه میشود و وقتی ما میبینیم کوتاهیهایی از شما صورت گرفته، ناراحت میشویم و برای شما دعا میکنیم که خدا توفیق بدهد جبران کنید و برگردید. یعنی هر فعل هر روز من به حضرات عرضه میشود. آنوقت میشود من در دعای ندبه بنشینم زار بزنم ولی در روز رفتار من طور دیگری باشد؟
👤 #حجت_الاسلام_عابدینی
📺 #سمت_خدا (98/04/01)
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یک کلاه برداری بزرگ از زنان که هم اکنون در جریان است!
🔶(کاش زنان و دختران ما متوجه این نکته باشند...)
استاد #رحیم_پورازغدی
➖➖➖➖➖➖➖
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔆قصه فداکاری اسب سیدالشهدا(ع)
💥چون حضرت به زمين افتاد، اسب آن جناب ازمولاي خود حمايت مي كرد ، بر سواران مي پريد و آنها را اززين به زمين مي كشيد ، و با لگد مي ماليد و مي كشت تا آنكه چهل نفر راكشت ، آنگاه خود را به خون امام حسين (ع) آغشته نمود، بلند شيهه مي كشيد و دستها به زمين مي كوفت، وبه طرف خيمه ها مي رفت.(1) درروايت امام صادق (ع) چنين آمده است ... ( واسب امام حسين (ع) يال و كاكل خود را بخون او آغشته كرد ، وشيهه كنان به سوي خيمه هامي –دويد. چون دختران پيغمبر صداي شيهه اسب را شنيدند ازخيمه ها بيرون دويدند ، واسب را بي صاحب ديدند ، دانستند كه حسين (ع) كشته شده، امّ كلثوم دست برسرنهاد و ندبه مي كرد و مي گفت: وا مُحَمَّداهُ،
اين حسين است كه دربيابان افتاده و عمّامه و ردايش به غارت رفته...
علامه مجلسي رحمة الله نقل مي كند:
💥اسب حسين (ع) ازدست لشكر گريخت ( چون عمرسعد ملعون گفته بود او رابگيريد و نزد من بياوريد ) و كاكل بخون حضرت آغشته كرد و به سوي خيمه زنان دويد وشيهه مي كشيد ، ونزد خيمه ها سربه زمين نهاد تا جان داد .
📚1- مناقب ابن شهرآشوب : 4/58 ، بحار الانوار : 45/ 56
2- امالي صدوق / 163
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
▪️▪️▪️▪️▪️
🔆آداب مجالس
🌻روزی رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم وارد یکی از خانههای خود شد. اصحاب به محضرش مشرّف شدند، بهگونهای که اتاق باوجود آنان پر شد.
🌻در این وقت جریر بن عبدالله وارد شد؛ اما محلی برای نشستن نیافت و در آستانه درب اتاق نشست. حضرت عبای خود را برداشت و به او داد و فرمود: «این عبا را زیرانداز خود قرار بده.»
🌻جریر، عبا را گرفت و آن را بوسید و بر صورت خود گذاشت و درحالیکه گریه میکرد، آن را در هم پیچید و بهسوی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرستاد و گفت: «من بر روی لباس شما نمینشینم، امیدوارم همانگونه که مرا احترام کردید، خدا شما را گرامی بدارد.»
🌻پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نگاهی بهطرف راست و چپ خود کرد و فرمود: «وقتیکه شخص محترمی نزد شما آمد او را گرامی و محترم بدارید، و همینطور نسبت به کسی که حقّی بر شما دارد، به نیکی رفتار کنید.»
📚شنیدنیهای تاریخ، ص 72 –محجه البیضاء، ج 3، ص 371
▪️▪️▪️▪️▪️