eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی شهید دانشگر
83 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ 🔆علامتهاى آخرالزمان ابن عباس نقل مى كند: ما با پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در آخرين حجى كه در سال آخر عمر خود بجاى آورد (حجة الوداع ) بوديم . رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) حلقه در خانه كعبه را گرفت و رو به ما كرد و فرمود: آيا حاضريد شما را از علامتهاى آخرالزمان باخبر سازم ؟ سلمان كه در آن روز از همه به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نزديك بود، عرض كرد: آرى ، يا رسول الله ! پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: از علامت هاى آخرالزمان ضايع كردن نماز، پيروى از شهوات ، تمايل به هواپرستى ، گرامى داشتن ثروتمندان و فروختن دين به دنياست و در آن وقت قلب مؤ من در درونش آب مى شود مثل آب نمك در آب ! از اين همه زشتيها كه مى بيند و قدرت بر جلوگيرى آن را ندارد. سلمان پرسيد: آيا چنين چيزى واقع خواهد شد؟ حضرت فرمود: آرى ، سوگند به خداوند! اى سلمان ! در آن وقت زمامداران ظالم ، وزيرانى فاسق ، كارشناسان ستمگر و امنايى خائن بر مردم حكومت كنند. سلمان پرسيد: آيا چنين امرى واقع خواهد شد؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: آرى ، سوگند به خدا! اى سلمان ! در آن وقت زشتى ها زيبا و زيبايى ها زشت مى شود. امانت به خيانتكار سپرده مى شود و امانتدار خيانت مى كند، دروغگو تصديق مى شود و راستگو تكذيب ! سلمان پرسيد: آيا اين امر واقع خواهد شد؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: آرى ، سوگند به خداوند! در آن وقت حكومت به دست زنان و مشورت با بردگان خواهد بود، كودكان بر منبر مى نشينند، دروغ خوشايند و زرنگى ، زكات ضرر و بيت المال غنيمت محسوب مى شود! اولاد در حق پدر و مادر جفا مى كنند و به دوستانشان نيكى مى نمايند و ستاره دنباله دار طلوع مى كند! سلمان پرسيد: آيا چنين چيزى واقع خواهد شد، يا رسول الله ؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: آرى ، اى سلمان ! در آن زمان زنان در تجارت با شوهران خود شريك مى شوند، باران رحمت كم ، جوانمردان بخيل ، تهى دستان حقير مى شوند، بازارها به هم نزديك مى گردد و همه از خدا شكايت مى كنند. يكى مى گويد سودى نبردم و ديگرى مى گويد چيزى نفروختم . سلمان پرسيد: اين امر واقع خواهد شد؟ حضرت فرمود: آرى ، در آن وقت گروهى به حكومت مى رسند، اگر مردم حرف بزنند آنها را مى كشند و اگر سكوت كنند اموالشان را غارت ، حقشان را پايمال مى كنند و خونشان را مى ريزند و دلها را پر از كينه و وحشت مى كنند و... در آن زمان اشياء و قوانين را از شرق و غرب مى آورند و امت من رنگارنگ مى شوند، نه ، بر كوچك رحم مى كنند و نه ، بر بزرگ احترام مى گذارند و نه ، گناه كارى را مى بخشند، هيكل هايشان مانند آدميان و قلب هايشان همچو شياطين است . در آن زمان لواط زياد مى شود، مردان خود را شبيه زنان مى كنند و زنان خود را شبيه مردان ، لعنت خدا بر آنها باد! در آن زمان مساجد را زينت مى كنند، قرآن ها را آرايش مى دهند و مناره هاى مساجد را بلند مى نمايند و صفهاى نمازگزاران زياد، اما دلهايشان به يكديگر كينه توز و زبانهايشان مختلف است ! مردان و پسران ، خود را با طلا زينت مى كنند و لباس حرير و ديباج مى پوشند، پوست پلنگ را براى اظهار بزرگى در بر مى كنند. ربا در بين مردم شايع مى شود و معاملات با غيبت و رشوه انجام مى گيرد، دين را مى گذارند و دنيا را برمى دارند! طلاق زياد مى شود، حدود اجرا نمى گردد، زنان خواننده و آلات نوازندگى آشكار مى گردد و اشرار امت به دنبال آنها مى روند، ثروتمندان براى تفريح و طبقه متوسط براى تجارت و فقرا براى ريا و خودنمايى به حج مى روند! عده اى قرآن را براى غير خدا و عده اى براى خوانندگى ياد مى گيرند و گروهى نيز علم را براى غير خدا مى آموزند، زنازاده فراوان مى شود و براى دنيا با يكديگر عداوت مى كنند! پرده هاى حرمت پاره مى گردد، گناه زياد مى شود، بدان بر خوبان مسلط مى شوند دروغ فراوان ، لجاجت شايع و فقر فزونى مى يابد، با انواع لباسها بر يكديگر فخر مى فروشند، قمار و آلات موسيقى را تعريف مى كنند و امر به معروف و نهى از منكر را زشت مى شمرند. مؤ من واقعى در آن زمان خوار است ، قاريان قرآن و عبادت كنندگان پيوسته از يكديگر بدگويى مى كنند و در ملكوت آسمانها آنان را افراد پليد مى دانند. ثروتمندان از فقر مى ترسند و بر فقرا رحم نمى كنند و آدمهاى نالايق درباره جامعه سخن مى گويند كه حقيقت ندارند، حرفهايشان فقط شعار است ! در آن زمان صداى تواءم با لرزش از زمين برمى خيزد كه همه مى شنوند، گنجهاى طلا و نقره بيرون مى ريزند ولى براى انسان ديگر سودى نخواهند داشت و دنيا به آخر مى رسد... 📚بحار: ج 6، ص 306. ایتا_روبیکا _بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 https://eitaa.com/darolsadeghiyon ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD
💫💫💫💫 🌟 امام على علیه السلام: 💢 رَأْسُ الْعِلْمِ ❇️ التَّمْییزُ بَیْنَ الاْخْلاقِ 🔶 وَ اِظْهارُ مَحْمودِها ✳️ وَ قَمْعُ مَذْمومِها؛ 💢بالاترین درجه دانایى، 🔸 تشخیص اخلاق از یکدیگر 🔹 و آشکار کردن اخلاق پسندیده 🔸 و سرکوب اخلاق ناپسند است. 📚غررالحکم، ح ۵۲۶۷ 💫💫💫💫💫
✨﷽✨ 📙داســتــان مـعـنــوی ✍طلبه ای در یک از شهرها زندگی می‌کرد از نظر مادی در فشار بود و از نظر ازدواج نیز مشکلاتی داشت. 🌙یک شب متوسل به امام زمان (علیه‌السلام) شد چند شبی بعد از این توسل امام زمان (علیه‌السلام) را در خواب دید ❤️حضرت فرمودند: فلانی می‌دانی چرا دعایت مستجاب نمی‌شود؟ گفت: چرا؟ فرمودند: طول امل و آرزو داری 🕋گاهی انسان به در خانه خدا می‌رود دعا می‌کند اما با نقشه می‌رود دل به این طرف و آن طرف حرکت می‌کند 🤲گاهی به خدا یاد می‌دهد و می‌گوید: خدایا در دل فلانی بینداز بیاید مشکل مرا حل بکند ❤️فرمودند: شما به خدا یاد ندهید خدا خودش بلد است انسان به ائمه معصومین (علیه السلام) هم نباید یاد بدهد باید بگوید خدایا من این خواست را دارم و به هیچ کس هم نمی‌گویم طول امل نباید داشته باشیم 🔹طلبه گفت: یابن رسول الله من همین طور هستم که می‌فرمائید بهتر از این نمی‌توانم باشم چه کنم؟ می‌خواهم خوب باشم اما تا می‌آیم دعا کنم فلانی و فلانی در ذهنم می‌آیند و این گونه دعا می‌کنم ❤️حضرت فرمودند: حالا که طول امل و موانع اجابت داری نایب بگیر تا حضرت فرمودند نایب بگیر. 🔹طلبه می‌گوید: آقا جان شما نائب می‌شوید؟ ❤️حضرت فرمودند: بله قبول می‌کنم می‌گوید دیدم حضرت نایب شدند و لب های حضرت دارد حرکت می‌کند از خواب بیدار شدم گفتم: اگر حاجتم هم برآورده نشود مهم نیست در عالم رؤیا حجت خدا را یکبار زیارت کردم 📿بلند شدم وضو بگیرم تا نماز شب و نماز شوق به جا بیاورم دیدم در مدرسه را می‌زنند. ❓گفتم: این وقت شب کیست که در مدرسه را می‌زند؟ رفتم در مدرسه را باز کردم دیدم دایی خودم است گفتم: دایی جان چه شده این وقت شب؟ گفت: با تو کاری دارم امشب هر کاری کردم دیدم خوابم نمی‌برد فکر و خیالات مرا برداشته بود یک مرتبه این خیال همه وجودم را فرا گرفت من که پسر ندارم همه اموالم از بین می‌رود یک دختر هم که بیشتر ندارم فکر کردم اگر دخترم را به تو بدهم همه اموالم هم در اختیار توست. 📚مأخذ، کتاب بهترین شاگرد شیخ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
🌾🌾🌾🌾 🔆انسان خوشبخت روزى كاروان پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) از محلى مى گذشت ، به اصحاب فرمود: اكنون شخصى از طرف اين بيابان ظاهر مى گردد كه سه روز است شيطان ارتباطى با او ندارد. طولى نكشيد عربى نمايان گشت كه پوستش به استخوان چسبيده بود، چشمهايش به گودى افتاده و لبهايش از خوردن گياهان سبز شده بود. نزديك آمد، پرسيد: پيغمبر كيست ؟ رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را به او نشان دادند. خدمت پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) كه رسيد عرض كرد: يا رسول الله ! اسلام را به من ياد بده ! حضرت فرمود: بگو! ((اشهد ان لا اله الله و اشهد ان محمدا رسول الله )). مرد اقرار كرد. حضرت : نماز پنچگانه را بايد بخوانى و ماه رمضان را روزه بگيرى ؟ مرد: پذيرفتم . حضرت : حج خانه خدا را بايد انجام دهى ، زكات بدهى و غسل جنابت را بجاى آورى . مرد: قبول كردم . مرد عرب پس از پذيرش اسلام همراه كاروان مسلمانان به راه افتاد. مقدارى راه طى كردند، كم كم شتر عرب از كاروان عقب ماند. پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) كه متوجه گشت ، ايستاد و از حال وى جويا شد. عرض كردند: شترش نتوانست همگام با كاروان حركت كند، عقب ماند. مسلمانان براى جستجوى او به عقب برگشتند. ناگاه ديدند پاى شتر به سوراخ موشى فرو رفته ، مرد از بالاى شتر افتاده است ، گردن وى و گردن شترش شكسته و هر دو همانجا جان داده اند. پيامبر (صلى الله عليه و آله ) دستور داد خيمه اى زدند و در خيمه غسلش ‍ دادند. سپس رسول خدا خود وارد خيمه شد، او را كفن كرد. آنگاه از خيمه بيرون آمد در حالى كه از پيشانى مباركش عرق مى ريخت ، فرمود: اين مرد اعرابى ، در حال گرسنه از دنيا رفت و او كسى است كه ايمان آورد و ايمانش آلوده به ظلم نگشت ، با ايمان پاك از دنيا رفت . از اينرو حوريان با ميوه هاى بهشتى به پيشواز او آمدند، اطرافش را گرفته بودند و هر كدامشان عرض مى كرد: يا رسول الله ! شما واسطه شويد اين مرد، در بهشت با من ازدواج كند و همسر من باشد.(9) 📚بحار: ج 22، ص 75 و ج 68، ص 282. 🌾🌾🌾🌾🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️خاطرات قنبر غلام امیر المومنین علیه السلام عاقبت دزدی و کسب مال از راه حرام با حرص و طمع و کسب در آمد از راه حرام به اموال انسان اضافه نمیشود . چقدر این جمله امیرالمومنین رو در زندگیتون حس کردید ؟ 🍂🍂🍂🍂🍂
💫💫💫💫💫 ❗️بیچاره‌اند کسانی که غیبت میکنند 🔸از سوى خدا به موسى وحى شد: هر ‏ت كننده‏ اى كه با توبه از دنيا برود، آخرين كسى است كه به وارد می‏شود(یعنی کلی در قیامت معطل خواهد شد و سپس آخرین نفر به بهشت وارد می‌شود) 🔹 هر غيبت ‏كننده ‏اى كه بر آن داشته باشد(توبه نکند و غیبت کردن عادت او شده باشد) و با اين حال از دنيا برود و توبه نكند، اوّلين كسى است كه داخل می‏گردد. 📙إرشاد القلوب إلى الصواب ج۱ ص۱۱۶ 💫💫💫💫💫
🌾🌾🌾🌾🌾 🔆 بانويى در محضر هشت امام معصوم حبابه والبيه مى گويد: اميرالمؤ منين على عليه السلام را در محل پيش تازان لشكر ديدم ، در دستش ‍ تازيانه دو سر بود و با آن ، فروشندگان ماهى بى فلس و مار ماهى و ماهى طافى (كه حرامند) را مى زد و مى فرمود: اى فروشندگان مسخ شده هاى بنى اسرائيل و لشكر بنى مروان ! فرات بن احنف عرض كرد: يا اميرالمؤ منين لشكر بنى مروان كيانند؟ حضرت فرمود: مردمى بودند كه ريشهاى خود را مى تراشيدند و سبيلهايشان را تاب مى دادند. حبابه مى گويد: من گوينده اى را خوش بيان تر از على عليه السلام نديده بودم ، به دنبالش ‍ رفتم تا در محل نشيمن مسجد كوفه نشست . عرض كردم : يا اميرالمؤ منين ! خدا رحمتت كند! نشانه امامت چيست ؟ امام على عليه السلام در پاسخ - به سنگ كوچكى اشاره كرد - و فرمود: آن را بياور! من سنگ كوچك را به حضرت دادم ، امام با انگشتر خود به آن مهر زد، سپس فرمود: اى حبابه ! هر كسى ادعاى امامت كرد و توانست مثل من اين سنگ را مهر زند، بدان كه او امام است و اطاعت از او واجب مى باشد و نيز امام كسى است كه هر چه را بخواهد از او پنهان نگردد. حبابه مى گويد: از محضر اميرالمؤ منين رفتم . مدتى گذشت حضرت به شهادت رسيد، نزد امام حسن عليه السلام كه در مسند اميرالمؤ منين نشسته بود و مردم از او سؤ ال مى كردند، رفتم . هنگامى كه مرا ديد، فرمود: اى حبابه والبيه ! عرض كردم : بلى ، سرورم ! فرمود: آنچه همراه دارى بياور! من آن سنگ كوچك را به حضرت دادم با انگشتر خود با آن مهر زد همچنان كه اميرالمؤ منين مهر زده بود. پس از امام حسن ، خدمت امام حسين عليه السلام كه در مسجد پيامبر خدادر مدينه بود - رسيدم مرا نزد خود خواست و به من خوشآمد گفت و فرمود: در ميان دليل امامت ، آنچه را كه تو مى خواهى موجود است . آيا دليل امامت را مى خواهى ؟ عرض كردم : بلى ، سرور من ! فرمود: آنچه همراه دارى بياور! من آن سنگ را به حضرت دادم امام مهر خود را بر آن زد و مهر در آن سنگ نقش بست . پس از شهادت امام حسين به خدمت امام زين العابدين رسيدم . آن چنان پير شده بودم ضعف و ناتوانى اندامم را فرا گرفته بود و من آن وقت خود را صد و سيزده سال مى دانستم ، امام را ديدم در حال ركوع و سجود بوده و مشغول عبادت است . - و به من توجه ندارد، من هم توان آنجا ماندن را نداشتم - از دريافت نشانه امامت ، نااميد شدم . در اين وقت حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره كرد به محض اشاره آن حضرت جوانى من برگشت . منتظر شدم امام نماز را تمام كرد. عرض كردم : سرور من ! از دنيا چقدر گذشته و چقدر باقى مانده است ؟ فرمود: نسبت به گذشته آرى ، اما نسبت به آينده نه . (گذشته را مى توان معلوم كرد، به آن آگاهيم ، ولى باقى مانده را كسى آگاه نيست ، آن را خدا مى داند). آنگاه فرمود: آنچه همراه خود دارى بياور! من سنگ كوچك را به امام سجاد دادم آن حضرت نيز مهر زد. سپس محضر امام باقر رفتم ، او نيز بر آن سنگ مهر زد. بعد از آن خدمت امام صادق رسيدم آن حضرت نيز بر آن سنگ مهر زد. پس از آن سنگ را به خدمت امام كاظم عليه السلام تقديم نمودم . او نيز مهر كرد. سپس محضر امام رضا عليه السلام رفتم آن حضرت نيز همان سنگ كوچك را مهر زد. حبابه والبيه پس از آن ، نه ماه زندگى كرد و در سن 236 دار دنيا را وداع نمود. 📚بحار: ج 25، ص 175. 🌾🌾🌾🌾🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| اگر کسی که با ما قهر کرده، آشتی هم نمی‌کنه، √ درست‌ترین واکنش نسبت بهش چیه؟ 🌿🌿🌿🌿🌿
سایه هایی که فروتنانه سجده می کنند أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَىٰ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِن شَيْءٍ يَتَفَيَّأُ ظِلَالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَالشَّمَائِلِ سُجَّدًا لِّلَّهِ وَهُمْ دَاخِرُونَ آیا مخلوقات خدا را ندیدند که چگونه سایه هایشان از راست و چپ می گردند ، و فروتنانه برای خدا سجده می کنند و هیچ تخلّف نمی کنند . سوره مبارکه نحل ، آیه ۴۸ ✨✨✨✨✨
🌿🌿🌿🌿🌿 🔴گریه ابلیس در عصر عاشورا😱 پدر آیت الله سید محمدتقی نقل می‌کند:عصر سال ۶۱ هجری ، شیطانک ها دیدند که سرکرده آنان، به سر و صورت می‌زند و می‌گرید.گفتند: امروز که تو باید باشی از چه رو پریشانی و گریان؟ گفت: اشتباه بزرگی کردم که این را واداشتم که حسین را بکشند. گفتند:چطور؟ مگر تو نمی‌خواستی این جمع به ظاهر ، راهی جهنم شوند؟ و مگر نشدند؟ گفت:چرا چنین شد ولی از این نکته کرده بودم که با این کار ، باب رحمت الهی به روی مردم باز می‌شود هرکس به نحوی خود را در امام حسین علیه السلام جای می‌دهد و از شفاعت او مند می‌گردد. 📚 کتاب کعبه ام (نویسنده سعید روح افزا صفحه ۱۲۷) 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدّس‌سرّه: خدایا به ما توفیق بده که حقیقت قران در اجتماع پیاده شود که است... ‎‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‍‎‌‌‎‌‌‎‌ 🌱🌱🌱🌱🌱
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ 🔆آفرين بر چنين مردان شجاع موسى بن بغا از غلامان ترك معتصم (خليفه عباسى ) بود. در ميدان جنگهاى بزرگ مى جنگيد و هميشه سالم از صحنه جنگ بيرون مى آمد و هيچ وقت براى حفظ بدن خود لباس جنگى نمى پوشيد. بعضى او را بر اين كار سرزنش مى كردند. يك وقت از او پرسيدند كه چرا بدون لباس رزمى در جنگ شركت مى كند؟ در پاسخ گفت : شبى پيغمبر گرامى را با عده اى از يارانش در خواب ديدم ، به من فرمود: بغا! درباره يكى از امتهاى من نيكى كردى او براى تو دعا كرد و دعايش ‍ مستجاب شد. گفتم : كدام مرد؟ فرمود: همان كسى كه او را از درندگان نجات دادى . عرض كردم : از خدا بخواه عمرم طولانى شود. پيامبر صلى الله عليه و آله دست به سوى آسمان بلند كرد و گفت : خدايا! عمرش را طولانى كن و اجل او را به تاءخير انداز! در آن حال به زبانم آمد عرض كردم : نود و پنج سال ؟ فرمود: آرى ، نود و پنج سال . مردى در كنارش بود، گفت : از آفات نيز محفوظ باشد. پيامبر فرمود: آرى ، از آفات محفوظ باشد. من از آن شخص پرسيدم : شما كيستيد؟ فرمود: من على بن ابى طالبم . از خواب بيدار شدم در همان حال با خود مى گفتم : على بن ابى طالب . بغا برخلاف افراد مقتدر آن زمان به اولاد على عليه السلام مهربان بود. از او پرسيدند: آن مردى كه از درندگان نجاتش دادى ، چه كسى بود؟ در جواب گفت : مردى را پيش معتصم آوردند كه نسبت بدعت در دين و خلاف عمل به او داده بودند، شب هنگام بين او و معتصم سخنانى رد و بدل شد، معتصم به من دستور داد آن مرد را ميان درندگان بيانداز! او را به سوى حيوانات درنده مى بردم و در دل بر او غضبناك بودم ولى در بين راه شنيدم كه مى گويد: خدايا! تو مى دانى جز براى تو سخن نگفتم و تنها در راه يارى به دين و يگانگى تو قدم برداشتم و نظرم فقط قرب و نزديكى تو بود و براى اطاعت از فرمان تو و پايدارى حق در مقابل كسى كه مخالفت تو را مى كرد، ايستادگى نمودم . خدايا! اكنون مرا تسليم آنان مى كنى ؟ از سخنان وى لرزه بر اندامم افتاد، دلم به حالش سوخت . از وضع او ناراحت شدم . با اين كه چيزى به محل درندگان نمانده بود از بين راه او را برگرداندم و به خانه خود برده ، پنهانش نمودم . پيش معتصم رفتم ، پرسيد: چه كردى ، ميان درندگان انداختى ؟ گفتم : آرى ! پرسيد: در بين راه چه مى گفت ؟ گفتم : من ترك زبانم ، عربى را درست نمى فهمم . او عربى سخن مى گفت ، متوجه نشدم چه مى گويد. سحرگاه در را باز كردم ، به او گفتم : اكنون درها را گشودم و تو را آزاد كردم ، اما بدان من خود را فداى تو نمودم و از اين مرگ نجاتت دادم ، سعى كن تا معتصم زنده است خود را آشكار نكنى و خود را به كسى نشان ندهى ! او هم پذيرفت . سپس پرسيدم : چه كرده بودى ، جريان گرفتاريت چه بود؟ گفت : يك نفر از صاحب منصبان خليفه در شهر ما از مقام خود سوء استفاده كرده آشكارا فسق و فجور مى كرد، به ناموس مردم تجاوز مى نمود، حقوق بيچارگان را پايمال مى كرد و به هيچ گونه دستورات دين را رعايت نمى نمود. كم كم گروهى را از عقيده مذهبى خارج مى كرد و افراد مثل خودش را مى افزود. در اين فكر بودم كه يك چنين فرد آلوده بايد از جامعه ما برداشته شود. ولى كسى را نيافتم از من پشتيبانى كند تا هر چه زودتر كار او را بسازيم . بالاخره يك شب خودم تنها حمله كرده او را كشتم ، زيرا كارهاى زشت او از نظر دين اسلام همين كيفر را داشت و جزايش فقط مرگ بود و براى اين كار مرا دستگير كرده به اينجا آورده اند. 📚بحار: ج 50، ص 218 ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یارا یارا ؛ شب یلدای مرا صبح سپیدی دریا دریا ؛ قطره قطره‌های اشکامو خریدی 🌷 🌙 🍉 بمانیم 🔥اللهم عجل لولیک الفرج 🌺💠🌺💠🌺💠
✨﷽✨ ✍ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند : 👌 خداوند چهار چیز را در چهار چیز قرار داده است : 1⃣ برکت علم را در تعظیم استاد قرار داده است. شاگرد باید استادش را تعظیم کند و به او احترام بگذارد. ...من هرشب برای آشیخ مرتضی زاهد (ره) یک سوره قرآن می خوانم. اینها در برکت علم تاثیر دارد. 2⃣ بقای ایمان در تعظیم خداست. اگر خدا را بزرگ بشماری ایمانت باقی می ماند. خواندن نماز در اول وقت تعظیم الله است. 3⃣ اگر کسی می خواهد در دنیا شاد باشد و دست به هر چه می زند طلا بشود می بایست به پدر و مادرش نیکی کند. 4⃣ اگر می خواهی که از آتش دوزخ رهایی یابی ، مردم را از خود نرنجان و آنها را اذیت نکن. 📚 از فرمایشات آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ دو هدیه با ارزش از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) برای دنیا و آخرت 🎙 استاد رفیعی 🌾🌾🌾🌾
✨﷽✨ ✅فریاد رسی صلوات در قبـر ✍شبلی نقل نموده است : من همسایه ای داشتم که وفات نمود . او را خواب دیدم ،از او پرسیدم : خدا با تو چه کرد ؟ 💥گفت : ای شیخ ! هول های بزرگ دیدم ، و رنج های عظیم کشیدم . از آن جمله به وقت سوال منکر و نکیر ، زبان من از کار باز ماند . با خود می گفتم : واویلاه ، این عقوبت از کجا به من رسید ؟ آخر ، من مسلمان بودم و بر دین اسلام مُردم. آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبیدند. ناگاه شخصی نیکو موی و خوش بوی آمد ، میان من و ایشان حایل شد و مرا تلقین کرد تا جواب ایشان را به نحو خوب بدهم ، از آن شخص پرسیدم : تو کیستی – خدا تو را رحمت کند – که من را از این غصه خلاصی دادی ؟ گفت : من شخصی هستم که از صلواتی که تو بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستادی آفریده شده ام ، و مامورم در هر وقت و هر جا که درمانی به فریادت برسم. 📚 آثار و برکات صلوات ص۱۳۱ 🌿🌿🌿🌿🌿
🍂🍂🍂🍂🍂 🔆سخن منطقى منصور دوانيقى (خليفه عباسى ) به امام صادق عليه السلام نوشت : چرا مانند ديگران نزد ما نمى آيى و با ما نمى نشينى ؟ امام عليه السلام در پاسخ نوشت : ما از دنيا چيزى نداريم كه براى آن از تو بترسيم و تو نيز از فضايل و امور آخرت چيزى ندارى كه به خاطر آن به تو اميدوار باشيم ، نه تو در نعمتى هستى كه بيايم به تو تبريك بگويم و نه خود را در بلا و مصيبت مى بينى كه بيايم به تو تسليت دهم . پس چرا نزد تو بيايم ؟! منصور نوشت : بياييد ما را نصيحت كنيد! امام عليه السلام جواب داد: هر كس اهل دنيا باشد تو را نصيحت نمى كند و هر كس اهل آخرت باشد نزد تو نخواهد آمد. 📚بحار، ج 47، ص 184 🍂🍂🍂🍂🍂
✨﷽✨ 🌼شش برکت عظیم سجده 1️⃣به خداوند بزرگ نزدیک تر می شوی حضرت امام صادق علیه السلام : نزدیكترین حالت بنده به خداوند عزیز وقتی است كه در حال سجده باشد و گریه كند. 📚کافی ج ۲ص ۴۸۳ 2️⃣کمر شیطان را میشکنی حضرت امام صادق علیه السلام: بنده حق چون سجده را در جائى كه كسى او را نمى بیند طولانى كند شیطان میگوید: واى بر من فرزندان آدم اطاعت كردند و من عصیان ورزیدم، و سجده كردن و من امتناع نمودم. 📚بحار ج ۸۵ ص ۱۶۳ 3️⃣ گناهانت پاک می شود شخصی خدمت پیامبر صلوات الله تعالی علیه آمد و گفت: گناهانم بسیار و عملم اندك است. فرموند: سجده های خود را زیاد كن، زیرا آنگونه كه باد، برگ درختان را می ریزد، سجده هم گناهان را می ریزد. 📚بحار ج ۸۲ ص ۱۶۲ 4️⃣دعایت مستجاب می شود حضرت امام صادق علیه السلام : در حالى كه در سجدهاى دعا كن زیرا نزدیك ترین حالت عبد به پیشگاه خداوند مهربان در سجده بودن اوست خداوند بخشنده را در آن حال براى خیر دنیا و آخرتت بخوان 📚بحار ج ۸۵ ص ۱۳۲ 5️⃣بهشتی می شوی مردی به حضرت رسول اکرم صلوات الله تعالی علیه عرض كرد: دعا كنید كه خدای آمرزنده مرا به بهشت برد. حضرت علیه السلام فرموند من دعا می‏ كنم لیكن تو مرا با سجده‏ های زیاد و طولانی كمك كن تا دعای من مستجاب شود 📚حکمت عبادات حضرت آیت الله جوادی آملی ص ۱۰۶ 6️⃣باپیامبر مهربانیها محشور می شوی مردى خدمت پیامبر اكرم علیه الصلوه و السلام رسیده گفت مرا دستورى بیاموز كه خداوند منان مرا با شما محشور نماید. حضرت علیه السلام فرموند : اگر بخواهى خدای خوبیها تو را با من محشور نماید باید سجده ات را طولانى كنى در پیشگاه پروردگار قهار. 📚منتخب میزان الحکمه ص۲۶۴ ‌‌‎‌ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌿🌿🌿🌿 🌺خاطراتی با امام🌺 🌹 روزی در پاریس حدود چندکیلو پرتقال خریدم و به خانه بردم، تا پرتقالها را دیدند، گفتند :این همه پرتقال برای چیست؟ ♦️گفتم: به خاطر اینکه ارزان بود برای چند روز پرتقال خریدم، گفتند: دو گناه کردی... ♦️یک گناه برای این که ما نیاز به این همه پرتقال نداشتیم و اسراف کردی! ♦️ و یکی دیگر آنکه شاید در این محل کسانی هستند که تا حالا به علت گران بودن پرتقال، نتوانسته‏ اند آن را تهیه کنند و حال که ارزان شده است قصد خرید آن را داشته باشند. ♦️در حالی که شما این همه پرتقال خریده ‏اید، ببرید اضافه‏ اش را پس بدهید. ♦️عرض کردم که پس دادن آن ممکن نیست. آخرش دستور دادند آنها را بین همسایگان توزیع کنیم. 📚برگی از زندگی امام خمینی (ره)از کتاب مردان علم در دنیای عمل 🌿🌿🌿🌿🌿
✨﷽✨ ✍چرا قرآن عربی است؟! ✅در بیمارستان شوروی سابق،(میرازکوچک خان فعلی)، مریضی روی تخت بیمارستان مشغول خواندن قرآن کریم بود. دکتر که مسلمان نبود آمد و به او گفت : "اینها که عربیست تو هم عربی نمی فهمی، پس برای تو فایده ای ندارد"، مریض گفت :"همانطور که شما نسخه به زبان انگلیسی مینویسی و ما نمی فهمیم، ولی چون به آن عمل میکنیم برای ما فایده دارد قرآن کریم هم همینطور است" و آن دکتر هم جواب خود را گرفت و ساکت شد. ( بعضیها مریض هستند مثلا میگویند : چرا نماز را باید به زبان عربی خواند؟ تو چرا به دکتر نمیگویی چرا نسخه را به زبان انگلیسی مینویسی؟ )..... ‌‌ ✨✨✨✨✨
🍁🍁🍁🍁🍁 استاد فاطمی نیا : شخصی گرفتاري و مشکل مهمی برایش پیداشده بود. کسی به او عملی یاد داده بود که چهل روزانجام دهد تا مشکلش حل شود. عمل را انجام میدهد و چهل روز تمام میشود اما مشكل برطرف نميشود. میگوید: روزی اضطرابی دردلم افتاد و از منزل خارج شدم، پیرمردی به من رسید و گفت: آن مرد را میبینی (اشاره کرد به پیرمردی که عبا به دوش داشت و عرقچین سفیدی بر سر) ؛ گفت:مشکلت به دست او حل ميشود! (بعدا معلوم شد که آن شخص آقاشیخ رجبعلی خیاط است) آقاشیخ رجبعلی آدم خاصی بود، خدابه او عنایت کرده بود.مجتهدین خدمت او زانو میزدند و التماس میکردند نظری به آنها بکند! میگوید: خودم را باسرعت به شیخ رساندم و مشکلم را گفتم! تا سخنم تمام شد گفت : چهار سال است که شوهر خواهرت مرده و تو یک سری به خواهرت نزده ای! توقع داری مشکلت حل شود!؟ میگوید: رفتم به خانه ی خواهرم ، بچه هایش گریه کردند و گله کردند؛ بالاخره راضیشان کردم و خوشحال شدند و رفتم. فردا صبح اول وقت مشکلم حل شد. تمام رفتارها و اعمال ما در زندگي مان تاثير دارد. براي مثال همان طور كه اگر دلي را بشكنيم ، ممكن است تاثير منفي بر زندگي مان بگذارد ، اگر دلي را هم بدست آوريم ، تاثير مثبت خواهد گذاشت. منشا بسياري از مشكلات و گره ها در زندگي مردم ، اعمال و رفتار آنهاست ، اما به محض مواجهه با گرفتاري ، آن را ناشي از سحر و جادو ميدانند ، و به جاي توجه و مراقبه بر اعمالشان ، به سراغ دعانويس ها ميروند! 🍁🍁🍁🍁🍁
✅زنی ڪه نصف پاداش شهید را دارد ✍مردی خدمت رسول خدا (ص) آمد و عرض ڪرد:«همسری دارم ڪه هر گاه وارد خانه مى شوم به استقبالم مى آيد و چون خارج مى شوم بدرقه ام مى ڪند و زمانى ڪه مرا اندوهگين مى بيند، مى گويد: اگر برای روزی ( ) غصه مى خوری ، بدانڪه ديگری ( ) آنرا به عهده گرفته است و اگر برای غصه مى خوری ، خدا اندوهت را زياد ڪند (بيشتر به فڪر آخرت باش.)» رسول خدا (ص) فرمود: «خداوند در روی زمين عاملان و ڪارگزارانى دارد و اين زن يڪی از عاملان خدا است . او نصف پاداش شهيد را دارد» 📚 وسائل الشیعه ،ج 14 / 17 بهشت خانواده جلد اول، 🌟🌟🌟🌟🌟
🌼🌸🌺🌼🌸 🔴حکایتی شنیدنی از علامه امینی در مسیر نگارش «الغدیر» ✍در کتاب «ربع قرن مع العلامة الأمینی»؛ حکایت زیبایی از زبان «علامه امینی» نقل شده است که بسیار شنیدنی است. ایشان گفته است: «من روزی دنبال یک کتابی می گشتم، برای استفاده در «الغدیر»، خیلی هم ضروری بود، رفتم پیش یکی از علماء در نجف، گفتم این کتاب را به من بدهید. گفت: من نمی دهم! گفتم: پس اجازه بده من بیایم در منزل شما، و از روی این کتاب استنساخ کنم. گفت: نمی شود! گفتم: من حاضرم بیایم دم دروازه تو بنشینم و یک نفر هم بالای سر من بایستد و کتاب هم دست شما باشد و من از رویش بنویسم. گفت: نه اجازه نمی دهم!! خیلی ناراحت شدم و رفتم حرم حضرت امیر و گفتم: یا علی! من این کتاب را برای خودم نمی خواهم، برای شما می خواهم؛ تا این را گفتم، یک دفعه به دلم افتاد که بروم به زیارت امام حسین(سلام الله علیه). وقتی به دلم افتاد، دیگر بی اختیار حرکت کردم به سمت کربلا. در حرم امام حسین مشغول خواندن زیارت نامه بودم که یکی از علما و اساتید حوزه علمیه کربلا من را دید و گفت: آقای امینی اینجا چه کار می کنی؟ گفتم: آمدم زیارت. چون صبح بود گفت: بیا برویم منزل ما و صبحانه بخوریم. رفتیم منزل ایشان و در یک اتاقی نشستیم، ایشان تا رفت که صبحانه و چایی بیاورد، من کتاب های ایشان را نگاه می کردم، چشمم افتاد به کتابی که دنبالش می گشتم، وقتی ایشان آمد گفتم: من این کتاب را می خواستم ولی به من ندادند و این برای من ضروری است. گفت: آقای امینی از فلان کتابخانه آمده بودند و این کتاب را به پول گزافی می خواستند و من ندادم؛ ولی من این کتاب را به شما می بخشم و بذل می کنم تا برای امیرالمؤمنین کار بکنی. علامه امینی می گوید: من کتاب را زدم زیر بغلم و آمدم نجف و رفتم خدمت امیرالمؤمنین، و از ایشان تشکر کردم. 🌼🌸🌺🌼🌸
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ 🔆مردى از برزخ ابو عتيبه مى گويد: در محضر امام باقر عليه السلام بودم جوانى وارد شد. عرض كرد: من اهل شام هستم دوستار شما بوده و از دشمنانتان بيزارم ولى پدرم دوستان بنى اميه بود و جز من اولادى نداشت . او مايل نبود اموالش به من برسد، بدين جهت همه را در جايى مخفى كرد. پس از فوت او هر چه جستجو كردم ، مالش را پيدا نكردم . حضرت فرمود: دوست دارى او را ببينى و محل پولها را از خودش بپرسى ؟ عرض كردم : بلى ! به خدا سوگند! شديدا فقير و نيازمندم . امام عليه السلام نامه اى را نوشت و مهر كرد آنگاه فرمود: امشب با اين نامه به قبرستان بقيع مى روى ، وسط قبرستان كه رسيدى صدا مى زنى يا ((درجان !)) يا ((درجان !)) شخصى نزد تو خواهد آمد، نامه را به ايشان بده و بگو من از طرف امام محمد باقر عليه السلام آمده ام . او پدرت را مى آورد سپس هر چه خواستى از پدرت بپرس ! آن مرد نامه را گرفت و شبانه به قبرستان بقيع رفت و دستورات حضرت را انجام داد. ابو عتيبه مى گويد: من اول صبح خدمت امام محمد باقر رسيدم تا ببينم آن مرد شب گذشته چه كرده است . ديدم او در خانه ايستاده و منتظر اجازه ورود است . اجازه دادند من هم با ايشان وارد شدم . به امام عليه السلام عرض كرد: ديشب رفتم هر چه فرموده بوديد انجام دادم ، درجان را صدا زدم وى آمد به من گفت : همين جا باش تا پدرت را بياورم . ناگاه مرد سياه چهره اى را آورد، آتش سوزنده و دود جهنم و عذاب و قهر الهى قيافه اش را دگرگون ساخته بود. درجان گفت : اين مرد پدر تو است . از او پرسيدم : تو پدر من هستى ؟ پاسخ داد: آرى ! گفتم : چرا قيافه ات اين چنين تغيير يافته ؟ جواب داد: فرزندم من دوستدار بنى اميه بودم و آنان را بهتر از اهل بيت مى دانستم به اين جهت خداوند مرا عذاب كرد و به چنين روزگار سياهى گرفتار شدم و چون تو از پيروان اهل بيت پيغمبر بودى ، از تو بدم مى آمد، لذا ثروتم را از تو پنهان كردم . اما امروز از اين عقيده پشيمانم . پسرم ! به باغى كه داشتم برو و زير درخت زيتون را بكن پولها را درآور كه مجموعا صدهزار درهم است . پنجاه هزار دهم آن را به امام محمد باقر تقديم كن و پنجاه هزار درهم ديگر آن را خودت خرج كن ! 📚بحار: ج 47، ص 245. ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️