eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی شهید دانشگر
84 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🌱🌱🌱🌱 🔆بياد يكى از شهيدان مخلص كربلا يكى از شهيدان كربلا محمّد بن بشر حضرمى )) است ، در آغاز شب عاشورا كه يك از اصحاب ، با كلماتى وفادارى خود را به امام حسين (علیه السلام ) ابراز مى داشتند، در ميان آنها محمّد بن بشر حضرمى نيز بود، در همان وقت به او خبر رسيد كه پسرت در مرز رى ، به اسارت دشمن در آمده است . محمّد گفت : پاداش مصيبت پسرم و خودم را از درگاه خدا مى طلبم . امام حسين (ع ) سخن او را شنيد و به او فرمود: خدا تو را رحمت كند، من بيعت خود را از تو برداشتم ، برو براى آزادى پسرت ، كوشش كن . محمّد بن بشر گفت : اكلتنى السباع حيّا ان فارقتك : درّندگان مرا زنده بخورند اگر از تو جدا گردم . امام حسين (ع ) چند لباس كه از برد يمانى بود و هزار دينار قيمت داشت ، به او داد و فرمود: اين لباس را به پسر ديگرت بده ، تا با دادن اين لباسها به دشمن (به عنوان فداء) برادرش را از اسارت دشمن ، آزاد سازد. به اين ترتيب محمّد با اينكه راه عذرى برايش پيدا شد، استوارى و وفادارى خود را اظهار نمود و ثابت قدم ماند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 🌱🌱🌱🌱🌱
─┅─═इई 🌸🌺🌸 ईइ═─┅─ 🔆قضاى سى سال نماز شخصى اهل مسجد و نماز بود، نماز جماعتش ترك نمى شد، به قدرى مقيّد بود كه زودتر از ديگران به مسجد مى آمد و در صف اوّل جماعت قرار مى گرفت و آخرين نفرى بود كه از مسجد بيرون مى رفت ، روشن است كه چنين انسانى ، بايد فردى خدا ترس و متدين و متعهد باشد، يكى از روزها امورى باعث شد كه اندكى دير به مسجد رسيد، ديد در صف اوّل جماعت جا نيست مجبور شد در صف آخر قرار بگيرد، ولى پيش خود خجالت مى كشيد و آثار شرمندگى از چهره اش پديدار شد، با خود مى گفت چرا در صف آخر قرار گرفتم ... ناگهان به خود آمد كه اين چه فكر باطلى است كه بر من چيره شده است ؟ اگر خلوص باشد كه روح عبادت است ، صف اول و آخر ندارد،به خود گفت : عجب !معلوم مى شود سى سال نماز تو آلوده به ريا بوده ، و گرنه نمى بايست صف آخر، شائبه اى در دل تو ايجاد كند. اين فكر، نورى در قلبش به وجود آورد، كه بايد چاره جوئى كرد، و تا دير نشده ، غول ريا را از كشور تن بيرون نمود، به سوى خدا پناه برد، و از شر شيطان به پناه الهى رفت ، با صبر و حوصله ، توبه حقيقى كرد و خود را اصلاح نمود، و تصميم گرفت كه تمام نمازهاى سى ساله اش را قضا كند، زيرا دريافت كه در صف اوّل بوده ، و در آنها شائبه ريا وجود داشته ، آرى از خواب غفلت بيدار گشت و با همّتى قوى روح و روان خود را با آب توبه حقيقى شستشو داد و نمازهاى سى ساله اش را قضا نمود. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ─┅─═इई 🌸🌺🌸 ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔻نماز اول وقت و لحظه جان دادن... اگه این👆حدیث رو بشنوی محاله تا آخر عمرت، نمـــــاز اول وقتت رو ترک کنی 🌱 🌹حجت الاسلام حسینی قمی 🍃🍃🍃🍃🍃
🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🔸حاضر جوابى عقيل روزى عقيل (برادر على عليه السّلام ) وارد بر معاويه شد، معاويه آهسته به عمروعاص گفت : امروز تو را در رابطه با عقيل مى خندانم . عقيل وارد مجلس شد و سلام كرد، معاويه به او گفت : خوش آمدى اى كسى كه عمويت ابولهب است . بى درنگ عقيل جواب داد: سلامت باشى اى كسى كه عمّه ات حمّالة الحطب (همسر ابولهب ) است كه در گردنش ريسمانى از ليف خرما بود (بايد توجه داشت كه همسر ابولهب به نام امّ جميل دختر حرب جدّ اوّل معاويه بود). معاويه : به نظر تو ابولهب كجاست ؟ عقيل : وقتى كه داخل دوزخ شدى در جانب چپ تو مى نگرى كه ابولهب با همسرش هم بستر شده اند. معاويه : آيا فاعل در آتش بهتر است يا مفعول ؟! عقيل : به خدا در عذاب دوزخ ، هر دو مساويند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 🌱🌱🌱🌱🌱🌱
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈• ✔️ آنچه نزد خداوند ارزشمند است، صدق و صفای باطن است، نه مقامات علمی ‎و شئون اجتماعی و ظواهر عبادی و تقدّس‎مآبی. خدا حامی ‎صدق و صادقین است. 🔻عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی🔻 🔸بلال حبشی مؤذّن پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هم سیاه بود و هم مخارج بعضی حروف مثل شین را نداشت و لذا در اذان به جای اَشهَدُ می‎گفت اَسهَدُ. بعضی اهل ظاهر و مقدّس‎مآب‎ها دائم نق می‎زدند که این برده‎ی سیاه چه کسی است که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم او را مؤذّن کرده‎اند؛ نه تجویدش صحیح است و نه شأن و مقامی ‎دارد. بالأخره آن‌قدر گفتند تا اینکه یک شب پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به آنها فرمودند:  خودتان می‎دانید. اگر می‎خواهید، مؤذّن را عوض کنید . آنها هم به بلال گفتند فردا صبح تو اذان نگو. امّا آن شب بسیار طولانی شد و هر چه مردم منتظر ماندند که فجر طالع شود و نماز صبح را بخوانند، همچنان تاریکی همه‎جا را گرفته بود. بالأخره صبرشان لبریز شد و خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم رسیدند و عرض کردند چرا امشب صبح نمی‎شود؟ حضرت صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: برای اینکه بلال را رنجانده‎اید. تا بلال اذان نگوید، فجر طالع نخواهد شد. این بود که به ناچار به مؤذّن بودن بلال تن دادند و از او درخواست کردند که برای گفتن اذان به مسجد بیاید و بالأخره فجر طالع شد. 🔸آنچه نزد خداوند ارزشمند است، صدق و صفای باطن است، نه مقامات علمی ‎و شئون اجتماعی و ظواهر عبادی و تقدّس‎مآبی. خدا حامی ‎صدق و صادقین است. 📚مصباح الهدی •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
  |  ✘ من نمی‌خوام ازدواج کنم، حوصله خرده فرمایش یه آدم دیگه رو ندارم! ✘ من نمی‌خوام بچه‌دار شم، اعصابم کشش نداره! ❌ از همین وضعیتم راضی‌ام، چه ایرادی داره که نخوام مثل بقیه زندگی کنم؟ منبع: کارگاه تمارین صبر(حلم) 🌱🌱🌱🌱🌱
💫🌟💫🌟💫 💠 پشت خود را در سجده سبک کنید!💠 🌟پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: 💎و ظهورکم ثقیلة من اوزارکم فخففوا عنها بطول سجودکم و اعلموا ان الله - تعالی ذکره - اقسم بعزته ان لا یعذب المصلین و الساجدین و ان لا یروعهم بالنار یوم یقوم الناس 💎پشت هایتان از بار گناهانتان سنگین است . پس با طولانی کردن سجده ها آنها راسبک کنید . بدانید که خدای تبارک و تعالی به عزت خویش قسم یاد کرده است که نمازگزاران و سجده کنندگان را شکنجه ندهد و آنان را در روز رستاخیز با آتش نترساند. 🔹 گاهی آدم نمی تواند در نمازهای واجب، سجده‌های طولانی داشته باشد، اما می شود این را بعد از نماز و در غیر نماز جبران کرد چرا که اوج عبادت ، نماز است و اوج نماز سجده!، انس با سجده برای مومن لازم و راهگشاست. 💫🌟💫🌟💫
🌱🌱🌱🌱🌱 🔆تاكتيك ابوطالب و على (علیه السلام ) براى حفظ پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) در آغاز بعثت ، مشركان همواره در صدد آزار پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) بودند، حتى تصميم گرفتند كه آنحضرت را به قتل برسانند ولى وجود بنى هاشم (قبيله پيامبر) مانع مى شد كه آنها آنحضرت را بكشند. مثلا ابولهب عموى پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) با اينكه مشرك بود، ولى حاضر نبود كه برادرزاده اش حضرت محمّد (ص ) را بكشند. همسر ابولهب بنام امّ جميل به مشركان قول داد كه در فلان روز (مثلا روز يكشنبه ) شوهرم را در خانه مى نشانم و سر گرم مى كنم تا از بيرون خانه كاملا غافل بماند، آنگاه شما محمّد (ص ) را در غياب شوهرم بكشيد. روز يكشنبه فرا رسيد، امّ جميل شوهرش را در خانه ، با نوشيدنيها و خوراكيها و قصه گوئيها سر گرم كرد، مشركان در بيرون در صدد اجراى طرح قتل پيامبر (ص ) برآمدند. ابوطالب (كه در ظاهر در صف مشركان بود و در باطن ايمان داشت ، و بطور تاكتيكى رفتار مى كرد) از جريان اطلاع يافت ، فورى به پسرش على (ع ) (كه كودكى حدود 13 ساله بود) فرمود: به خانه عمويت ابولهب برو اگر در خانه بسته بود، در را بزن هر گاه باز كردند، وارد خانه شو و اگر باز نكردند در را بشكن و وارد خانه شو و نزد ابولهب برو و بگو پدرم گفت : ان امرءا عينه فى القوم فليس بذليل : كسى كه عمويش (مثل تو) رئيس قوم باشد، خوار نخواهد شد. على (ع ) به سوى خانه ابولهب روانه شد، ديد در خانه بسته است ، در را زده كسى در را باز نكرد، در فشار داد و شكست و وارد خانه شد و نزد ابولهب رفت ، ابولهب تا على (ع ) را ديد گفت : برادزاده چه خبر؟ على (ع ) فرمود: پدرم گفت : كسى كه عمويش (مثل تو) رئيس قوم است خوار نخواهد شد. ابولهب گفت : پدرت راست مى گويد، مگر چه شده ؟ على (ع ) فرمود: مى خواهند برادر زاده ات محمّد (ص ) را بكشند و تو غذا مى خورى و نوشابه مى نوشى ؟ احساسات ابولهب به جوش آمد و برخاست و شمشيرش را برداشت تا از خانه بيرون بيايد، امّ جميل ، سر راه او را گرفت ، ابولهب كه بسيار عصبانى بود، سيلى محكمى به صورت امّ جميل زد كه چشم او لوچ گرديد و تا آخر عمر لوچ بود آنگاه ابولهب از خانه بيرون آمد، وقتى كه مشركان او را شمشير بدست ديدند و آثار خشم در چهره اش مشاهده كردند، نزد او آمده ، گفتند: چه شده كه ناراحتى ؟ ابولهب گفت : شنيده ام شما تصميم گرفته ايد برادر زاده ام را بكشيد. والات و العزى لقد هممت ان اسلم ثمّ تنظرون مااصنع ؟ : سوگند به دو بت لات و عزّى ، تصميم گرفته ايد قبول اسلام كنم ، سپس ‍ مشاهده خواهيد كرد كه با شما چگونه رفتار مى نمايم . مشركان (ديدند اسلام آوردن ابولهب ، خيلى گران تمام مى شود) به دست و پاى او افتاده و عذر خواهى كردند، و سرانجام ابولهب آرام گرفت و از تصميم خود منصرف شد و به خانه اش بازگشت . به اين ترتيب ، ابوطالب و على (ع ) احساسات ابولهب را براى حفظ رسول (ص ) تحريك نموند و نقشه مشركان را نقش بر آب نمودند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 🌱🌱🌱🌱🌱
▪️▪️▪️▪️▪️ 🌹🌹السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ.. 🌹زندگینامه مختصری از حضرت سکینه سلام الله علیها:حضرت سکینه، دختر ابى عبدالله الحسین (ع) و رباب، دختر امرء القیس است. نام اصلى وى، " آمنه" یا " امیمه" بود و مادرش رباب او را به " سکینه" ملقّب ساخت.(۱) 🌹این بانوى شریف علوى در دامن مهرانگیز پدر ارجمندش حضرت امام حسین (ع) و مادر گرانمایه‏ اش حضرت رباب (س)و عمه بزرگوارش حضرت زینب کبرى(س) پرورش یافت و از راهنمایى و تربیت ناب برادرش حضرت على بن الحسین(ع)، معروف به زین العابدین در ایّام امامت آن بزرگوار، بهره ‏هاى وافر یافت. 🌹وى از زنان خردمند و داناى عصر خویش بود. علاوه بر بهره‏ مندى کامل از حُسن جمال، از فضایل معنوى مانند تعّبد، تدیّن و تقواى الهى برخوردار بود و در زمینه شعر، سخنورى و فصاحت بیان از ممتازان عصر و خانه وى، همیشه مجمع ادبا، شُعرا و سخن سرایان عرب بود.(۲) 🌹درباره تاریخ تولدش، اطلاع دقیقى در دست نیست. امّا وى در واقعه عاشورا، دخترى رشید و بالغ بود. 🌹برخى از مورخان، وى را در واقعه کربلا، بین ده تا سیزده ساله خوانده ‏اند. بنابراین تولدش باید میان سال‏هاى ۴۷ تا۵۰ قمرى باشد. او در مدینه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن مجتبى (ع) دیده به جهان گشود.(۳) 🌹امام حسین (ع)به تمامى فرزندانش، از جمله سکینه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخوردارى از فضایل و کمالات نفسانى، بسیار دوست می ‏داشت. 🌹روایت شد، که آن حضرت درباره سکینه و مادرش رباب و خانه ‏اى که آن دو در آن زندگى مى‏ کردند شعرى عاطفى سرود که ترجمه‏ اش چنین است: 🌹به جانت سوگند ! من به راستى خانه ‏اى که سکینه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و براى آنان دارایى ‏ام را نثار می ‏کنم و هیچ ملامت‏گرى نمی تواند مرا در این کار سرزنش کند.(۴) ▪️این بانوى مکرمه، بین ۶۷ تا ۷۰ سال زندگى کرد و سرانجام در کمال شرافت و عفت دار فانى را وداع گفت. ▪️درباره در گذشت این بانوى بزرگ علوى، دو روایت نقل شده است: روایت نخست حاکى است که وى در پنجم ربیع الاوّل سال ۱۱۷ هجرى قمرى و در عصر خلافت هشام بن عبدالملک و در حاکمیت خالد بن عبدالملک بن حارث، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر می گوید که وى در پنجم ربیع الاوّل سال ۱۲۶ هجرى قمرى در مکه معظمه وفات یافت .(۵) ▪️به هر روى، در گذشت وى در پنجم ربیع الاوّل، مورد اتفاق تاریخ نگاران و سیره نویسان است. در همان سالى که حضرت سکینه (ع) وفات یافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسین (ع) نیز در مدینه بدرود حیات گفت. (۶) 📚منابع: ۱- منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۲ و وفیات الاعیان، ج۱، ص ۳۷۹ ۲- اعلام النّساء، ج ۲،ص ۲۰۲ ۳- شام، سرزمین خاطره‏ها، ص ۱۰۴ ۴- منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۳ ۵- شام، سرزمین خاطره‏ها، ص ۱۰۷؛اعلام النسّاء، ج ۲، ص ۲۲۴؛ وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۳۷۸ ۶- وقایع الایام، ص ۲۰۶ و منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۳. ▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدانی بهشت کجاست ؟؟! ڪلیپ بسیار زیبا و تاثیر گذار👌 گفت جبران میکنم گفتم کدام را؟ عمر رفته را روۍشکسته را؟ دل مرده اما تپیده را؟ حالا من هیچ جواب این تارهاۍسفید مو را میدهی؟ نگاهۍبه سرم کرد و گفت چه پیر شده ای گفتم جبران میکنی! گفت کدامش را...😔💔 ‌ 🍁🍁🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جرعه‌ای از زلال قرآن 📖سوره مبارکه انبیا ، آیات٨٩و٩٠ 💠 وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ ﴿٨٩﴾ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَىٰ وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا ۖ وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ ﴿٩٠﴾ 💠 و زکریا را [یاد کن] زمانی که پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها [و بی فرزند] مگذار؛ و تو بهترین وارثانی. (۸۹) را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و نازایی همسرش را برای وی اصلاح نمودیم، آنان همواره در کارهای خیر می‌شتافتند، و ما را از روی امید و بیم می خواندند، و پیوسته در برابر ما فروتن بودند. (۹۰) 🌟🌟🌟🌟
🌱🌱🌱🌱🌱 🔆جامعه رشد يافته اسلامى روزى سعيدبن حسن يكى از شاگردان امام باقر (علیه السلام ) در حضور آنحضرت بود، امام به او فرمود: آيا در جامعه اى كه زندگى مى كنى ، اين روش وجود دارد، كه اگر برادر دينى ، نيازمند شد، نزد برادر دينيش بيايد و دست در جيب او كند و به اندازه نياز خود از جيب او پول بر دارد، و صاحب پول از او جلوگيرى ننمايد؟ سعيد گفت : نه ، چنين روش و چنين كسى را در جامعه خودم سراغ ندارم . امام باقر (علیه السلام ) فرمود: بنابراين اخوت و برادرى اسلامى در جامعه نيست . سعيد گفت : در اين صورت آيا ما در راستاى سقوط و هلاكت هستيم ؟ امام فرمود: عقل اين مردم هنوز تكميل نشده است )) يعنى : تكليف به حساب درجات عقل و رشد اسلامى افراد، مختلف مى شود، اگر جامعه شما از عقيل كافى و رشد عالى اسلامى بر خوردار بود، به گونه اى مى شد كه نيازمندان از جيب بى نيازان به اندازه نياز خود بر مى داشتند، بى آنكه بى نيازان ، ناراضى شوند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قابل توجه عزیزان نمازگزار ⭕️ به تمام کسانی که رو صندلی نماز میخونن اطلاع رسانی کنید! 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🔆مجازات دنيوى ساربان بى رحم روايت كننده گويد: مردى كه دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش كور بود، فرياد مى زد: ربّ نجّنى من النّار: خدايا مرا از آتش ، نجات بده . شخصى به او گفت : از براى تو مجازات باقى نمانده ، در عين حال باز مى گوئى خدايا مرا از آتش نجات بده ؟ گفت : من در كربلا بودم وقتى كه حسين (علیه السلام ) كشته شد، شلوار و بند شلوار گرانقيمتى را در تن آن حضرت ديدم ، با توجه به اين كه همه لباسهايش را غارت كرده بودند فقط همين شلوار مانده بود، دنيا پرستى مرا به آن داشت تا آن بند قيمتى شلوار را در آورم ، به طرف پيكر امام حسين (علیه السلام ) نزديك شدم ، تا خواستم آن بند را بيرون بكشم ، ديدم آن حضرت دست راستش را بلند كرد و روى آن بند نهاد، نتوانستم دستش را رد كنم ، از اين رو دستش را قطع كردم ، و همين كه خواستم آن بند را بيرون آورم ، ديدم آن حضرت دست چپش را بلند كرد و روى آن بند نهاد، هر چه كردم نتوانستم ، دستش ‍ را از روى بند بردارم ، دست چپش را نيز بريدم ، باز تصميم گرفتم كه آن بند را بيرون آورم ، صداى ترس آور زلزله اى را شنيدم ، ترسيدم و كنار رفتم و در همانجا (شب ) كنار بدنهاى پاره پاره شهدا خوابيدم . ناگاه در عالم خواب ديدم كه گويا محمّد (ص ) همراه على (ع ) و فاطمه (س ) آمدند و سر حسين (ع ) را در دست گرفته اند و فاطمه (س ) آن را بوسيد و سپس فرمود: پسرم تو را كشتند، خدا آنان را كه با تو چنين كردند بكشد. شنيدم امام حسين (ع ) در پاسخ فرمود: شمر مرا كشت ، و اين شخص كه در اينجا خوابيده دستهايم را قطع كرد، فاطمه (س ) به من رو كرد و گفت : خداوند دستها و پاهايت را قطع كند و چشمهايت را كور نمايد و تو را داخل آتش نمايد. از خواب بيدار شدم ، دريافتم كه كور شده ام و دستها و پاهايم قطع شده ، سه دعاى فاطمه (س ) به استجابت رسيده و هنوز چهارمى آن (يعنى ورود در آتش ) باقى مانده ، اين است مى گويم : خدايا مرا از آتش نجات بده طبق روايات ديگر اين شخص همان ساربان بوده است . 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙حجت الاسلام کافی رحمةالله علیه 🔸وقتی امام زمان عجل الله تشریف بیارن و بگن این دختر را شما تربیت کردید آيا جوابی دارید؟ و سرتان را بالا میگیرید... 👌بسیار شنیدنی و تأثیرگذار 👈حتما ببینید 🍁🍁🍁🍁
💫🌟💫🌟💫 🌟امام صادق عليه‌السلام: 💎إنَّ النّاسَ يَستَغنونَ إذا عُدِلَ بَينَهُم، و تُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها، و تُخرِجُ الأَرضُ بَرَكَتَها بِإِذنِ اللّهِ تَعالى. 💎اگر ميان مردم دادگرى شود، همه بى‌نياز مى‌شوند، آسمان روزى خود را فرو مى‌ريزد، و زمين به اذن پروردگار متعال، بـركـت خويش را بيرون مى‌آورد. ✅️ روایت ناظر به اجرای عدالت در زندگی فردی و اجتماعی ماست، پس فارغ از لزوم وجود حکومتی عادل، عمل به خصیصه عدالت در زندگی شخصی نیز از عوامل برکت‌زایی است. 📚 الکافي، ج٣، ص۵۶٨، ح۶ 💫🌟💫🌟💫
مشغول آشپزی بودم آشوب عجیبی در دلم افتاد مهمان داشتم،به مهمانها گفتم: شما آشپزی کنید من الان برمیگردم رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم دعا کردم،گریه کردم که سالم بماند،یک بار دیگر بیاید ببینمش ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم رنگش عوض شد و سکوت کرد گفتم: چه شده مگر؟ گفت: درست در همان لحظه می‌خواستیم از جاده‌ای رد شویم که مین گذاری شده بود اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند می‌دانی چی می شد ژیلا؟ خندیدم... باخنده گفت: تو نمیگذاری من شهید بشوم تو سدّ راه شهادت من شده‌ای!بگذر از من!🤍🙃 همسرشهیدمحمدابراهیم‌همت🌱 🥀🕊🥀🕊🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فاطمه امشب به سامرّا عزا برپا کند دیده را یاد امام عسکری دریا کند ای خوش آن چشمی که امشب با امام عصر خود خون دل جاری به رخ در مرگ آن مولا کند 🥀🍂 (ع)🍂 🏴 ┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄
▪️ فقط خدا می‌داند که مولایمان امام حسن عسکری از بی مهری و بی وفایی مردم چه دیده بود که در آخرین روزهای عمر خود این گونه به پسرش مهدی وصیت کرد: «در میان مردم نمان... و جز در کوه های صعب‌العبور و سرزمین های خالی از سکنه مقیم نباش!» ▫️ قرن ها از این وصیت پدر می‌گذرد و پسر همچنان به این وصیت عمل می‌کند. و باز هم فقط خدا می‌داند که در طی قرن ها بی مهری و بی وفایی شیعه، در این آوارگی دوران غیبت، چه بر مولایمان حجة بن الحسن گذشته است.😔😭 🔘 شهادت علیه السلام را به فرزندشان امام زمان عجل الله فرجه و شما مهدی یاوران عزیز تسلیت میگوییم ┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسر حضرت هادی به فدایت پسرم پدر حضرت مهدی به فدایت پدرم ┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄
🔴 نوع باور و نگاه ما به امام و مهدی باوری در عصر غیبت باید اینگونه باشد. 🔵 امام حسن عسکری(ع) فرمودند: 🌕 نَحنُ كَهفٌ لِمَنِ التَجَأَ إلَينا ، ونورٌ لِمَنِ استَضاءَ بِنا ، وعِصمَةٌ لِمَنِ اعتَصَمَ بِنا، مَن أحَبَّنا كانَ مَعَنا فِي السَّنامِ الأَعلى ، ومَنِ انحَرَفَ عَنّا فَإِلَى النّارِ 🔹 ما پناهگاهى هستيم براى كسى كه به ما پناه آورَد و نورى هستيم براى آن كه از ما پرتو طلبد و موجب مصونيت كسى هستيم كه از ما پناه جويد. هر كه ما را دوست بدارد در مراتب بالا با ما خواهد بود و هر كه از راه ما كج گردد به سوى آتش ره خواهد برد. ▪️▪️▪️▪️▪️
┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄ ■شهادت مظلومانه امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد 🏴 امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه ۸ ربیع الثانی سال ۲۳۲ قمری در مدینه به دنیا آمد. و شهادت آن حضرت در روز جمعه ۸ ربیع الاول سال ۲۶۰ قمری وقت نماز صبح که به دلیل مسمومیت به دست معتمد عباسی در سن ۲۸ سالگی اتفاق افتاد و در سامرا در نزد پدر بزرگوارش مدفون گردید، آن حضرت را عسکری گویند یا بخاطر اینکه همیشه در محاصره و زیر نظر عسکر (لشکر) و نیروهای حکومتی بود یا اینکه در محله ای به نام عسکر بوده است. ❶ هرکس بیجا از کسے تعریف کند مورد سوءظن(دیگران) قرار گیرد. 📚 اعیان الشیعه ج۲ ص۴۲ ❷ کم آسایش ترین مردم کسے است که زیاد کینه و دشمنی کند. 📚تحف العقول ص۷۸۴ ❸ گستاخی و بی ادبی فرزند بر پدر خود در خردسالی موجب عاق شدن او در بزرگی خواهد بود. 📚مستدرک ج۷ ص۳۰۹ ‌‌┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄
┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄ 🔶ماجراي جانشين بر حق امام عسكري (ع) ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسكري (ع) مي كردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها راخ برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود. ابوالاديان به امام عرض مي كند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناك روي دهد، امامت با كيست؟  فرمود: هر كه جواب نامه من را از تو طلب كند. ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.  امام فرمود: هركه بر من نماز گزارد.  ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.  امام مي گويد: هر كه بگويد كه در هميان چه چيز است او امام شماست.  ابوالاديان مي گويد: مهابت و شكوه امام باعث شد كه نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر كذاب برادر امام حسن عسكري را ديدم كه نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب كردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نكرد.  چون بدن مظهر امام را كفن كرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و جعفر كذاب را دعوت كرد كه بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را كشيد و گفت: اي عمو پس بايست كه من به نماز سزاوارترم. رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن كرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را كه با تو است تسليم كن. من جواب نامه را به آن كودك دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين كودك كه بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام. در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره كردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو كه نامه هايي كه داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (كيسه اي) كه در آن هزار اشرفي است كه در آن ده اشرفي است با روكش طلا. شيعياني كه از قم آمده بودند گفتند: هر كس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم كن. جعفر كذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل كرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسكري (ع) جستجو كنيد و كودك را پيدا كنيد. رفتند و از كودك اثري نيافتند. ناچار «صيقل» كنيز حضرت امام عسكري (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينكه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند كمتر يافتند. خداوند آن كودك مبارك قدم را حفظ كرد و تا زمان ما نيز در كنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد. 📕منبع از سایت سربازان اسلام ┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄
┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄ 🔴 برگی از عبرت های تاریخ ♦️جعفر، یکی از فرزندان حضرت امام علی بن محمد الهادی(علیه‌السلام)، برادر حضرت امام حسن عسکری(علیه‌السلام) و عموی حضرت حجه ابن الحسن مهدی موعود(عج) است که در سال ۲۲۶قمری متولد شد. ♦️او گرچه دوران کودکی و نوجوانی خود را تحت تربیت امام معصوم و در بیت عصمت سپری کرد و بخوبی با تعالیم خاندان وحی آشنا بود، اما در آستانه ی جوانی به معاشرت با برخی کارگزاران حکومت عباسی مبتلا شده و نفوذ عناصر قدرت طلب و فاسد دربار عباسی در جعفر، اندک اندک، کار او را به جایی رساند که آشکارا از ساده زیستی و ارزشهای خاندان امامت دور شده و روشی بر خلاف پدر بزرگوارش را در پیش گرفت و حس دنیاطلبی و قدرت خواهی تا آنجا در وی قوت گرفت که در هنگام شهادت پدرش حضرت امام هادی(ع)، ادعای امامت کرد، اما بدلیل جایگاه رفیع برادرش حضرت امام حسن عسکری(ع) و شناخت و بصیرت شیعیان، ادعای او چندان مورد توجه قرار نگرفت. ♦️جعفر که خود را سهیم در خاندان امامت می دانست، بعد از شهادت برادرش امام عسکری(ع) نیز بلافاصله ادعای امامت کرد و با حمایت کارگزاران عباسی و پولهای دربار، عده ای را نیز به سوی خود جذب نمود اما در هنگامی که خود را آماده ی اقامه ی نماز بر پیکر امام عسکری(ع) کرده بود، به یکباره، خورشید نورانی وجود مقدس امام عصر(ع) بر پیکر پدر خویش حاضر شده و ردای جعفر را کشیده و فرمود: ای عمو ! پس بایست که من سزاوارترم به نماز بر پدر خود از تو . و جعفر از نفوذ معنوی کلام حضرت مهدی(عج) عقب ایستاد و رنگش متغیر شد. و بدین ترتیب، حضرت امام عصر(عج) بر پدر بزرگوار خود نماز خواندند. ♦️با این وجود، جعفر دست از توطئه بر نداشت و ضمن تحریک حکومت عباسین برای حمله به منزل امام یازدهم و دستگیری امام عصر(عج)، با ادعای وراثت خاندان امامت و کمک کارگزاران عباسی، اموال امام عسکری(ع) را نیز تصرف نمود و البته چند سال بعد در سن ۴۷ سالگی در نهایت انزوا پشیمانی و توبه درگذشت. 💢ماجرای جعفر کذاب، نمونه ای دیگر از تشابهات تاریخی همچون پسر نوح(ع) و برادران یوسف(ع) و ابولهب و... است که برای همه ی اهل بصیرت، حامل این پیام مهم است که اصل و نسب و انتساب به خانواده ی بزرگان، گرچه می تواند یک امتیاز و مایه ی افتخار باشد، اماشرط کافی برای فلاح و رستگاری افراد، تمسک به روش خوبان و دوری از ناپاکان و مفسدین و فتنه گران است. فاعتبروا یا اولی الالباب... ┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄