eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی شهید دانشگر
83 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
تندخوانی‌جزء 27۩معتزآقائی.mp3
4.06M
㉗ تندخوانی جزء بیست و هفتم قرآن 🎙 استاد معتز آقایی التماس دعا 🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺به مناسبت تولد امام خامنه ای مدظله العالی 🌺بسْم الله الْرَحْمٰنْ الْرَحیم نام : سید علی نام خانوادگی : حسینی خامنه ای نام پدر : سید جواد تاریخ اصلی تولد : ٢٩ / ٠١/ ١٣١٨ تاریخ تولد در شناسنامه : ٢٤ / ٠٤ / ١٣١٨ محل تولد : خراسان •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌴🍁🍁🌴🍁🍁🌴 🔆چرا ولیعهدی پدر را نپذیرفت؟ 🍃هارون الرشيد بيست و يك پسر داشت كه سه تاى آن ها را به ترتيب وليهد خود كرده بود؛ يكى محمد امين ، دومى مامون الرشيد و سومى مؤتمن . 🍃در اين ميان قاسم پسرى بود كه گوهر پاكش از صلب آن ناپاك ؛ چون مرواريدى از درياى تلخ و شور، ظاهر گشته و فيض مجالست زهاد و عباد آن عصر را دريافته بود. او از تاءثير صحبت ايشان روى دل از زخارف دنيا بر تافته و طريقه پدر و آرزوى تاج و تخت را ترك گفته بود. قاسم جامه كهنه و مندرس كرباسين پوشيده و قرص نان جويى روزه خود را افطار مى كرد و پيوسته به قبرستان رفته و به نظر عبرت بر مرده ها مى نگريست و مانند ابر بهار اشك مى ريخت . 🍃روزى پدرش در مكانى نشسته بود، وزرا و بزرگان و اعيان و اشراف در خدمتش كمر بندگى بسته و هر يك به تناسب مقام خود نشسته بودند كه آن پسر با لباس مندرس و كهنه و سر و وضعى ساده و معمولى از آنجا عبور كرد، گروهى از حضار گفتند: 🍃اين پسر سر امير را در ميان پادشاهان زير ننگ كرده ! امير بايد او را از اين وضع ناپسند منع نمايد، اين حرفها به گوش هارون الرشيد رسيد، او پسر را خواست و از روى مهربانى و شفقت زبان به نصيحت او گشود. آن جوان سعادتمند گفت : 🍃اى پدر! عزت دنيا را ديدم و شيرينى رياست را چشيدم حالا از تو مى خواهم كه مرا به حال خود واگذارى تا عبادت خدا بجا آورم و زاد و توشه اى براى آخرتم فراهم سازم ، من از دنياى فانى چيزى نمى خواهم و از درخت دولت پادشاهى تو ثمرى نخواستم . هارون قبول نكرد و به وزير خود گفت : فرمان ايالت مصر و اطراف آن را بنويس . 🍃قاسم گفت : اى پدر! دست از سر من بردار والا ترك شهر و ديار مى كنم و از تو مى گريزم . هارون براى اينكه پسر را از اين كار منصرف كند با مهربانى گفت : فرزندم ! من طاقت دورى تو را ندارم ، اگر تو ترك وطن گويى روزگار بى تو چگونه به من خواهد گذشت ؟! 🍃گفت : تو فرزندان ديگرى هم دارى كه دلت با ديدن آنها شاد شود. سرانجام چون ديد پدر دست از او بر نمى دارد، نيم شبى خدم و حشم را غافل كرد و از دارالخلافه گريخت و تا بصره در هيچ جا توقف نكرد. او به جز قرآنى ، از مال دنيا هيچ با خود بر نداشت . در بصره با كارگرى امرار معاش ‍ مى كرد. ابو عامر بصرى مى گويد: 🍃ديوار باغ من خراب شده بود، از خانه بيرون آمدم تا كارگرى بيابم و ديوار باغم را بسازم . جوان زيبارويى را ديدم كه آثار بزرگى از او نمايان بود و بيل و زنبيلى در پيش خود نهاده و قرآن تلاوت مى كرد. 🍃گفتم : اى جوان ! كار مى كنى ؟ گفت : بله براى كار كردن آفريده شده ام ، با من چه كار دارى ؟ 🍃گفتم : گل كارى ، گفت : به اين شرط مى آيم كه يك درهم و نصف به من مزد دهى و وقت نمازم به من فرصت دهى تا نماز را سر وقت بخوانم . قبول كردم و او را بر سر كار آوردم . چون غروب آمدم ، ديدم يك تنه كار ده نفر را كرده است ! دو درهم به او دادم ، قبول ، نكرد و همان يك درهم و نصف را گرفت و رفت . روز ديگر به دنبال وى به بازار رفتم ولى او را نيافتم ، سراغش را گرفتم ، گفتند: فقط شنبه ها كار مى كند، كارم را به تعويق انداختم تا روز شنبه رسيد، به بازار رفتم همچنان او را مشغول تلاوت قرآن ديدم ، سلام مى كردم گويا از عالم غيب او را كمك مى كردند. شب خواستم به او سه درهم بدهم قبول نكرد و همان يك درهم و نصف را گرفت و رفت . 🍃شنبه سوم به بازار دنبال او رفتم او را نيافتم ، از او سراغ گرفتم ، گفتند: سه روز است در خرابه اى بيمار افتاده ، به شخصى التماس كردم مرا نزد او ببرد، او را ديدم كه در خرابه اى بى در و پيكر بيهوش افتاده و نيم خشتى زير سر نهاده است . سلام كردم چون در حالت احتضار بود توجهى نكرد، ديگر بار كه سلام كردم مرا شناخت ، خواستم سر او را به دامن بگيرم نگذاشت و گفت : اين سر را بر روى خاك بگذار كه جز خاك او را سزاوار نيست و من هم دوباره سر او را بر خاك نهادم . 🍃گفتم : اگر وصيتى دارى به من بگو، گفت : از تو مى خواهم وقتى مردم مرا به خاك بسپارى و بگويى پروردگارا! اين بنده خوار و ذليل تو است كه از دنيا و مال و منصب آن گريخت و رو به درگاه تو آورد كه شايد او را بپذيرى پس به فضل و رحمت خود، او را قبول كن و از تقصيرات او درگذر. آنگاه پيراهن و زنبيل مرا به قبر كن ده و قرآن و انگشتر مرا به هارون الرشيد برسان و به او بگو اين امانتى است از جوانى غريب كه گفت : مبادا با اين غفلتى كه دارى بميرى ! اين را گفت و حركت كرد كه برخيزد نتوانست ، دو مرتبه خواست بلند شود نتوانست ، گفت : 🍃عبدالله زير بغلم را بگير كه آقا و مولايم اميرالمومنين (ع ) آمد. بلندش كردم ، ديدم جان به جان آفرين تسليم كرد. 45- خزينة الجواهر، ص 150. 🌴🍁🌴🍁🌴🍁🌴🍁🌴
🌷 🌷 🌷فرزند کوچکم ریحانه خانم (۲ ساله) حدود ۱۵ روز بعد از شهادت عبدالمهدی بود که بسیار تب کرد و مریض شد. هرچه کردیم خوب نشد؛ دارو، دکتر و.... هیچ اثر نمی‌کرد و تب ریحانه همچنان بالا می‌رفت. تـب بچم اون‌قـدر زیاد شده بـود که نمی‌دانستم چه کنم و ترسیدم که بلایی بر سر بچه‌ام بیاد. کلافه بودم. غم شهادت عبدالمهدی از یک طرف و بیماری و تب ریحانه نیز از یک طرف؛ هر دو بر دلم سنگینی می‌کرد. ترسیده بودم. با خودم می‌گفتم نکنه خدا بلایی بر سر بچه‌ام بیاد و مردم بگند که نتونست بعد از عبدالمهدی بچه‌هاشو نگه داره.... این فکرها و کلافگی و سردگمی حالم رو دائم بدتر می‌کرد. 🌷شب جمعه بود. به اباعبدالله (ع) توسل کردم. زیارت عاشورا خواندم. رو کردم به حرم اباعبدالله (ع) و صحبت کردن با سالار شهیدان.... با گریه گفتم یا امام حسین من می‌دونم امشب شما با همه شهدا تو کربلا دور هم جمع هستید. من می‌دونم الان عبدالمهدی پیش شماست. خودتون به عبدالمهدی بگید بیاد بچه‌اش رو شفا بده. چشمام رو بستم گریه می‌کردم و صلوات می‌فرستادم و همچنان مضطر بودم. در همین حالات بود که یک عطر خوش در کل خانه پیچید. بیشتر از همه‌جا بچه‌ام و لباسهاش این عطر رو گرفته بودند. 🌷تمام خانه یک طرف ولی بچه‌ام بسیار این بوی خوش را می‌داد. به‌طوری‌که او را به آغوش می‌کشیدم و از ته دل می‌بوییدمش. چیزی نگذشت که دیدم داره تب ریحانه پایین میاد. هر لحظه بهتر می‌شد تا این‌که کلاً تبش پایین اومد و همون شب خوب شد. فردا تماس گرفتم خدمت یکی از علمای قم (آیت الله طبسی) و این ماجرا را گفتم و از علت این عطر خوش سؤال کردم. پاسخ این بود که چون شهدا در شب جمعه کربلا هستند و پیش اربابشون بودند عطر آن‌جا را با خودشون به همراه آورده‌اند. 🌹خاطره ای به یاد معزز مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی : همسر گرامی شهید ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ من از روزی رهبر شدم شیرینی، میوه و غذای خوب نخوردم❗️ ♦️ روایت پدر استاد حسن رحیم پور ازغدی از روزی که رهبرمعظم انقلاب مهمان خانه‌شان شد:پسرم براش شیرینی بُرد خندید، گفت: من از روزی رهبر شدم شیرینی، میوه و غذای خوب نخوردم❗️ _چرا؟! 🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
او تولد یافت جانبازی کند در کشور ایران سرافرازی کند او تولد یافت تا رهبر شود ما همه عاشق و او دلبر شود او تولد یافت گردد نور عین برترین آقا پس از پیر خمین ❤️تولدت مبارک ای مردانه ترین صدای حقیقت و کوبنده ترین فریادگر حق و افشاکننده تزویر و ظلم جهان ❤️تولدت مبارک پدر امت و سایه ات تا ظهور منجی مستدام 🌺 ۲۹ فروردین ، سالروز تولد امام خامنه ای مبارکباد 🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
🔅 ✍ بدان که سفرت در این دنیا کوتاه است 🔹شخص جوانی در اتوبوس نشسته بود. 🔸در ایستگاه بعدی شخصی مسن با ترش‌رویی و سروصدا وارد اتوبوس شد و کنار او نشست و خود را به‌همراه کیف‌هایش با فشار و زور بر روی صندلی نشاند. 🔹کسی که در طرف دیگر آن جوان نشسته بود، از او پرسید که چرا چیزی نمی‌گوید.  🔸جوان با لبخندی پاسخ داد:  سفر ما با یکدیگر بسیار کوتاه است، من ایستگاه بعدی پیاده می‌شوم. 🔹اگر تک‌تک ما این موضوع را درک می‌کردیم که وقت ما بسیار کم است، آن‌وقت متوجه می‌شدیم که پرخاشگری، بحث و جدل‌های بی‌نتیجه، نبخشیدن دیگران، ناراضی‌بودن و عیب‌جویی‌کردن، تلف‌کردن وقت و انرژی است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|📱|•• این‌تشنگی‌کجا،اون‌تشنگی‌کجا صلی‌علی‌الحسین،عطشان‌کربلا..♥️ 🌱 🌱🌱🌱🌱🌱
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🔆ثروتمند واقعی 💥با پدرم رفتم سیرک، توی صف خرید بلیط؛ یک زن و شوهر با ۴ تا بچشون جلوی ما بودند. وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه، قیمت بلیط ها رو بهشون اعلام کرد، ناگهان رنگ صورت مرد تغییر کرد و نگاهی به همسرش انداخت، معلوم بود که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند...! 💥ناگهان پدرم دست در جیبش کرد و یک اسکناس صد دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت، سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاده! 💥مرد که متوجه موضوع شده بود، بهت زده به پدرم نگاه کردو گفت: متشکرم آقا...! 💥مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش بچه هايش شرمنده نشود، 💥کمک پدر را پذیرفت، بعد از ينکه بچه ها به همراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدن، ما آهسته از صف خارج شدیم 💥و بدون دیدن سیرک به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم! 😊"آن زیباترین سیرکی بود که به عمرم رفته بودم" 👈👌ثروتمند زندگی کنیم، بجای آنکه ثروتمند بمیریم! 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💫🌟💫🌟💫🌟💫 🔹توصیه ای مهم برای ایام پایانی ماه رمضان استاد فاطمي نيا رحمت الله علیه: از اولياء الهي ، سينه به سينه ، يك يادگاري دارم كه عمل به آن بركات فراواني دارد ماه مبارك رمضان ، اين ضيافت الهي را با يك ي كبيره به اخر برسانيد . در اثر اين عمل اين ضيافت چنان رنگين خواهد شد كه اثارش از عقول ما خارج است و روزي به كار خواهد آمد كه آن روز هيچ چيز ديگري به كار نخواهد آمد... 💚ثواب نشرباهزارااان صلوات هدیه به شهداومومنین به نیت ظهورحضرت سلام الله علیه 💫🌟🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
🌙 دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان 🌙 ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ واكْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیكَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین خدایا زیاد كن بهره مرا در آن از اقدام به مستحبات و گرامى دار در آن به حاضر كردن و یا داشتن مسائل و نزدیك گردان در آن وسیله ‌ ام به سویت از میـان وسیله‌ها اى آنكه سرگرمش نكند اصرار و سماجت اصراركنندگان 🌱🌱🌱🌱🌱🌱
تندخوانی‌جزء 28۩معتزآقائی.mp3
4.03M
㉘ تندخوانی جزء بیست و هشتم قرآن 🎙 استاد معتز آقایی التماس دعا 🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
حج و برکات فراوانش حضرت ابراهیم علیه السلام برای رونق گرفتن مکّه چند دعا کرد که همه آنها تحقق یافت: اوّل اینکه این سرزمین غیرذی زرع را «آباد» کن و به صورت «شهر» درآور: «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَدا»؛ «خدایا این [سرزمین] را شهر قرار بده» دوم اینکه امنیّت ساکنان آن را فراهم کن: «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَدا آمِنا». سوم اینکه ساکنان این منطقه را از «اقتصاد سالم» بهره مند کن: «وَارْزُقْ اَهْلَهُ مِنَ الثَمَراتِ»؛ «اهل مکه را از میوه ها [ی گوناگون] روزی ده!» خداوند این دعا را مستجاب فرمود و لذا میوه های مناطق گوناگون کشورها به مکّه منتقل می شود و در تمام فصول سال در این سرزمین غیرذی زرع، محصولات گوناگون سراسر عالم یافت می شود و در ایّام حج و عمره زائران ازاین برکات بهره می برند. بنابراین، قرآن کریم فرمود: «أَوَ لَمْ نُمَکِّن لَّهُمْ حَرَمًا ءَامِنًا یُجْبَیآ إِلَیْهِ ثَمَرَ تُ کُلِّ شَیْ ءٍ رِّزْقًا مِّن لَّدُنَّا وَ لَـکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ »؛ «آیا ما حرم امنی در اختیار آنها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزی [از هر شهر و دیاری] به سوی آنها آورده می شود؟ رزقی است از جانب ما، ولی بیشتر آنان نمی دانند.» چهارم دعا برای گرایش دلهای مردم به سوی خاندان ابراهیم علیه السلام است آنجا که می فرماید: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِیآ إِلَیْهِمْ»؛ «تو دلهای گروهی از مردم را متوجّه آنها ساز» و پنجم، دعا برای ظهور پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله است؛ چه اینکه محور اصلی چهار رکن قبلی حکومتی است براساس وحی و در سایه رهبری انسان کاملی چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و لذا ابراهیم علیه السلام درخواست کرد: «رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ»؛ «پروردگارا! پیامبری در بین آنان از خودشان مبعوث کن!» تمامی دعاهای پنج گانه فوق به اجابت رسید و هر زائری که به حج و عمره مشرّف می شود، از این نعمتها و برکات برخوردار می گردد. https://eitaa.com/darolsadeghiyon https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD
💠 زرنگی در وقت نماز !! ✍️آن روز، به مسجد نرسيده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم يواشکی نماز خواندنش را تماشا می‌کردم. حالت عجيبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ايستاده بود. طوری حمد و سوره می‌خواند مثل اين که خدا را می‌بيند؛ ذکرها را دقيق و شمرده ادا می‌کرد. بعدها در مورد نحوه‌ نماز خواندنش ازش پرسيدم، گفت: «اشکال کار ما اينه که برای همه وقت می‌ذاريم، جز برای خدا! نمازمون رو سريع می‌خونيم و فکر می‌کنيم زرنگی کرديم؛ اما يادمون ميره اونی که به وقت‌‌ها برکت می‌ده، فقط خود خداست». 📚مسافر کربلا، ص ٣٢، شهيد علی ‌رضا کريمی ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 چگونه فرزندان را به پوشش مناسب تشویق کنیم؟ 🌸🌸🌸🌸🌸
⏸ زنگ اول _قسمت 3 روی آنتن ▫️پادکست صوتی کتاب دکل (مستند داستانی)
روی آنتن .mp3
5.96M
📝موج دانشجویی رادیو کتاب 🎙 🔸زنگ اول _ قسمت سوم 🔹روی آنتن 🔻 معرفی کتاب دکل ▫️نویسنده : روح الله ولی ابرقویی ▫️گوینده : زینب رنجبری ▫️تدوین : فاطمه مرادی 🎵طراحی و تدوین شده در میز تولید محتوای رادیو کتاب رسانه جامع دانشجویی دانشگاه هرمزگان ↩️ لینک جامع راه های ارتباطی: zil.ink/hu_basij 🔰واحد رسانه بسیج دانشجویی دانشگاه هرمزگان @basij_hu
🌾🌾🌾🌾🌾 علت مسلمان شدن بسم الله الرحمن الرحیم یکی از بزرگان می گفت: در سفر به فرانسه از خانمی که مسلمان شده بود، پرسیدم: چگونه مسلمان شدید؟ گفت: من سال ها پیش مقیم الجزایر بودم، یک روز از جاده ای عبور می کردم که در کنار آن مزرعه ای بود. دیدم کسی رو به سمتی ایستاده و حرکاتی انجام می دهد. کنجکاو شدم و از دیگران پرسیدم: این حرکات چیست؟ گفتند: نماز می خواند. کنجاوتر شدم و سراغش رفتم، پرسیدم چه می کنی، چه می گویی و چه می خواهی ؟ وقتی متوجه شدم که در اسلام ارتباط با خالق این اندازه آسان و این قدر عمیق و لطیف است، تکان خوردم و این بود علت اصلی مسلمان شدن من . نقل از: حسین دیلمی، هزار و یک نکته درباره نماز، نکته 658 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🍁🍁🍁 🌹دو شب مجال گدایی برای ما مانده هنوز بند گناهان به پای ما مانده   🌹شبی میان حرم پاگشایمان بکنید که روزی سفر کربلای ما مانده 🍁🍁🍁🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ وقتی دانشجوی ایرانی در دانشگاه تگزاس آمریکا به استاد فلسفه ترجمه «نهج البلاغه» امام علی (ع) را هدیه می دهد... 🔹این استاد (گری کارل لگنهاوزن) با خواندن نهج البلاغه چنان شیفته شخصیت امام علی (ع) می شود که می گوید اگر علی (ع) خدا را قبول دارد من هم قبول دارم. 🌸💐🌸
✨﷽✨ 🔴مرگ که ترس نداره ✍از حضرت علی (ع) سؤال شد که چرا مرگ را دوست داری و گاهی می‌فرمایی که انس من به مردن از علاقه طفل به پستان مادرش بیشتر است. حضرت در پاسخ فرمودند: چون نمونه الطاف خدا را در دنیا دیدم یقین پیدا کردن که آن خدایی که در دنیا آنقدر به من لطف کرد و مرا در راه فرشتگان و پیامبرانش سوق داد ، در روز قیامت هم مرا فراموش نخواهد کرد، آری من از مقصد و نوع برخورد و پذیرایی‌های آن خدای بزرگ در آن روز حساس دلهره ای ندارم. 📚معاد، استاد قرائتی، 184 تذکر: البته این علاقه به مرگ برای کسیست که به آنچه خدا از او خواسته تا حد قابل قبولی عمل کرده و برای مرگ آماده شده است. اگر توانستیم اینگونه باشیم، دیگه خود به خود ترس بیجا از مرگ از دلهای ما خواهد رفت. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄