eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی شهید دانشگر
83 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻سوال خیلی از ماست که ⁉️من فرد مذهبی‌ ام ولی چرا بچه‌هام از دین فرارین؟! 📣 پاسخ استادشجاعی 🌿🌿🌿🌿🌿
─┅─═इई 🌸🌺🌸 ईइ═─┅─ ⛔️ انسانیت چهار چوب دارد صمیمیت نباید که به وقاحت تبدیل شود. شجاعت نباید که با جسارت اشتباه گرفته شود. صراحت نباید که به فضاحت کشیده شود. آداب باید که رعایت شود. حرمت ها باید که نگه داشته شود. مرزها باید که شناخته شود. چهار چوب ها باید که دانسته شود. قاعده ها که فراموش شود، اصول که گم شود، حریم ها که شکسته شود، نه شهر باقی می ماند و نه شهروند و نه شهریار... وقتی کسی را نداریم که به ما درس اخلاق بیاموزاند، هر کدام باید که کتابِ خودآموز اخلاق را از طاقچه انسانیت بر داریم و بخوانیم و تکرار کنیم که انسان کیست ؟ و اگر خواست انسان بماند چه ها باید بکند! ─┅─═इई 🌸🌺🌸 ईइ═─┅─
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈• 📝كهيعص و عدد 114 💠اعجاز عددی سوره ی مبارکه ی مریم با حروف ویژه ی "کهیعص" آغاز میشود. اگر به بررسی این حروف در سوره ی مریم ، به اضافه ی "بسم الله الرحمن الرحیم " بپردازیم ، شگفت زده خواهیم شد ...تکرار این حرف از این قرار اند : ص=26 ،ع =117 ،ی=343 ،ه=175 ، ک=137 مجموع تکرار این حروف میشود : 26+117+343+175+137=798 آیا میدانید که 798حاصل ضرب عدد هفت در تعداد سوره های قرآن میاشد : 7*114=798 هفت عدد معجزه انگیز در قرآن است و عدد 114 نیز تعداد سوره های قرآن کریم است ! آیا تصادف و اتفاق میتواند چنین اعداد و ارقامی را بر آورد ؟!! •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥امام زمان حالا حالاها نمیاد؟ 👤استاد قرائتی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌹🌼🌹🍃🌸 بین رزمنده ها و اونها که خیلی و تازه وارد بودن شایع شده بود، حال فرمانده لشکر اصلا خوب نیست، بخاطر دوازده ترکشی که از عملیات تک حاج عمران توی سرش باقی مانده، توان و قدرت گذشته رو نداره، اخبار بگوش شهید کاوه می‌رسید که همه بخصوص جوانترها بخاطر حال نامساعد شما روحیه خودشون رو باختن، یکروز خودش رو خیلی سرحال نشان داد و اومد وسط میدان و توپ را انداخت و دو تیم شدن و باهمون حال و سردرد و دست درد های مکرر، حسابی جنب و جوش داشت و می‌خواست به همه نشان دهد که فرمانده لشکر ویژه شهدا مثله گذشته ها پرقدرت و قوی پنجه است، کم‌کم بقیه نیروها هم اومدن دور زمین و بازی فوتبال شهید کاوه رو تماشا کردن، چند روز بعد هم تو همان لباس خاکی که در فیلم میبینید روی قله بیست و پنج نوزده شهید شد، و با همان لباس هم دفنش کردن. 🌺این روزها یاد آور و سالگرد عملیات کربلا۲ در حاج عمران و شهادت سردار کردستان شهید کاوه است. 🕊🥀🕊🥀🕊
💫🌟💫🌟💫 🌟 صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده اند: 💎 الْمُؤْمِنُ إِذَا قَرَأَ الْقُرْآنَ فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ بَابَ الرَّحْمَةِ وَ خَلَقَ اللَّهُ بِكُلِّ حَرْفٍ يَخْرُجُ مِنْ فَمِهِ مَلَكاً يُسَبِّحُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ بَعْدَ تَعَلُّمِ الْعِلْمِ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ 💎 هنگامی که مؤمن قرآن بخواند، خداوند درهای رحمت را به سوی او میگشاید؛ و به ازای هر حرفی که از دهان وی بیرون آید، فرشته ای را خلق میکند که تا روز قیامت برای او تسبیح بگوید؛ چراکه نزد پروردگار چیزی بعدازیادگرفتن علم، دوست داشتنی تر از خواندن قرآن نیست 📚مستدرک الوسائل 💫🌟💫🌟💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داخل گروه هایی که عضوین بذارین تا بر محمد و آل محمد 🌺🌸صلوات فرستاده شود ودر ثواب بی انتهای آن سهیم باشید
─┅─═इई 🌸🌺🌸 ईइ═─┅─ ✍تأثیر دعای مادر روزی حضرت موسی (ع) در ضمن مناجات خود عرض کرد: خدایا می‌خواهم همنشین خود را در بهشت ببینم. جبرئیل بر حضرت موسی نازل شد و عرض کرد: یا موسی، فلان قصاب در فلان محله همنشین تو خواهد بود. حضرت موسی (ع) به آن محل رفت و مغازہ قصابی را پیدا کرد و دید که جوانی مشغول فروختن گوشت است. شامگاہ که شد ، جوان مقداری گوشت برداشت و به سوی منزل خود روان شد. حضرت موسی (ع) از پی او تا در منزلش آمد و سپس به او گفت: میهمان نمی‌خواهی؟ جوان گفت : خوش آمدید. آنگاہ او را به درون منزل برد. حضرت موسی (ع) دید که جوان غذایی تهیه نمود، آنگاہ زنبیلی از سقف به زیر آورد و پیرزنی کهنسال را از درون آن خارج کرد او را شستشو دادہ و غذایش را با دست خویش به او خورانید. موقعی که جوان می‌خواست زنبیل را در جای اول بیاویزد، پیرزن، کلماتی که مفهوم نمی‌شد ادا کرد. بعد از آن جوان برای حضرت موسی (ع) غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید: حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟ جوان گفت: این پیرزن مادر من است. چون مرا بضاعتی نیست که برای او کنیزی بخرم، ناچار خودم کمر به خدمت او بسته‌ام. حضرت پرسید: آن کلماتی که بر زبان جاری کرد چه بود؟ جوان گفت: هر وقت او را شستشو می‌دهم و غذا به او می‌خورانم، می‌گوید: «غفرالله لک و جعلک جلیس موسی یوم القیامة فی قبّته و درجته» (یعنی خداوند، تو را ببخشد و همنشین حضرت موسی (ع) در بهشت باشی ، به‌‌ همان درجه و جایگاہ او) حضرت موسی (ع) فرمود:‌ ای جوان بشارت می‌دهم به تو که خداوند دعای او را دربارہ ات مستجاب گردانیدہ است. جبرئیل به من خبر داد که در بهشت، تو همنشین من هستید. ─┅─═इई 🌸🌺🌸 ईइ═─┅─
🍁🍁🍁🍁🍁 🔴واقعه احراق مکه ♦️در این روز، (سنه 64ه)، واقعه احراق مکه شد."1" بدان که چوم مسلم بن عقبه بالشکر شام به قصد قتل اهل مدینه آهنگ کرد و به (مدینه ) آمد و کرد آنچه کرد؛ چنانچه در روز 28 ذیحجه به آن اشارت رفت . پس از آنکه از کار مدینه پرداخت به قصد دفع عبدالله بن زبیر به امر یزید آهنگ مکه برداشت و ابن زبیر از کسانى است که بعد از مرگ معاویه سر در بیعت یزید در نیاورد و ملازمت کعبه را اختیار کرده و مردم را به بعیت خویش میخواند. ♦️چون ابن عقبه به موضع معروف (بقدید)"2" رسید، بدرکات دوزخ شتافت"3" . حصین بن نمیر پس از او، امیر لشکر شد و با آن گروه به مکه رفت و دور مکه را احاطه کرد. عبدالله بن زبیر با مختار بن ابى عبیده و جمعى دیگر که باوى بعیت کرده بودند، پناه به خانه خدا بردند. ♦️لشکر شام در بالاى کوههاى مکه که مشرف بر خانه ها و مسجدالحرام است ، اجتماع کردند و تعبیه منجنیق نمودند و پیوسته سنگ و نفت بر مکه و مسجد می افکندند و جامه ها از پنبه و کتان به نفت آلوده می ساختند و بر خانه خدا مى انداختند تا آنکه کعبه معظمه بسوخت و بناى آن منهدم گشت و دیوارهاى آن بر هم ریخت و شاخهاى گوسفندى که بجهت فداى اسماعیل (ع ) آمده بود و بر سقف آویخته بودند، هم سوخته شد. ابوحره مدینى گفته : ابن نمیر بئس ماتولى قد احرق المقام والمصلى ♦️بالجمله ، خداوند منتقم قهار، یزید را مهلت نداده به جهنم پیوست . خبر مرگش به مکه رسید، ابن نمیر دست از جنگ برداشت و در طریق محاربه با ابن زبیر پانگذاشت و با لشکر خویش به جانب شام روانه شد. "1-شیخ مفید و شیخ طوسی این واقعه را در روز سوم صفر ذکر کرده اند،رجوع شود به :مصباح المجتهد،ص787؛مسار الشیعه،ص46. 2-منزلگاهی است میان مکه و مدینه. 🍁🍁🍁🍁🍁
💫🌟💫🌟💫 ✨﷽✨ در قرآن کریم داریم که آدم وقتی از دنیا می‌رود، تک و تنها می‌شود. «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏»؛ اگر آدم در دنیا پاکیزه باشد، با تنهایی خودش خیلی خوب می‌سازد. اما اگر اینگونه نباشد، وای به حال تنهایی برزخ و قیامت. اگر آدم اخلاقش بد باشد، از خودش می‌رنجد. برعکس اگر هم خوب باشد، خودش می‌شود بهشت. قرآن می‌فرماید: «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ* فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعيم‏»؛ نمی‌فرماید در بهشت است؛ می گوید خودش بهشت است. خودش هزاران باغ گل است. نیازی نیست که از بیرون گل بیاورند. البته زحمت دارد. برای کسب اخلاق خوب باید زحمت کشید. اما زحمتش سی سال است؛ بهره‌اش بی‌نهایت. آدم می‌شود مجسمۀ شادمانی.. آیت‌الله 💫🌟💫🌟💫
🌱🌱🌱🌱🌱 🔆بياد يكى از شهيدان مخلص كربلا يكى از شهيدان كربلا محمّد بن بشر حضرمى )) است ، در آغاز شب عاشورا كه يك از اصحاب ، با كلماتى وفادارى خود را به امام حسين (علیه السلام ) ابراز مى داشتند، در ميان آنها محمّد بن بشر حضرمى نيز بود، در همان وقت به او خبر رسيد كه پسرت در مرز رى ، به اسارت دشمن در آمده است . محمّد گفت : پاداش مصيبت پسرم و خودم را از درگاه خدا مى طلبم . امام حسين (ع ) سخن او را شنيد و به او فرمود: خدا تو را رحمت كند، من بيعت خود را از تو برداشتم ، برو براى آزادى پسرت ، كوشش كن . محمّد بن بشر گفت : اكلتنى السباع حيّا ان فارقتك : درّندگان مرا زنده بخورند اگر از تو جدا گردم . امام حسين (ع ) چند لباس كه از برد يمانى بود و هزار دينار قيمت داشت ، به او داد و فرمود: اين لباس را به پسر ديگرت بده ، تا با دادن اين لباسها به دشمن (به عنوان فداء) برادرش را از اسارت دشمن ، آزاد سازد. به اين ترتيب محمّد با اينكه راه عذرى برايش پيدا شد، استوارى و وفادارى خود را اظهار نمود و ثابت قدم ماند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 🌱🌱🌱🌱🌱
─┅─═इई 🌸🌺🌸 ईइ═─┅─ 🔆قضاى سى سال نماز شخصى اهل مسجد و نماز بود، نماز جماعتش ترك نمى شد، به قدرى مقيّد بود كه زودتر از ديگران به مسجد مى آمد و در صف اوّل جماعت قرار مى گرفت و آخرين نفرى بود كه از مسجد بيرون مى رفت ، روشن است كه چنين انسانى ، بايد فردى خدا ترس و متدين و متعهد باشد، يكى از روزها امورى باعث شد كه اندكى دير به مسجد رسيد، ديد در صف اوّل جماعت جا نيست مجبور شد در صف آخر قرار بگيرد، ولى پيش خود خجالت مى كشيد و آثار شرمندگى از چهره اش پديدار شد، با خود مى گفت چرا در صف آخر قرار گرفتم ... ناگهان به خود آمد كه اين چه فكر باطلى است كه بر من چيره شده است ؟ اگر خلوص باشد كه روح عبادت است ، صف اول و آخر ندارد،به خود گفت : عجب !معلوم مى شود سى سال نماز تو آلوده به ريا بوده ، و گرنه نمى بايست صف آخر، شائبه اى در دل تو ايجاد كند. اين فكر، نورى در قلبش به وجود آورد، كه بايد چاره جوئى كرد، و تا دير نشده ، غول ريا را از كشور تن بيرون نمود، به سوى خدا پناه برد، و از شر شيطان به پناه الهى رفت ، با صبر و حوصله ، توبه حقيقى كرد و خود را اصلاح نمود، و تصميم گرفت كه تمام نمازهاى سى ساله اش را قضا كند، زيرا دريافت كه در صف اوّل بوده ، و در آنها شائبه ريا وجود داشته ، آرى از خواب غفلت بيدار گشت و با همّتى قوى روح و روان خود را با آب توبه حقيقى شستشو داد و نمازهاى سى ساله اش را قضا نمود. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ─┅─═इई 🌸🌺🌸 ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔻نماز اول وقت و لحظه جان دادن... اگه این👆حدیث رو بشنوی محاله تا آخر عمرت، نمـــــاز اول وقتت رو ترک کنی 🌱 🌹حجت الاسلام حسینی قمی 🍃🍃🍃🍃🍃
🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🔸حاضر جوابى عقيل روزى عقيل (برادر على عليه السّلام ) وارد بر معاويه شد، معاويه آهسته به عمروعاص گفت : امروز تو را در رابطه با عقيل مى خندانم . عقيل وارد مجلس شد و سلام كرد، معاويه به او گفت : خوش آمدى اى كسى كه عمويت ابولهب است . بى درنگ عقيل جواب داد: سلامت باشى اى كسى كه عمّه ات حمّالة الحطب (همسر ابولهب ) است كه در گردنش ريسمانى از ليف خرما بود (بايد توجه داشت كه همسر ابولهب به نام امّ جميل دختر حرب جدّ اوّل معاويه بود). معاويه : به نظر تو ابولهب كجاست ؟ عقيل : وقتى كه داخل دوزخ شدى در جانب چپ تو مى نگرى كه ابولهب با همسرش هم بستر شده اند. معاويه : آيا فاعل در آتش بهتر است يا مفعول ؟! عقيل : به خدا در عذاب دوزخ ، هر دو مساويند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 🌱🌱🌱🌱🌱🌱
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈• ✔️ آنچه نزد خداوند ارزشمند است، صدق و صفای باطن است، نه مقامات علمی ‎و شئون اجتماعی و ظواهر عبادی و تقدّس‎مآبی. خدا حامی ‎صدق و صادقین است. 🔻عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی🔻 🔸بلال حبشی مؤذّن پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هم سیاه بود و هم مخارج بعضی حروف مثل شین را نداشت و لذا در اذان به جای اَشهَدُ می‎گفت اَسهَدُ. بعضی اهل ظاهر و مقدّس‎مآب‎ها دائم نق می‎زدند که این برده‎ی سیاه چه کسی است که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم او را مؤذّن کرده‎اند؛ نه تجویدش صحیح است و نه شأن و مقامی ‎دارد. بالأخره آن‌قدر گفتند تا اینکه یک شب پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به آنها فرمودند:  خودتان می‎دانید. اگر می‎خواهید، مؤذّن را عوض کنید . آنها هم به بلال گفتند فردا صبح تو اذان نگو. امّا آن شب بسیار طولانی شد و هر چه مردم منتظر ماندند که فجر طالع شود و نماز صبح را بخوانند، همچنان تاریکی همه‎جا را گرفته بود. بالأخره صبرشان لبریز شد و خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم رسیدند و عرض کردند چرا امشب صبح نمی‎شود؟ حضرت صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: برای اینکه بلال را رنجانده‎اید. تا بلال اذان نگوید، فجر طالع نخواهد شد. این بود که به ناچار به مؤذّن بودن بلال تن دادند و از او درخواست کردند که برای گفتن اذان به مسجد بیاید و بالأخره فجر طالع شد. 🔸آنچه نزد خداوند ارزشمند است، صدق و صفای باطن است، نه مقامات علمی ‎و شئون اجتماعی و ظواهر عبادی و تقدّس‎مآبی. خدا حامی ‎صدق و صادقین است. 📚مصباح الهدی •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
  |  ✘ من نمی‌خوام ازدواج کنم، حوصله خرده فرمایش یه آدم دیگه رو ندارم! ✘ من نمی‌خوام بچه‌دار شم، اعصابم کشش نداره! ❌ از همین وضعیتم راضی‌ام، چه ایرادی داره که نخوام مثل بقیه زندگی کنم؟ منبع: کارگاه تمارین صبر(حلم) 🌱🌱🌱🌱🌱
💫🌟💫🌟💫 💠 پشت خود را در سجده سبک کنید!💠 🌟پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: 💎و ظهورکم ثقیلة من اوزارکم فخففوا عنها بطول سجودکم و اعلموا ان الله - تعالی ذکره - اقسم بعزته ان لا یعذب المصلین و الساجدین و ان لا یروعهم بالنار یوم یقوم الناس 💎پشت هایتان از بار گناهانتان سنگین است . پس با طولانی کردن سجده ها آنها راسبک کنید . بدانید که خدای تبارک و تعالی به عزت خویش قسم یاد کرده است که نمازگزاران و سجده کنندگان را شکنجه ندهد و آنان را در روز رستاخیز با آتش نترساند. 🔹 گاهی آدم نمی تواند در نمازهای واجب، سجده‌های طولانی داشته باشد، اما می شود این را بعد از نماز و در غیر نماز جبران کرد چرا که اوج عبادت ، نماز است و اوج نماز سجده!، انس با سجده برای مومن لازم و راهگشاست. 💫🌟💫🌟💫
🌱🌱🌱🌱🌱 🔆تاكتيك ابوطالب و على (علیه السلام ) براى حفظ پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) در آغاز بعثت ، مشركان همواره در صدد آزار پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) بودند، حتى تصميم گرفتند كه آنحضرت را به قتل برسانند ولى وجود بنى هاشم (قبيله پيامبر) مانع مى شد كه آنها آنحضرت را بكشند. مثلا ابولهب عموى پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) با اينكه مشرك بود، ولى حاضر نبود كه برادرزاده اش حضرت محمّد (ص ) را بكشند. همسر ابولهب بنام امّ جميل به مشركان قول داد كه در فلان روز (مثلا روز يكشنبه ) شوهرم را در خانه مى نشانم و سر گرم مى كنم تا از بيرون خانه كاملا غافل بماند، آنگاه شما محمّد (ص ) را در غياب شوهرم بكشيد. روز يكشنبه فرا رسيد، امّ جميل شوهرش را در خانه ، با نوشيدنيها و خوراكيها و قصه گوئيها سر گرم كرد، مشركان در بيرون در صدد اجراى طرح قتل پيامبر (ص ) برآمدند. ابوطالب (كه در ظاهر در صف مشركان بود و در باطن ايمان داشت ، و بطور تاكتيكى رفتار مى كرد) از جريان اطلاع يافت ، فورى به پسرش على (ع ) (كه كودكى حدود 13 ساله بود) فرمود: به خانه عمويت ابولهب برو اگر در خانه بسته بود، در را بزن هر گاه باز كردند، وارد خانه شو و اگر باز نكردند در را بشكن و وارد خانه شو و نزد ابولهب برو و بگو پدرم گفت : ان امرءا عينه فى القوم فليس بذليل : كسى كه عمويش (مثل تو) رئيس قوم باشد، خوار نخواهد شد. على (ع ) به سوى خانه ابولهب روانه شد، ديد در خانه بسته است ، در را زده كسى در را باز نكرد، در فشار داد و شكست و وارد خانه شد و نزد ابولهب رفت ، ابولهب تا على (ع ) را ديد گفت : برادزاده چه خبر؟ على (ع ) فرمود: پدرم گفت : كسى كه عمويش (مثل تو) رئيس قوم است خوار نخواهد شد. ابولهب گفت : پدرت راست مى گويد، مگر چه شده ؟ على (ع ) فرمود: مى خواهند برادر زاده ات محمّد (ص ) را بكشند و تو غذا مى خورى و نوشابه مى نوشى ؟ احساسات ابولهب به جوش آمد و برخاست و شمشيرش را برداشت تا از خانه بيرون بيايد، امّ جميل ، سر راه او را گرفت ، ابولهب كه بسيار عصبانى بود، سيلى محكمى به صورت امّ جميل زد كه چشم او لوچ گرديد و تا آخر عمر لوچ بود آنگاه ابولهب از خانه بيرون آمد، وقتى كه مشركان او را شمشير بدست ديدند و آثار خشم در چهره اش مشاهده كردند، نزد او آمده ، گفتند: چه شده كه ناراحتى ؟ ابولهب گفت : شنيده ام شما تصميم گرفته ايد برادر زاده ام را بكشيد. والات و العزى لقد هممت ان اسلم ثمّ تنظرون مااصنع ؟ : سوگند به دو بت لات و عزّى ، تصميم گرفته ايد قبول اسلام كنم ، سپس ‍ مشاهده خواهيد كرد كه با شما چگونه رفتار مى نمايم . مشركان (ديدند اسلام آوردن ابولهب ، خيلى گران تمام مى شود) به دست و پاى او افتاده و عذر خواهى كردند، و سرانجام ابولهب آرام گرفت و از تصميم خود منصرف شد و به خانه اش بازگشت . به اين ترتيب ، ابوطالب و على (ع ) احساسات ابولهب را براى حفظ رسول (ص ) تحريك نموند و نقشه مشركان را نقش بر آب نمودند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 🌱🌱🌱🌱🌱
▪️▪️▪️▪️▪️ 🌹🌹السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ.. 🌹زندگینامه مختصری از حضرت سکینه سلام الله علیها:حضرت سکینه، دختر ابى عبدالله الحسین (ع) و رباب، دختر امرء القیس است. نام اصلى وى، " آمنه" یا " امیمه" بود و مادرش رباب او را به " سکینه" ملقّب ساخت.(۱) 🌹این بانوى شریف علوى در دامن مهرانگیز پدر ارجمندش حضرت امام حسین (ع) و مادر گرانمایه‏ اش حضرت رباب (س)و عمه بزرگوارش حضرت زینب کبرى(س) پرورش یافت و از راهنمایى و تربیت ناب برادرش حضرت على بن الحسین(ع)، معروف به زین العابدین در ایّام امامت آن بزرگوار، بهره ‏هاى وافر یافت. 🌹وى از زنان خردمند و داناى عصر خویش بود. علاوه بر بهره‏ مندى کامل از حُسن جمال، از فضایل معنوى مانند تعّبد، تدیّن و تقواى الهى برخوردار بود و در زمینه شعر، سخنورى و فصاحت بیان از ممتازان عصر و خانه وى، همیشه مجمع ادبا، شُعرا و سخن سرایان عرب بود.(۲) 🌹درباره تاریخ تولدش، اطلاع دقیقى در دست نیست. امّا وى در واقعه عاشورا، دخترى رشید و بالغ بود. 🌹برخى از مورخان، وى را در واقعه کربلا، بین ده تا سیزده ساله خوانده ‏اند. بنابراین تولدش باید میان سال‏هاى ۴۷ تا۵۰ قمرى باشد. او در مدینه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن مجتبى (ع) دیده به جهان گشود.(۳) 🌹امام حسین (ع)به تمامى فرزندانش، از جمله سکینه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخوردارى از فضایل و کمالات نفسانى، بسیار دوست می ‏داشت. 🌹روایت شد، که آن حضرت درباره سکینه و مادرش رباب و خانه ‏اى که آن دو در آن زندگى مى‏ کردند شعرى عاطفى سرود که ترجمه‏ اش چنین است: 🌹به جانت سوگند ! من به راستى خانه ‏اى که سکینه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و براى آنان دارایى ‏ام را نثار می ‏کنم و هیچ ملامت‏گرى نمی تواند مرا در این کار سرزنش کند.(۴) ▪️این بانوى مکرمه، بین ۶۷ تا ۷۰ سال زندگى کرد و سرانجام در کمال شرافت و عفت دار فانى را وداع گفت. ▪️درباره در گذشت این بانوى بزرگ علوى، دو روایت نقل شده است: روایت نخست حاکى است که وى در پنجم ربیع الاوّل سال ۱۱۷ هجرى قمرى و در عصر خلافت هشام بن عبدالملک و در حاکمیت خالد بن عبدالملک بن حارث، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر می گوید که وى در پنجم ربیع الاوّل سال ۱۲۶ هجرى قمرى در مکه معظمه وفات یافت .(۵) ▪️به هر روى، در گذشت وى در پنجم ربیع الاوّل، مورد اتفاق تاریخ نگاران و سیره نویسان است. در همان سالى که حضرت سکینه (ع) وفات یافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسین (ع) نیز در مدینه بدرود حیات گفت. (۶) 📚منابع: ۱- منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۲ و وفیات الاعیان، ج۱، ص ۳۷۹ ۲- اعلام النّساء، ج ۲،ص ۲۰۲ ۳- شام، سرزمین خاطره‏ها، ص ۱۰۴ ۴- منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۳ ۵- شام، سرزمین خاطره‏ها، ص ۱۰۷؛اعلام النسّاء، ج ۲، ص ۲۲۴؛ وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۳۷۸ ۶- وقایع الایام، ص ۲۰۶ و منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۳. ▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدانی بهشت کجاست ؟؟! ڪلیپ بسیار زیبا و تاثیر گذار👌 گفت جبران میکنم گفتم کدام را؟ عمر رفته را روۍشکسته را؟ دل مرده اما تپیده را؟ حالا من هیچ جواب این تارهاۍسفید مو را میدهی؟ نگاهۍبه سرم کرد و گفت چه پیر شده ای گفتم جبران میکنی! گفت کدامش را...😔💔 ‌ 🍁🍁🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جرعه‌ای از زلال قرآن 📖سوره مبارکه انبیا ، آیات٨٩و٩٠ 💠 وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ ﴿٨٩﴾ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَىٰ وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا ۖ وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ ﴿٩٠﴾ 💠 و زکریا را [یاد کن] زمانی که پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها [و بی فرزند] مگذار؛ و تو بهترین وارثانی. (۸۹) را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و نازایی همسرش را برای وی اصلاح نمودیم، آنان همواره در کارهای خیر می‌شتافتند، و ما را از روی امید و بیم می خواندند، و پیوسته در برابر ما فروتن بودند. (۹۰) 🌟🌟🌟🌟
🌱🌱🌱🌱🌱 🔆جامعه رشد يافته اسلامى روزى سعيدبن حسن يكى از شاگردان امام باقر (علیه السلام ) در حضور آنحضرت بود، امام به او فرمود: آيا در جامعه اى كه زندگى مى كنى ، اين روش وجود دارد، كه اگر برادر دينى ، نيازمند شد، نزد برادر دينيش بيايد و دست در جيب او كند و به اندازه نياز خود از جيب او پول بر دارد، و صاحب پول از او جلوگيرى ننمايد؟ سعيد گفت : نه ، چنين روش و چنين كسى را در جامعه خودم سراغ ندارم . امام باقر (علیه السلام ) فرمود: بنابراين اخوت و برادرى اسلامى در جامعه نيست . سعيد گفت : در اين صورت آيا ما در راستاى سقوط و هلاكت هستيم ؟ امام فرمود: عقل اين مردم هنوز تكميل نشده است )) يعنى : تكليف به حساب درجات عقل و رشد اسلامى افراد، مختلف مى شود، اگر جامعه شما از عقيل كافى و رشد عالى اسلامى بر خوردار بود، به گونه اى مى شد كه نيازمندان از جيب بى نيازان به اندازه نياز خود بر مى داشتند، بى آنكه بى نيازان ، ناراضى شوند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قابل توجه عزیزان نمازگزار ⭕️ به تمام کسانی که رو صندلی نماز میخونن اطلاع رسانی کنید! 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🔆مجازات دنيوى ساربان بى رحم روايت كننده گويد: مردى كه دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش كور بود، فرياد مى زد: ربّ نجّنى من النّار: خدايا مرا از آتش ، نجات بده . شخصى به او گفت : از براى تو مجازات باقى نمانده ، در عين حال باز مى گوئى خدايا مرا از آتش نجات بده ؟ گفت : من در كربلا بودم وقتى كه حسين (علیه السلام ) كشته شد، شلوار و بند شلوار گرانقيمتى را در تن آن حضرت ديدم ، با توجه به اين كه همه لباسهايش را غارت كرده بودند فقط همين شلوار مانده بود، دنيا پرستى مرا به آن داشت تا آن بند قيمتى شلوار را در آورم ، به طرف پيكر امام حسين (علیه السلام ) نزديك شدم ، تا خواستم آن بند را بيرون بكشم ، ديدم آن حضرت دست راستش را بلند كرد و روى آن بند نهاد، نتوانستم دستش را رد كنم ، از اين رو دستش را قطع كردم ، و همين كه خواستم آن بند را بيرون آورم ، ديدم آن حضرت دست چپش را بلند كرد و روى آن بند نهاد، هر چه كردم نتوانستم ، دستش ‍ را از روى بند بردارم ، دست چپش را نيز بريدم ، باز تصميم گرفتم كه آن بند را بيرون آورم ، صداى ترس آور زلزله اى را شنيدم ، ترسيدم و كنار رفتم و در همانجا (شب ) كنار بدنهاى پاره پاره شهدا خوابيدم . ناگاه در عالم خواب ديدم كه گويا محمّد (ص ) همراه على (ع ) و فاطمه (س ) آمدند و سر حسين (ع ) را در دست گرفته اند و فاطمه (س ) آن را بوسيد و سپس فرمود: پسرم تو را كشتند، خدا آنان را كه با تو چنين كردند بكشد. شنيدم امام حسين (ع ) در پاسخ فرمود: شمر مرا كشت ، و اين شخص كه در اينجا خوابيده دستهايم را قطع كرد، فاطمه (س ) به من رو كرد و گفت : خداوند دستها و پاهايت را قطع كند و چشمهايت را كور نمايد و تو را داخل آتش نمايد. از خواب بيدار شدم ، دريافتم كه كور شده ام و دستها و پاهايم قطع شده ، سه دعاى فاطمه (س ) به استجابت رسيده و هنوز چهارمى آن (يعنى ورود در آتش ) باقى مانده ، اين است مى گويم : خدايا مرا از آتش نجات بده طبق روايات ديگر اين شخص همان ساربان بوده است . 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 🌱🌱🌱🌱🌱