eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
103 ویدیو
16 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهاالسلام 🔹گریۀ بی‌اختیار🔹 کنار فضّه صمیمانه کار می‌کردی به کار کردن خود افتخار می‌کردی درخت‌های بهشتی به پایت افتادند همان شبی که هوای انار می‌کردی فقیر هرچه می‌آمد اسیر برمی‌گشت تمام عالمیان را دچار می‌کردی دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر مدام گریۀ بی‌اختیار می‌کردی؟ چه شد محبت همسایه‌ها؟ دعایت را چه مادرانه به آن‌ها نثار می‌کردی! تمام مردم اگر کور و کر، علی دیده‌ست فدک فدک همه جا را بهار می‌کردی و شقشقیه به نهج‌البلاغه رو آورد شبی که پشت به این روزگار می‌کردی چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر اگر مریض نبودی چکار می‌کردی؟ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1980@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹مرهم🔹 جايی برای كوثر و زمزم درست كن اَسما! برای فاطمه مرهم درست كن.. تا داغ اين شقايق زخمی نهان شود تابوتی از لطافت شبنم درست كن مثل شروع زندگی مرتضی و من بی‌زرق و برق، ساده و محكم درست كن از جنس هيزمی كه در خانه سوخت، نه از چند چوب و تختۀ مَحْرَم درست كن طوری كه هيچ خون نچكد از كناره‌اش مثل هلال لاله كمی خم درست كن 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1210@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹گفتند فاطمیه کدام است؟🔹 ابری‌ست کوچه کوچه، دل من... خدا کند، نم‌نم، غزل ببارد و طوفان به پا کند حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند با واژه‌های از رمق افتاده آمدم می‌خواست این غزل به شما اقتدا کند حالا اجازه هست شما را از این به بعد این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟ مادر! دوباره کودک بی‌تاب قصه‌ات... تا اینکه لای لای تو با او چه‌ها کند یادش به‌خیر مادرم از کودکی مرا می‌برد تکیه تکیه که نذر شما کند یادم نمی‌رود که مرا فاطمیه‌ها می‌برد با حسین شما آشنا کند در کوچه‌های سینه‌زنی نوحه‌خوان شدم تا داغ سینۀ تو مرا مبتلا کند مادر! دوباره زخم شما را سروده‌ام باید غزل دوباره به عهدش وفا کند: یک شهر، خشم و کینه، در آن کوچه... مانده بود، دست تو را چگونه ز مولا جدا کند باور نمی‌کنم که رمق داشت دست تو مجبور شد که دست علی را رها کند... تو روی خاک بودی و درگیر خار بود، چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند نفرین نکن، اجازه بده اشک دیده‌ات این خاک معصیت‌زده را کربلا کند زخمی که تو نشان علی هم نداده‌ای چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند باید شبانه داغ علی را به خاک برد نگذار روز، راز تو را برملا کند... گفتند فاطمیه کدام است؟ کوچه چیست؟ افسانه باشد این همه؛ گفتم خدا کند :: با بغض، مردی آمد از این کوچه‌ها گذشت می‌رفت تا برای ظهورش دعا کند از کوچه‌ها گذشت... و باران شروع شد پایان شعر بود که طوفان شروع شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/106@ShereHeyat
(ع) و (س) بوسه .................... زهرا به بیان، ساری و جاری... گویا مولا به زبان، کاری و قاری... گویا زهرا و علی دو تیغِ عاشق بودند با بوسه شدند ذوالفقاری گویا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💖💌💖💌💖💌💖💌💖 (ع) و (س) ............. که بوده ست کفو محمد!؟ خدیجه که تاج است و میم مشدد!؟ خدیجه که زد بوسه بر دست احمد!؟ خدیجه شد آیینه، دریا و در ساحل عشق صدف گفت گوهر: قبِلتُ قبِلتُ زدم هر چه نام است را جز تو هاشور که باشد علی... اسم اعظم، همان نور محمد، رطب می فروشد... تو انگور چه پیوندی از این گران تر که زهرا بگوید به حیدر: قبِلتُ قبِلتُ خدا احسنُ الخالقین گفته وی را خدا داده بر دست او جام می را بزن دف، بزن دف، بزن دف، نه نی را...! که هر ضربه ی دستِ مطرب صدا زد رسا و مکرر : قبِلتُ قبِلتُ به لب های زهرا تبسم نشسته به جز او به روی همه، چشم بسته غرورِ چه کس ها که امشب شکسته! علی بود قرآن ناطق، به سفره به لب داشت کوثر: قبِلتُ قبِلتُ چه زیباست این اتفاق و دقایق که غرق سُرورند امشب خلایق چه شد حاصل ازدواج دو عاشق حسین و حسن، ام کلثوم و زینب... چهارتا کبوتر! قبِلتُ قبِلتُ بمیرم! حسن خونجگر می شود! حیف بمیرم! حسینش نظر می شود! حیف بمیرم که زینب سپر می شود! حیف به گودال گوید: الهی رضایم رضایم چو مادر! قبِلتُ قبِلتُ قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15