eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
103 ویدیو
16 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹ارث دریا🔹 جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود: «ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»... بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا «مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد... 📝
چه کنم ؟ آتشی افتاده به جانم ، چه کنم ؟ آتش از آب دو چشمم ننشانم چه کنم ؟ با حضور تو ، به من خانه نشینی سهل است گر نمانی تو و من بی تو بمانم ، چه کنم ؟ تو در این شهر ، فقط در به رخم باز کنی ” ای همیشه نگرانم ، نگرانم چه کنم ؟ “ زرِهم پشت ندارد ، به تو پشتم گرم است بی سپر بعد تو با خصم گرانم چه کنم ؟ گوشه ی خانه ، من و چار جگر گوشه ی تو غم ز شش سمت گرفته به میانم چه کنم ؟ در ره مسجد و خانه به زمین می خوردم از همان موقع شده ورد زبانم ” چه کنم ؟ “ من که هر کس گرهی داشت کمک از من خواست گرهی خورده به کارم که ندانم چه کنم ؟ زود ای عمر علی می روی از دست علی بی تو بر ماندن خود نیست گمانم ، چه کنم 🆔 @Abedi_Aaeini
زیر باران دوشنبه بعدازظهر اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد سیب‌ها روی خاک غلتیدند چادرش در میان گرد و غبار قبلاً این صحنه را... نمی‌دانم در من انگار می‌شود تکرار آهِ سردی کشید، حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه گفت: آرام باش! چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم... دست من را بگیر، گریه نکن مرد گریه نمی‌کند پسرم چادرش را تکاند، با سختی یا علی گفت و از زمین پا شد پیش چشمان بی‌تفاوت ما ناله‌هایش فقط تماشا شد صبح فردا به مادرم گفتم گوش کن! این صدای روضۀ کیست طرف کوچه رفتم و دیدم در و دیوار خانه‌ای مشکی‌ست :: با خودم فکر می‌کنم حالا کوچۀ ما چقدر تاریک است گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه راستی! فاطمیه نزدیک است... 🆔 @Abedi_Aaeini
چه سایه‌های مبهمی نشسته زیر پلک تو چه کرده با ظرافتت، غرور ناسپاس‌ها به وقت غسل همچنان، گوش تو زنگ می‌زند تو را رها نمی‌‌کند هنوز این تماس‌ها جان سه تا امام را به لب رسانده‌ای، مرو! توجهی نمی‌‌کنی چرا به التماس‌ها؟ جز پر قو چه بستری مطابق است با تنت؟ بیم خراش دارم از خواب تو روی یاس‌ها برو ولی حلال کن، جهان مزاحم تو شد به درک تو نمی‌‌رسد شعور آس و پاس‌ها خدا در بهشت را محو کند، نبینی‌اش مباد باز در دلت زنده شود هراس‌ها به یاد قبر مخفی‌ات چو ابر گریه می‌کنم گاه که می‌روم سر مزار ناشناس‌ها تو درد و روضه نیستی، تو راز آفرینشی تو را زدند کافران پرت شود حواس‌ها 🆔 @Abedi_Aaeini
درد داری، دست بر بازو بگیر اما بمان پیش چشمم دست بر پهلو بگیر اما بمان من که می دانم برایت راه رفتن مشکل است باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان گرچه سختی می کشی در خانه، باشد کار کن فضه را بنشان و خود جارو بگیر اما بمان با غروبت خانه ام تاریک شد، لطفا نرو مثل شمعی نیمه جان سوسو بگیر اما بمان غربت من گرچه سنگین است روی شانه ات با غم تنهایی من خو بگیر اما بمان چهره می پوشانی از من، گرچه دلخونم ولی جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان 🆔 @Abedi_Aaeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴دیر آمدم، دیر آمدم... در داشت می‌سوخت 🔹شعرخوانی بغض آلود شاعر طلبه آقای حسن بیاتانی در محضر مقام معظم رهبری 🆔 @Abedi_Aaeini
علیهاالسلام 🔹گریۀ بی‌اختیار🔹 کنار فضّه صمیمانه کار می‌کردی به کار کردن خود افتخار می‌کردی درخت‌های بهشتی به پایت افتادند همان شبی که هوای انار می‌کردی فقیر هرچه می‌آمد اسیر برمی‌گشت تمام عالمیان را دچار می‌کردی دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر مدام گریۀ بی‌اختیار می‌کردی؟ چه شد محبت همسایه‌ها؟ دعایت را چه مادرانه به آن‌ها نثار می‌کردی! تمام مردم اگر کور و کر، علی دیده‌ست فدک فدک همه جا را بهار می‌کردی و شقشقیه به نهج‌البلاغه رو آورد شبی که پشت به این روزگار می‌کردی چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر اگر مریض نبودی چکار می‌کردی؟ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1980@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹مرهم🔹 جايی برای كوثر و زمزم درست كن اَسما! برای فاطمه مرهم درست كن.. تا داغ اين شقايق زخمی نهان شود تابوتی از لطافت شبنم درست كن مثل شروع زندگی مرتضی و من بی‌زرق و برق، ساده و محكم درست كن از جنس هيزمی كه در خانه سوخت، نه از چند چوب و تختۀ مَحْرَم درست كن طوری كه هيچ خون نچكد از كناره‌اش مثل هلال لاله كمی خم درست كن 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1210@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹گفتند فاطمیه کدام است؟🔹 ابری‌ست کوچه کوچه، دل من... خدا کند، نم‌نم، غزل ببارد و طوفان به پا کند حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند با واژه‌های از رمق افتاده آمدم می‌خواست این غزل به شما اقتدا کند حالا اجازه هست شما را از این به بعد این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟ مادر! دوباره کودک بی‌تاب قصه‌ات... تا اینکه لای لای تو با او چه‌ها کند یادش به‌خیر مادرم از کودکی مرا می‌برد تکیه تکیه که نذر شما کند یادم نمی‌رود که مرا فاطمیه‌ها می‌برد با حسین شما آشنا کند در کوچه‌های سینه‌زنی نوحه‌خوان شدم تا داغ سینۀ تو مرا مبتلا کند مادر! دوباره زخم شما را سروده‌ام باید غزل دوباره به عهدش وفا کند: یک شهر، خشم و کینه، در آن کوچه... مانده بود، دست تو را چگونه ز مولا جدا کند باور نمی‌کنم که رمق داشت دست تو مجبور شد که دست علی را رها کند... تو روی خاک بودی و درگیر خار بود، چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند نفرین نکن، اجازه بده اشک دیده‌ات این خاک معصیت‌زده را کربلا کند زخمی که تو نشان علی هم نداده‌ای چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند باید شبانه داغ علی را به خاک برد نگذار روز، راز تو را برملا کند... گفتند فاطمیه کدام است؟ کوچه چیست؟ افسانه باشد این همه؛ گفتم خدا کند :: با بغض، مردی آمد از این کوچه‌ها گذشت می‌رفت تا برای ظهورش دعا کند از کوچه‌ها گذشت... و باران شروع شد پایان شعر بود که طوفان شروع شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/106@ShereHeyat
😭 تقدیم به (ع) سوهان روح .................... تا شرابِ اشک دارد چشم های ساغرم مست از این میخانه ام، با روضه هایت بهترم می دهم هر هفته، قول دیدنت را بر دلم دل به تو خوش کرده ام! اینقدر اگر خوش باورم نیستم من مثل خیلی ها که قیدت را زدند بی صفت بودم ولی دست تو بوده بر سرم با مانده ام در تا کجا شب های بی روحِ بشر را بشمرم!؟ من هنوز اندر خم آن کوچه ام مثل خودت می رسد از راه، گویا آن درم در آتش گرفتم با زنده ام اما هنوز از آبِ چشمان ترم! شیرِ پاکِ مادرم را خوردم و گفتم (ع) روضه ی بوده لای لای مادرم زیر بیرق ها شدم! از من نگیر - این بزرگی را... که مدیون بیچاره ام کرده، شب و روزم یکیست با مادرم امسال می آیم حرم قتلگاهت را نبینم باز می ریزم به هم - سنگِ آن باشد نگین، هرچند بر انگشترم رفته بودم قم، وداع و... روضه خواندم در دلم چشم وا کردم... پر از دلداده شد دور و برم - «یاد ما هم باش» می بارید از چشم همه التماسم کرد این آخر، خیابان ارم یاد تو افتادم و آن پیکرِ درهم شده تا خریدم باز هم سوهان برای خواهرم 🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭 قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭 تقدیم به (ع) سوهان روح .................... تا شرابِ اشک دارد چشم های ساغرم مست از این میخانه ام، با روضه هایت بهترم می دهم هر هفته، قول دیدنت را بر دلم دل به تو خوش کرده ام! اینقدر اگر خوش باورم نیستم من مثل خیلی ها که قیدت را زدند بی صفت بودم ولی دست تو بوده بر سرم با مانده ام در تا کجا شب های بی روحِ بشر را بشمرم!؟ من هنوز اندر خم آن کوچه ام مثل خودت می رسد از راه، گویا آن درم در آتش گرفتم با زنده ام اما هنوز از آبِ چشمان ترم! شیرِ پاکِ مادرم را خوردم و گفتم (ع) روضه ی بوده لای لای مادرم زیر بیرق ها شدم! از من نگیر - این بزرگی را... که مدیون بیچاره ام کرده، شب و روزم یکیست با مادرم امسال می آیم حرم قتلگاهت را نبینم باز می ریزم به هم - سنگِ آن باشد نگین، هرچند بر انگشترم رفته بودم قم، وداع و... روضه خواندم در دلم چشم وا کردم... پر از دلداده شد دور و برم - «یاد ما هم باش» می بارید از چشم همه التماسم کرد این آخر، خیابان ارم یاد تو افتادم و آن پیکرِ درهم شده تا خریدم باز هم سوهان برای خواهرم 🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭 قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
👌 در تقدیم به مادران و و .................... دلخوشم تنها به و مادرم هرچه دارم، دارم از مادرم آمده، ... دلش تنگِ عزاست ابریِ ابری شده، حال و هوای مادرم من هم ای ، حساسم به نام ، است و ! مادرم! گشتم این شهرِ بدون عشق را مادرت را دیدم آخر در صدای مادرم از قنوتش زندگی می گیرم، او هم ست! گاه می ترسم ولی از ربّنای مادرم مرگ می خواهد میان روضه های مادرت پُر می شود از وای وای مادرم ما نمک گیرِ شماییم و سرِ این سفره ایم ریخته نمک ها... در غذای مادرم با رنگ و بوی دیگری دارد دلم دسته ها می آید و من هم عصای مادرم آتش به جانم می زند، می شوم می خوانم برایت - همنوای مادرم را باید از گرفت، اما چطور!؟ گفته : من خاک پای مادرم می روم تا ، امضایم کند قبل از آن اما با از ، سوغات باید برد، سوغاتم دل است دل که باشد جایگاه و جانفدای مادرم در ، دیدنِ هر چیز در من است می روم بازار و درگیر حنای مادرم یاد جسم تو می افتم زیر سُمّ اسب ها وقتی که می گیرم برای مادرم ، قرصی ست که زیر زبان باید گذاشت چیست غیر از این دوای من، شفای مادرم مادرم می ترسد و می لرزد از می روم امسال به جای مادرم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15