eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
469 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
195 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🙏🏻✋🏻🌷 برای و (ع) و (ع) و (ع) ............ است و چندین ، جهان روشن شد از دشتِ شب ترسیده بود از سایه های هرز ، گل کرد و به داسش، هرزگی را چید کودکی پا بر زمینِ بوریا بگذاشت که میان آسمان آوازه اش پیچید تا بگوید که غلام حلقه بر گوش است بال خود را آن شب به در کوبید بست بر قنداقه‌اش، دخیلِ بال بعد از آن گرفت و بر خودش بالید لای لایش آیه های و بود چشم در چشم باید که می خوابید کودکی شد رفت در کوچه، پیِ بازی با همان - شاخه‌ای از بید - آفتاب، او را زیادی دید که گونه و پیشانی‌اش را بارها بوسید دست در دست هر وعده در شبهه‌ی خلقِ خدا را از پرسید اهل بود و پای مولا مست شد از جامِ بس که مِی نوشید روزگار، او را همیشه می خواست پیش آمد! به خود لرزید مادرش شد در یک شب پرسوز شمعِ در، خاکسترش را برد تا ناهید باب شد هر صبح و شام، آری بارها در و در شد تهدید تا از غم نجاتش داد ، را به او بخشید بود و ، او شد شد عباس و دور او چرخید گاه در ، غرق بود و غرق گاه از ، می بارید را دید در خون را که از می جوشید را دید در چشمان گریانش دشمنی را که به او یکریز می خندید با خودش می گفت ، تو را دارم دارم اول بر خدا بعدش به تو آن که بود و زور بازویش به صد فرمانده می چربید آن که دادندنش دیده‌اش تر شد، نشد آلوده‌ی تردید باز شد خدا را رو کرد او که شد، عارفی حتی نشد نزدیکِ او در هرچه کرد از سجده و اعمال او تقلید او که در هم شد هم او در می بارید و می تابید «کربلا در کربلا می ماند اگر» می رفت روضه‌ها با و با شده جاوید این جهان، بی اصلا چه لطفی داشت!؟ این جهان، بی اصلا نمی ارزید! کاش با ، چندین سال در می‌شد دلم تبعید قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15
😭🖤 برای (ع) و که با در آغوش او جان دادند ...................... یعنی یاکریمان دور در طواف یعنی در «» های اعتکاف آمدم با هر چه دارم- با ندارم های خویش- یعنی ماجرای آن زن پیر و کلاف از سر من هم زیاد است اینکه می بینی مرا گاه گاهی یک می دهد ما را کفاف آنچه ما را می رساند تا تو...! و آنچه ما را می کشاند تا تو...! و و تا بشویم دور تا دور ضریحت را به اشک بارها از داده ام من انصراف غرقِ امواج توام در بیکرانِ از خواندن، آه... ما را کن معاف در وا می شود نطق تمام زائران پیش تو نرم است ، زبان اعتراف مادرم دیشب به خوابم آمد و آرام گفت: قالیِ اشکی برای مادرش (س) بباف من همان ام در بند خویش ای کاش باشی، کردم از خلاف! در مسیر کوی تو، یک باران شدم -داستان عشق و وصال - ، آسمانِ آبیِ باریدنند اسوه ی سبز و از ربّنایت جاری اند خوش به حال من...! که من هم مستم از این می دمد هر روز از لبخند تو سر برون می آورد خورشیدِ چشمت از شکاف کیستم من بعد هر بار آمدن در این !؟ آن جنینی که جدایش کرده اند از بند ناف عاشقم... یک عاشقِ از خویشتن خالی شده هیچکس اندازه ی ندارد انعطاف! تا ابد زیر عبای دست تو میخانه شد هر که زد از عشق والای تو لاف یا و یا و یا و یا شد حسابم با تو بعد از این زیارت، صاف صاف نمایان است از آیینه ها ای کسانی که به سر دارید ننگ اختلاف! و یکی هستند در این آستان راه حق دور است از هرگونه مکر و انحراف با باید در دل مردم نشست ، هر کجا بیرون نیاید از غلاف! می توان چون او (ع) بود و رضا بود از جهان می توان چون او (ع) بود و به وقتش در مصاف! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 پیشکش به .................. از گفتیم و نگفتیم از او هی خواندیم و نگفتیم از او ای کاش جای روضه های فاش می گفتیم قدری از و و او او، هم است و هم ظلمت نمی ماند به لطف التفات او آبی تر از ندیدم در زمین، کس را باید که دُر برداشت از دریای ذات او عمری پی حذف بودند بی دینان اما کم آوردند آخر از ثبات او افسوس از آنهایی که با کوهی سند، هر بار جای می نویسند از وفات او شکی اگر در مرگ او داری بپرس از میخی که نی شد، خورد در خون دوات او تمامش را به دین بخشید و آیینه پیدا نخواهد کرد آهی در بساط او بی تاب بود و و که یک چشم او شد و چشمی او قلب زمان هم ایستاده در بنی‌هاشم مانده در خشت ها همواره، مات او هر نعمتی، با خود زکاتی دارد و باشد ، زکات او قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 برای (ع) و که با در آغوش او جان دادند ...................... یعنی یاکریمان دور در طواف یعنی در «» های اعتکاف آمدم با هر چه دارم- با ندارم های خویش- یعنی ماجرای آن زن پیر و کلاف از سر من هم زیاد است اینکه می بینی مرا گاه گاهی یک می دهد ما را کفاف آنچه ما را می رساند تا تو...! و آنچه ما را می کشاند تا تو...! و و تا بشویم دور تا دور ضریحت را به اشک بارها از داده ام من انصراف غرقِ امواج توام در بیکرانِ از خواندن، آه... ما را کن معاف در وا می شود نطق تمام زائران پیش تو نرم است ، زبان اعتراف مادرم دیشب به خوابم آمد و آرام گفت: قالیِ اشکی برای مادرش (س) بباف من همان ام در بند خویش ای کاش باشی، کردم از خلاف! در مسیر کوی تو، یک باران شدم -داستان عشق و وصال - ، آسمانِ آبیِ باریدنند اسوه ی سبز و از ربّنایت جاری اند خوش به حال من...! که من هم مستم از این می دمد هر روز از لبخند تو سر برون می آورد خورشیدِ چشمت از شکاف کیستم من بعد هر بار آمدن در این !؟ آن جنینی که جدایش کرده اند از بند ناف عاشقم... یک عاشقِ از خویشتن خالی شده هیچکس اندازه ی ندارد انعطاف! تا ابد زیر عبای دست تو میخانه شد هر که زد از عشق والای تو لاف یا و یا و یا و یا شد حسابم با تو بعد از این زیارت، صاف صاف نمایان است از آیینه ها ای کسانی که به سر دارید ننگ اختلاف! و یکی هستند در این آستان راه حق دور است از هرگونه مکر و انحراف با باید در دل مردم نشست ، هر کجا بیرون نیاید از غلاف! می توان چون او (ع) بود و رضا بود از جهان می توان چون او (ع) بود و به وقتش در مصاف! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🔥🖤😭 پیشکش به (ع) این آقا ................ مردم! چه کشید در این آقا از هرچه داشت خبر این آقا در ، هزار بار دستانش رفت بر و بر و این آقا می‌رفت و می‌آمد نفسش با سختی آری شده بود این آقا که به جان افتاد نسوخت آنقدر که داشت این آقا در به دل رفت کرد از وسط ، گذر این آقا شد و شنید از سر هرآنچه که باید از این آقا هم دل‌نگران خواهرش بود هم دل‌نگران یک این آقا چه به روزش آورد دید از همه بیشتر این آقا باید که میان باشی تا درک کنی چه رفت بر این آقا شد آب، میان چون شد قطره به قطره این آقا مثل عمویش جگرسوخته بود از بس که جگر داشت جگر این آقا با در بر داشت این آقا در ظاهرِ امر، شاخه‌‌ای بود اما بر شد این آقا امروز نبود روزیِ و در نبود اگر این آقا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻 به یاد (عج) که برای ما را هدیه دادند .................. می‌خوانْد بانویی که چادرش بود و کلامش داشت او می‌خواست بگیرد اما در برخی ، می‌آمد تا شود بر آن که ترک خورد «السلام علی الخدّ التّریب» دلم برای سوخت که با چنگ‌زدن من شدند کاش آنجا بود تا بر سر بریزم تمام شد اما شروع شدم روضه تمام شد همه رفتند و من ماندم اما که ماند دیگر نبود قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻با اجازه امام زمان (عج) به و ....................... خود کن مرا در این تا بگردم دور تو ای کردم باشد نگاهم چشم‌هایم شد به لطف ، راه افتادم به دنبال تو از در کنار مثل از خواندم کماکان دم زدم از تو به هر منزل دمادم را هرگز نمی‌بخشم اگرچه گاه خود بودم دلخوش به دعوت کردن ما ما ولی دلبسته‌ی و ، خود را رساندم تا به تا را سر ببُرّم، باشم راهی دریا شدم، تا بیکران‌ها غرق در امواجِ رودارود پرچم تا گرفتم در بغل، را تا شدم باران‌تر از دریا و شبنم ای که باریدی شب و روز از غروبش ای که دیدی روضه‌هایش را مجسّم می‌رسد روزی که با ، پیشت سر کند خم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🔥🖤😭 پیشکش به (ع) این آقا ................ مردم! چه کشید در این آقا از هرچه داشت خبر این آقا در ، هزار بار دستانش رفت بر و بر و این آقا می‌رفت و می‌آمد نفسش با سختی آری شده بود این آقا که به جان افتاد نسوخت آنقدر که داشت این آقا در به دل رفت کرد از وسط ، گذر این آقا شد و شنید از سر هرآنچه که باید از این آقا هم دل‌نگران خواهرش بود هم دل‌نگران یک این آقا چه به روزش آورد دید از همه بیشتر این آقا باید که میان باشی تا درک کنی چه رفت بر این آقا شد آب، میان چون شد قطره به قطره این آقا مثل عمویش جگرسوخته بود از بس که جگر داشت جگر این آقا با در بر داشت این آقا در ظاهرِ امر، شاخه‌‌ای بود اما بر شد این آقا امروز نبود روزیِ و در نبود اگر این آقا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤🤦🏻😭 تقدیم به یادگار کربلا (ع) نگفته‌ایم از او .................. نگفته‌ایم از او غیر کشانده‌ایم را به که بود آنکه ، قوّت از او داشت برای کرد، آنچنان !؟ که بود آنکه به دل‌های خسته مرهم بود همان !؟ که بود آنکه زمین خورد بی‌هوا اما به کودکانِ زمین‌خورده داد دلداری!؟ که بود آنکه به زبانه کشید!؟ به هُرم آن و و که بود آنکه سراب از نگاه خلق گرفت!؟ به خشکسالیِ صحرای کفر شد جاری نگفته‌ایم که او یکتنه بود که زد به ، ضربه‌ای کاری ـ به دهن و را بست چنانکه شد پدرش روی نیزه‌ها چنانکه روی و کم شد شد خودش را به دعوت کرد خودش را به گذشت و... از دل تردیدها آمد یقین، صدا شد و فریاد زد: فداکاری! اگرچه که بود بعدِ بود و و به لطف او و شد نابود و ذهن و قلب زمین شد از این و آن عاری ـ که پای درس ، آسمانیان بودند ـ به شوق مرتبه، درحال نکته‌برداری شد نفسش در قنوت سجاده به وقت می‌خواست از خدا یاری ندای به گوش می‌آمد به و به هنگام هر تمام خاطره‌ها می‌چکید از چشمش همین که می‌شد میان که زد به دست ، رقم شروعِ شد و و قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤 غزلی در ۴۰ بیت پیشکش به ......................... «اپیزود اول» ای یوسفِ لبخند تو، عیش‌العُرفا آتش زده عشق تو زلیخای مرا تا چلچله‌ی نگاه تو راهی نیست با ، رسیدم به خدا از پنجره‌ای که رو به چشمت باز است با حنجره‌ای که دل سپرده به شما دل‌دل نکن و درِ قفس را وا کن پرپر زده‌ام برایت از آقا تو بگو بیایم این دفعه، چطور!؟ تنهایی...!؟ خانوادگی...!؟ با رفقا...!؟ «اپیزود دوم» راهی شده‌ام باز در این جاده‌ی عشق راهی شده‌ام با علما و صُلَحا پرسید کسی از منِ سرگشته، چطور!؟ گفتم گفتند چه سود از این همه گریه و آه گفتیم بسوزیم و نگوییم چرا...! گفتند میان این همه رنگ... !؟ گفتیم شبیم از غم او... این شب‌ها گفتند که و چیست!؟ گفتیم تلاقی دو رود و دریا گفتند که چه معنا دارد!؟ گفتیم که اربعین پر است از گفتیم که بار عام فرموده (ع) دیدارِ کریمانه‌ی شاه است و گدا انداخته از خون خودش در «اپیزود سوم» رزمنده و شرمنده و دل کَنده، همه... همراه شدند با و از هنوز در مسیر است، ! جانباز عزیزی که نیفتاد از پا شد «، آماده» در سایه‌ی گل کرده به پیشانیِ زائرهایت سربند «»، «» ما در پی هستیم ای بی‌خبر از روضه و داغ مولا سرسبزتر از همیشه ماییم؛ ببین! نزدیک است... چه سنگید شما!؟ ای آینه‌ی هستی و ای آیه‌ی نور با بیا هنگام است در (ع) با مشت بزن بر دهن «اپیزود چهارم» در راه، و دیدم آمد آیا به صدا!؟ این ابرِ سیاهِ در نگاهش باران - باید که ببارد چه زمانی و کجا!؟ بر نیزه نشسته‌ای، سرت گرم خداست ای کاش مرا ببینی از آن بالا تا خستگیِ آه به ما غالب شد آغوش گشودی و دویدی تا ما هر چند که نصفه‌نیمه بودم با تو تحویل گرفتی و خریدی من را با ماه و ستاره گفتم از لب‌هایت از صحبت خیزران و دندان؛ زیبا! یک مرا کشت هزاران دفعه جان دادن دخترِ کبودت جانا! «اپیزود پنجم» در راه توام اگرچه برمی گردم باید چه کنم با غم دوری حالا با اینکه نکرده‌ام وداعی آنطور سنگین شده سینه‌ام دوباره آقا برگشتم و دیدم حرم و گنبد را آرام شود بلکه دلم -این رسوا- تا نمانده چیزی و... آشوبم آشوب‌تر از سراب‌ها در صحرا بگذار بسوزم از غمت چون مجنون بگذار بسوزم از غمت ای لیلا بگذار سلامی بدهم باز به تو بگذار مرورت بکنم ای رؤیا با به خودم آمدم و بر بوسه زدم چون «اپیزود ششم» در هیبت آسمان به رفتم با رخصتی از شاه و خداوند وفا گفتند چه آورده‌ای از سوغاتی من و بود و گفتم که چقدر زائرانِ حرمش از پاک او گرفتند شفا!؟ حالا منم و خاطره‌های سفرش حالا منم و یک دلِ دلتنگ عزا لبریز محرّمم ، چه کنم!؟ یک سال صبوری نتوانم به خدا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 برای (ع) و که با در آغوش او جان دادند ...................... یعنی یاکریمان دور در طواف یعنی در «»های اعتکاف آمدم با هر چه دارم- با ندارم‌های خویش- یعنی ماجرای آن زن پیر و کلاف از سر من هم زیاد است اینکه می‌بینی مرا گاه گاهی یک می‌دهد ما را کفاف آنچه ما را می‌رساند تا تو...! و آنچه ما را می‌کشاند تا تو...! و و تا بشویم دور تا دور ضریحت را به اشک بارها از داده‌ام من انصراف غرقِ امواج توام در بیکرانِ از خواندن، آه... ما را کن معاف در وا می‌شود نطق تمام زائران پیش تو نرم است ، زبان اعتراف مادرم دیشب به خوابم آمد و آرام گفت: قالیِ اشکی برای مادرش (س) بباف من همان در بند خویش ای کاش باشی، کردم از خلاف! در مسیر کوی تو، یک باران شدم -داستان عشق و وصال - ، آسمانِ آبیِ باریدنند اسوه‌ی سبز و از ربّنایت جاری‌اند خوش به حال من...! که من هم مستم از این می‌دمد هر روز از لبخند تو سر برون می‌آورد خورشیدِ چشمت از شکاف کیستم من بعد هر بار آمدن در این !؟ آن جنینی که جدایش کرده‌اند از بند ناف عاشقم... یک عاشقِ از خویشتن خالی شده هیچکس اندازه‌ی ندارد انعطاف! تا ابد زیر عبای دست تو میخانه شد هر که زد از عشق والای تو لاف یا و یا و یا و یا شد حسابم با تو بعد از این زیارت، صاف صاف نمایان است از آیینه‌ها ای کسانی که به سر دارید ننگ اختلاف! و یکی هستند در این آستان راه حق دور است از هرگونه مکر و انحراف با باید در دل مردم نشست ، هر کجا بیرون نیاید از غلاف! می‌توان چون او (ع) بود و رضا بود از جهان می‌توان چون او (ع) بود و به وقتش در مصاف! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻😭 به آقاجانم (ع) .......... بود شبیهِ همه اما غمگین داشت و رزقش همهْ‌شب، بود منتظر بود که بشود همسفرش او که ده سال کم و بیش، پی درمان بود جمعیت، موج‌زنان دور می‌چرخید غرق دریا شده بود از تبِ بارانِ عطش صف‌شکن شد همه را با هیجان پس می‌زد تا بشود روی زیر لب گفت روا نیست بسوزد عشقم خواند از و و... هوا ابری شد گفت از غربت که به دست تازیانه به سرش خورد و تنش شد جمعیت گریه‌کنِ او بودند و ذکر تا رسید ضامن این بار خودش آمده بود از ، ماتِ بود و به رسید قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15