eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
452 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
190 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 غزلی در ۴۰ بیت پیشکش به ......................... «اپیزود اول» ای یوسفِ لبخند تو، عیش‌العُرفا آتش زده عشق تو زلیخای مرا تا چلچله‌ی نگاه تو راهی نیست با ، رسیدم به خدا از پنجره‌ای که رو به چشمت باز است با حنجره‌ای که دل سپرده به شما دل‌دل نکن و درِ قفس را وا کن پرپر زده‌ام برایت از آقا تو بگو بیایم این دفعه، چطور!؟ تنهایی...!؟ خانوادگی...!؟ با رفقا...!؟ «اپیزود دوم» راهی شده‌ام باز در این جاده‌ی عشق راهی شده‌ام با علما و صُلَحا پرسید کسی از منِ سرگشته، چطور!؟ گفتم گفتند چه سود از این همه گریه و آه گفتیم بسوزیم و نگوییم چرا...! گفتند میان این همه رنگ... !؟ گفتیم شبیم از غم او... این شب‌ها گفتند که و چیست!؟ گفتیم تلاقی دو رود و دریا گفتند که چه معنا دارد!؟ گفتیم که اربعین پر است از گفتیم که بار عام فرموده (ع) دیدارِ کریمانه‌ی شاه است و گدا انداخته از خون خودش در «اپیزود سوم» رزمنده و شرمنده و دل کَنده، همه... همراه شدند با و از هنوز در مسیر است، ! جانباز عزیزی که نیفتاد از پا شد «، آماده» در سایه‌ی گل کرده به پیشانیِ زائرهایت سربند «»، «» ما در پی هستیم ای بی‌خبر از روضه و داغ مولا سرسبزتر از همیشه ماییم؛ ببین! نزدیک است... چه سنگید شما!؟ ای آینه‌ی هستی و ای آیه‌ی نور با بیا هنگام است در (ع) با مشت بزن بر دهن «اپیزود چهارم» در راه، و دیدم آمد آیا به صدا!؟ این ابرِ سیاهِ در نگاهش باران - باید که ببارد چه زمانی و کجا!؟ بر نیزه نشسته‌ای، سرت گرم خداست ای کاش مرا ببینی از آن بالا تا خستگیِ آه به ما غالب شد آغوش گشودی و دویدی تا ما هر چند که نصفه‌نیمه بودم با تو تحویل گرفتی و خریدی من را با ماه و ستاره گفتم از لب‌هایت از صحبت خیزران و دندان؛ زیبا! یک مرا کشت هزاران دفعه جان دادن دخترِ کبودت جانا! «اپیزود پنجم» در راه توام اگرچه برمی‌گردم باید چه کنم با غم دوری حالا با اینکه نکرده‌ام وداعی آنطور سنگین شده سینه‌ام دوباره آقا برگشتم و دیدم حرم و گنبد را آرام شود بلکه دلم -این رسوا- تا نمانده چیزی و... آشوبم آشوب‌تر از سراب‌ها در صحرا بگذار بسوزم از غمت چون مجنون بگذار بسوزم از غمت ای لیلا بگذار سلامی بدهم باز به تو بگذار مرورت بکنم ای رؤیا با به خودم آمدم و بر بوسه زدم چون «اپیزود ششم» در هیبت آسمان به رفتم با رخصتی از شاه و خداوند وفا گفتند چه آورده‌ای از سوغاتی من و بود و گفتم که چقدر زائرانِ حرمش از پاک او گرفتند شِفا!؟ حالا منم و خاطره‌های سفرش حالا منم و یک دلِ دلتنگ عزا لبریز محرّمم ، چه کنم!؟ یک سال صبوری نتوانم به خدا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏💐 برای (ع) ............................... ما را ببخش ، مست از سبو نبودیم با چشمه های اشکت، در گفتگو نبودیم ...تو، آفرین... تو با آیه های نورت، ما روبرو نبودیم گاهی کردیم، گاهی زدیم دور از توایم اما بی آرزو نبودیم ، ما را نده خجالت در اوج روسیاهی! بی آبرو نبودیم در ، آتش زدیم دل را رسوای عالمیم و رازی مگو نبودیم با بود و در آستانت ای جان، ما نبودیم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
شما عزیزان در محضر هستم🙏 👌🤦🏻غزلی به (ع)، (ع) و (س) همقدم ................ با اینکه جهانِ هر کسی محترم است پایان جهان و جان هر کس است باید که وجود را صدا زد همه شب معنای در و کرم است او مثل ، زیاد بخشید... زیاد هر قدر بگویم از باز کم است در و و ، می گردم آنجا که فرشته با بشر همقدم است بر هر نگاه می اندازم در سینه ام انگار که دنیای غم است آنقدر که کردند تو را تو از این داغ، خم است بارانیِ روضه ات شدم تا دیدم هر ، کبوتری رها در است هنگام نفس می گیرم نور ، در دم و بازدم است هر ضربه ی استاد، گُلی شد به صد رازِ شگفت در زبان است را سر ذوق آورده این کعبه که هم ، هم است هنگام طوافش بگو این ، صفا و مروه ای مغتنم است قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
در اجرای شعر دوم بیت زیر جا افتاد👇 در انتظار دیدن روی توام آنجا که می دهندم تلقین، دم لحد و بیت زیر کلمه «» جا افتاد که اصلاح میکنم👇 در خلوت همیشه ی خود با خدای خویش خرمای اشک اوست رسیده سبد سبد
🕊️✋🏻 به پیشگاه از تو .............. شد خیابان، کوچه ها شد از تو ها وقتی درآمد، چشم ها شد از تو بود قم تا اینکه تو بارید تنها نه بانو، کاممان شد از تو تا زمینش بوسه ای زد، بر سرانگشتت به نرمی سخت و محکم آن، بستر و بالین شد از تو سوز «» را نگاهت، نوبهاری ناگهان کرد میوه ها از باغ آمد، سفره ها تزیین شد از تو شانه ات شد لانه ی صدها ربّناهامان ، دست ها شد از تو ابر رحمت بوده ای و... رعد و برقت روشنی بخش بر پای تو افتاد، تأمین شد از تو از تا به ، بر شترها رنج دیدی عاقبت در این ، اسبِ مذهب زین شد از تو کیمیاگر بود چشمت، شاهدم «» مس، طلا شد با طلوعت، زرّین شد از تو به شهر مرده جان داد ای ... اینجا، شد از تو دختری با شعرهایش در شبِ ظلمت درخشید در شد خاکِ پا و شد از تو به هنگام ، لبیک می گفت زائرت غرق بود و شد از تو قم المقدسه ........................................ بازار کهنه قم: این بازار که در آن مسگران هم به ساخت و تجارت می پردازند از بخش‌های مختلفی تشکیل می‌ شود که ساخت برخی از آنها از دوره سلجوقی و ایلخانی شروع شده؛ اما بخش اصلی بازار در دوره صفوی و دوره قاجار شکل گرفته است. ******* نقاش: حسن روح الامین صحنه ورود حضرت معصومه (س) به قم 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤🔥 پیشکش به (ع) در هوای او ........... اشک است قوت غالبش، خرما غذای او نان می پزد ، پا به پای او از قتلگاه مادرش رد می شود هر روز نان می برد وقتی برای او هر چاه را که می کَند پر می کند با پیچیده در گوش زمین، زخم صدای او گاهی کلنگش را می اندازد میان کار با خاک، بازی می کند انگشت های او ترین مرد زمین، شد از آن ابری تر از باران شده حالا او گرفت از میخ در، مزد رسالت را تیغ خوارج هم شود روزی بهای قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🕊️✋🏻 به پیشگاه از تو .............. شد خیابان، کوچه ها شد از تو ها وقتی درآمد، چشم ها شد از تو بود قم تا اینکه تو بارید تنها نه بانو، کاممان شد از تو تا زمینش بوسه ای زد، بر سرانگشتت به نرمی سخت و محکم آن، بستر و بالین شد از تو سوز «» را نگاهت، نوبهاری ناگهان کرد میوه ها از باغ آمد، سفره ها تزیین شد از تو شانه ات شد لانه ی صدها ربّناهامان ، دست ها شد از تو ابر رحمت بوده ای و... رعد و برقت روشنی بخش بر پای تو افتاد، تأمین شد از تو از تا به ، بر شترها رنج دیدی عاقبت در این ، اسبِ مذهب زین شد از تو کیمیاگر بود چشمت، شاهدم «» مس، طلا شد با طلوعت، زرّین شد از تو به شهر مرده جان داد ای ... اینجا، شد از تو دختری با شعرهایش در شبِ ظلمت درخشید در شد خاکِ پا و شد از تو به هنگام ، لبیک می گفت زائرت غرق بود و شد از تو قم المقدسه ........................................ بازار کهنه قم: این بازار که در آن مسگران هم به ساخت و تجارت می پردازند از بخش‌های مختلفی تشکیل می‌ شود که ساخت برخی از آنها از دوره سلجوقی و ایلخانی شروع شده؛ اما بخش اصلی بازار در دوره صفوی و دوره قاجار شکل گرفته است. ******* نقاش: حسن روح الامین صحنه ورود حضرت معصومه (س) به قم 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🔥🖤😭 پیشکش به (ع) این آقا ................ مردم! چه کشید در این آقا از هرچه داشت خبر این آقا در ، هزار بار دستانش رفت بر و بر و این آقا می‌رفت و می‌آمد نفسش با سختی آری شده بود این آقا که به جان افتاد نسوخت آنقدر که داشت این آقا در به دل رفت کرد از وسط ، گذر این آقا شد و شنید از سر هرآنچه که باید از این آقا هم دل‌نگران خواهرش بود هم دل‌نگران یک این آقا چه به روزش آورد دید از همه بیشتر این آقا باید که میان باشی تا درک کنی چه رفت بر این آقا شد آب، میان چون شد قطره به قطره این آقا مثل عمویش جگرسوخته بود از بس که جگر داشت جگر این آقا با در بر داشت این آقا در ظاهرِ امر، شاخه‌‌ای بود اما بر شد این آقا امروز نبود روزیِ و در نبود اگر این آقا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🔥🖤😭 پیشکش به (ع) این آقا ................ مردم! چه کشید در این آقا از هرچه داشت خبر این آقا در ، هزار بار دستانش رفت بر و بر و این آقا می‌رفت و می‌آمد نفسش با سختی آری شده بود این آقا که به جان افتاد نسوخت آنقدر که داشت این آقا در به دل رفت کرد از وسط ، گذر این آقا شد و شنید از سر هرآنچه که باید از این آقا هم دل‌نگران خواهرش بود هم دل‌نگران یک این آقا چه به روزش آورد دید از همه بیشتر این آقا باید که میان باشی تا درک کنی چه رفت بر این آقا شد آب، میان چون شد قطره به قطره این آقا مثل عمویش جگرسوخته بود از بس که جگر داشت جگر این آقا با در بر داشت این آقا در ظاهرِ امر، شاخه‌‌ای بود اما بر شد این آقا امروز نبود روزیِ و در نبود اگر این آقا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤 غزلی در ۴۰ بیت پیشکش به ......................... «اپیزود اول» ای یوسفِ لبخند تو، عیش‌العُرفا آتش زده عشق تو زلیخای مرا تا چلچله‌ی نگاه تو راهی نیست با ، رسیدم به خدا از پنجره‌ای که رو به چشمت باز است با حنجره‌ای که دل سپرده به شما دل‌دل نکن و درِ قفس را وا کن پرپر زده‌ام برایت از آقا تو بگو بیایم این دفعه، چطور!؟ تنهایی...!؟ خانوادگی...!؟ با رفقا...!؟ «اپیزود دوم» راهی شده‌ام باز در این جاده‌ی عشق راهی شده‌ام با علما و صُلَحا پرسید کسی از منِ سرگشته، چطور!؟ گفتم گفتند چه سود از این همه گریه و آه گفتیم بسوزیم و نگوییم چرا...! گفتند میان این همه رنگ... !؟ گفتیم شبیم از غم او... این شب‌ها گفتند که و چیست!؟ گفتیم تلاقی دو رود و دریا گفتند که چه معنا دارد!؟ گفتیم که اربعین پر است از گفتیم که بار عام فرموده (ع) دیدارِ کریمانه‌ی شاه است و گدا انداخته از خون خودش در «اپیزود سوم» رزمنده و شرمنده و دل کَنده، همه... همراه شدند با و از هنوز در مسیر است، ! جانباز عزیزی که نیفتاد از پا شد «، آماده» در سایه‌ی گل کرده به پیشانیِ زائرهایت سربند «»، «» ما در پی هستیم ای بی‌خبر از روضه و داغ مولا سرسبزتر از همیشه ماییم؛ ببین! نزدیک است... چه سنگید شما!؟ ای آینه‌ی هستی و ای آیه‌ی نور با بیا هنگام است در (ع) با مشت بزن بر دهن «اپیزود چهارم» در راه، و دیدم آمد آیا به صدا!؟ این ابرِ سیاهِ در نگاهش باران - باید که ببارد چه زمانی و کجا!؟ بر نیزه نشسته‌ای، سرت گرم خداست ای کاش مرا ببینی از آن بالا تا خستگیِ آه به ما غالب شد آغوش گشودی و دویدی تا ما هر چند که نصفه‌نیمه بودم با تو تحویل گرفتی و خریدی من را با ماه و ستاره گفتم از لب‌هایت از صحبت خیزران و دندان؛ زیبا! یک مرا کشت هزاران دفعه جان دادن دخترِ کبودت جانا! «اپیزود پنجم» در راه توام اگرچه برمی گردم باید چه کنم با غم دوری حالا با اینکه نکرده‌ام وداعی آنطور سنگین شده سینه‌ام دوباره آقا برگشتم و دیدم حرم و گنبد را آرام شود بلکه دلم -این رسوا- تا نمانده چیزی و... آشوبم آشوب‌تر از سراب‌ها در صحرا بگذار بسوزم از غمت چون مجنون بگذار بسوزم از غمت ای لیلا بگذار سلامی بدهم باز به تو بگذار مرورت بکنم ای رؤیا با به خودم آمدم و بر بوسه زدم چون «اپیزود ششم» در هیبت آسمان به رفتم با رخصتی از شاه و خداوند وفا گفتند چه آورده‌ای از سوغاتی من و بود و گفتم که چقدر زائرانِ حرمش از پاک او گرفتند شفا!؟ حالا منم و خاطره‌های سفرش حالا منم و یک دلِ دلتنگ عزا لبریز محرّمم ، چه کنم!؟ یک سال صبوری نتوانم به خدا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15