eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
469 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
195 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
✋🏻🌷 برای (ص) و برادرش و دختر و مادرش بال و وبال نبی ............. به جای بال نبودیم جز وبال و بودند شوق و بال نبی به خاطر ما از خودش گذشته و ما چه کرده ایم بگویید در قبال نبی!؟ مال و منالی برای خود نگذاشت و اینچنین شد اگر شد خدیجه، مال نبی چه کرد با دل پیغمبر خدا، این زن که بسته بود به حال ، حال نبی!؟ چه شام ها که سحر کرده بوستان اما ندیده پنجره سروی به اعتدال نبی سروده خودش را در آیه ی چشمش چه رازها که نهان است در جمال نبی در انتظار نگاه است و حاجتی دارد طواف کرده اگر ، گِرد خال نبی دو جهان را به چشم من دادند گذشت روز و شبم بس که با خیال نبی دلم خوش است صدای گرفته ای دارم دلم خوش است که باشم دمی نبی میان ظلمت قبرم حلول خواهد کرد به لطف نور ، شبی هلال نبی بدان! دهان مسلمان به لطف هر پیاله پر کند از چشمه زلال نبی می رسد و حال دل، بهاری نیست چرا که پاییز شد مجال نبی چه کافران که شدند از سر عناد و حسد دلیل خستگیِ مفرط و ملال نبی چه که در آن مخوف کمر به قتلِ بسته و نبی است و عطوفت، است و نگاه همیشه در همه جا بوده این، روال نبی سخن نگفته مگر آنچه را گفته ست سرانجامِ هر جدال نبی مثال اوّلی و دوّمی و سوّمی اَست سه تپه ی گم در سلسله جبال نبی بگو برادر سنی، که در میان لحد چه پاسخی خواهی داد بر سوال نبی!؟ و آل او کجاست کجا!؟ مگر نخواهد پرسید از ، نبی!؟ خدا برای خودش در زمین گذاشت جهان، چگونه بماند بدون !؟ رسید میوه و در آن دشت که داد سر به نهال ، نهال بهم رسیده و در اصل در غرقند بود وصال ، وصال گرفت دست را و پر کشید به گردنِ افتاد تا مدال میان این همه و آن همه می شود ! تمام دین، اَست و امام دین، اَست که بود عین و چه کس مثال !؟ چه جنگ ها که نکردند این دو... تا باشد هرآنچه بوده حلال نبی، حلال نبی ، ننگ خواص است آن اراذل که تمام عمر نکردند امتثال نبی کنار بستر او آمدند هذیان ها بهانه ی بدشان بود سن و سال نبی چه نقشه ها که کشیدند و روضه ها خواندند چه بوده آه... در آن دم، زبان حال نبی! خزان گرفته و هر برگ می چکد بر خاک چه کرد با دل تقویم، !؟ بخواه هرچه که می خواهی از دو بال نبی که ست و ، راه اتصال نبی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
بوی میاد😭 بوی میاد😭 🌹🙏🏻تقدیم به کاروان شور و شعور🌹🙏🏻 .............. بی قرار از خویشتن کرده صدایت کعبه را بی خیال از آسمان کرده هوایت، کعبه را کعبه را بار شترها کردی و راهی شدی در مسیر کربلا، کردی روایت کعبه را آنچنان بی تاب رفتن بودی ای زمزم ترین از نفس انداخته، سعی و صفایت کعبه را ظهر عاشورا، کویرِ طَف اگر سجّاده بود جای مُهر، ای دشت آورد او برایت کعبه را خاطراتِ آخرین حجِ نبی را یاد کرد بر سر دستش گرفت اِبنُ الولایت، «کعبه» را آینه افتاد و تصویر خدا صد تکه شد آسمان می دید در خود، بی نهایت کعبه را سینه ات تا چاک خورد... او هم گریبان چاک داد تا... نمیرد غم، خدا آورد آیت کعبه را نیزه ها در صحن چشمت بسته اند احرامِ اشک در مسیر شام دیدم پا به پایت کعبه را سنگِ شیطان ها تو را در برگرفت ای آسمان از کبودی ها... نوشتم جای جایت، کعبه را در طواف جام می ها، بر لبش لبیک بود «کعبِ نی» آمد به میدان تا به غایت «کعبه» را... خطبه های جانگدازِ هاجرِ باران شده - باخبر باید کند از این جنایت، کعبه را! زائرانت حاجی اند و حاجیان، قربانی ات ای که آوردی به عرش کربلایت، کعبه را سِیر کردم بر مدار چشم هایت، دل نوشت: ابتدایت کعبه را و... انتهایت کعبه را...! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻😭🖤 برای خانم (س) و (ع) ................... تو را از بین صدها گُل برای خود جدا کرده با دیدنت ای یاد خدا کرده تویی آن ماهِ پنهان در پس ابرِ حیا، بانو که خود را در دل به لطف شرم، جا کرده عروس خانه مولا، خودش را خوانده ولی او را صدا کرده چه بانویی که شد، چه بانویی که شد چه بانویی که با اش در این ، صفا کرده تویی، نور و... ، نورٌ علیٰ نور و... تبارت، نور خدا چشم تو را آیینه ی کرده شنیدم و را گرفته از تو و آتش، پای ظلمت را به قلب خیمه وا کرده شنیدم پرده‌نشینت رفته در بازار امان از ! در حق عزیزانت جفا کرده همین که از برگشته؛ - شده ، ام‌الشّفاء و... کارها کرده نه تنها است مثل این زن خدا عباسِ او را نیز الگوی وفا کرده الاَنگور، در میخانه ی ، شد می و ، حق فرزندیِ خود را خوب ادا کرده - چنانکه آسمان کرده زمین را از که حتی ارمنی را با آشنا کرده برو در گلدسته هایش را تماشا کن ببین در چه غوغایی بپا کرده دست هایش را به ساق عرش گسترده قنوت تشنگان را اینچنین کرده یعنی همین که او به پاس کودکی هایش به یاد ، ایوانِ بلندش را کرده برای آنکه مَشکی را ببخشد بر لب خیمه سرش را داده و «پیراتنش» را بوریا کرده ۱ برای پیریِ ، دستان سبزش را قلم کرده قلم کرده، عصا کرده عصا کرده بنازم هیئتش را که... هم آنجاست عموجانش، جهانِ مرده را کرده قم المقدسه ............................................. ۱. پیراتن: واژه ابداعی شاعر متشکل از پیراهن و تن البته ریشه این واژه پیرا+تن یعنی پیرامون تن هست که شاعر بعدها متوجه شده است. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
بوی میاد😭 🌹🙏🏻تقدیم به کاروان شور و شعور🌹🙏🏻 .............. بی قرار از خویشتن کرده صدایت کعبه را بی خیال از آسمان کرده هوایت، کعبه را کعبه را بار شترها کردی و راهی شدی در مسیر کربلا، کردی روایت کعبه را آنچنان بی تاب رفتن بودی ای زمزم ترین از نفس انداخته، سعی و صفایت کعبه را ، کویرِ طَف اگر سجّاده بود جای مُهر، ای دشت آورد او برایت کعبه را خاطراتِ آخرین حجِ نبی را یاد کرد بر سر دستش گرفت اِبنُ الولایت، «کعبه» را آینه افتاد و تصویر خدا صد تکه شد آسمان می دید در خود، بی نهایت کعبه را سینه ات تا چاک خورد... او هم گریبان چاک داد تا... نمیرد غم، خدا آورد آیت کعبه را نیزه ها در صحن چشمت بسته اند احرامِ اشک در مسیر شام دیدم پا به پایت کعبه را سنگِ شیطان ها تو را در برگرفت ای آسمان از کبودی ها... نوشتم جای جایت، کعبه را در طواف جام می ها، بر لبش لبیک بود «کعبِ نی» آمد به میدان تا به غایت «کعبه» را... خطبه های جانگدازِ هاجرِ باران شده - باخبر باید کند از این جنایت، کعبه را! زائرانت حاجی اند و حاجیان، قربانی ات ای که آوردی به عرش کربلایت، کعبه را سِیر کردم بر مدار چشم هایت، دل نوشت: ابتدایت کعبه را و... انتهایت کعبه را...! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
حقیقت ............... ، بازگشت به خود است! حجی است که ی آن ماییم! کربلایی ست که آن ماییم! ما را ناخواسته به کوفه و شام کشیدند چون اصل ما ! ما از آن خاکیم... از آن دیار هیچ خاکی به ما سازگار نیست جز هیچ آبی از گلویمان پایین نمی رود جز گرفتار بازار بودن، ما را دور می کند از حقیقت ماست! بیا برگردیم رفیق قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 در رثای بیت .................. من به فکر ، گور حرف این و آن زنده بادا عشق، ماییم و مرزها را پشت سربگذار با من پر بکش باز کن آغوش خود را بر جهانی بیکران گفت: شاعر این سیاهی چیست!؟ گفتم: نور محض سرمه ی غم را خدا بیرون کشید از سرمه دان ساعتم رأس است و قدم ها عقربه می روم تا لحظه ی ارباب، تا بعد از زمان این منم من، با تمام ضعف هایم آمدم ای که گفتی با خدا: «هَل مِن مُعین!؟»، یا مُستعان! آفتاب آمد به استقبال من هنگام خواب یک نفر ابری شد و شد بر سر من سایبان جان می دمد بر سینه ی پژمرده ام سفره ات رنگین تر است از یک جهان رنگین کمان آنقدر چای عراقی ها پر و پیمانه بود بغض های تلخ من حل شد درون استکان عده ای با چوبدستی، با عصا می آمدند یاد کردم از لب و دندان و چوب خیزران... نزدیک تر می شد به من از هر جهت بوی و آمد، دلم شد آستان در بیابان ها به دنبال تو هستم یا خودم!؟ ، اولین گام است در این داستان! خویش را پیدا نکردم مثل او اما... سلام پاسخم را کاش می داد آن امام مهربان در همین خواهد خواند چندین سال بعد «لشکر صاحب زمان» را حس و حال را قبل از این هم داشتم با شهیدانِ شلمچه در مسیرِ ۱ در مسیرِ سبز تو روییدم از نو بارها زردیِ گنبد به چشمم خورد و مُردم ناگهان مستی انگورِ از سرم انگار رفت یک نفر گویا به دستم داد جام شوکران لب زدم! غم بود، غربت بود، هجران بود آه سرکشیدم هر سه را... دیگر نبود از من نشان روح، بالا آمد و بر جسم خسته خیره شد گرم من بود و نمی رفت از کنارم توامان خادمی آمد به بالینم صدا زد آب... آب ریخت از سرداب حضرت بر سرم آبی روان چشم وا کردم ولی روی زمین بودم هنوز نیزه ها را دیدم... اما شکل یاس و ارغوان ساعتی نگذشت روبرویم ایستاد رخصتم داد و به من بخشید جان، آن نیمه جان راهی صحنت شدم از با در ام افتاد و رازم شد عیان موج ها را پس زدم تا غرق دریایت شوم ساحلِ امنم تویی، من قایقی بی بادبان «» را که دیدم ذکر من شد از بالاتر آیا هست!؟ پس... او را بخوان از و پُر است گوشه ای اما کمین کرده ست مرد ! بر ضریحت گوشِ جان دادم دلم از هوش رفت می رسید از زیر پاهایم، صدای استخوان با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود روضه آوردم برایت، روضه ی با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود روضه آوردم برایت، روضه ی کاش زیر دست و پای زائرانت گم شوم چون ، بی صدا و بی هوا و بی زبان قبل از این بودم، حال هستم در بهشت حک شود بر برگه ی ترحیم من، کوچه های را گشتم و حیران شدم هر طرف رفتم تو بودی، از تو دیدم یادمان هر که از بازار چیزی می خرید و من به اشک از خود خواستم ۲ هر قدم با شوق تعجیل فرج پیش آمدم روز و شب قلبم تو را می زد صدا، ! یک طرف برق فرات و یک طرف رعد عطش بر لبم بارید ذکر و تو را دیدم لب بودم دلم پر زد به سمت خیل عشاقت به خوشند آرزوی دارند از پلک بر هم زد دلم، شد خیمه گاهی سبز و من پر کشیدم در زمان، گرفتم از در ، اشکِ چشمِ مشکِ سقا خشک شد با غروب ، خون می چکید از آسمان آه در چشمان آهویی مرا تا ماه برد آن زمان که دختری جا مانده بود از حالِ را در آن شب، درک خواهی کرد اگر... را گم کنی در قم المقدسه .......................................... ۱. اردوی راهیان نور ۲. سوق الصادق که منزل امام صادق نیز در آن است 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 🤦🏻 پیشکش به و ............... ای پای من دستی بجنبان، است دل را به دریایش بزن، ساحل همین است رفتم تا رخصت از بگیرم این عادتم در روزهایی اینچنین است با راهی شدم از شرق تا غرب بوی می‌آمد و این بهترین است با رمز «» از مرز دلتنگی گذشتم دارم هوایش را که آدم‌آفرین است را دیدم و گفتم به خود که مولای ما دست خدا در آستین است گویا دیگری برپاست اینجا این بار هم حق با است این با حسینند موکب به موکب کارشان است قربانیِ ذبح عظیمند این جماعت از جان گذشتن، منطق اهل یقین است یاران امروزِ آماده‌اند و لبیک‌شان پاسخ به آن «هل مِن معین» است دیگر جهان بازیچه‌ی نیست دیگر جهان سرمایه‌ی است ای حاجیان از سوی آیید در این سرزمین است دنیا ببین لطف و صفا را بین مردم این است هر کس که امروز از گفت فردای محشر با همنشین است به پای می‌ریزد آتش هرچند دلسرد است اما در کمین است حاجت بخواه از اینجا پر از ، ، است چشم دلت را خوب واکن تا ببینی جسم شهیدان همچنان روی زمین است ـ در برگرفته را هم در یسار و در یمین است ـ هم آبرو داده‌ست و هم آبی نداده‌ست در ماجرای ، دل‌ها حزین است ـ افتاده در آغوش بازش خود نیز زیر چکمه شمر لعین است ـ دشت است یک و ، اجساد رویش و زخم پیشانی، است در یک غروب سرخ، تکیه به اسبی داده و دستش به زین است قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻👌🏻 به محضر و او گرد و خاک .............. خورشید اگرچه زائرت را سخت شاکی کرد او را برد و لبش را خوب تاکی کرد عکس حرم را در نگاهش قاب کرد چشمان او را بی‌نیاز از هر خوراکی کرد هر نام را به لب می‌گفت دیدم کسی را بوسه از عکس و پلاکی کرد هر قطره‌ی خونی که روی خاکِ طَف افتاد طوفان شد و در گردوخاکی کرد نصف جهان را جمع کرده در مسیری سبز این کارها را یک تنه اصلاً چرا، کی کرد!؟ تا نوحه‌ای از او درون موکبی شد پخش دیدم که زد بر سینه یک و... تباکی کرد تا نمایان شد از ، ناخن‌های خود را خوب لاکی کرد یک هم دفن است اینجا که برای روضه‌هایش، سینه‌چاکی کرد آلوده‌ای کنج ، افتاد روی خاک بود اظهار پاکی کرد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻😭 برای و زائرانی که مشتاقانه در به او می‌رسند ................. می‌رسد از دور، آهِ سوزناک مرقدت زنده‌ای و زندگی! هستم هلاک مرقدت وعده‌ی دیدار ما باشد کجای این مسیر در میان موکبی بی‌پرده یا که مرقدت!؟ زیرورو کردند قبرت را، نفهمیدند که شد حقیقت برملا با شخم خاک مرقدت ، مشکی کرده بر تن در عزای کربلا ، شد با فراتش سینه‌چاک مرقدت کوچه‌کوچه آمدم تا خانه‌ی اهل بهشت «» چیست بر سرْ در!؟ پلاک مرقدت شاخه‌شاخه، خوشه‌خوشه، باده‌باده چاره‌ای! چله‌ دارم زیر تاک مرقدت آنقدَر گفتم به خادم‌ها: «حبیبی »! شد نصیبم جرعه‌ای از آب پاک مرقدت سَیّدی بده تا آسمانی‌تر شوم! اینچنین شد قسمتم یک ذرّه خاک مرقدت روزی‌ام کن و له شدن را در فشار و اصطکاک مرقدت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
حقیقت ............... ، بازگشت به خود است! حجی است که ی آن ماییم! کربلایی ست که آن ماییم! ما را ناخواسته به کوفه و شام کشیدند چون اصل ما ! ما از آن خاکیم... از آن دیار هیچ خاکی به ما سازگار نیست جز هیچ آبی از گلویمان پایین نمی رود جز گرفتار بازار بودن، ما را دور می کند از حقیقت ماست! بیا برگردیم رفیق قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻🌷 برای (ص) و برادرش و دختر و مادرش بال و وبال نبی ............. به جای بال نبودیم جز وبال و بودند شوق و بال نبی به خاطر ما از خودش گذشته و ما چه کرده‌ایم بگویید در قبال نبی!؟ مال و منالی برای خود نگذاشت و اینچنین شد اگر شد خدیجه، مال نبی چه کرد با دل پیغمبر خدا، این زن که بسته بود به حال ، حال نبی!؟ چه شام‌ها که سحر کرده بوستان اما ندیده پنجره سروی به اعتدال نبی سروده خودش را در آیه‌ی چشمش چه رازها که نهان است در جمال نبی در انتظار نگاه است و حاجتی دارد طواف کرده اگر ، گِرد خال نبی دو جهان را به چشم من دادند گذشت روز و شبم بس که با خیال نبی دلم خوش است صدای گرفته ای دارم دلم خوش است که باشم دمی نبی میان ظلمت قبرم حلول خواهد کرد به لطف نور ، شبی هلال نبی بدان! دهان مسلمان به لطف هر پیاله پر کند از چشمه زلال نبی می‌رسد و حال دل، بهاری نیست چرا که پاییز شد مجال نبی چه کافران که شدند از سر عناد و حسد دلیل خستگیِ مفرط و ملال نبی چه که در آن مخوف کمر به قتلِ بسته و نبی است و عطوفت، است و نگاه همیشه در همه جا بوده این، روال نبی سخن نگفته مگر آنچه را گفته سرانجامِ هر جدال نبی مثال اوّلی و دوّمی و سوّمی اَست سه تپه‌ی گم در سلسله جبال نبی بگو برادر سنی، که در میان لحد چه پاسخی خواهی داد بر سوال نبی!؟ و آل او کجاست کجا!؟ مگر نخواهد پرسید از ، نبی!؟ خدا برای خودش در زمین گذاشت جهان، چگونه بماند بدون !؟ رسید میوه و در آن دشت که داد سر به نهال ، نهال بهم رسیده و در اصل در غرقند بود وصال ، وصال گرفت دست را و پر کشید به گردنِ افتاد تا مدال میان این همه و آن همه می‌شود ! تمام دین، اَست و امام دین، اَست که بود عین و چه کس مثال !؟ چه جنگ‌ها که نکردند این دو... تا باشد هرآنچه بوده حلال نبی، حلال نبی ، ننگ خواص است آن اراذل که تمام عمر نکردند امتثال نبی کنار بستر او آمدند هذیان‌ها بهانه‌ی بدشان بود سن و سال نبی چه نقشه‌ها که کشیدند و روضه‌ها خواندند چه بوده آه... در آن دم، زبان حال نبی! خزان گرفته و هر برگ می‌چکد بر خاک چه کرد با دل تقویم، !؟ بخواه هرچه که می‌خواهی از دو بال نبی که و ، راه اتصال نبی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻🌷 برای (ص) و برادرش و دختر و مادرش بال و وبال نبی ............. به جای بال نبودیم جز وبال و بودند شوق و بال نبی به خاطر ما از خودش گذشته و ما چه کرده‌ایم بگویید در قبال نبی!؟ مال و منالی برای خود نگذاشت و اینچنین شد اگر شد خدیجه، مال نبی چه کرد با دل پیغمبر خدا، این زن که بسته بود به حال ، حال نبی!؟ چه شام‌ها که سحر کرده بوستان اما ندیده پنجره سروی به اعتدال نبی سروده خودش را در آیه‌ی چشمش چه رازها که نهان است در جمال نبی در انتظار نگاه است و حاجتی دارد طواف کرده اگر ، گِرد خال نبی دو جهان را به چشم من دادند گذشت روز و شبم بس که با خیال نبی دلم خوش است صدای گرفته ای دارم دلم خوش است که باشم دمی نبی میان ظلمت قبرم حلول خواهد کرد به لطف نور ، شبی هلال نبی بدان! دهان مسلمان به لطف هر پیاله پر کند از چشمه زلال نبی می‌رسد و حال دل، بهاری نیست چرا که پاییز شد مجال نبی چه کافران که شدند از سر عناد و حسد دلیل خستگیِ مفرط و ملال نبی چه که در آن مخوف کمر به قتلِ بسته و نبی است و عطوفت، است و نگاه همیشه در همه جا بوده این، روال نبی سخن نگفته مگر آنچه را گفته سرانجامِ هر جدال نبی مثال اوّلی و دوّمی و سوّمی اَست سه تپه‌ی گم در سلسله جبال نبی بگو برادر سنی، که در میان لحد چه پاسخی خواهی داد بر سوال نبی!؟ و آل او کجاست کجا!؟ مگر نخواهد پرسید از ، نبی!؟ خدا برای خودش در زمین گذاشت جهان، چگونه بماند بدون !؟ رسید میوه و در آن دشت که داد سر به نهال ، نهال بهم رسیده و در اصل در غرقند بود وصال ، وصال گرفت دست را و پر کشید به گردنِ افتاد تا مدال میان این همه و آن همه می‌شود ! تمام دین، اَست و امام دین، اَست که بود عین و چه کس مثال !؟ چه جنگ‌ها که نکردند این دو... تا باشد هرآنچه بوده حلال نبی، حلال نبی ، ننگ خواص است آن اراذل که تمام عمر نکردند امتثال نبی کنار بستر او آمدند هذیان‌ها بهانه‌ی بدشان بود سن و سال نبی چه نقشه‌ها که کشیدند و روضه‌ها خواندند چه بوده آه... در آن دم، زبان حال نبی! خزان گرفته و هر برگ می‌چکد بر خاک چه کرد با دل تقویم، !؟ بخواه هرچه که می‌خواهی از دو بال نبی که و ، راه اتصال نبی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15