eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
452 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
191 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🤦🏻✋🏻 برای (س) ................... باید بشویی از ، سجاده ها را بیرون بیاور از عبایت ها را باید بریزد ای مسلمان تا که بفهمی حال ما افتاده ها را اینجا است و این شهر، بانوست حوضش همان است و ما دلداده ها را... ما بر گردن است و دست بی بی وا می کند با ، این قلاده ها را ما آسمان آبیِ بی ادعاییم تحویل می گیرد ، ما ساده ها را! بودن را نمی فهمد زمستان! طاقت ندارد برگ گُل، سمباده ها را دست خزان بر صورت گُل کرد بر آینه گویا دهانی داده... ها را او که بود و دید در باغ داغ برادرها، برادرزاده ها را ای به دنبال که بودی که اینچنین دیوانه کردی جاده ها را با ی آباد خود کردی خرابم بر هم زدی بازارِ ما آباده ها را سروی بلندی... در کویرِ شوره زارم ات جان می دهد آزاده ها را قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻🌷 برای (ص) و برادرش و دختر و مادرش بال و وبال نبی ............. به جای بال نبودیم جز وبال و بودند شوق و بال نبی به خاطر ما از خودش گذشته و ما چه کرده ایم بگویید در قبال نبی!؟ مال و منالی برای خود نگذاشت و اینچنین شد اگر شد خدیجه، مال نبی چه کرد با دل پیغمبر خدا، این زن که بسته بود به حال ، حال نبی!؟ چه شام ها که سحر کرده بوستان اما ندیده پنجره سروی به اعتدال نبی سروده خودش را در آیه ی چشمش چه رازها که نهان است در جمال نبی در انتظار نگاه است و حاجتی دارد طواف کرده اگر ، گِرد خال نبی دو جهان را به چشم من دادند گذشت روز و شبم بس که با خیال نبی دلم خوش است صدای گرفته ای دارم دلم خوش است که باشم دمی نبی میان ظلمت قبرم حلول خواهد کرد به لطف نور ، شبی هلال نبی بدان! دهان مسلمان به لطف هر پیاله پر کند از چشمه زلال نبی می رسد و حال دل، بهاری نیست چرا که پاییز شد مجال نبی چه کافران که شدند از سر عناد و حسد دلیل خستگیِ مفرط و ملال نبی چه که در آن مخوف کمر به قتلِ بسته و نبی است و عطوفت، است و نگاه همیشه در همه جا بوده این، روال نبی سخن نگفته مگر آنچه را گفته ست سرانجامِ هر جدال نبی مثال اوّلی و دوّمی و سوّمی اَست سه تپه ی گم در سلسله جبال نبی بگو برادر سنی، که در میان لحد چه پاسخی خواهی داد بر سوال نبی!؟ و آل او کجاست کجا!؟ مگر نخواهد پرسید از ، نبی!؟ خدا برای خودش در زمین گذاشت جهان، چگونه بماند بدون !؟ رسید میوه و در آن دشت که داد سر به نهال ، نهال بهم رسیده و در اصل در غرقند بود وصال ، وصال گرفت دست را و پر کشید به گردنِ افتاد تا مدال میان این همه و آن همه می شود ! تمام دین، اَست و امام دین، اَست که بود عین و چه کس مثال !؟ چه جنگ ها که نکردند این دو... تا باشد هرآنچه بوده حلال نبی، حلال نبی ، ننگ خواص است آن اراذل که تمام عمر نکردند امتثال نبی کنار بستر او آمدند هذیان ها بهانه ی بدشان بود سن و سال نبی چه نقشه ها که کشیدند و روضه ها خواندند چه بوده آه... در آن دم، زبان حال نبی! خزان گرفته و هر برگ می چکد بر خاک چه کرد با دل تقویم، !؟ بخواه هرچه که می خواهی از دو بال نبی که ست و ، راه اتصال نبی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻🌹 پیشکش به () و ............... رفته بودم تا که با بنشینم کمی شاید از دلتنگی ام کمتر شود اما نشد بوسه بر آن زدم تا نشکند اشک سردم بر زمین افتاد و از جا پا نشد ، پایان جهانم می شود یا مثل او می کِشد بیرون، مرا از خاطرات!؟ یک نفر به دستم داد و گفت: آرام باش! تا هست احتیاجی نیست بر یا باش و شعری بکش یا باش و از دم بزن تا که ، جلوه گر باشد به شعر و و را دمادم هم بزن فی المثل از بگیر الهام و عشق یا بگیر از وام و دوام این دو یعنی ای از یعنی بودن و رفتن به دل را بشوی و بر قلبت بزن تا از شانه های ناگهانت گل کند یک می تواند غصه ات را بشنود بر سر ذوق آید و با شعر تو کند یعنی گوش دادن بر پنجره یعنی و نور یعنی دیدن انگوری سیاه یعنی بر تنهایی خاکی نمور حرف های پیرمرد از عمق جانش می رسید رفت تا بنشیند آن سوتر کمی بر صندلی که پشتش بود چشمم را زد و گفتم اسمت چیست آقا!؟ گفت: من!؟ قم المقدسه ............................................ ۱. آیین سنتی و مذهبی قالی‌شویان فین کاشان و روستای خاوه اردهال که همه ساله در دومین جمعه مهرماه در مشهد اردهال در ۴۲ کیلومتری غرب کاشان برگزار می‌شود، تنها آیین مذهبی اسلامی است که به تقویم خورشیدی برپا می‌شود. در این مراسم نمادین، شرکت‌کنندگان که از منطقه فین برای برگزاری این مراسم آمده‌اند، در حالی که چوب‌هایی به دست دارند که نشان مبارزه با دشمنان دین است، قالی را به عنوان پیکر نمادین علی بن محمد باقر در چشمه‌ای می‌شویند. ۲. مزار سهراب سپهری در صحن حضرت سلطانعلی در مشهد اردهال می باشد. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤🥺 برای (ع) رفت و آمد ............. نگاه کردم و دیدم فقط خطا رفتم تمام عمر پی یار بی‌وفا رفتم چقدر زندگی‌ام را به ناکجا بردم! چقدر بندگی‌ام را پی هوا رفتم! تو دل من بودی و منِ گمراه به جای ماه، به سمت ستاره‌ها رفتم میان طعنه امواج، غرق شد نفَْسم اگرچه بود ، سمت ناخدا رفتم تو پل شدی که منِ تکه‌پاره پا گیرم تو کردی و چون رود، باصفا رفتم در آسمانِ «»، از تو شدم و مستِ شدم و سرخوش از رفتم همیشه آمده‌ام و با اذنت بریده‌ام سر نفس و به رفتم قسم به جان «» که خود ۱ نگفته حاجت خود را، به رفتم تو آشنای من و من غریبه‌ام با خود غریب بودم و از پیشت آشنا رفتم چه انتخاب قشنگی که بعد دیدن تو برای خویش کسی بودم و... گدا رفتم! تو اگرچه و خلوت بود قسم به جدّ تو که با دلی رفتم به حرمت غزلی که نفس‌نفس زده است مسیر آمدنت را! چه بی‌صدا رفتم تو را به «» میهمان کردند ۲ شنیدم این جریان را و مبتلا رفتم به زهری از شدی تو و شبیه تو، من از این روضه با عصا رفتم!؟ قم المقدسه ...................................... ا. امامزاده سیدمحمد فرزند بلافصل امام هادی (ع) و برادر تنی امام حسن عسکری که مقبرهٔ او در ۵۰ کیلومتری جنوب سامراء، شمال بغداد و نزدیک قریه‌ای به نام بلد واقع شده‌است. ۲. سربازان متوکل، امام هادی (ع) را در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود بردند. به نظر صالح بن سعید، این اقدام به قصد تحقیر امام انجام شده است. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
درود و شادباش ایام 🎁🌺 👌🏻۲۱ اردیبهشت‌ماه زادروز 🧕🏻 و ۲۵ اردیبهشت‌ماه زادروز 👶🏻 که مثل 🧔🏻‍♀️📖، ۱۰۰۰ ساله خواهد شد و در تاریخ این سرزمین، ماندگار آنها بعد از و و و ، تنها دلخوشی و همه ثروت من هستند 🤦🏻✍🏻 برای بیشتر ............. همسرم را دوست دارم مادرم را بیشتر مادرم را دوست دارم همسرم را بیشتر (هرچند هنوز دختری ندارم اما...) هم پسرها مادری، هم دختران بابایی‌اند ایلیا را دوست دارم دخترم را بیشتر دوستانم آنچنان من را نفهمیدند، کاش... درک می‌کردند گاهی محضرم را بیشتر از میان آشنایانی که با من همدمند می‌ستایم دشمنان محترم را بیشتر گاه جزء ضالّینم گاه جزء مؤمنین باورم کن ای خدا و... باورم را بیشتر این تو بودی که بزرگم کردی و پیش همه از سر لطفت خریدی کمترم را بیشتر شاعران، رو سوی معبد می‌کنند و میکده من ولی در خود سفر کردم حرم را بیشتر شعرهایم را نوشتم هرکجا می‌شد نوشت گوشی‌ام را دوست دارم دفترم را بیشتر جبهه‌ی فرهنگی‌ِ اهل قلم، پیشانی اَست خانه‌ام را دوست دارم سنگرم را بیشتر قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15 در ادامه اشعاری رو به این دو عزیز تقدیم میکنم 👇🏻
🪴 برای_امام_هادی (ع) رفت و آمد ............. نگاه کردم و دیدم فقط خطا رفتم تمام عمر پی یار بی‌وفا رفتم چقدر زندگی‌ام را به ناکجا بردم! چقدر بندگی‌ام را پی هوا رفتم! تو دل من بودی و منِ گمراه به جای ماه، به سمت ستاره‌ها رفتم میان طعنه امواج، غرق شد نفَْسم اگرچه بود ، سمت ناخدا رفتم تو پل شدی که منِ تکه‌پاره پا گیرم تو کردی و چون رود، باصفا رفتم در آسمانِ «»، از تو شدم و مستِ شدم و سرخوش از رفتم همیشه آمده‌ام و با اذنت بریده‌ام سر نفس و به رفتم قسم به جان «» که خود ۱ نگفته حاجت خود را، به رفتم تو آشنای من و من غریبه‌ام با خود غریب بودم و از پیشت آشنا رفتم چه انتخاب قشنگی که بعد دیدن تو برای خویش کسی بودم و... گدا رفتم! تو اگرچه و خلوت بود قسم به جدّ تو که با دلی رفتم به حرمت غزلی که نفس‌نفس زده است مسیر آمدنت را! چه بی‌صدا رفتم تو را به «» میهمان کردند ۲ شنیدم این جریان را و مبتلا رفتم به زهری از شدی تو و شبیه تو، من از این روضه با عصا رفتم!؟ قم المقدسه ...................................... ا. امامزاده سیدمحمد فرزند بلافصل امام هادی (ع) و برادر تنی امام حسن عسکری که مقبرهٔ او در ۵۰ کیلومتری جنوب سامراء، شمال بغداد و نزدیک قریه‌ای به نام بلد واقع شده‌است. ۲. سربازان متوکل، امام هادی (ع) را در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود بردند. به نظر صالح بن سعید، این اقدام به قصد تحقیر امام انجام شده است. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻🌷 برای (ص) و برادرش و دختر و مادرش بال و وبال نبی ............. به جای بال نبودیم جز وبال و بودند شوق و بال نبی به خاطر ما از خودش گذشته و ما چه کرده ایم بگویید در قبال نبی!؟ مال و منالی برای خود نگذاشت و اینچنین شد اگر شد خدیجه، مال نبی چه کرد با دل پیغمبر خدا، این زن که بسته بود به حال ، حال نبی!؟ چه شام ها که سحر کرده بوستان اما ندیده پنجره سروی به اعتدال نبی سروده خودش را در آیه ی چشمش چه رازها که نهان است در جمال نبی در انتظار نگاه است و حاجتی دارد طواف کرده اگر ، گِرد خال نبی دو جهان را به چشم من دادند گذشت روز و شبم بس که با خیال نبی دلم خوش است صدای گرفته ای دارم دلم خوش است که باشم دمی نبی میان ظلمت قبرم حلول خواهد کرد به لطف نور ، شبی هلال نبی بدان! دهان مسلمان به لطف هر پیاله پر کند از چشمه زلال نبی می رسد و حال دل، بهاری نیست چرا که پاییز شد مجال نبی چه کافران که شدند از سر عناد و حسد دلیل خستگیِ مفرط و ملال نبی چه که در آن مخوف کمر به قتلِ بسته و نبی است و عطوفت، است و نگاه همیشه در همه جا بوده این، روال نبی سخن نگفته مگر آنچه را گفته ست سرانجامِ هر جدال نبی مثال اوّلی و دوّمی و سوّمی اَست سه تپه ی گم در سلسله جبال نبی بگو برادر سنی، که در میان لحد چه پاسخی خواهی داد بر سوال نبی!؟ و آل او کجاست کجا!؟ مگر نخواهد پرسید از ، نبی!؟ خدا برای خودش در زمین گذاشت جهان، چگونه بماند بدون !؟ رسید میوه و در آن دشت که داد سر به نهال ، نهال بهم رسیده و در اصل در غرقند بود وصال ، وصال گرفت دست را و پر کشید به گردنِ افتاد تا مدال میان این همه و آن همه می شود ! تمام دین، اَست و امام دین، اَست که بود عین و چه کس مثال !؟ چه جنگ ها که نکردند این دو... تا باشد هرآنچه بوده حلال نبی، حلال نبی ، ننگ خواص است آن اراذل که تمام عمر نکردند امتثال نبی کنار بستر او آمدند هذیان ها بهانه ی بدشان بود سن و سال نبی چه نقشه ها که کشیدند و روضه ها خواندند چه بوده آه... در آن دم، زبان حال نبی! خزان گرفته و هر برگ می چکد بر خاک چه کرد با دل تقویم، !؟ بخواه هرچه که می خواهی از دو بال نبی که ست و ، راه اتصال نبی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻🌷 برای (ص) و برادرش و دختر و مادرش بال و وبال نبی ............. به جای بال نبودیم جز وبال و بودند شوق و بال نبی به خاطر ما از خودش گذشته و ما چه کرده ایم بگویید در قبال نبی!؟ مال و منالی برای خود نگذاشت و اینچنین شد اگر شد خدیجه، مال نبی چه کرد با دل پیغمبر خدا، این زن که بسته بود به حال ، حال نبی!؟ چه شام ها که سحر کرده بوستان اما ندیده پنجره سروی به اعتدال نبی سروده خودش را در آیه ی چشمش چه رازها که نهان است در جمال نبی در انتظار نگاه است و حاجتی دارد طواف کرده اگر ، گِرد خال نبی دو جهان را به چشم من دادند گذشت روز و شبم بس که با خیال نبی دلم خوش است صدای گرفته ای دارم دلم خوش است که باشم دمی نبی میان ظلمت قبرم حلول خواهد کرد به لطف نور ، شبی هلال نبی بدان! دهان مسلمان به لطف هر پیاله پر کند از چشمه زلال نبی می رسد و حال دل، بهاری نیست چرا که پاییز شد مجال نبی چه کافران که شدند از سر عناد و حسد دلیل خستگیِ مفرط و ملال نبی چه که در آن مخوف کمر به قتلِ بسته و نبی است و عطوفت، است و نگاه همیشه در همه جا بوده این، روال نبی سخن نگفته مگر آنچه را گفته ست سرانجامِ هر جدال نبی مثال اوّلی و دوّمی و سوّمی اَست سه تپه ی گم در سلسله جبال نبی بگو برادر سنی، که در میان لحد چه پاسخی خواهی داد بر سوال نبی!؟ و آل او کجاست کجا!؟ مگر نخواهد پرسید از ، نبی!؟ خدا برای خودش در زمین گذاشت جهان، چگونه بماند بدون !؟ رسید میوه و در آن دشت که داد سر به نهال ، نهال بهم رسیده و در اصل در غرقند بود وصال ، وصال گرفت دست را و پر کشید به گردنِ افتاد تا مدال میان این همه و آن همه می شود ! تمام دین، اَست و امام دین، اَست که بود عین و چه کس مثال !؟ چه جنگ ها که نکردند این دو... تا باشد هرآنچه بوده حلال نبی، حلال نبی ، ننگ خواص است آن اراذل که تمام عمر نکردند امتثال نبی کنار بستر او آمدند هذیان ها بهانه ی بدشان بود سن و سال نبی چه نقشه ها که کشیدند و روضه ها خواندند چه بوده آه... در آن دم، زبان حال نبی! خزان گرفته و هر برگ می چکد بر خاک چه کرد با دل تقویم، !؟ بخواه هرچه که می خواهی از دو بال نبی که ست و ، راه اتصال نبی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 به سرِ خط ............. « را تو مپندار که شهری ست فقط» ۱ را تو مپندار عطش در لب شطّ را تو مپندار فقط روضه و اشک را تو مپندار شکست و ذلّت نقطه ی آغاز مسلمانی بود بنویسید سرِ نیزه نشین را سر خط! نقطه ی پایان دورویی ها بود نورِ خدا بود میان ظلمت این است که اسلام به او تکیه زده اوست که بالاست هنوز از او همان ، همان بود که سر نیزه نمی گفت مگر از او بود و به دنبال می رفت : است! امان از ؟! او بود و پی آمد بارها داد به صد شکل به دشمن مهلت بر سر دست گرفت را تا نگویند نیاورد برامان آیت! را که امامِ پس از او بود شکست بود در آنجا که نگو... از ، شیرین تر از این...! «هم بخوری» با نیزه کِش بیایی چو در بغل مولایت!؟ سپرِ جان عمو شد پسر شیر او گرفت از همه ی مدعیانش سبقت ساقی اش داد به عالَم آن روز آب را دید و گذشت از لب دریا راحت تا بگیرد سر خود را بشریّت بالا از سر اسب، زمین خورد چنان... با صورت دل هزار آینه شد در خیمه سجده اش نور شد و نور، سرآغازِ لغت افتاد به خاک و سفری داشت به عرش تا به روی همه در وا بکند از آتش افتاد به دامان سه ساله، اما خورد سیلی و نشد ثانیه ای بی عفت آمد که بگوید همهْ زیبایی بود ، قصه ی عشق است! ندارد غایت قطعه ای از باغِ بهشتِ ابدی ست که به اندازه ی قلبِ همه دارد وسعت از دور شدیم و به خدا مشکوکیم از تُهی و پُر شده ایم از کشته شد تا که نمیرد جنگ ما بود ولی بر سر ، فقط بود و ما ‌عطش داشته ایم آه... به می توان بود و طلبید می توان بود و شد از ، سقط می توان بود ، آینه ی کبر شکست می توان بود عُمَر، با همه گفت از بیعت من از هیجان لبریزم خانه ی اول من بوده و باشد تا به لب داشته باشم سر قبرم بگذارید به کامم، این است که خونش به رگ ما جاری ست این است که سر داد ولی با عزت نشد ای دل، سر خود را ببُریم! وای به ما هر چه گفتیم از اندیشه ی او... بود غلط « منتظر ماست بیا تا برویم» ۲ غافل از قافله ایم! آه و دریغ از حسرت! که بود و چه شد آزادترین شد به جهان!؟ هیچ...! تنها به خودش داد فقط وقت، تنگ است! کمی مانده که برسد آه... این بار بیا جان بگذاریم وسط قم المقدسه ............................................‌....... ۱. از نوشته های معروف شهید مرتضی آوینی ۲. از نوحه های معروف حاج صادق آهنگران در هشت سال دفاع مقدس 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 نثار حضرت ماندنی ............ اول شعر بگویم که می ماند بعد از آن، آدمی و نور و صدا می ماند آدمی بود ، آنکه به ما گفت به نی هرچه تقدیر شود، حُکمِ قضا می ماند نور، چشمان و صدا، اوست اینچنین است اگر خون خدا می ماند گشتم و گشتم و گشتم همه ی دنیا را به خدا کرب و بلا، می ماند جای هر بی سر و پا نیست در این میخانه هر که دارد به دلش، می ماند جای هر بی سر و پا نیست در این میخانه هر که دارد به سرش می ماند ای برادر که وجودم به تو بسته ست بعد سعیِ تو در این دشت، صفا می ماند خوش به حال من و هفتاد و دو تن یا هرکه در دل معرکه با می ماند پسرانم به فدای تو که تنها ماندی چه خیالی ست که اندیشه ی ما می ماند! من دعا می کنم از جان و دلم تا محشر هر که را پای تو بی چون و چرا می ماند می روی تا به بدهی دست ولی آسمان، پشت سرت گرمِ دعا می ماند خاطرت جمع، پریشان نکند مویش را کوهِ صبر است عقیله، سرِپا می ماند آن یزیدی که تو را کُشت در آن روز سیاه بی خبر بود که می ماند قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭✊ در حمایت از یهودا ................. جهان فهمیده پیش از این یهودا را چنان که کشت با کارش مسیحا را مسیحا چیست جز انسانیت، جز عشق یهود، آگاه کرده از خودش ما را همان قومی که با هر بمب و هر موشک میان گور، لرزانده ست موسی را همان قومی که با افکارِ ماسونی به خاک و خون کشیده کل دنیا را عروسک ها نمی دانند این شب ها که می بینند آیا صبح فردا را...! چه ساراها که زیر خاک خوابیدند که این کودک کُشِ جانی شود دارا تویی آنکه خیانت کرد و رسوا شد دریده... جامه ی یوسف، زلیخا را! از این نامردمی ها، هتک حرمت ها بزن عیسی، بزن زنگ کلیسا را مسلمانان لب ساحل نشستید و نمی گیرید در آغوش، دریا را!؟ شنیدم آب را بستند بر بخوانم روضه ی جانسوز را... همان آب آوری که تشنه بود و رفت همانکه محو خود کرده تماشا را همان که با مشک پر از سوراخ - وُ اشک چشم... داده آب، صحرا را کجایی ای ... ای که پرچم را برافرازی و حیفا را... دلم از شعله ها آتش گرفت آتش میان دود دیدم باز را می گفت پاشو... می میرم یکی فریاد زد از ترس، را سری از تن جدا افتاده بود ای وای دوباره شد...! است و است و اینجا ببین که می گذاری بر کجا پا را! که شد با ، با ولی با پر کرد هرجا را به دل «» می گفتند دواتِ خون او جان داد نی ها را همان نی ها که شد موشک، فرود آمد به هم زد خوابِ لاد و یِبنه، عکّا را ستاره نیست اینها...! برقِ امّید است ببیند آسمان، را نمی شد باورم حمله به زخمی ها یکی انگار کشته تک تکِ ما را به دوش دولت و شهرک نشینان است نمی فهمیم این دیوار حاشا را...! چرا نطق و بیانیه!؟ یکی باید بخواباند غبار جنگ و دعوا را خدا صبرش دهد هر کس که زخمی شد یکی باید کند آرام، صبرا را هنوز اما روی پایش هست هنوز اسلام دارد دستِ بالا را بیا ای اصل و فرع دین، که می خواهم ببینم ذوالفقارِ در تبرّی را زمین، حالش خراب است و پر از ابهام بیا ، بیا و این معما را...! 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻👌🏻 تقدیم به ، و او، (ع) جلوه‌ی ویژه ..................... چه داستان درامی! چه جوّ سنگینی! بدون جلوه‌ی ویژه‌ست هر چه می‌بینی اگر سری به هوا پرت می‌شود یعنی پریده از قفس سینه، مرغ آمینی تمام خوبان را جمع کرده‌ای یکجا آهای مزرعه‌ی آخرت، چه گلچینی! تو را بخوانم خورشید یا که ماه، که روز و شب پیدایی، هم آن و هم اینی برای ما که سیاهیم و غرق تاریکی تو ای ستاره‌ی روشن، چقدر پروینی اگر که نور بخواهم تویی که می‌باری اگر که طور بخواهم تویی که تضمینی اگر حضور بخواهم تویی که فرهادی اگر که شور بخواهم تویی که شیرینی منم طنین میان دو کوه، این دو حرم برس به فریادم! «یا حسین أغیثینی» وجودِ مغتنمت، سرنوشتِ ایمان است اگر که ستون است، تو خودِ دینی ! قلبِ ج«ه‍»انی و چشم ما بر توست جهان ما جان دارد ازین جهان‌بینی! طلوع روشنِ تو روی نیزه، ای خورشید چه ظرفیت‌ها داده به شعر آیینی به ، اضافه شود هزار سال... گذشته، چه طرح و تدوینی! رفت به جنگِ ریا و کفر و نفاق بدون هیچ معینی، بدون تأمینی اگر چه مقتل کافیست، یک نفر باید... چقدر اینجا خالی‌ست جای آوینی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15