🖤 غزلی در ۴۰ بیت پیشکش به #زائرین_اربعین_حسینی
#چلهی_عاشقی
.........................
«اپیزود اول»
ای یوسفِ لبخند تو، عیشالعُرفا
آتش زده عشق تو زلیخای مرا
تا چلچلهی نگاه تو راهی نیست
با #چلهی_عاشقی، رسیدم به خدا
از پنجرهای که رو به چشمت باز است
با حنجرهای که دل سپرده به شما
دلدل نکن و درِ قفس را وا کن
پرپر زدهام برایت از #عاشورا
آقا تو بگو بیایم این دفعه، چطور!؟
تنهایی...!؟ خانوادگی...!؟ با رفقا...!؟
«اپیزود دوم»
راهی شدهام باز در این جادهی عشق
راهی شدهام با علما و صُلَحا
پرسید کسی از منِ سرگشته، چطور!؟
گفتم #نفسِ_پنجرهفولاد_رضا
گفتند چه سود از این همه گریه و آه
گفتیم بسوزیم و نگوییم چرا...!
گفتند میان این همه رنگ... #سیاه!؟
گفتیم شبیم از غم او... این شبها
گفتند که #روضه و #عزاداری چیست!؟
گفتیم تلاقی دو رود و دریا
گفتند که #اربعین چه معنا دارد!؟
گفتیم که اربعین پر است از #معنا
گفتیم که بار عام فرموده #حسین (ع)
دیدارِ کریمانهی شاه است و گدا
انداخته #فرش_قرمزی_گسترده
از خون خودش #حسین در #کربوبلا
«اپیزود سوم»
رزمنده و شرمنده و دل کَنده، همه...
همراه شدند با #امام و #شهدا
از #جبهه هنوز در مسیر است، #حسین!
جانباز عزیزی که نیفتاد از پا
شد «#لشکر_صاحبالزمان، آماده»
در سایهی #فرماندهی_کل_قوا
گل کرده به پیشانیِ زائرهایت
سربند «#شهید_کربلا»، «#یا_زهرا»
ما در پی #انتقام_سیلی هستیم
ای بیخبر از روضه و داغ مولا
سرسبزتر از همیشه ماییم؛ ببین!
نزدیک #ظهور است... چه سنگید شما!؟
ای آینهی هستی و ای آیهی نور
با #پرچم_سرخ_یالثارات بیا
هنگام #برائت است در #حج_حسین (ع)
با مشت بزن بر دهن #امریکا
«اپیزود چهارم»
در راه، #مسیحی و #کلیمی دیدم
#ناقوس_حسین آمد آیا به صدا!؟
این ابرِ سیاهِ در نگاهش باران -
باید که ببارد چه زمانی و کجا!؟
بر نیزه نشستهای، سرت گرم خداست
ای کاش مرا ببینی از آن بالا
تا خستگیِ آه به ما غالب شد
آغوش گشودی و دویدی تا ما
هر چند که نصفهنیمه بودم با تو
تحویل گرفتی و خریدی من را
با ماه و ستاره گفتم از لبهایت
از صحبت خیزران و دندان؛ زیبا!
یک #روضه مرا کشت هزاران دفعه
جان دادن دخترِ کبودت جانا!
«اپیزود پنجم»
در راه توام اگرچه برمیگردم
باید چه کنم با غم دوری حالا
با اینکه نکردهام وداعی آنطور
سنگین شده سینهام دوباره آقا
برگشتم و دیدم حرم و گنبد را
آرام شود بلکه دلم -این رسوا-
تا #مرز نمانده چیزی و... آشوبم
آشوبتر از سرابها در صحرا
بگذار بسوزم از غمت چون مجنون
بگذار بسوزم از غمت ای لیلا
بگذار سلامی بدهم باز به تو
بگذار مرورت بکنم ای رؤیا
با #پرچم_ایران به خودم آمدم و
بر #خاک_وطن بوسه زدم چون #اُسرا
«اپیزود ششم»
در هیبت آسمان به #هیئت رفتم
با رخصتی از شاه و خداوند وفا
گفتند چه آوردهای از #کربوبلا
سوغاتی من #اشک و #عطش بود و #صفا
گفتم که چقدر زائرانِ حرمش
از #تربت پاک او گرفتند شِفا!؟
حالا منم و خاطرههای سفرش
حالا منم و یک دلِ دلتنگ عزا
لبریز محرّمم #شهیدان، چه کنم!؟
یک سال صبوری نتوانم به خدا
#محمد_عابدی
#اشعار_اربعینی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🖤😭 به #کربلا_و_کربلاییان
سرِ خط
.............
«#کربلا را تو مپندار که شهری ست فقط» ۱
#کربلا را تو مپندار عطش در لب شطّ
#کربلا را تو مپندار فقط روضه و اشک
#کربلا را تو مپندار شکست و ذلّت
#کربلا نقطه ی آغاز مسلمانی بود
بنویسید سرِ نیزه نشین را سر خط!
#کربلا نقطه ی پایان دورویی ها بود
#کربلا نورِ خدا بود میان ظلمت
این #حسین است که اسلام به او تکیه زده
#پرچم اوست که بالاست هنوز از #غیرت
او همان #احمدِ_مختار، همان #قرآن بود
که سر نیزه نمی گفت مگر از #رحمت
او #علی بود و به دنبال #عدالت می رفت
#کربلا: #اشکِ_غدیر است! امان از #غفلت؟!
او #حسن بود و پی #صلح_برادر آمد
بارها داد به صد شکل به دشمن مهلت
بر سر دست گرفت #آیه_والفجرش را
تا نگویند نیاورد برامان آیت!
#اکبرش را که امامِ پس از او بود شکست
#وحدتی بود در آنجا که نگو... از #کثرت
#مرگ، شیرین تر از این...! «هم بخوری» با نیزه
کِش بیایی چو #عسل در بغل مولایت!؟
سپرِ جان عمو شد پسر شیر #حسن
او گرفت از همه ی مدعیانش سبقت
ساقی اش #درس_وفا داد به عالَم آن روز
آب را دید و گذشت از لب دریا راحت
تا بگیرد سر خود را بشریّت بالا
از سر اسب، زمین خورد چنان... با صورت
دل #سجاد هزار آینه شد در خیمه
سجده اش نور شد و نور، سرآغازِ لغت
#باقر افتاد به خاک و سفری داشت به عرش
تا به روی همه در وا بکند از #حکمت
آتش افتاد به دامان سه ساله، اما
خورد سیلی و نشد ثانیه ای بی عفت
#زینب آمد که بگوید همهْ زیبایی بود
#کربلا، قصه ی عشق است! ندارد غایت
#کربلا قطعه ای از باغِ بهشتِ ابدی ست
که به اندازه ی قلبِ همه دارد وسعت
از #علی دور شدیم و به خدا مشکوکیم
از #بصیرت تُهی و پُر شده ایم از #شهوت
کشته شد #خون_خدا تا که نمیرد #ایمان
جنگ ما بود ولی بر سر #پست_و_قدرت!؟
#درد_اصحاب، فقط #دین_خدا بود و #خدا
ما عطش داشته ایم آه... به #مسئولیّت
می توان بود #حسینی و #شهادت طلبید
می توان بود #یزیدی و شد از #ننگ، سقط
می توان بود #حبیب، آینه ی کبر شکست
می توان بود عُمَر، با همه گفت از بیعت
من #حسینی_نسبم از هیجان لبریزم
خانه ی اول من بوده و باشد #هیئت
تا به لب داشته باشم #بِحسینٍ_بِحسینْ
سر قبرم بگذارید به کامم، #تربت
این #حسین است که خونش به رگ ما جاری ست
این #حسین است که سر داد ولی با عزت
نشد ای دل، سر خود را ببُریم! وای به ما
هر چه گفتیم از اندیشه ی او... بود غلط
«#کربلا منتظر ماست بیا تا برویم» ۲
غافل از قافله ایم! آه و دریغ از حسرت!
#حُر که بود و چه شد آزادترین شد به جهان!؟
هیچ...! تنها به خودش داد فقط #یک_فرصت
وقت، تنگ است! کمی مانده که #زینب برسد
آه... این بار بیا جان بگذاریم وسط
#محمد_عابدی
قم المقدسه
...................................................
۱. از نوشته های معروف شهید مرتضی آوینی
۲. از نوحه های معروف حاج صادق آهنگران در هشت سال دفاع مقدس
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
😭🖤 به #کربلا و #کربلاییان
سرِ خط
.............
«#کربلا را تو مپندار که شهری ست فقط» ۱
#کربلا را تو مپندار عطش در لب شطّ
#کربلا را تو مپندار فقط روضه و اشک
#کربلا را تو مپندار شکست و ذلّت
#کربلا، نقطه ی آغاز مسلمانی بود
بنویسید سرِ نیزه نشین را سر خط!
#کربلا، نقطه ی پایان دورویی ها بود
#کربلا، نورِ خدا بود میان ظلمت
این #حسین است که اسلام به او تکیه زده
پرچم اوست که بالاست هنوز از غیرت
او همان #احمدِ_مختار، همان #قرآن بود
که سر نیزه نمی گفت مگر از رحمت
او #علی بود و به دنبال عدالت می رفت
#کربلا: #اشکِ_غدیر است! امان از غفلت؟!
او #حسن بود و پی #صلح_برادر آمد
بارها داد به صد شکل به دشمن مهلت
بر سر دست گرفت #آیه_ی_والفجرش را
تا نگویند نیاورد برامان آیت!
#اکبرش را که امامِ پس از او بود شکست
#وحدتی بود در آنجا که نگو... از #کثرت
#مرگ، شیرین تر از این...! «هم بخوری» با نیزه
کِش بیایی چو #عسل در بغل مولایت!؟
سپرِ جان عمو شد پسر شیر #حسن
او گرفت از همه ی مدعیانش سبقت
#ساقی_اش درس وفا داد به عالَم آن روز
آب را دید و گذشت از لب دریا راحت
تا بگیرد سر خود را بشریّت بالا
از سر اسب، زمین خورد چنان... با صورت
دل #سجاد هزار آینه شد در خیمه
سجده اش نور شد و نور، #سرآغازِ_لغت
#باقر افتاد به خاک و سفری داشت به عرش
تا به روی همه در وا بکند از #حکمت
آتش افتاد به دامان سه ساله، اما
خورد سیلی و نشد ثانیه ای بی عفت
#زینب آمد که بگوید همهْ زیبایی بود
#کربلا، قصه ی عشق است! ندارد غایت
#کربلا قطعه ای از باغِ بهشتِ ابدی ست
که به اندازه ی قلبِ همه دارد وسعت
از #علی دور شدیم و به خدا مشکوکیم
از #بصیرت تُهی و پُر شده ایم از #شهوت
کشته شد خون خدا تا که نمیرد ایمان
جنگ ما بود ولی بر سر پست و قدرت!؟
درد اصحاب، فقط دین خدا بود و خدا
ما عطش داشته ایم آه... به مسئولیّت
می توان بود #حسینی و شهادت طلبید
می توان بود #یزیدی و شد از ننگ، سقط
می توان بود #حبیب، آینه ی کبر شکست
می توان بود عُمَر، با همه گفت از بیعت
من #حسینی نسبم از هیجان لبریزم
خانه ی اول من بوده و باشد #هیئت
تا به لب داشته باشم #بِحسینٍ #بِحسینْ
سر قبرم بگذارید به کامم، #تربت
این #حسین است که خونش به رگ ما جاری ست
این #حسین است که سر داد ولی با عزت
نشد ای دل، سر خود را ببُریم! وای به ما
هر چه گفتیم از اندیشه ی او... بود غلط
«#کربلا منتظر ماست بیا تا برویم» ۲
غافل از قافله ایم! آه و دریغ از حسرت!
حُر که بود و چه شد آزادترین شد به جهان!؟
هیچ...! تنها به خودش داد فقط یک فرصت
وقت، تنگ است! کمی مانده که #زینب برسد
آه... این بار بیا جان بگذاریم وسط
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
...................................................
۱. از نوشته های معروف شهید مرتضی آوینی
۲. از نوحه های معروف حاج صادق آهنگران در هشت سال دفاع مقدس
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🌺🤦🏻 به پیشگاه #امام_زمان (عج) در روز #تاجگذاری_امامت ایشان
رد می شود
...........
خورشید در شب می دمد، از خواب ها رد می شود
لبخند بر لب دارد و از قاب ها رد می شود
از پله ها بالا می آید می رود بر پشت بام
خلوت نشینِ خانه از #سرداب ها رد می شود
تا خنده هایش گُل کند در #سهله ی باران شده
از #کوفه ی تنهایی و محراب ها رد می شود
یوسف ترین ها دستشان را می بُرند از دیدنش
وقتی که از بین همه جذاب ها رد می شود
چون پیچکی بر شانه ی دیوارها گُل می کند
از خانه های گرمِ دقّ الباب ها رد می شود
پا می گذارد از نگاهِ پنجره در کوچه و
از سایه ی طولانی مهتاب ها رد می شود
#هیئت، خبر دارد که شب را دور می اندازد و
خورشید من، از روی اسطرلاب ها رد می شود
#طوفانالاقصی می شود بر آسمانِ شبزده
چون کشتی نوح از دل گرداب ها رد می شود
دریا به چشم خویش خواهد دید در روز #فرج
یک شاه ماهی از دل قلاب ها رد می شود
دل، کودک است و تا کند کوتاه، راه درس را
#قرآن به لب می خواند و از آب ها رد می شود
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#جمعه_انتظار
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
#محرّمِ امسال با #محرّمهای پیش از این تفاوت دارد!
#میدان_هیئت
...................
#هیئت فقط جای #عزاداری نباشد
#هیئت فقط در #گریه_و_زاری نباشد
در این #محرّم فرق دارد #روضهخوانی
باید #رجز خواند و #سرود_همزبانی
باید پس از #سینهزنی، #سینه سپر کرد
باید دمِ بر سر زدنها، #ترک_سر کرد
#هیئت فقط #هیئت نباشد این محرّم
باشد #اتاق_فکر و #جنگ و #دین، محرّم
#هیئت، #اتاق_فکر باشد، کو #بصیرت!؟
#هشیار باید بود و #مدهوش_شهادت
#هیئت، #اتاق_جنگ باشد ای مسلمان
با لشکری آمادهتر از #سیل و #طوفان
#هیئت، #اتاق_دین_و_ایمان است امروز
هنگامهی #آیات_قرآن است امروز
از #سنگرِ_هیئت نباید بود غافل
وقتی که هست این جنگ، #جنگ_حق_و_باطل
باید #علیاکبر شد و دادِ #اذان داد
باید که# دشمن را شکست و بعد افتاد
باید #ابوالفضلی به جنگ یاغیان رفت
باید که چون تیری مهیا از کمان رفت
باید #علیاصغر شد و #روشنگری کرد
باید #علی بود و به میدان، #حیدری کرد
باید #حسینی شد سر و تن را رها کرد
غرق #بلا شد تا جهان را #مبتلا کرد
باید که #زینب بود و با یک #خطبه پا شد
در گوش سنگین سپاهِ شب، #صدا شد
باید که چون #سجاد بر منبر عرق ریخت
با #علم، دشمن را به دار #جهل آویخت
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🖤😭 پیشکش به #امام_حسین_علیهالسلام
مرا به خود آورد
...........................
#هبوط_حضرت_آدم مرا به خود آورد
#سکوت_حضرت_مریم مرا به خود آورد
زدم #دم از تو دمادم، خوشا به حال خودم
#مسیح بودم و هر «#دم» مرا به خود آورد
همینکه آمدم از #هیئت تو دور شوم
دوباره #ماه_محرّم مرا به خود آورد
چقدر #پنجرهفولاد، #کربلا داده!؟
نگاه خیرهی #پرچم مرا به خود آورد
خدا کند که ببینم تو را به زودیِ زود
گذشتم از #قم و این #غم مرا به خود آورد
به #کربلای تو رفتم به وقت گریهی ابر
#اذان_مسجد_اعظم مرا به خود آورد
چگونه از تو تشکر کنم #حسین_غریب
که #روضههای_مجسّم مرا به خود آورد
و نوحههای #کریمی مرا گرفت از خود
و شورهای #مقدّم مرا به خود آورد
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭 به #کربلا_و_کربلاییان
سرِ خط
.............
«#کربلا را تو مپندار که شهری ست فقط» ۱
#کربلا را تو مپندار عطش در لب شطّ
#کربلا را تو مپندار فقط روضه و اشک
#کربلا را تو مپندار شکست و ذلّت
#کربلا نقطه ی آغاز مسلمانی بود
بنویسید سرِ نیزه نشین را سر خط!
#کربلا نقطه ی پایان دورویی ها بود
#کربلا نورِ خدا بود میان ظلمت
این #حسین است که اسلام به او تکیه زده
#پرچم اوست که بالاست هنوز از #غیرت
او همان #احمدِ_مختار، همان #قرآن بود
که سر نیزه نمی گفت مگر از #رحمت
او #علی بود و به دنبال #عدالت می رفت
#کربلا: #اشکِ_غدیر است! امان از #غفلت؟!
او #حسن بود و پی #صلح_برادر آمد
بارها داد به صد شکل به دشمن مهلت
بر سر دست گرفت #آیه_والفجرش را
تا نگویند نیاورد برامان آیت!
#اکبرش را که امامِ پس از او بود شکست
#وحدتی بود در آنجا که نگو... از #کثرت
#مرگ، شیرین تر از این...! «هم بخوری» با نیزه
کِش بیایی چو #عسل در بغل مولایت!؟
سپرِ جان عمو شد پسر شیر #حسن
او گرفت از همه ی مدعیانش سبقت
ساقی اش #درس_وفا داد به عالَم آن روز
آب را دید و گذشت از لب دریا راحت
تا بگیرد سر خود را بشریّت بالا
از سر اسب، زمین خورد چنان... با صورت
دل #سجاد هزار آینه شد در خیمه
سجده اش نور شد و نور، سرآغازِ لغت
#باقر افتاد به خاک و سفری داشت به عرش
تا به روی همه در وا بکند از #حکمت
آتش افتاد به دامان سه ساله، اما
خورد سیلی و نشد ثانیه ای بی عفت
#زینب آمد که بگوید همهْ زیبایی بود
#کربلا، قصه ی عشق است! ندارد غایت
#کربلا قطعه ای از باغِ بهشتِ ابدی ست
که به اندازه ی قلبِ همه دارد وسعت
از #علی دور شدیم و به خدا مشکوکیم
از #بصیرت تُهی و پُر شده ایم از #شهوت
کشته شد #خون_خدا تا که نمیرد #ایمان
جنگ ما بود ولی بر سر #پست_و_قدرت!؟
#درد_اصحاب، فقط #دین_خدا بود و #خدا
ما عطش داشته ایم آه... به #مسئولیّت
می توان بود #حسینی و #شهادت طلبید
می توان بود #یزیدی و شد از #ننگ، سقط
می توان بود #حبیب، آینه ی کبر شکست
می توان بود عُمَر، با همه گفت از بیعت
من #حسینی_نسبم از هیجان لبریزم
خانه ی اول من بوده و باشد #هیئت
تا به لب داشته باشم #بِحسینٍ_بِحسینْ
سر قبرم بگذارید به کامم، #تربت
این #حسین است که خونش به رگ ما جاری ست
این #حسین است که سر داد ولی با عزت
نشد ای دل، سر خود را ببُریم! وای به ما
هر چه گفتیم از اندیشه ی او... بود غلط
«#کربلا منتظر ماست بیا تا برویم» ۲
غافل از قافله ایم! آه و دریغ از حسرت!
#حُر که بود و چه شد آزادترین شد به جهان!؟
هیچ...! تنها به خودش داد فقط #یک_فرصت
وقت، تنگ است! کمی مانده که #زینب برسد
آه... این بار بیا جان بگذاریم وسط
#محمد_عابدی
قم المقدسه
...................................................
۱. از نوشته های معروف شهید مرتضی آوینی
۲. از نوحه های معروف حاج صادق آهنگران در هشت سال دفاع مقدس
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
😭🖤 به #کربلا و #کربلاییان
سرِ خط
.............
«#کربلا را تو مپندار که شهری ست فقط» ۱
#کربلا را تو مپندار عطش در لب شطّ
#کربلا را تو مپندار فقط روضه و اشک
#کربلا را تو مپندار شکست و ذلّت
#کربلا، نقطه ی آغاز مسلمانی بود
بنویسید سرِ نیزه نشین را سر خط!
#کربلا، نقطه ی پایان دورویی ها بود
#کربلا، نورِ خدا بود میان ظلمت
این #حسین است که اسلام به او تکیه زده
پرچم اوست که بالاست هنوز از غیرت
او همان #احمدِ_مختار، همان #قرآن بود
که سر نیزه نمی گفت مگر از رحمت
او #علی بود و به دنبال عدالت می رفت
#کربلا: #اشکِ_غدیر است! امان از غفلت؟!
او #حسن بود و پی #صلح_برادر آمد
بارها داد به صد شکل به دشمن مهلت
بر سر دست گرفت #آیه_ی_والفجرش را
تا نگویند نیاورد برامان آیت!
#اکبرش را که امامِ پس از او بود شکست
#وحدتی بود در آنجا که نگو... از #کثرت
#مرگ، شیرین تر از این...! «هم بخوری» با نیزه
کِش بیایی چو #عسل در بغل مولایت!؟
سپرِ جان عمو شد پسر شیر #حسن
او گرفت از همه ی مدعیانش سبقت
#ساقی_اش درس وفا داد به عالَم آن روز
آب را دید و گذشت از لب دریا راحت
تا بگیرد سر خود را بشریّت بالا
از سر اسب، زمین خورد چنان... با صورت
دل #سجاد هزار آینه شد در خیمه
سجده اش نور شد و نور، #سرآغازِ_لغت
#باقر افتاد به خاک و سفری داشت به عرش
تا به روی همه در وا بکند از #حکمت
آتش افتاد به دامان سه ساله، اما
خورد سیلی و نشد ثانیه ای بی عفت
#زینب آمد که بگوید همهْ زیبایی بود
#کربلا، قصه ی عشق است! ندارد غایت
#کربلا قطعه ای از باغِ بهشتِ ابدی ست
که به اندازه ی قلبِ همه دارد وسعت
از #علی دور شدیم و به خدا مشکوکیم
از #بصیرت تُهی و پُر شده ایم از #شهوت
کشته شد خون خدا تا که نمیرد ایمان
جنگ ما بود ولی بر سر پست و قدرت!؟
درد اصحاب، فقط دین خدا بود و خدا
ما عطش داشته ایم آه... به مسئولیّت
می توان بود #حسینی و شهادت طلبید
می توان بود #یزیدی و شد از ننگ، سقط
می توان بود #حبیب، آینه ی کبر شکست
می توان بود عُمَر، با همه گفت از بیعت
من #حسینی نسبم از هیجان لبریزم
خانه ی اول من بوده و باشد #هیئت
تا به لب داشته باشم #بِحسینٍ #بِحسینْ
سر قبرم بگذارید به کامم، #تربت
این #حسین است که خونش به رگ ما جاری ست
این #حسین است که سر داد ولی با عزت
نشد ای دل، سر خود را ببُریم! وای به ما
هر چه گفتیم از اندیشه ی او... بود غلط
«#کربلا منتظر ماست بیا تا برویم» ۲
غافل از قافله ایم! آه و دریغ از حسرت!
حُر که بود و چه شد آزادترین شد به جهان!؟
هیچ...! تنها به خودش داد فقط یک فرصت
وقت، تنگ است! کمی مانده که #زینب برسد
آه... این بار بیا جان بگذاریم وسط
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
...................................................
۱. از نوشته های معروف شهید مرتضی آوینی
۲. از نوحه های معروف حاج صادق آهنگران در هشت سال دفاع مقدس
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🖤🤦🏻😭 تقدیم به یادگار کربلا #امام_سجاد (ع)
نگفتهایم از او
..................
نگفتهایم از او غیر #گریه_و_زاری
کشاندهایم #علی را به #ذلّت_و_خواری
که بود آنکه #ابوالفضل، قوّت از او داشت
برای #قافله کرد، آنچنان #علمداری!؟
که بود آنکه به دلهای خسته مرهم بود
همان #پرستوی_زخمیِ_کوچ_اجباری!؟
که بود آنکه زمین خورد بیهوا اما
به کودکانِ زمینخورده داد دلداری!؟
که بود آنکه به #کاخ_ستم زبانه کشید!؟
به هُرم آن #تب_جانسوز و #داغ و #بیماری
که بود آنکه سراب از نگاه خلق گرفت!؟
به خشکسالیِ صحرای کفر شد جاری
نگفتهایم که او یکتنه #سپاهی بود
که زد به #لشکر_دشنام، ضربهای کاری ـ
به #خطبهای دهن #شام و #شامیان را بست
چنانکه شد پدرش روی نیزهها #قاری
چنانکه روی #یزید و #یزیدیان کم شد
#سکوت شد #سخن_شاعران_درباری
#موافقان خودش را به #صبر دعوت کرد
#مخالفان خودش را به #آبروداری
گذشت و... از دل تردیدها #یقین آمد
یقین، صدا شد و فریاد زد: فداکاری!
اگرچه که #خفقان بود بعدِ #عاشورا
#امام بود و #روایات و #پردهبرداری
به لطف #منبر او #کفر و #جهل شد نابود
و ذهن و قلب زمین شد از این و آن عاری ـ
که پای درس #علی، آسمانیان بودند ـ
به شوق مرتبه، درحال نکتهبرداری
#صحیفه شد نفسش در قنوت سجاده
به وقت #نافله میخواست از خدا یاری
ندای #فاطمهجانش به گوش میآمد
به #اضطرار و به هنگام هر #گرفتاری
تمام خاطرهها میچکید از چشمش
همین که #هلهله میشد میان #بازاری
#حماسهای که #علی زد به دست #گریه، رقم
شروعِ #روضه شد و #هیئت و #عزاداری
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🖤😭🤦🏻 تقدیم به #مردم_مظلوم_غزه
#سه_نسل
...............
#پدربزرگم جوشی بود
درحالیکه چای آتشی مینوشید بهشتی شد
#مادربزرگم اهل ولایت بود
از باغچه خانهاش با چادری خاکی، آسمانی شد
#پدرم سیب بود
سر چهارراه، با ماشینی سبز که از چراغ زرد عبور کرد تصادف کرد و با رویی قرمز به دیدار خدا رفت
#مادرم راضیه، کربلایی بود
سر سجادهی آسمانیاش سر به تربت گذاشت و دیگر از قتلگاه سجاده بیرون نیامد
اما این روزها #اخبار_غزه را که میشنوم
میبینم سه نسل، به یکباره و یک شکل، روح میشوند
روحهایی #تشنه و #گرسنه که افطارشان را با موشک باز میکنند
و چشمشان را برای همیشه به روی دنیا میبندند!
اما من...
من سیبزمینیام
که در این #محّرم
طوری برنامه میچینم
که به دو #هیئت برسم
تا مگر با خوردن دو پُرس غذای تبرّکی
بدنم را #بیمه_ابوالفضل کنم!
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤 غزلی در ۴۰ بیت پیشکش به #زائرین_اربعین_حسینی
#چلهی_عاشقی
.........................
«اپیزود اول»
ای یوسفِ لبخند تو، عیشالعُرفا
آتش زده عشق تو زلیخای مرا
تا چلچلهی نگاه تو راهی نیست
با #چلهی_عاشقی، رسیدم به خدا
از پنجرهای که رو به چشمت باز است
با حنجرهای که دل سپرده به شما
دلدل نکن و درِ قفس را وا کن
پرپر زدهام برایت از #عاشورا
آقا تو بگو بیایم این دفعه، چطور!؟
تنهایی...!؟ خانوادگی...!؟ با رفقا...!؟
«اپیزود دوم»
راهی شدهام باز در این جادهی عشق
راهی شدهام با علما و صُلَحا
پرسید کسی از منِ سرگشته، چطور!؟
گفتم #نفسِ_پنجرهفولاد_رضا
گفتند چه سود از این همه گریه و آه
گفتیم بسوزیم و نگوییم چرا...!
گفتند میان این همه رنگ... #سیاه!؟
گفتیم شبیم از غم او... این شبها
گفتند که #روضه و #عزاداری چیست!؟
گفتیم تلاقی دو رود و دریا
گفتند که #اربعین چه معنا دارد!؟
گفتیم که اربعین پر است از #معنا
گفتیم که بار عام فرموده #حسین (ع)
دیدارِ کریمانهی شاه است و گدا
انداخته #فرش_قرمزی_گسترده
از خون خودش #حسین در #کربوبلا
«اپیزود سوم»
رزمنده و شرمنده و دل کَنده، همه...
همراه شدند با #امام و #شهدا
از #جبهه هنوز در مسیر است، #حسین!
جانباز عزیزی که نیفتاد از پا
شد «#لشکر_صاحبالزمان، آماده»
در سایهی #فرماندهی_کل_قوا
گل کرده به پیشانیِ زائرهایت
سربند «#شهید_کربلا»، «#یا_زهرا»
ما در پی #انتقام_سیلی هستیم
ای بیخبر از روضه و داغ مولا
سرسبزتر از همیشه ماییم؛ ببین!
نزدیک #ظهور است... چه سنگید شما!؟
ای آینهی هستی و ای آیهی نور
با #پرچم_سرخ_یالثارات بیا
هنگام #برائت است در #حج_حسین (ع)
با مشت بزن بر دهن #امریکا
«اپیزود چهارم»
در راه، #مسیحی و #کلیمی دیدم
#ناقوس_حسین آمد آیا به صدا!؟
این ابرِ سیاهِ در نگاهش باران -
باید که ببارد چه زمانی و کجا!؟
بر نیزه نشستهای، سرت گرم خداست
ای کاش مرا ببینی از آن بالا
تا خستگیِ آه به ما غالب شد
آغوش گشودی و دویدی تا ما
هر چند که نصفهنیمه بودم با تو
تحویل گرفتی و خریدی من را
با ماه و ستاره گفتم از لبهایت
از صحبت خیزران و دندان؛ زیبا!
یک #روضه مرا کشت هزاران دفعه
جان دادن دخترِ کبودت جانا!
«اپیزود پنجم»
در راه توام اگرچه برمی گردم
باید چه کنم با غم دوری حالا
با اینکه نکردهام وداعی آنطور
سنگین شده سینهام دوباره آقا
برگشتم و دیدم حرم و گنبد را
آرام شود بلکه دلم -این رسوا-
تا #مرز نمانده چیزی و... آشوبم
آشوبتر از سرابها در صحرا
بگذار بسوزم از غمت چون مجنون
بگذار بسوزم از غمت ای لیلا
بگذار سلامی بدهم باز به تو
بگذار مرورت بکنم ای رؤیا
با #پرچم_ایران به خودم آمدم و
بر #خاک_وطن بوسه زدم چون #اُسرا
«اپیزود ششم»
در هیبت آسمان به #هیئت رفتم
با رخصتی از شاه و خداوند وفا
گفتند چه آوردهای از #کربوبلا
سوغاتی من #اشک و #عطش بود و #صفا
گفتم که چقدر زائرانِ حرمش
از #تربت پاک او گرفتند شفا!؟
حالا منم و خاطرههای سفرش
حالا منم و یک دلِ دلتنگ عزا
لبریز محرّمم #شهیدان، چه کنم!؟
یک سال صبوری نتوانم به خدا
#محمد_عابدی
#اشعار_اربعینی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15