eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
470 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
195 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🤦🏻😭 تقدیم به بخشش ........... قسم به جان کسانی که با بخشیدند و در میان آنچنان بخشیدند ، و بود که هرچه داشت به بخشیدند ولی چه سود که نقشه کشیدند به جای ، بخشیدند هزار پنجره وا کرد و ندیدند سکوتِ حنجره را بر بخشیدند ، مأمن ایمان شد و کرد که هرچه «» و «» را به مؤمنین بخشیدند به جای آنکه ببوسند خاکِ مَقدم او را گرفته و بر لشکرش بخشیدند برای اینکه دل از و ببَُرد او به او دو شیرین و نازنین بخشیدند برای اینکه نماند نشانی از شبِ ظلمت به او بخشیدند ـ چنانکه، ندید روی خوشی را ـ ولی به ، بخشیدند ، پیش نگاه جماعتی خون می‌خورد که دم به دم به دمش، بخشیدند اگرچه راه نفس را گرفت به تار حنجره‌ی سرخ او بخشیدند به یُمن اینکه سوارانِ مست، تاکِ تنش را لگد زدند به میخانه؛ بخشیدند! برای آنکه نپیچد صدای گریه‌ی به او شبیه ، دو آستین بخشیدند زدند سنگ به آیینه‌ی جمال به صورت گل ، چروک و چین بخشیدند گذشت و شخم زدند آسمانِ خاکیِ را چراکه گنج جهان را به این زمین بخشیدند بدا به حال کسانی که خام شدند و برای ، خوشه خوشه بخشیدند! بدا به حال کسانی که از بریدند به دشمنان قسم‌خورده، بخشیدند! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 به پیشگاه (ع) عود ................... در کویرِ خشکسالی‌ها، خدای جود بود او که دریا بود و دستانش همیشه رود بود کوه ها...! از چشمه‌ی احسان او لبریز شد همچنان اما ، خاکی‌ترین موجود بود دست او بخشید و چشمش عشق را فریاد زد روز و شب بارید این میخانه نامحدود بود پله‌ی منبر به پایش بوسه زد در کودکی گاه در محراب، محو صورتِ بود رفت از دوش بالا و یک لبخند چید ساعتی از روز را اینگونه او خشنود بود او بود و بود و و در ، چیزی فراتر از مشهود بود از هزاران حُسن خُلقش، این یکی را قاب کن «در عمل، او بیشتر از آنچه می‌فرمود... بود» آه... ابراهیم شد! بت‌ها به دست او شکست انتخابِ این گلستان، آتش نمرود بود چادری آتش گرفت و بوی غربت پخش شد ، شمعِ شبستان و چون عود بود بعدِ زندگی سخت است... ، زندگی‌ست! سخت بود اما به هر زحمت که می‌شد بود، بود دَلوْ را انداخت تا آبی به خواهرها دهد سر به چاهِ خانه برد و گفت ، زود بود! عزمِ مسجد کرد تا آرام گیرد لحظه‌ای پیش چشمش کوچه اما دود بود و دود بود ریخت او در تشتِ رسواییِ دشمن، بغض را سال‌ها در انتظار جامِ زهرآلود بود قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💚 برای (ع) خاطرات کوچه 😭 ..... زندگی را می‌توان با خنده‌ای از سر گرفت آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت خاطراتِ کوچه را می‌زد قدم با اضطراب سال‌ها در خانه‌ی خود، روضه مادر گرفت وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست گاه باید در میان کوچه‌ها سنگر گرفت رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت با لگد کوبید را به دیواری که ریخت انتقام غزوه‌ها را از ، آخر گرفت باغبان خسته تا مسجد رسید و شوکه بود او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت روضه‌ها را بارها کردم مرور و گفته‌ام مزد خدمت کردنش را خوب، گرفت تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش از عطش لبریز شد! تا... چشم‌های تر گرفت را گاه می‌دید و صدا می‌زد: « - قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت» تا نباشد حس غربت در دل معصومشان دست و را گرفت آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را که صدای بی‌قرارش روی هر منبر گرفت سال‌ها از گفت و... را مغلوبه کرد درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🌷 به پیشگاه (ص) ................... عزتت انداخت روی خاک، عُزّیٰ را طاق شد از اتفاقت طاقت کسریٰ از سراب جهل، دنیا مست بود و در توهّم تا که رد شد از ، ! کهکشانِ راه شیری را تماشا می‌کند ماه در شب چشمِ شبان کوکب صحرا: «»! اول و آخر ، ظاهر و باطن صورت و سیرت ، واژه و معنا روی او ، خنده هایش قبله ی ، سوره اِسرا آیه ی در آیینه ی چشمش نشست و را دید در آن عالَم بالا را کرد او زنده به گور و تا می آمد ، می شد بلند از جا کوچه ها عطر سلامت را به خاطر دارد اما کوچه ها با تو چه کردند و گلت ... !؟ در روشنگری کردی، به گفتی گاه در ظلمت، جهانی می شود پیدا در حیاتش کم ندارد، در مماتش غم ندارد هر که باشد با و... هر که باشد با در تبسم های تو و و دیدند و اگر گفتند از تو «» تو در به پا کرد پل زدی دیروز را با حال و با فردا ظلم و ظلمت می رود از بین با پرچمت گل می کند بر ، تا اشارت های ابرویت چراغ سبز باشد دل کبوتر می شود بر گنبد خضرا دل به «» می رود از نام زیبایت، به ویژه این اواخر تا به گوشم می خورد «»! بر تو و بر والدین خود درودی می فرستم هر زمانی که صدایم می زنند: قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
نثار و (ع) 🖤 با خواندن این شعر، در هر به یاد (ع) خواهید افتاد و چشمانتان بارانی خواهد شد😭 پنج تن ..................... دستانم را نگریستم و گریستم این بار از دستان قلم شده عباس (ع) گذشتم انگشتانم بودند 🖐 محمد (ص) را در میانه دیدم و اهل‌بیتش را اطرافش گویا برای آمده بود پلکی زدم... (ص) بر بار شتران ایستاده بود و علی (ع)، دوشادوش او در خدا را نشان می‌داد ☝️ اثر انگشتم طوافی بود از کعبه‌ی جان: علی (ع) 👉 انگشتی که حب مولا را امضا زد و روی ماه علی (ع) را در شب پرستاره‌ی تاریخ نشان داد انگشت حلقه، زهرا (س) بود 💍 که انگشتری به نام علی (ع) را به تن کرد! محمد (ص) دست بالا آورد از گونه‌های فاطمه (س) سیبی چید و به علی (ع) تعارف کرد پیوندی که نبی (ص) و علی (ع) را به کمال رساند و مثلثی را به نام ، نقش زد حسن (ع) لطیف‌ترین و زیباترین و آرام‌ترین است همان انگشت کوچک که و را فریاد می‌زند آنجا که در انگشت معشوقی گره می‌خورَد و به راه ادامه می‌دهد و حسین... آه... حسین... حسین (ع) همان «وِترَ المَوتور» همان دردانه‌ی خدا! حسابِ (ع) از همه جداست او که (ع) نیز برایش آغوش باز می‌کنند و در بغل می‌گیرندش ✊ او که و است اگر باور نداری دستت را مشت کن 👍 تا ببینی چگونه پرچمش را بالا می‌آورد اما اگر خواستی چشمانت تر شود به شَستت نگاه کن و روضه‌ی سر بخوان و دلت را بند کن به آن بند انگشتی که نیست 😭 آه... نمی‌دانم بگویم یا نه! نمی‌دانم زنده می‌مانم یا نه! این بار، شَستت را کمی بهتر ببین صدای پای اسب‌ها را می‌شنوی!؟ می‌بینی اسب‌ها چگونه پهنش کرده‌اند! 😭 قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💚 برای (ع) خاطرات کوچه 😭 ..... زندگی را می توان با خنده ای از سر گرفت آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت خاطراتِ کوچه را می زد قدم با اضطراب سال ها در خانه ی خود، روضه مادر گرفت وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست گاه باید در میان کوچه ها سنگر گرفت رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت با لگد کوبید را به دیواری که ریخت انتقام غزوه ها را از ، آخر گرفت باغبان خسته تا مسجد رسید و شوکه بود او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت روضه ها را بارها کردم مرور و گفته ام مزد خدمت کردنش را خوب، گرفت تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش از عطش لبریز شد! تا... چشم های تر گرفت را گاه می دید و صدا می زد: « - قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت» تا نباشد حس غربت در دل معصومشان دست و را گرفت آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را که صدای بی قرارش روی هر منبر گرفت سال ها از گفت و... را مغلوبه کرد درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💚❤️ به ساحت (ع) و (ع) دو پسر ................. بودند پس از آن دو پسر، شاه خورشیدتر از منظره و ماه تر از ماه خورشید، است و ، ماهِ شبِ تار ، همان ماهِ زمین خورده ی در چاه ما سایه ی تاریک و نبی، چشمه ی نور است با نام علی، سنگ...؛ شد آیینه ی شد اشکِ خُم از غربت و اندوه ، خشک شد ...! با لبِ تاول زده گفت: آه چشمان شما قطب نما بود و دل ما در موجِ پریشانِ جهان، ماند در این راه شما بود به یک چیز، ! او در پی آمد و تو در پی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻🖤😭 به پیشگاه سکوت و صبر .............. است و کرامت خصلت اوست سلیمان است هر انگشتر او به سائل داده یکجا روزی‌اش را بوده‌ست الگویش، بگو هو...! ، آسمانی خشک دارد ولی کافی‌ست چشم او ببارد شراب ناب می‌آید به هر جوی اگر که پا به نخلستان گذارد عبا بر شانه و عمّامه بر سر بهار از کوچه‌ها رد می‌شود باز به منبر تکیه خواهد زد کمی بعد خدای وحی و شعر و خطبه و راز حسودان از نمازش خسته بودند که او عین غرق خدا بود از سینه و دردش خبر داشت و او، و بود را زهر کین نه... کوچه‌ها کشت همانجا که عزیزش بر زمین خورد نمی‌دانم چه آمد بر سر او چگونه را تا کجا برد!؟ گذشت و سال‌ها بعد از سقیفه خیانت باز رویش را نشان داد زنی، مرد خودش را کشت و می‌دید امامی در میان خانه جان داد دم آخر، دهانش غرق خون بود تمام طشت را پر کرد آهش رسید از راه ، خون‌جگر شد همینکه خورد بر لب‌ها نگاهش بعد او چیزی ندارد به جز آسیب و آشوب و خرابی بقیع آماده‌ی دفن شد چه تشییعی! چه استقبال نابی! برای بوسه بر آن پیکر پاک سپاهِ تیرها سبقت گرفتند تن و تابوت چون درهم تنیدند برای دفن او مهلت گرفتند قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
❤️👌 برای که همواره‌ست و او که دو ماه آسمان می‌شوند و باران همواره ................. هر که آواره‌ی عشقت نشود بیچاره‌ست هر که بیچاره‌ی عشقت نشود آواره‌ست تو خدا بوده و آدم؛ مولا...! کشته‌ات آسیه و هاجر و مریم، ساره‌ست روضه‌هایت جلوی چشم من است آه این جهان با همه وسعت خود، گهواره‌ست ما همه عین ذبح شدیم تیرها خورد به ما و گلوی ما پاره‌ست آخر راهی طوسم هر سال آخرین روضه‌ام از حنجره‌ی نقاره‌ست برای تو شدم بارانی یاد در دل من همواره‌ست قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻🚩🏴🏳️ به پیشگاه حرکت جهانی و امروز اینجا ................ هم کثرت وحدتند امروز اینجا هم وحدت کثرتند امروز اینجا هم در طلب معرفت و عشق و فنا هم سالک حیرتند امروز اینجا ۱ چون رود که دارد سر دریا، جاری ـ در دشت حقیقتند امروز اینجا با و و بر قلّه‌ی عزّتند امروز اینجا «»، عزادارانت آیینه‌ی غیرتند امروز اینجا چشم از همه شسته‌اند جز و معنای امروز اینجا ببین مولاجان امروز اینجا بر بال مَلک قدم‌زنان می‌آیند در اوج سعادتند امروز اینجا خود،‌ محشر دیگری به پا کردند و یکجور قیامتند امروز اینجا بااینکه سر سفره‌ی تو مهمانند خود، روزی و نعمتند امروز اینجا لب‌تشنه دیدار تواَند ای چشمه لبریز ارادتند امروز اینجا چون و تو با حسرت و آه مشتاق زیارتند امروز اینجا با آمده‌اند دنبال امروز اینجا با مشت گره کرده و «» امروز اینجا هرچند که ظاهراً سرمایه و قدرتند امروز اینجا جُندی و مُلازم و نَقیب و رائد ۲ مأمور به خدمتند امروز اینجا مردانِ خداترس به راه افتادند تندیس شجاعتند امروز اینجا اینها همگی مزد رسالت هستند سرشار موَدّتند امروز اینجا چون ابر بهاری به همه می‌بارند بارانیِ رحمتند امروز اینجا یک عمر ستاره‌ی کویرت بودند دنباله‌ی هیئتند امروز اینجا هم و را می‌فهمند هم و امروز اینجا همراه می‌بارند و در یاد اسارتند امروز اینجا تنها نه به پای تو شدند آب، ارباب پروانه‌ی حضرتند امروز اینجا این است آماده‌ی حرکتند امروز اینجا قم المقدسه ............................................... ۱. هفت وادی عرفان (طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و غنا) ۲. درجات نظامی عراق (سرباز، ستوان، سروان، سرگرد) 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
با اجازه ، رخت عزای پسرش را نه از بلکه از در می‌آوریم و می‌گوییم ای ! داغ تو تا ابد در سینه ما خواهد ماند... و از همین الان، دلتنگ و تو هستیم 🤦🏻😭 🔹حلولِ ماهِ ، ماهِ شادی و شادمانیِ اهل بيت (ع) بر شما دوستداران تهنیت باد🌷 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻🤦🏻 برای به مناسبت خوف و رجا ... سادگی را باز بر تن کرد و شد راهیِ مجلس دومین شخصیت اجرایی کشور، خنده‌رویی که تنش پر بود از زخم رفیقان او که بود و قربانیِ صلحی کربلایی خویش بود و ذوالفقارِ در نیامی او بود، از و از گفت سرزنش کردند او را که به جای نطقِ مُتقن پیش چشم یک جهان پایش چرا قدری سخن گفت ۱ عارفی بی‌پرده که در او جلوه‌ها داشت پشت او گرم از قنوتِ تاروپود بندگی بود عضو هیئتْ علمی و استاد دانشگاه ایمان کرسی اندیشه‌اش داغ از زغال زندگی بود آسمانی خاکی از کوچه گذر کرد و نگاهش شهر بی‌احساس را یکباره جانی تازه بخشید با هنر بود و قدم زد بر فراز ابرِ توده همصدا شد با عقابان، بر وطن آوازه بخشید بعد از او دیگر ندیدم مردمم را شاد و شاداب حالمان اینروزها ، خسته‌ست از مانده تنها، نام یک به جا و از مرام و مسلک او دستمان خالی‌ست، بسته‌ست قم المقدسه ۱. نقطه عطف حضور شهید رجایی در سازمان ملل در کنفرانس مطبوعاتی بود که نخست‌وزیر ایران، مقابل دوربین‌‌های جهان پای برهنه خود را روی میز گذاشت و گفت:«من به مدت دو سال در زندان‌های رژیم شاه معدوم و زندانی کارتر و آمریکا بودم. آثار شکنجه و سختی‌هایی که در زندان بر من روا شد، بعد از چهار سال هنوز بر بدنم نمایان است. من دو سال تمام ضربات شلاق‌های کارتر را بر پای خود احساس کردم این درحالی‌ست که ما با گروگان‌ها در جاسوس‌خانه، رفتاری کاملاً انسانی داریم.» این اقدام از اتفاقات کم‌سابقه در سازمان ملل بود. 🆔 @Abedi_Aaeini