eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
467 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
196 ویدیو
33 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
نثار و (ع) 🖤 با خواندن این شعر، در هر به یاد (ع) خواهید افتاد و چشمانتان بارانی خواهد شد😭 پنج تن ..................... دستانم را نگریستم و گریستم این بار از دستان قلم شده عباس (ع) گذشتم انگشتانم بودند 🖐 محمد (ص) را در میانه دیدم و اهل‌بیتش را اطرافش گویا برای آمده بود پلکی زدم... (ص) بر بار شتران ایستاده بود و علی (ع)، دوشادوش او در خدا را نشان می‌داد ☝️ اثر انگشتم طوافی بود از کعبه‌ی جان: علی (ع) 👉 انگشتی که حب مولا را امضا زد و روی ماه علی (ع) را در شب پرستاره‌ی تاریخ نشان داد انگشت حلقه، زهرا (س) بود 💍 که انگشتری به نام علی (ع) را به تن کرد! محمد (ص) دست بالا آورد از گونه‌های فاطمه (س) سیبی چید و به علی (ع) تعارف کرد پیوندی که نبی (ص) و علی (ع) را به کمال رساند و مثلثی را به نام ، نقش زد حسن (ع) لطیف‌ترین و زیباترین و آرام‌ترین است همان انگشت کوچک که و را فریاد می‌زند آنجا که در انگشت معشوقی گره می‌خورَد و به راه ادامه می‌دهد و حسین... آه... حسین... حسین (ع) همان «وِترَ المَوتور» همان دردانه‌ی خدا! حسابِ (ع) از همه جداست او که (ع) نیز برایش آغوش باز می‌کنند و در بغل می‌گیرندش ✊ او که و است اگر باور نداری دستت را مشت کن 👍 تا ببینی چگونه پرچمش را بالا می‌آورد اما اگر خواستی چشمانت تر شود به شَستت نگاه کن و روضه‌ی سر بخوان و دلت را بند کن به آن بند انگشتی که نیست 😭 آه... نمی‌دانم بگویم یا نه! نمی‌دانم زنده می‌مانم یا نه! این بار، شَستت را کمی بهتر ببین صدای پای اسب‌ها را می‌شنوی!؟ می‌بینی اسب‌ها چگونه پهنش کرده‌اند! 😭 و اما بعد... اگر دست روی دست بگذاریم و پا روی پا دوباره را می‌کنند و را این بار نباید از سر حرص و عصبانیت، ناخن جوید و دست را مشت کرد و دندان به هم فشرد این بار باید با همه وجود شد شد شد شد و از گذشت و به رسید و را با فریاد گرفت! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
نثار و (ع) 🖤 با خواندن این شعر، در هر به یاد (ع) خواهید افتاد و چشمانتان بارانی خواهد شد😭 پنج تن ..................... دستانم را نگریستم و گریستم این بار از دستان قلم شده عباس (ع) گذشتم انگشتانم بودند 🖐 محمد (ص) را در میانه دیدم و اهل‌بیتش را اطرافش گویا برای آمده بود پلکی زدم... (ص) بر بار شتران ایستاده بود و علی (ع)، دوشادوش او در خدا را نشان می‌داد ☝️ اثر انگشتم طوافی بود از کعبه‌ی جان: علی (ع) 👉 انگشتی که حب مولا را امضا زد و روی ماه علی (ع) را در شب پرستاره‌ی تاریخ نشان داد انگشت حلقه، زهرا (س) بود 💍 که انگشتری به نام علی (ع) را به تن کرد! محمد (ص) دست بالا آورد از گونه‌های فاطمه (س) سیبی چید و به علی (ع) تعارف کرد پیوندی که نبی (ص) و علی (ع) را به کمال رساند و مثلثی را به نام ، نقش زد حسن (ع) لطیف‌ترین و زیباترین و آرام‌ترین است همان انگشت کوچک که و را فریاد می‌زند آنجا که در انگشت معشوقی گره می‌خورَد و به راه ادامه می‌دهد و حسین... آه... حسین... حسین (ع) همان «وِترَ المَوتور» همان دردانه‌ی خدا! حسابِ (ع) از همه جداست او که (ع) نیز برایش آغوش باز می‌کنند و در بغل می‌گیرندش ✊ او که و است اگر باور نداری دستت را مشت کن 👍 تا ببینی چگونه پرچمش را بالا می‌آورد اما اگر خواستی چشمانت تر شود به شَستت نگاه کن و روضه‌ی سر بخوان و دلت را بند کن به آن بند انگشتی که نیست 😭 آه... نمی‌دانم بگویم یا نه! نمی‌دانم زنده می‌مانم یا نه! این بار، شَستت را کمی بهتر ببین صدای پای اسب‌ها را می‌شنوی!؟ می‌بینی اسب‌ها چگونه پهنش کرده‌اند! 😭 و اما بعد... اگر دست روی دست بگذاریم و پا روی پا دوباره را می‌کنند و را این بار نباید از سر حرص و عصبانیت، ناخن جوید و دست را مشت کرد و دندان به هم فشرد این بار باید با همه وجود شد شد شد شد و از گذشت و به رسید و را با فریاد گرفت! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
نثار و (ع) 🖤 با خواندن این شعر، در هر به یاد (ع) خواهید افتاد و چشمانتان بارانی خواهد شد😭 پنج تن ..................... دستانم را نگریستم و گریستم این بار از دستان قلم شده عباس (ع) گذشتم انگشتانم بودند 🖐 محمد (ص) را در میانه دیدم و اهل‌بیتش را اطرافش گویا برای آمده بود پلکی زدم... (ص) بر بار شتران ایستاده بود و علی (ع)، دوشادوش او در خدا را نشان می‌داد ☝️ اثر انگشتم طوافی بود از کعبه‌ی جان: علی (ع) 👉 انگشتی که حب مولا را امضا زد و روی ماه علی (ع) را در شب پرستاره‌ی تاریخ نشان داد انگشت حلقه، زهرا (س) بود 💍 که انگشتری به نام علی (ع) را به تن کرد! محمد (ص) دست بالا آورد از گونه‌های فاطمه (س) سیبی چید و به علی (ع) تعارف کرد پیوندی که نبی (ص) و علی (ع) را به کمال رساند و مثلثی را به نام ، نقش زد حسن (ع) لطیف‌ترین و زیباترین و آرام‌ترین است همان انگشت کوچک که و را فریاد می‌زند آنجا که در انگشت معشوقی گره می‌خورَد و به راه ادامه می‌دهد و حسین... آه... حسین... حسین (ع) همان «وِترَ المَوتور» همان دردانه‌ی خدا! حسابِ (ع) از همه جداست او که (ع) نیز برایش آغوش باز می‌کنند و در بغل می‌گیرندش ✊ او که و است اگر باور نداری دستت را مشت کن 👍 تا ببینی چگونه پرچمش را بالا می‌آورد اما اگر خواستی چشمانت تر شود به شَستت نگاه کن و روضه‌ی سر بخوان و دلت را بند کن به آن بند انگشتی که نیست 😭 آه... نمی‌دانم بگویم یا نه! نمی‌دانم زنده می‌مانم یا نه! این بار، شَستت را کمی بهتر ببین صدای پای اسب‌ها را می‌شنوی!؟ می‌بینی اسب‌ها چگونه پهنش کرده‌اند! 😭 و اما بعد... اگر دست روی دست بگذاریم و پا روی پا دوباره را می‌کنند و را این بار نباید از سر حرص و عصبانیت، ناخن جوید و دست را مشت کرد و دندان به هم فشرد این بار باید با همه وجود شد شد شد شد و از گذشت و به رسید و را با فریاد گرفت! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻🖤 تقدیم به خون خدا (ع) و منتقم ثارالله (عج) درک ............... تا قضا عین قدَر، اقبال او را درک کرد مادرش آتش گرفت و فال او را درک کرد از دل قنداقه‌اش بخشید هر کس را که خواست از راه آمد و او، بال او را درک کرد ما نام است و با می‌شود هر سال او را درک کرد یعنی دل ما کربلاست سینه‌زن هم آیه زلزال او را درک کرد کوه بود اما تکان می‌خورد گاهی شانه‌اش هر که دیده داغ و کرده ناله، او را درک کرد یک و یک ، ای وای از این دال عجیب یکباره، قد دال او را درک کرد در پرده بود و ذهن ما لکنت گرفت با چه چشمی می‌توان گودال او را درک کرد شمرِ قاتل، بوده روزی در صف مولای خود با چه می‌توان امثال او را درک کرد!؟ غیر که بر سینه‌ی او سرسپرد نعل تازه، پیکر پامال او را درک کرد بی‌سوار آمد به سمت خیمه‌ها تا نسیمی پر کشید و یال او را درک کرد جای آتش سبز بود این بین و... او هم با عطش حال و روز و او را درک کرد رفت زیر پای یک دختر همینکه چادرش دست سنگین کسی، خلخال او را درک کرد پشت اسب و زیر پا و در تنور و روی نی خولیِ ملعون چقدر ارسال او را درک کرد در میان آن همه، مهمان‌نوازان تا به شام تازیانه، و او را درک کرد بعد از آنکه ریخت بر گیسوی او قدری شراب خیزران آمد جلو، تبخال او را درک کرد دختری بی‌تابِ بابا بود و بابا سررسید در میان آن همه گل، او را درک کرد - آبِ پاکی را روی دستان ریختند در تمام شهر یک غسّاله او را درک کرد با باید خط به خط شد تا که شاید لحظه‌ای هم، حال او را درک کرد ، جمع کران است و ، اهل نظر با می‌توان اقوال او را درک کرد شال سادات ، شال سبز ست خوش به حال آنکه یک شب، شال او را درک کرد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻🖤 تقدیم به خون خدا (ع) و منتقم ثارالله (عج) درک ............... تا قضا عین قدَر، اقبال او را درک کرد مادرش آتش گرفت و فال او را درک کرد از دل قنداقه‌اش بخشید هر کس را که خواست از راه آمد و او، بال او را درک کرد ما نام است و با می‌شود هر سال او را درک کرد یعنی دل ما کربلاست سینه‌زن هم آیه زلزال او را درک کرد کوه بود اما تکان می‌خورد گاهی شانه‌اش هر که دیده داغ و کرده ناله، او را درک کرد یک و یک ، ای وای از این دال عجیب یکباره، قد دال او را درک کرد در پرده بود و ذهن ما لکنت گرفت با چه چشمی می‌توان گودال او را درک کرد شمرِ قاتل، بوده روزی در صف مولای خود با چه می‌توان امثال او را درک کرد!؟ غیر که بر سینه‌ی او سرسپرد نعل تازه، پیکر پامال او را درک کرد بی‌سوار آمد به سمت خیمه‌ها تا نسیمی پر کشید و یال او را درک کرد جای آتش سبز بود این بین و... او هم با عطش حال و روز و او را درک کرد رفت زیر پای یک دختر همینکه چادرش دست سنگین کسی، خلخال او را درک کرد پشت اسب و زیر پا و در تنور و روی نی خولیِ ملعون چقدر ارسال او را درک کرد در میان آن همه، مهمان‌نوازان تا به شام تازیانه، و او را درک کرد بعد از آنکه ریخت بر گیسوی او قدری شراب خیزران آمد جلو، تبخال او را درک کرد دختری بی‌تابِ بابا بود و بابا سررسید در میان آن همه گل، او را درک کرد - آبِ پاکی را روی دستان ریختند در تمام شهر یک غسّاله او را درک کرد با باید خط به خط شد تا که شاید لحظه‌ای هم، حال او را درک کرد ، جمع کران است و ، اهل نظر با می‌توان اقوال او را درک کرد شال سادات ، شال سبز ست خوش به حال آنکه یک شب، شال او را درک کرد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
نثار و (ع) 🖤 با خواندن این شعر، در هر به یاد (ع) خواهید افتاد و چشمانتان بارانی خواهد شد😭 پنج تن ..................... دستانم را نگریستم و گریستم این بار از دستان قلم شده عباس (ع) گذشتم انگشتانم بودند 🖐 محمد (ص) را در میانه دیدم و اهل‌بیتش را اطرافش گویا برای آمده بود پلکی زدم... (ص) بر بار شتران ایستاده بود و علی (ع)، دوشادوش او در خدا را نشان می‌داد ☝️ اثر انگشتم طوافی بود از کعبه‌ی جان: علی (ع) 👉 انگشتی که حب مولا را امضا زد و روی ماه علی (ع) را در شب پرستاره‌ی تاریخ نشان داد انگشت حلقه، زهرا (س) بود 💍 که انگشتری به نام علی (ع) را به تن کرد! محمد (ص) دست بالا آورد از گونه‌های فاطمه (س) سیبی چید و به علی (ع) تعارف کرد پیوندی که نبی (ص) و علی (ع) را به کمال رساند و مثلثی را به نام ، نقش زد حسن (ع) لطیف‌ترین و زیباترین و آرام‌ترین است همان انگشت کوچک که و را فریاد می‌زند آنجا که در انگشت معشوقی گره می‌خورَد و به راه ادامه می‌دهد و حسین... آه... حسین... حسین (ع) همان «وِترَ المَوتور» همان دردانه‌ی خدا! حسابِ (ع) از همه جداست او که (ع) نیز برایش آغوش باز می‌کنند و در بغل می‌گیرندش ✊ او که و است اگر باور نداری دستت را مشت کن 👍 تا ببینی چگونه پرچمش را بالا می‌آورد اما اگر خواستی چشمانت تر شود به شَستت نگاه کن و روضه‌ی سر بخوان و دلت را بند کن به آن بند انگشتی که نیست 😭 آه... نمی‌دانم بگویم یا نه! نمی‌دانم زنده می‌مانم یا نه! این بار، شَستت را کمی بهتر ببین صدای پای اسب‌ها را می‌شنوی!؟ می‌بینی اسب‌ها چگونه پهنش کرده‌اند! 😭 قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15