eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
452 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
190 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
،🌷🙏🏻 برای سفر ............ پیچید تا در خانه ی صدایش گل از گل شکفت و شد فدایش ، لباس نو تنش کرد و... زد بوسه بر پیشانی و بر دست و پایش دست گهواره شد تا او بخوابد می خواند سوره ی کوثر برایش در باغ انگورش عرق می ریخت بابا تا جرعه ای مستی ببخشد بر هوایش یک یا دو سال بعد تا که از درآمد یک گیره مو بود پنهان در عبایش مثل در کنار مادر خود چادر به سر دارد به وقت ربنایش گاهی به همراه می رفت مسجد تا گل کند در کوچه، دستان دعایش یک روز دید از خانه خود رفته اند و در این بودند هرچه آشنایش خوشحال شد از دیدن کوه و در و دشت آری سفر بود و سفر، تنها دوایش او بی خبر بود از تمام اتفاقات از قصه های واقعی در خواب هایش آخر مگر نداری تو خودت زجر!؟ ای کاش سیلی می زدی من را به جایش شرمنده خواهد شد از روضه ی آب چیزی نمی گویم اگر از قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
خاطره ✍🏻 از شاعران خوب آیینی ست که زندگی پرفراز و نشیبی داشته و مولا زندگیش رو زیرورو کرده 🔰 این خاطره ای که می‌خوام بگم برای مجالس دورهمی و بزمیه محافل خصوصی که حرف های خاص، درش زده میشه شاید اگه نبود من هم نمی گفتم گویا رزقه! احمد گفت سال پیش که دعوت بودم برای شعرخوانی در سوریه شبی رو در حرم بیتوته کردم دیدم نمیتونم تاب بیارم به خادم گفتم اگه امکانش هست درب ضریح مطهر رو باز کنه تا بتونم رو در آغوش بکشم الحمدالله این اتفاق افتاد! قبل از ورود به ضریح یه عالمه حرف داشتم اما وقتی کنار قبر قرار گرفتم لال شدم و نمیدونستم چی باید بگم🤦🏻 گفتم دل بچه رو خالی نکنم و از باباش نخونم😭 شروع کردم نیم ساعت از عموش خوندم😭🤦🏻 گفتم بزار قوت قلب بدم بهش😭 آخه نه فقط بلکه همه بچه ها تا بود دلشون قرص بود که آسیبی به بابا و خیمه ها نمی‌رسه و کسی تشنه نخواهد موند «و سَیعلم الّذین ظلَموا اَیّ مُنقَلبٍ یَنقلِبون» ♥️🖤 در این شب سوم گره های زیادی به دست حضرت رقیه (س) و ساقی دشت کربلا ابوالفضل العباس (ع) باز میشه امشب برای امام زمان (عج) و همه مظلومان عالم به ویژه کودکان غزه، زیادی دعا کنید🙏🏻 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻🖤 تقدیم به خون خدا (ع) و منتقم ثارالله (عج) درک ............... تا قضا عین قدَر، اقبال او را درک کرد مادرش آتش گرفت و فال او را درک کرد از دل قنداقه‌اش بخشید هر کس را که خواست از راه آمد و او، بال او را درک کرد ما نام است و با می‌شود هر سال او را درک کرد یعنی دل ما کربلاست سینه‌زن هم آیه زلزال او را درک کرد کوه بود اما تکان می‌خورد گاهی شانه‌اش هر که دیده داغ و کرده ناله، او را درک کرد یک و یک ، ای وای از این دال عجیب یکباره، قد دال او را درک کرد در پرده بود و ذهن ما لکنت گرفت با چه چشمی می‌توان گودال او را درک کرد شمرِ قاتل، بوده روزی در صف مولای خود با چه می‌توان امثال او را درک کرد!؟ غیر که بر سینه‌ی او سرسپرد نعل تازه، پیکر پامال او را درک کرد بی‌سوار آمد به سمت خیمه‌ها تا نسیمی پر کشید و یال او را درک کرد جای آتش سبز بود این بین و... او هم با عطش حال و روز و او را درک کرد رفت زیر پای یک دختر همینکه چادرش دست سنگین کسی، خلخال او را درک کرد پشت اسب و زیر پا و در تنور و روی نی خولیِ ملعون چقدر ارسال او را درک کرد در میان آن همه، مهمان‌نوازان تا به شام تازیانه، و او را درک کرد بعد از آنکه ریخت بر گیسوی او قدری شراب خیزران آمد جلو، تبخال او را درک کرد دختری بی‌تابِ بابا بود و بابا سررسید در میان آن همه گل، او را درک کرد - آبِ پاکی را روی دستان ریختند در تمام شهر یک غسّاله او را درک کرد با باید خط به خط شد تا که شاید لحظه‌ای هم، حال او را درک کرد ، جمع کران است و ، اهل نظر با می‌توان اقوال او را درک کرد شال سادات ، شال سبز ست خوش به حال آنکه یک شب، شال او را درک کرد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤🤦🏻 نثار و .................... با آمد کنار و یک کشید در ، کشید چشم خود را بست و گرداگرد با هرچه شد کشید را روی دوش یک خیمه‌ای را غرق در و کشید شد؛ رفت و گلویی تازه کرد و اشک ریخت زد را به چشمش، چند کشید تا که برگشت... آسمان از خون دل، لبریز بود جسم او را چون ، کشید تا نرنجد بیش از این از پس آمد به دستش کشید ساعتی نگذشت... آن را در دل گودال با یک و کشید هم دلش لرزید و هم دستش، جهانش تار شد مثل آهسته، را روی کشید بود تقریباً که در رفت روح او بود از تن پرکشید لحظه جان‌کندنش غرق تماشا بود و دید از تشنگی، را سر کشید قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻🖤 تقدیم به خون خدا (ع) و منتقم ثارالله (عج) درک ............... تا قضا عین قدَر، اقبال او را درک کرد مادرش آتش گرفت و فال او را درک کرد از دل قنداقه‌اش بخشید هر کس را که خواست از راه آمد و او، بال او را درک کرد ما نام است و با می‌شود هر سال او را درک کرد یعنی دل ما کربلاست سینه‌زن هم آیه زلزال او را درک کرد کوه بود اما تکان می‌خورد گاهی شانه‌اش هر که دیده داغ و کرده ناله، او را درک کرد یک و یک ، ای وای از این دال عجیب یکباره، قد دال او را درک کرد در پرده بود و ذهن ما لکنت گرفت با چه چشمی می‌توان گودال او را درک کرد شمرِ قاتل، بوده روزی در صف مولای خود با چه می‌توان امثال او را درک کرد!؟ غیر که بر سینه‌ی او سرسپرد نعل تازه، پیکر پامال او را درک کرد بی‌سوار آمد به سمت خیمه‌ها تا نسیمی پر کشید و یال او را درک کرد جای آتش سبز بود این بین و... او هم با عطش حال و روز و او را درک کرد رفت زیر پای یک دختر همینکه چادرش دست سنگین کسی، خلخال او را درک کرد پشت اسب و زیر پا و در تنور و روی نی خولیِ ملعون چقدر ارسال او را درک کرد در میان آن همه، مهمان‌نوازان تا به شام تازیانه، و او را درک کرد بعد از آنکه ریخت بر گیسوی او قدری شراب خیزران آمد جلو، تبخال او را درک کرد دختری بی‌تابِ بابا بود و بابا سررسید در میان آن همه گل، او را درک کرد - آبِ پاکی را روی دستان ریختند در تمام شهر یک غسّاله او را درک کرد با باید خط به خط شد تا که شاید لحظه‌ای هم، حال او را درک کرد ، جمع کران است و ، اهل نظر با می‌توان اقوال او را درک کرد شال سادات ، شال سبز ست خوش به حال آنکه یک شب، شال او را درک کرد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15