eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
452 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
190 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🤦🏻😭 دلتنگ (س) و (ع) دست قنوت ................. دست قنوتم خشکِ خشک و غرق پینه حال دلم شب های سنگین دلتنگ می شوم، دست خودم نیست! از کودکی بیماری ام دارد زمینه نوبت گرفتم از مطب؛ ! بلکه بگیرد سینه ام قدری دکتر به جای نسخه، کرد تجویز هر ساعت یک «» از عمق سینه از چشم هایش می ریخت؛ گفتم: ای جان! مگر هست از ، بهتر گزینه!؟ بیمار بعدی داخل آمد، پا شدم من گفتم که دکترجان: «چقدری شد هزینه!؟» لبخند زد گفت: «ای پسر من رو همین بس که مادرم ، قنوتم رو ببینه!» قم المقدسه 🔰 لینک اشعار آیینی محمد عابدی 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻😭 دلتنگ (س) و (ع) دست قنوت ................. دست قنوتم خشکِ خشک و غرق پینه حال دلم شب های سنگین دلتنگ می شوم، دست خودم نیست! از کودکی بیماری ام دارد زمینه نوبت گرفتم از مطب؛ ! بلکه بگیرد سینه ام قدری دکتر به جای نسخه، کرد تجویز هر ساعت یک «» از عمق سینه از چشم هایش می ریخت؛ گفتم: ای جان! مگر هست از ، بهتر گزینه!؟ بیمار بعدی داخل آمد، پا شدم من گفتم که دکترجان: «چقدری شد هزینه!؟» لبخند زد گفت: «ای پسر من رو همین بس که مادرم ، قنوتم رو ببینه!» قم المقدسه 🔰 لینک اشعار آیینی محمد عابدی 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤🥺 برای (ع) رفت و آمد ............. نگاه کردم و دیدم فقط خطا رفتم تمام عمر پی یار بی‌وفا رفتم چقدر زندگی‌ام را به ناکجا بردم! چقدر بندگی‌ام را پی هوا رفتم! تو دل من بودی و منِ گمراه به جای ماه، به سمت ستاره‌ها رفتم میان طعنه امواج، غرق شد نفَْسم اگرچه بود ، سمت ناخدا رفتم تو پل شدی که منِ تکه‌پاره پا گیرم تو کردی و چون رود، باصفا رفتم در آسمانِ «»، از تو شدم و مستِ شدم و سرخوش از رفتم همیشه آمده‌ام و با اذنت بریده‌ام سر نفس و به رفتم قسم به جان «» که خود ۱ نگفته حاجت خود را، به رفتم تو آشنای من و من غریبه‌ام با خود غریب بودم و از پیشت آشنا رفتم چه انتخاب قشنگی که بعد دیدن تو برای خویش کسی بودم و... گدا رفتم! تو اگرچه و خلوت بود قسم به جدّ تو که با دلی رفتم به حرمت غزلی که نفس‌نفس زده است مسیر آمدنت را! چه بی‌صدا رفتم تو را به «» میهمان کردند ۲ شنیدم این جریان را و مبتلا رفتم به زهری از شدی تو و شبیه تو، من از این روضه با عصا رفتم!؟ قم المقدسه ...................................... ا. امامزاده سیدمحمد فرزند بلافصل امام هادی (ع) و برادر تنی امام حسن عسکری که مقبرهٔ او در ۵۰ کیلومتری جنوب سامراء، شمال بغداد و نزدیک قریه‌ای به نام بلد واقع شده‌است. ۲. سربازان متوکل، امام هادی (ع) را در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود بردند. به نظر صالح بن سعید، این اقدام به قصد تحقیر امام انجام شده است. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
به رسم ادب برای امام کاظم علیه السلام 🖤😭 آسمانی پر ستاره ........... سایه ای از بدر، باقی مانده در چاهی عمیق می زند لولای در، با حنجری بی پرده جیغ آسمان می بارد اما مرگ بر این زندگی قحطیِ سبزینگی دارد زمینِ پُر دریغ هفتمین نور جهان، از ظلمتِ زندان گذشت تا جهان با چشم او قدری کند طیِ طریق چشم او بود آن چشمه ی بی انتها که سوال شیعیان را پاسخی می شد دقیق ۱ چشم او یعنی آن آهوی فیروزه ای که پرستو شد به طوس و در رکاب دین، عقیق آسمانی پر ستاره، سهم ماهِ کاظم است تا بماند روشن از نورش، شب از عهد عتیق تا بگیرد عالَمی را با گُل لبخند خود هرگز او بیرون نیاورد از غلافِ چشم، تیغ کظم غیظش آب سردی بود بر زخم زبان او که ابراهیم شد در آتشی از منجنیق آن امامی که به راهش دید مستی را و گفت: هرچه کردی... از امامت رو نگردان ای رفیق ۲ قم المقدسه ....................................... ۱. داستان مراجعه و پرسش جمعی از شیعیان حضرت و پاسخ دادن خانم فاطمه معصومه (س) و تایید آن توسط امام کاظم (ع) ۲. داستان جوان شرابخوار و امام کاظم (ع) 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 برای (ع) و که با در آغوش او جان دادند ...................... یعنی یاکریمان دور در طواف یعنی در «» های اعتکاف آمدم با هر چه دارم- با ندارم های خویش- یعنی ماجرای آن زن پیر و کلاف از سر من هم زیاد است اینکه می بینی مرا گاه گاهی یک می دهد ما را کفاف آنچه ما را می رساند تا تو...! و آنچه ما را می کشاند تا تو...! و و تا بشویم دور تا دور ضریحت را به اشک بارها از داده ام من انصراف غرقِ امواج توام در بیکرانِ از خواندن، آه... ما را کن معاف در وا می شود نطق تمام زائران پیش تو نرم است ، زبان اعتراف مادرم دیشب به خوابم آمد و آرام گفت: قالیِ اشکی برای مادرش (س) بباف من همان ام در بند خویش ای کاش باشی، کردم از خلاف! در مسیر کوی تو، یک باران شدم -داستان عشق و وصال - ، آسمانِ آبیِ باریدنند اسوه ی سبز و از ربّنایت جاری اند خوش به حال من...! که من هم مستم از این می دمد هر روز از لبخند تو سر برون می آورد خورشیدِ چشمت از شکاف کیستم من بعد هر بار آمدن در این !؟ آن جنینی که جدایش کرده اند از بند ناف عاشقم... یک عاشقِ از خویشتن خالی شده هیچکس اندازه ی ندارد انعطاف! تا ابد زیر عبای دست تو میخانه شد هر که زد از عشق والای تو لاف یا و یا و یا و یا شد حسابم با تو بعد از این زیارت، صاف صاف نمایان است از آیینه ها ای کسانی که به سر دارید ننگ اختلاف! و یکی هستند در این آستان راه حق دور است از هرگونه مکر و انحراف با باید در دل مردم نشست ، هر کجا بیرون نیاید از غلاف! می توان چون او (ع) بود و رضا بود از جهان می توان چون او (ع) بود و به وقتش در مصاف! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻😭 دلتنگ (س) و (ع) دست قنوت ................. دست قنوتم خشکِ خشک و غرق پینه حال دلم شب های سنگین دلتنگ می شوم، دست خودم نیست! از کودکی بیماری ام دارد زمینه نوبت گرفتم از مطب؛ ! بلکه بگیرد سینه ام قدری دکتر به جای نسخه، کرد تجویز هر ساعت یک «» از عمق سینه از چشم هایش می ریخت؛ گفتم: ای جان! مگر هست از ، بهتر گزینه!؟ بیمار بعدی داخل آمد، پا شدم من گفتم که دکترجان: «چقدری شد هزینه!؟» لبخند زد گفت: «ای پسر من رو همین بس که مادرم ، قنوتم رو ببینه!» قم المقدسه 🔰 لینک اشعار آیینی محمد عابدی 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻🌷 تقدیم به .............. در شبِ ظلمت همینکه جلوه گر شد روی ماهت جان گرفت آیینه ی از نگاهت ۱ شد دلت زندانی ، سفر کردی به خویشت با راضی شدی از انتخاب دلبخواهت گوهر گرفتی از با هر دل به دریای زد نغمه ی جانسوز آهت با خودت آوردی از جای پایت سبزه رویید و جهان شد رو به راهت ها دنبال می دویدند و بریدند! در شبِ «»، در دل و ۲ آن ، آمدند از چون تو هم مانند ، بود گناهت روزها را روزه بودی و شبت پر بود از ابر قطره قطره، شمع جانت آب می شد از جراحت شیعیان را با همان حال نزارت، چاره بودی بسترت، شد و در حسرتت ماند استراحت ، دارد بر تو ، از کلامت می هراسد دارد از ، ترس دارد از سپاهت را نه، که ایرانی به دستت دارد این حرم یعنی ، چه دارد تکیه گاهت!؟ هم پریشان و هم پریشان شد هرکه دادت یک سلام و خیره شد بر بارگاهت گفت یک به آقا: «بچه ی پایینِ شهری... که کبوتربازها را هم گرفتی در پناهت #«طیّب» از خورشیدِ خشت گنبدت، شد آسمانی آفتابا...! نقره‌داغم کن که هستم روسیاهت» قم المقدسه .................................................. ۱. عبدالعظیم حسنی در روز پنج‌شنبه چهارم ماه ربیع‌الثانی سال ۱۷۳ قمری، در زمان پیشوای هفتم شیعیان در شهر مدینه زاده شد. ۲. نجاشی به نقل از احمد بن محمد بن خالد برقی نقل کرده است که عبدالعظیم در حال فرار از سلطان، به ری آمد و در سرداب خانه یکی از شیعیان در محله «سِکة المَوالی» (کوچه و محله دوستان اهل‌بیت) ساکن شد. او در همان سرداب به عبادت می‌پرداخت، روز را روزه می‌گرفت و شب را به عبادت می‌گذراند. وی مخفیانه از منزل بیرون می‌آمد و به زیارت قبری می‌رفت که آن را قبر یکی از فرزندان موسی بن جعفر(ع) می‌دانست. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 برای (ع) و که با در آغوش او جان دادند ...................... یعنی یاکریمان دور در طواف یعنی در «» های اعتکاف آمدم با هر چه دارم- با ندارم های خویش- یعنی ماجرای آن زن پیر و کلاف از سر من هم زیاد است اینکه می بینی مرا گاه گاهی یک می دهد ما را کفاف آنچه ما را می رساند تا تو...! و آنچه ما را می کشاند تا تو...! و و تا بشویم دور تا دور ضریحت را به اشک بارها از داده ام من انصراف غرقِ امواج توام در بیکرانِ از خواندن، آه... ما را کن معاف در وا می شود نطق تمام زائران پیش تو نرم است ، زبان اعتراف مادرم دیشب به خوابم آمد و آرام گفت: قالیِ اشکی برای مادرش (س) بباف من همان ام در بند خویش ای کاش باشی، کردم از خلاف! در مسیر کوی تو، یک باران شدم -داستان عشق و وصال - ، آسمانِ آبیِ باریدنند اسوه ی سبز و از ربّنایت جاری اند خوش به حال من...! که من هم مستم از این می دمد هر روز از لبخند تو سر برون می آورد خورشیدِ چشمت از شکاف کیستم من بعد هر بار آمدن در این !؟ آن جنینی که جدایش کرده اند از بند ناف عاشقم... یک عاشقِ از خویشتن خالی شده هیچکس اندازه ی ندارد انعطاف! تا ابد زیر عبای دست تو میخانه شد هر که زد از عشق والای تو لاف یا و یا و یا و یا شد حسابم با تو بعد از این زیارت، صاف صاف نمایان است از آیینه ها ای کسانی که به سر دارید ننگ اختلاف! و یکی هستند در این آستان راه حق دور است از هرگونه مکر و انحراف با باید در دل مردم نشست ، هر کجا بیرون نیاید از غلاف! می توان چون او (ع) بود و رضا بود از جهان می توان چون او (ع) بود و به وقتش در مصاف! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🪴 برای_امام_هادی (ع) رفت و آمد ............. نگاه کردم و دیدم فقط خطا رفتم تمام عمر پی یار بی‌وفا رفتم چقدر زندگی‌ام را به ناکجا بردم! چقدر بندگی‌ام را پی هوا رفتم! تو دل من بودی و منِ گمراه به جای ماه، به سمت ستاره‌ها رفتم میان طعنه امواج، غرق شد نفَْسم اگرچه بود ، سمت ناخدا رفتم تو پل شدی که منِ تکه‌پاره پا گیرم تو کردی و چون رود، باصفا رفتم در آسمانِ «»، از تو شدم و مستِ شدم و سرخوش از رفتم همیشه آمده‌ام و با اذنت بریده‌ام سر نفس و به رفتم قسم به جان «» که خود ۱ نگفته حاجت خود را، به رفتم تو آشنای من و من غریبه‌ام با خود غریب بودم و از پیشت آشنا رفتم چه انتخاب قشنگی که بعد دیدن تو برای خویش کسی بودم و... گدا رفتم! تو اگرچه و خلوت بود قسم به جدّ تو که با دلی رفتم به حرمت غزلی که نفس‌نفس زده است مسیر آمدنت را! چه بی‌صدا رفتم تو را به «» میهمان کردند ۲ شنیدم این جریان را و مبتلا رفتم به زهری از شدی تو و شبیه تو، من از این روضه با عصا رفتم!؟ قم المقدسه ...................................... ا. امامزاده سیدمحمد فرزند بلافصل امام هادی (ع) و برادر تنی امام حسن عسکری که مقبرهٔ او در ۵۰ کیلومتری جنوب سامراء، شمال بغداد و نزدیک قریه‌ای به نام بلد واقع شده‌است. ۲. سربازان متوکل، امام هادی (ع) را در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود بردند. به نظر صالح بن سعید، این اقدام به قصد تحقیر امام انجام شده است. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
به پیشگاه آسمانی پر ستاره ........................ سایه ای از بدر، باقی مانده در چاهی عمیق می زند لولای در، با حنجری بی پرده جیغ آسمان می بارد اما مرگ بر این زندگی قحطیِ سبزینگی دارد زمینِ پُر دریغ هفتمین نور جهان، از ظلمتِ زندان گذشت تا جهان با چشم او قدری کند طیِ طریق چشم او بود آن چشمه ی بی انتها که سوال شیعیان را پاسخی می شد دقیق ۱ چشم او یعنی آن آهوی فیروزه ای که پرستو شد به طوس و در رکاب دین، عقیق آسمانی پر ستاره، سهم ماهِ است تا بماند روشن از نورش، شب از عهد عتیق تا بگیرد عالَمی را با گُل لبخند خود هرگز او بیرون نیاورد از غلافِ چشم، تیغ کظم غیظش آب سردی بود بر زخم زبان او که ابراهیم شد در آتشی از منجنیق آن امامی که به راهش دید مستی را و گفت: هرچه کردی... از امامت رو نگردان ای رفیق ۲ قم المقدسه ....................................... ۱. داستان مراجعه و پرسش جمعی از شیعیان حضرت و پاسخ دادن خانم فاطمه معصومه (س) و تایید آن توسط امام کاظم (ع) ۲. داستان جوان شرابخوار و امام کاظم (ع) 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak_15
😭👌 تقدیم به و (ع) ............... که بود!؟ همان که به بلند شد که بگوید، که بود ...! همان که را میان خود دیده رسیده با به همان که به اشک و عرق، با آن رساند، خوشه انگور و لیفه ی خرما همان که به سر کرد گاهی به جای به ها همان که بارها به مردم داد و مایه ی برکت بود و به ، چادری ست خاک آلود که روضه ی ‌پسری بود پشت آن پیدا همان عبا که را رساند تا خیمه همان عبا که چه ها کرد ! همیشه در این خاندان، بجا بوده چه قصه ها که نوشته خدا برای به آمد و عبایش دید را که... نگفت غیر خدا او تاریخ است و معرفت، یعنی دو زندگی، جان دارند در یکی که آرزوی شاعری ست چون که شعر خواند و گرفت از امام، آن را یکی به وقت رسیدن به خانه اش از قصر همان که به سر داشت همان که دید و بر سر زد همان که شد از لخته های خون، دریا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
برای و در ................ برای ما معنا کن بودن را نمی از آن دریای غریب بودن را عجب شبی بود آن شب، که نشانتان داد و بودن را اینجا باشد کسی نمی‌خواهد بی‌نصیب بودن را کجاست آنکه بفهمد میان این مردان برای رفتن بودن را کجاست آنکه بپرسد برای دادن دلیلِ این میزان بودن را کجاست آنکه ببوسد را همینکه دم می‌گیری بودن را کجاست آنکه ببیند به زانوان سرِ رضا دادن را، نجیب بودن را (چقدر دلتنگیم ای خدا! به حق نگیری از ما بودن را) بگو که از روی نیزه‌های غروب «چگونه» دیدی بودن را!؟ تو خوانده روی بگو دمی با ما بر بودن را قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15