eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
410 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
118 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
آتش گرفت❤️❤️❤️🖤🖤🖤 از علیرضا قزوه تا که نامت بر زبان آمد، زبان، آتش گرفت سوختم چندان که مغز استخوان، آتش گرفت حیدر آمد، خاک همچون باد، گرم گریه شد خواست تا غسلت دهد، آب روان، آتش گرفت هان، چه می‌پرسی چه پیش آمد؟ زمین را آب بُرد بادبان ِ کشتی پیغمبران، آتش گرفت یک طرف، ماه مرا ابر سیاه فتنه کُشت یک طرف، از درد غربت، کهکشان آتش گرفت رفت سوی آسمان روحت، زمین از شرم سوخت در زمین، جسم تو گم شد، آسمان آتش گرفت صبحتان به خیر مردم، قزوه، ص ۵۹ و ۶۰. (س) (ع) https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بند دوم افتاده ................ زنی افتاده بود و قرص ماهش، خوش تماشا داشت که نان می پخت و دستان جوانش بوی زهرا داشت به جارو کردن خانه، اگر مشغول هم می شد غباری از را طوطیا بر چشمِ بینا داشت همینکه بوریایی در حیاط خانه می انداخت برای گوسفندان و خروس و مرغ ها جا داشت به لطف دوک نخ ریسی، عبا و پیرهن می دوخت برای چادرنمازی قد دنیا داشت کمک می کرد تا بخواند درس و مشقش را سوار اسب چوبین کرد را و رویا داشت به می گفت از فنون رزم و جنگیدن - به از ...! از قصه او سخت پروا داشت نگاهش را گره می زد به دستان علمدارش علمداری که دستانی بلند و چشم زیبا داشت حواسش بود در همین خانه زمین افتاد به یادش هر روضه ای جانسوز برپا داشت هی آب می شد شب به شب، هی می پرید از خواب از او طلب می کرد بین خواب هایش آب بند سوم ترک عافیت ........... به خانه آمده، ابراز صدها تسلیت کرده شبیه ، او نیز ترک عافیت کرده در پیش بود و او تمام عمر با تدبیر برای یک سفر، خود را کرده از او یک دیگر بنا کرده، که را میان آن برادرها پر از جذابیت کرده کسی جرأت ندارد سمت آن کوچه بیاید باز که هرکس اینچنین کرده، غلط کرده غلط کرده خدا لعنت کند آن را که حرمت را شکست اینجا همان که بعد از آن ، هزاران کرده تا آخر عمر از پرده برمی‌داشت چرا که او، اظهار بر حقانیت کرده از آنکه با ، کرد باید گفت که تکیه بر مقام و جایگاهی عاریت کرده همانی که از او گرفت الگو به همانی که به ، را بی‌جمعیت کرده لگدها قسمت شد در کوچه ی گودال به قربان تنش که شد به نعل اسب ها پامال بند چهارم بوریای خون ............... تنَش و هر برگی به نعل تازه... تا خورده میان ، شده چون فرش پا خورده تحمل کردنِ بی حرمتی ها سخت دشوار است چه دیده خواهرش بر که اینطور جا خورده چرا نفرین نکردی آه ای به !؟ شنیدم که دهان نیلی ات خیلی خورده شنیدم در آتش را بغل کردی تنم سرخ است از داغت، غمت روح مرا خورده شنیدم دخترت تا آمدی در مجمر شامی - زبان وا کرده و یک لقمه هم با تو غذا خورده اگر چه او میان راه، سیلی نوشِ جان کرده اگر چه مثل ضربه های بی هوا خورده گرفته دست بر پهلو، هوا را تار می بیند از اینها می شود فهمید ضربه از کجا خورده! نپرس از من چرا اینقدر می ریزم به هم با تو دلم گفته ست و مُهر خورده قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 قصیده ای به ساحت (ع) ................. چشمان تو رنگین کمانِ نور و باران است سهم دلِ دریایی ات، امواج طوفان است و در سجده هایت آسمان پیداست اما شب قدری ، قدر تو پنهان است! ما با شما یک جورِ دیگر راحتیم آقا چون مادرت، فرزند ایران است ما... شاعرانی که گرفتیم از کلامت وام تو... آنکه چشمش چشمه چشمه، شعر جوشان است دیروز خواندم از کتابت چند برگ سبز باغِ ، ترجمانِ نور است آنچه «»، سحر با اشک می خوانَد بابِ «» جان است تا سیب طوبی می رسد از آسمانِ دست معراج، با چشمانِ لبریز تو آسان است با خطبه های آتشین گفتی به دنیا که گاهی ، گاهی ، شمشیر میدان است فتح الفتوحت را به شام، آسودگان دیدند حالا برای حال تو، شهری پریشان است نیمی از آن مجلس، به حال خویش گرییدند نیمی از آن قومِ خطا کرده، پشیمان است ، آن زمان، بود ، این زمان، است دعوای جدّت بر سر بود دعوای امروز تو هم بر است دلسنگ ها با تو چه کردند ای تماشایی!؟ آیینه از آیین چشمت، مات و حیران است با گریه های بی امان، روشنگری کردی این قطره ها شعرند و هر شعری پر از «آن» است پیمانه ی اشک تو را کشتند عاقل ها وقتی که فهمیدند چشمان تو میخانه ست دنیا اگر روزی بفهمد روضه هایت را باور نخواهد کرد این کارِ مسلمان است راه تو را یک مشت، گرگ تشنه سد کردند بر پیکر آهو، هزاران جای دندان است - (دندان... خدایا وای! دستت بشکند نامرد یک لحظه هم با خود نگفت: «ارباب، مهمان است»!) چشمان تو یادآور تاریخ عاشوراست ذبح عظیمی که همانا است یک گوشه از آنچه شما در کردید برپایی سبزِ قیام است ۱ یعنی ظلم خواهد رفت آنچه بجا میماند آزادی ست، ایمان است و رسم بزرگان است دنیا بداند هرکه اینسان است است ، جنگ میان حق و باطل بود آنجا که انسان روبروی هرچه شیطان است - یک سو جهنم بود و یک سو جنتُ المأوی هرچند در ظاهر، سراپایش بیابان است به افتاد اگر آن روز یک ، است و جهان با او است قم المقدسه ............................ ۱. سربداران نام جنبشی مردمی در روستای باشتین و سبزوار خراسان در سده هشتم هجری خورشیدی بود که علیه ستم و تعدی فرمان‌روایان مغول و عاملان آنان با شعار «سر به دار می‌دهیم تن به ذلت نمی‌دهیم» ایجاد شد و به یکصد و بیست سال چیرگی مغول‌ها بر ایران پایان داد. تلاش و پیگیری رهبران این قیام به تشکیل یک حکومت مستقل ملی و شیعه‌مذهب ایرانی در خراسان انجامید. مهم‌ترین ویژگی‌های این حکومت تنفر و انزجار از عناصر مغولی و تثبیت ایدئولوژی تشیع دوازده‌امامی بود. رهبر مذهبی سلسله سربداران شیخ حسن جوری و مهم ترین رهبر سیاسی این سلسله سلطان وجیه الدین مسعود بود. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 در رثای بیت .................. من به فکر ، گور حرف این و آن زنده بادا عشق، ماییم و مرزها را پشت سربگذار با من پر بکش باز کن آغوش خود را بر جهانی بیکران گفت: شاعر این سیاهی چیست!؟ گفتم: نور محض سرمه ی غم را خدا بیرون کشید از سرمه دان ساعتم رأس است و قدم ها عقربه می روم تا لحظه ی ارباب، تا بعد از زمان این منم من، با تمام ضعف هایم آمدم ای که گفتی با خدا: «هَل مِن مُعین!؟»، یا مُستعان! آفتاب آمد به استقبال من هنگام خواب یک نفر ابری شد و شد بر سر من سایبان جان می دمد بر سینه ی پژمرده ام سفره ات رنگین تر است از یک جهان رنگین کمان آنقدر چای عراقی ها پر و پیمانه بود بغض های تلخ من حل شد درون استکان عده ای با چوبدستی، با عصا می آمدند یاد کردم از لب و دندان و چوب خیزران... نزدیک تر می شد به من از هر جهت بوی و آمد، دلم شد آستان در بیابان ها به دنبال تو هستم یا خودم!؟ ، اولین گام است در این داستان! خویش را پیدا نکردم مثل او اما... سلام پاسخم را کاش می داد آن امام مهربان در همین خواهد خواند چندین سال بعد «لشکر صاحب زمان» را حس و حال را قبل از این هم داشتم با شهیدانِ شلمچه در مسیرِ ۱ در مسیرِ سبز تو روییدم از نو بارها زردیِ گنبد به چشمم خورد و مُردم ناگهان مستی انگورِ از سرم انگار رفت یک نفر گویا به دستم داد جام شوکران لب زدم! غم بود، غربت بود، هجران بود آه سرکشیدم هر سه را... دیگر نبود از من نشان روح، بالا آمد و بر جسم خسته خیره شد گرم من بود و نمی رفت از کنارم توامان خادمی آمد به بالینم صدا زد آب... آب ریخت از سرداب حضرت بر سرم آبی روان چشم وا کردم ولی روی زمین بودم هنوز نیزه ها را دیدم... اما شکل یاس و ارغوان ساعتی نگذشت روبرویم ایستاد رخصتم داد و به من بخشید جان، آن نیمه جان راهی صحنت شدم از با در ام افتاد و رازم شد عیان موج ها را پس زدم تا غرق دریایت شوم ساحلِ امنم تویی، من قایقی بی بادبان «» را که دیدم ذکر من شد از بالاتر آیا هست!؟ پس... او را بخوان از و پُر است گوشه ای اما کمین کرده ست مرد ! بر ضریحت گوشِ جان دادم دلم از هوش رفت می رسید از زیر پاهایم، صدای استخوان با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود روضه آوردم برایت، روضه ی با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود روضه آوردم برایت، روضه ی کاش زیر دست و پای زائرانت گم شوم چون ، بی صدا و بی هوا و بی زبان قبل از این بودم، حال هستم در بهشت حک شود بر برگه ی ترحیم من، کوچه های را گشتم و حیران شدم هر طرف رفتم تو بودی، از تو دیدم یادمان هر که از بازار چیزی می خرید و من به اشک از خود خواستم ۲ هر قدم با شوق تعجیل فرج پیش آمدم روز و شب قلبم تو را می زد صدا، ! یک طرف برق فرات و یک طرف رعد عطش بر لبم بارید ذکر و تو را دیدم لب بودم دلم پر زد به سمت خیل عشاقت به خوشند آرزوی دارند از پلک بر هم زد دلم، شد خیمه گاهی سبز و من پر کشیدم در زمان، گرفتم از در ، اشکِ چشمِ مشکِ سقا خشک شد با غروب ، خون می چکید از آسمان آه در چشمان آهویی مرا تا ماه برد آن زمان که دختری جا مانده بود از حالِ را در آن شب، درک خواهی کرد اگر... را گم کنی در قم المقدسه .......................................... ۱. اردوی راهیان نور ۲. سوق الصادق که منزل امام صادق نیز در آن است 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 برای (ع) و (س) آنگونه ............. دنبال تو می دوید مست آنگونه ای وای که راه بر تو بست آنگونه شد و به پایت پیچید آمد طرف تو چند دست آنگونه نزنید بر رخ من آیینه ی شبنم و گل است آن پشت درِ خانه آورد خزان زد و شد مِهرپرست آنگونه این طایفه از قدیم هستند غریب و که از الست، آنگونه ای کاش تنت می شد تشییع تا حُرمت تو نمی شکست آنگونه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻 به پیشگاه (ع) .................... چشمِ صحراگَردم از شد ای که دلم را کرده نگات تا لبی از نام زیبای تو دفتر، تر کند خوشنویسم کن ، خشک است این دوات! حال ما به بسته است را کن با پرتوی از و و را با تو باید بو کشید ما بی توست مثل خانه های بی حیاط رنگ و بوی دیگری می گیرد اصلاً ، حل می شود وقتیکه در کاش من هم بودم که با سلامی می کند هر روز یک گوشه، بساط کاش من هم بودم که هر طوری شده رد شده از و آورده سلامی از کاش من هم حال خوب بودم و را به می کشیدم با ۱ و ۲ تا ، با عطر آمد به صحن پیرمردی گفت: «مَردم... و »! روضه ی تو را سربسته خواندم در پیش می کنم ، احتیاط هر که شد در آغوش خدا، با خلق گفت: دیدن روی تو باشد دیگر نمی بینم برای طوسیّ و منِ ، پیشت و قم المقدسه ............................................ ۱. صحن انقلاب ۲. آواز بیات که اذان موذن زاده هم در این دستگاه (بیات ترک) اجرا شده 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✊🏻🇱🇧🇵🇸✊🏻 تقدیم به و نیفتاده ................ ازین دست اتفاقاتِ معظَّم، کم نیفتاده بر خاک افتاده ولی پرچم نیفتاده نمی خواهم بگویم آسمان ها بر زمین آمد نمی خواهم بگویم اتفاقی هم نیفتاده هنوز از حنجر گلدسته های سبز و نورانی صدای جاریِ نیفتاده هنوز می رسد بر گوش دنیایی که از ، قامت نیفتاده ، عمری به دنبال بود و خندان است به ابروی حتی خم نیفتاده جهان باید بداند که من و نیفتاده اگر که افتاده در جان و دل ولی نام بلندم از دهان نیفتاده در این خوش آب و هوا حتی گذار سیبِ شک بر حضرت نیفتاده چه که و و شد یکجا اگرچه دیده داغ بی امان و غم، نیفتاده! رکابِ دل، ترَک خورد از و ولی از دستمان نیفتاده اگرچه خیمه ها گرفت اما خدا را شکر که بر ، چشمان نامحرم نیفتاده خدا را شکر بعدِ کشتن نگاه هرزه ای بر دامن نیفتاده خدا را شکر هست و می رسد از راه خدا را شکر پرچمدارِ این عالم نیفتاده قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✊🏻🇱🇧🇵🇸✊🏻 تقدیم به و نیفتاده ................ ازین دست اتفاقاتِ معظَّم، کم نیفتاده بر خاک افتاده ولی پرچم نیفتاده نمی خواهم بگویم آسمان ها بر زمین آمد نمی خواهم بگویم اتفاقی هم نیفتاده هنوز از حنجر گلدسته های سبز و نورانی صدای جاریِ نیفتاده هنوز می رسد بر گوش دنیایی که از ، قامت نیفتاده ، عمری به دنبال بود و خندان است به ابروی حتی خم نیفتاده جهان باید بداند که من و نیفتاده اگر که افتاده در جان و دل ولی نام بلندم از دهان نیفتاده در این خوش آب و هوا حتی گذار سیبِ شک بر حضرت نیفتاده چه که و و شد یکجا اگرچه دیده داغ بی امان و غم، نیفتاده! رکابِ دل، ترَک خورد از و ولی از دستمان نیفتاده اگرچه خیمه ها گرفت اما خدا را شکر که بر ، چشمان نامحرم نیفتاده خدا را شکر بعدِ کشتن نگاه هرزه ای بر دامن نیفتاده خدا را شکر هست و می رسد از راه خدا را شکر پرچمدارِ این عالم نیفتاده قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 برای (ع) و (س) آنگونه ............. دنبال تو می دوید مست آنگونه ای وای که راه بر تو بست آنگونه شد و به پایت پیچید آمد طرف تو چند دست آنگونه نزنید بر رخ من آیینه ی شبنم و گل است آن پشت درِ خانه آورد خزان زد و شد مِهرپرست آنگونه این طایفه از قدیم هستند غریب و که از الست، آنگونه ای کاش تنت می شد تشییع تا حُرمت تو نمی شکست آنگونه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤🔥 پیشکش به (ع) در هوای او ........... اشک است قوت غالبش، خرما غذای او نان می پزد ، پا به پای او از قتلگاه مادرش رد می شود هر روز نان می برد وقتی برای او هر چاه را که می کَند پر می کند با پیچیده در گوش زمین، زخم صدای او گاهی کلنگش را می اندازد میان کار با خاک، بازی می کند انگشت های او ترین مرد زمین، شد از آن ابری تر از باران شده حالا او گرفت از میخ در، مزد رسالت را تیغ خوارج هم شود روزی بهای قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 تقدیم به و نیش ............... به به هرچه به هرکه پاشید بر دل ها آری دارد را فدای حرص خود کردند این گرگ های لانه کرده در لباس میش رو کرد دست این جماعت را با هرچند می شناخت این قوم را از پیش اینگونه شد که گونه ی به حرف آمد از مشت نامردان، که بودند از بیش ای کاش باشد ، قصه یا اهل منزل را نکرده باشد او از خجالت شد در آن خراب آباد خورشید، بود و شد از شعله ها دل ریش پر از زهر است از مسمارِ مثل مار اینطور می پیچد اگر در بسترش بر خویش در خواب، به شکل عقربی، شب ها تا صبح می زد دست و پای را نیش بعد از غروب ، چاه است و ماه چاه هم صحبت و هم سفره و همزاد یک قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
(ع) (س) بند سوم ترک عافیت ........... به خانه آمده، ابراز صدها تسلیت کرده شبیه ، او نیز ترک عافیت کرده در پیش بود و او تمام عمر با تدبیر برای یک سفر، خود را کرده از او یک دیگر بنا کرده، که را میان آن برادرها پر از جذابیت کرده کسی جرأت ندارد سمت آن کوچه بیاید باز که هرکس اینچنین کرده، غلط کرده غلط کرده خدا لعنت کند آن را که حرمت را شکست اینجا همان که بعد از آن ، هزاران کرده تا آخر عمر از پرده برمی‌داشت چرا که او، اظهار بر حقانیت کرده از آنکه با ، کرد باید گفت که تکیه بر مقام و جایگاهی عاریت کرده همانی که از او گرفت الگو به همانی که به ، را بی‌جمعیت کرده لگدها قسمت شد در کوچه ی گودال به قربان تنش که شد به نعل اسب ها پامال قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15