eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
465 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
196 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤🙏 برای (ص) خدا بخیر کند... ................... بود امان از ! از آتشی که دویده به پنبه های یکی به فکر بود و دیگری پی یکی سقیفه نشین شد به راه داد ادامه از لب او می چکید و... بارانی بود و رنگ و بوی کلامش دوباره بود دو یادگار خودش را سفارشی دیگر کرد برای و دوباره لب را تر کرد نگاه کرد به ، نگاه کرد به کشید آهِ بلندی و پر کشید از دنیا ، او که شرابِ همیشه بود چگونه به زهرِ انگوری شد از آسمان، وارونه!؟ دسیسه ها کردند آن سه نابکار، سه ملعون را دیدند و ریختند از او خون خدا بخیر کند قصه های بعدِ را خدا بخیر کند این تب ابولهبی را قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
بند دوم افتاده ................ زنی افتاده بود و قرص ماهش، خوش تماشا داشت که نان می پخت و دستان جوانش بوی زهرا داشت به جارو کردن خانه، اگر مشغول هم می شد غباری از را طوطیا بر چشمِ بینا داشت همینکه بوریایی در حیاط خانه می انداخت برای گوسفندان و خروس و مرغ ها جا داشت به لطف دوک نخ ریسی، عبا و پیرهن می دوخت برای چادرنمازی قد دنیا داشت کمک می کرد تا بخواند درس و مشقش را سوار اسب چوبین کرد را و رویا داشت به می گفت از فنون رزم و جنگیدن - به از ...! از قصه او سخت پروا داشت نگاهش را گره می زد به دستان علمدارش علمداری که دستانی بلند و چشم زیبا داشت حواسش بود در همین خانه زمین افتاد به یادش هر روضه ای جانسوز برپا داشت هی آب می شد شب به شب، هی می پرید از خواب از او طلب می کرد بین خواب هایش آب بند سوم ترک عافیت ........... به خانه آمده، ابراز صدها تسلیت کرده شبیه ، او نیز ترک عافیت کرده در پیش بود و او تمام عمر با تدبیر برای یک سفر، خود را کرده از او یک دیگر بنا کرده، که را میان آن برادرها پر از جذابیت کرده کسی جرأت ندارد سمت آن کوچه بیاید باز که هرکس اینچنین کرده، غلط کرده غلط کرده خدا لعنت کند آن را که حرمت را شکست اینجا همان که بعد از آن ، هزاران کرده تا آخر عمر از پرده برمی‌داشت چرا که او، اظهار بر حقانیت کرده از آنکه با ، کرد باید گفت که تکیه بر مقام و جایگاهی عاریت کرده همانی که از او گرفت الگو به همانی که به ، را بی‌جمعیت کرده لگدها قسمت شد در کوچه ی گودال به قربان تنش که شد به نعل اسب ها پامال بند چهارم بوریای خون ............... تنَش و هر برگی به نعل تازه... تا خورده میان ، شده چون فرش پا خورده تحمل کردنِ بی حرمتی ها سخت دشوار است چه دیده خواهرش بر که اینطور جا خورده چرا نفرین نکردی آه ای به !؟ شنیدم که دهان نیلی ات خیلی خورده شنیدم در آتش را بغل کردی تنم سرخ است از داغت، غمت روح مرا خورده شنیدم دخترت تا آمدی در مجمر شامی - زبان وا کرده و یک لقمه هم با تو غذا خورده اگر چه او میان راه، سیلی نوشِ جان کرده اگر چه مثل ضربه های بی هوا خورده گرفته دست بر پهلو، هوا را تار می بیند از اینها می شود فهمید ضربه از کجا خورده! نپرس از من چرا اینقدر می ریزم به هم با تو دلم گفته ست و مُهر خورده قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤🙏 برای (ص) خدا بخیر کند... ................... بود امان از ! از آتشی که دویده به پنبه‌های یکی به فکر بود و دیگری پی یکی سقیفه‌نشین شد به راه داد ادامه از لب او می‌چکید و... بارانی بود و رنگ و بوی کلامش دوباره بود دو یادگار خودش را سفارشی دیگر کرد برای و دوباره لب را تر کرد نگاه کرد به ، نگاه کرد به کشید آهِ بلندی و پر کشید از دنیا ، او که شرابِ همیشه بود چگونه به زهرِ انگوری شد از آسمان، وارونه!؟ دسیسه‌ها کردند آن سه نابکار، سه ملعون را دیدند و ریختند از او خون خدا بخیر کند قصه‌های بعدِ را خدا بخیر کند این تب ابولهبی را قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
(ع) (س) بند دوم افتاده ................ زنی افتاده بود و قرص ماهش، خوش تماشا داشت که نان می پخت و دستان جوانش بوی زهرا داشت به جارو کردن خانه، اگر مشغول هم می شد غباری از را طوطیا بر چشمِ بینا داشت همینکه بوریایی در حیاط خانه می انداخت برای گوسفندان و خروس و مرغ ها جا داشت به لطف دوک نخ ریسی، عبا و پیرهن می دوخت برای چادرنمازی قد دنیا داشت کمک می کرد تا بخواند درس و مشقش را سوار اسب چوبین کرد را و رویا داشت به می گفت از فنون رزم و جنگیدن - به از ...! از قصه او سخت پروا داشت نگاهش را گره می زد به دستان علمدارش علمداری که دستانی بلند و چشم زیبا داشت حواسش بود در همین خانه زمین افتاد به یادش هر روضه ای جانسوز برپا داشت هی آب می شد شب به شب، هی می پرید از خواب از او طلب می کرد بین خواب هایش آب قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
(ع) (س) بند دوم افتاده ................ زنی افتاده بود و قرص ماهش، خوش تماشا داشت که نان می پخت و دستان جوانش بوی زهرا داشت به جارو کردن خانه، اگر مشغول هم می شد غباری از را طوطیا بر چشمِ بینا داشت همینکه بوریایی در حیاط خانه می انداخت برای گوسفندان و خروس و مرغ ها جا داشت به لطف دوک نخ ریسی، عبا و پیرهن می دوخت برای چادرنمازی قد دنیا داشت کمک می کرد تا بخواند درس و مشقش را سوار اسب چوبین کرد را و رویا داشت به می گفت از فنون رزم و جنگیدن - به از ...! از قصه او سخت پروا داشت نگاهش را گره می زد به دستان علمدارش علمداری که دستانی بلند و چشم زیبا داشت حواسش بود در همین خانه زمین افتاد به یادش هر روضه ای جانسوز برپا داشت هی آب می شد شب به شب، هی می پرید از خواب از او طلب می کرد بین خواب هایش آب قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤🙏 برای (ص) خدا بخیر کند... ................... بود امان از ! از آتشی که دویده به پنبه‌های یکی به فکر بود و دیگری پی یکی سقیفه‌نشین شد به راه داد ادامه از لب او می‌چکید و... بارانی بود و رنگ و بوی کلامش دوباره بود دو یادگار خودش را سفارشی دیگر کرد برای و دوباره لب را تر کرد نگاه کرد به ، نگاه کرد به کشید آهِ بلندی و پر کشید از دنیا ، او که شرابِ همیشه بود چگونه به زهرِ انگوری شد از آسمان، وارونه!؟ دسیسه‌ها کردند آن سه نابکار، سه ملعون را دیدند و ریختند از او خون خدا بخیر کند قصه‌های بعدِ را خدا بخیر کند این تب ابولهبی را قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15