eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
410 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
118 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🥳🌷 برای .............. از در صحن ها دنبالْ بازی کرد افتاد روی سنگ ها و صحنه سازی کرد تا قطره ای از گونه اش بر مرمری لغزید از دور آمد ، مهمان نوازی کرد: «شاید است آه... شاید است! باید کلاه خویش را هر روز، قاضی کرد» حالا پس از سی سال، من آن خامم که در پناه ، حس سرفرازی کرد ای کودکان بی خبر از لذت بازی باید دوید و کرد باید بود و را به شوق آورد با پرواز کرد و عشق بازی کرد تو نگاهش هستی و... زیباست در این با هر توانی، یکه تازی کرد در ساخت و طراحیِ هر و هر ، کارهایی با ریاضی کرد! القصه، هر کس دل به داد شد با هر ، حس بی نیازی کرد دیشب برای غزل خواندم دیشب دل دیوانه ام راز و نیازی کرد! ده بار باریدم را... آمد باید را از تمام خویش، راضی کرد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 برای ✋🏻 تقدیم به دایی ام که در حال انتقال زخمی ها در این روز، خود نیز به درجه رفیع رسید .................. ابرها آن بارانی تر از هر روز بود مرگ بر که مثل ، پرسوز بود کشتن مردم به دست حافظان آسمان لکه ی ننگی به دامان بود و نماند و ها غالب شدند ما، دست یک مرتیکه ی پفیوز بود ، تن به داده بود و سال ها پیش چشم مردمش، بود مردم یک شهر، زیر دست و پا! ، قربانیِ یک غولِ جنگ افروز بود آمد و افتاد روی خواب شهر اما همچنان و بود بود ایرانمان از هجمه ی شلاق ها شاه می پنداشت اما کشور ما، بود خم شدیم از بعدِ و در آن میان قوز بالا قوز بود آمد با تمام نفرتش روز نحسی که نگاهش، بود گرچه شد با ، این خاطراتش در دل ایرانیان، جانسوز بود مرگ بر که طبق آن حق هر کس غیر در آن، محفوظ بود با چنین و ها که جان ها را گرفت ، بسی مفروض بود آتشی انداخت آری در دل مردی که یک دلسوز بود ها و ها را با خودش همراه کرد او که هر برای خلق، درس آموز بود عاقبت می گوید به آنکه را خواهد و آنکه را بود! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻 به پیشگاه (ع) .................... چشمِ صحراگَردم از شد ای که دلم را کرده نگات تا لبی از نام زیبای تو دفتر، تر کند خوشنویسم کن ، خشک است این دوات! حال ما به بسته است را کن با پرتوی از و و را با تو باید بو کشید ما بی توست مثل خانه های بی حیاط رنگ و بوی دیگری می گیرد اصلاً ، حل می شود وقتیکه در کاش من هم بودم که با سلامی می کند هر روز یک گوشه، بساط کاش من هم بودم که هر طوری شده رد شده از و آورده سلامی از کاش من هم حال خوب بودم و را به می کشیدم با ۱ و ۲ تا ، با عطر آمد به صحن پیرمردی گفت: «مَردم... و »! روضه ی تو را سربسته خواندم در پیش می کنم ، احتیاط هر که شد در آغوش خدا، با خلق گفت: دیدن روی تو باشد دیگر نمی بینم برای طوسیّ و منِ ، پیشت و قم المقدسه ............................................ ۱. صحن انقلاب ۲. آواز بیات که اذان موذن زاده هم در این دستگاه (بیات ترک) اجرا شده 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15