مسمطی جانسوز از دوست عزیزم #یوسف_رحیمی در رثای
#حضرت_سكينه_علیهاالسلام
#مسمط
🔹آیات شگفت🔹
تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم
ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم
دیدم آشوبم، تلاطم دارد اشکم، در خروشم
میرسید از هر طرف فریاد جانکاهی به گوشم:
«شیعتی ما إن شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی»
راه را گم کرده بودم، آخر آیا میرسیدم؟
خسته و تنها در آن صحرا، چه غربتها که دیدم
هر غریبی را که دیدم، زیر لب آهی کشیدم
دشت ساکت بود، اما این صدا را میشنیدم:
«اِذ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»
آرزوها داشتم... راهی شدم تا در سپاهش...
کاش من هم میشدم از کشتگان یک نگاهش
آخر راه من و... او تازه بود آغاز راهش
راه او آغاز میشد از میان قتلگاهش...
«لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاً تَنْظُرونی»
میزد آتش بر جهانی غربت بیانتهایش
کودک ششماهه هم میخواست تا گردد فدایش
ناگهان شد غرق خون با یک سهشعبه ربنایش
کاش آنجا آب میشد آب از هُرم صدایش:
«كَيْفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَأَبَوْا أَنْ يَرْحَمُونی»
بود آیات شگفتی از گلویی تشنه جاری
هر دلی بیتاب میشد با طنین سرخ قاری
دخترش راوی خون بود آن میان با بیقراری
میسرود این اشکها را تا بماند یادگاری:
«وَ انا السّبط الّذی مِن غَیر جُرم قَتَلونی»
📝 #یوسف_رحیمی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak_15
😭🖤 به #امام_حسن_عسکری (ع)
دست لرزان
....................
همه گفتند که چشمان تو
در اوج جوانی شد تار
چنگ زد بر دل عشاق جهان
مرگ غریبانه تو
همه گفتند از دشت گلویت
که پر از دریا بود
آه اما
مثل دل ما غرقِ تَرَک
همه گفتند که دستان تو می لرزیده
کاسه ی آب به دندان تو خورده، ای وای
چقدَر #روضه در این روضه ی توست
دل من #کربوبلا شد با تو
رو به جدت کردم
گفتم ارباب، سلام
کاش
چشمان دیگری می شد تار
دست های دیگری می لرزید
چشمِ که!؟
آنکه تو را خوب ندید
آنکه تو را خوب دید
دستِ که!؟
آنکه علی اکبر را علی اصغر کرد
آنکه به سر ماه، عمودی زد سخت
آنکه به گلوی پسرت بست دخیل
آنکه تیر بر قلب وسیعت انداخت
گفتن از دندانت
کار من نیست #حسین!
#محمد_عابدی
#شعر_امام_حسن_عسکری_ع
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak_15