eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️هر روز به یک مشت اسفند پاک نشده و خالص ۱ مرتبه سوره جن..سوره معوذتین هر کدوم ۷ مرتبه..و سوره زلزال ۷ مرتبه و سوره قریش ۹ مرتبه بخوانید و دود بدهید.♦️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 اولش خواستم از کانال خوب که نه، عالیتون تشکر کنم. بعدشم یه تجربه از خودم و یه استفاده از کانالتون در زندگیم رو بگم. شوهرجان قبل ازدواجمون خیلی میکشیدن ولی بعد ازدواج، چون من بشدت مخالف بودم بهم گف سعی میکنم دیگه نکشم. چند بار متوجه شدم که توی جمع دوستانشون میکشن. ازش شاکی شدم وخیلی هم گریه کردم. بازم گف: دیگه نمیکشم. اما من خیلی حساس شدم. لباساشو بو میکردم، سین جیمش میکردم. یعنی بحساب خودم‌ خیلی محدودش کردم. ولی غافل ازینکه هرچی تر شدم ازم دورتر میشد و بهم میگف🙄 تا اینک تو کانالتون خوندم ک مرد رو نباید کرد. تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم. گفتم دیگه برام‌ مهم نیس بکشی یا نه. فقط بهم دروغ نگو. یه تکنیک هم از کانال شما یاد گرفتم استفاده کردم.😜 بهش گفتم اگه تا الانم مخالف بودم بخاطر اینک تو اینقد آقایی ک قلیون در شان تو نیس. کلی تو خودش ذوق مرگ شد ک‌اینو بهش گفتم😂😝 ✍ کنترل کردن مرد نتیجه ای جز پنهان کاری و دروغ نداره. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه داری بچه ها من سرامیکای سرویس و بامایع سفید کننده تمیز میکنم اول مایع رو میریزم حدودا ۱۰دقیقه میمونه بعد بافرچه تمیز میکنم فقط حتما حتما ماسک بزنید من دفعه اول ماسک نزدم سوزش تنفس شدید گرفتم باسرگیجه ماسک یادتون نره •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت عروسی کلاس هشتم یا نهم بودم یکی از همکلاسی هام یه چند وقتی بود میومد پیشم و ازم کلی سوال میپرسید یه روز که امتحان داشتیم بازم اومد و منو سوال پیچ میکرد منم استرس امتحان داشتم با عصبانیت بهش گفتم برو دیگه چقدر سوال میکنی 😡😡 بعدش 😐😐 شد و گفت حیف شد برای داداشم میخواستم بیام خواستگاری و رفت با خودش میگفت این چه دیوونه ای دیگه خوب شد شناختمش🥴🥴😂😂 هیچی دیگه ، خواستگارو پروندم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه داری بچه ها من سرامیکای سرویس و بامایع سفید کننده تمیز میکنم اول مایع رو میریزم حدودا ۱۰دقیقه میمونه بعد بافرچه تمیز میکنم فقط حتما حتما ماسک بزنید من دفعه اول ماسک نزدم سوزش تنفس شدید گرفتم باسرگیجه ماسک یادتون نره •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت عروسی کلاس هشتم یا نهم بودم یکی از همکلاسی هام یه چند وقتی بود میومد پیشم و ازم کلی سوال میپرسید یه روز که امتحان داشتیم بازم اومد و منو سوال پیچ میکرد منم استرس امتحان داشتم با عصبانیت بهش گفتم برو دیگه چقدر سوال میکنی 😡😡 بعدش 😐😐 شد و گفت حیف شد برای داداشم میخواستم بیام خواستگاری و رفت با خودش میگفت این چه دیوونه ای دیگه خوب شد شناختمش🥴🥴😂😂 هیچی دیگه ، خواستگارو پروندم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت عروسی سلام حدود دو سال پیش یکی از فامیلامون که دختر و پسر بعد از چند سال اختلاف نظر بزرگترها بهم رسیدن و واقعا هم خوشحال بودن دقیقا پنج روز بعد از عروسی شون تصادف میکنن و هر دو باهم فوت می‌کنند و فکر کنم بدترین و تلخ ترین یادگاری من از عروسی و خانوداه هر دوشون نابود شدن😭 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 من همسرم خودش منو پسندید و کرد. منم با و و بله رو گفتم. ما اول نامزدی خوب بودیم اما کم کم شروع شد. همسرم خیلی به اهمیت میداد. منم نمیتونستم نیازهاشون رو براورده کنم، 😔 البته توقع ایشونم خیلی زیاد بود.😒 بعد خرید همسرم باز سر وسایل دعوا کرد به حدی که فقط میخواست طلاقم بده. حتی میگفت هم مهرتو میدم 😢 من هیچی به خانوادم نمیگفتم چون نمیخواستم ازچششون بیفته.😊 باز بعد عروسی گفت طلاق 😐 مشکلشم خودش بود بخاطر مشکلات ☹️ من هر روز زیارت میخوندم و از خدا کمک میخواستم ایشون تو این مدت بدی کرد تا من برم خونه بابام اما این کارو نکردم.😏 میکرد. جاشو جدا کرده بود. دیر میومد و الی ماشاءالله... امامن همش خوبی کردم. بهترین غذا، لباس، ارایش و عطر😍 با خوش اخلاقی سعی میکردم تو دلش جا باز کنم. من عشقمو از اهل بیت با صبر خواستم و اونا هم دادن. الان بعد دو سال اینقدر دوستم دارند که وقتی تو اتاق میرم میان دنبالم یا تا صدامو نشنون اروم نمیگیرن، به خصوص بعد بارداریم 😊 خانمها هرکسی تو زندگیش سختی خودشو داره. از خدا دور نشیم و صبر و گذشت داشته باشیم. 💐 ✍ خداوند میفرماید : بعد از هر سختی ، آسانی است •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
#داستان_زندگی 🏹🏹 "مریم" عباس موقع حرف زدن برای اولین بار بغض کرد .. طاقت نداشتم گریه ی عباس رو
🌺❤️🌺 آیفون رو برداشتم و پرسیدم کیه .. صداش هم مثل قیافه اش اخم آلود بود .. جواب داد عباسم .. دکمه رو زدم .. دست و پام میلرزید .. نمیدونستم باید چطور رفتار کنم .. چادرم رو برداشتم و سرم کردم .. در اتاق رو باز کردم و کنارش ایستادم .. با همون لباسهایی که ظهر تنش بود اومده بود .. آروم سلام دادم و خوش آمد گفتم .. برای یک لحظه نگاهم کرد و جوابم رو داد .. وقتی در رو بستم هر دو نمیدونستیم چکار کنیم .. وسط اتاق ایستاده بود .. با دست اشاره کردم و گفتم بفرمایید بشینید من الان میام .. به سمت آشپزخونه میرفتم که گفت من چیزی نمیخورم .. برگشتم و با فاصله ازش نشستم .. قلبم طوری خودش رو به سینه ام میکوبید که میترسیدم صداش رو بشنوه .. با انگشتم با گلهای فرش بازی میکردم .. حس کردم نگاهم میکنه .. سرم رو بلند کردم برای یک لحظه چشم تو چشم شدیم .. ته دلم لرزید .. چقدر جذاب بود، حتما زنش هم خوشگله .. نگاهش رو ازم دزدید .. گوشه ی سبیلهاش رو گرفته بود و بازی میداد .. چند دقیقه هر دو تو سکوت نشسته بودیم .. نفس بلندی کشید و گفت میشه یه لیوان آب بیاری .. بلند شدم و گفتم بله .. حتما .. رفتم یه لیوان آب آوردم .. برگشتم و همون جای قبلی نشستم .. کمی از آب خورد و اومد کنارم نشست رفته بودم تو رویا، یعنی ممکنه منم عاشق بشم، یعنی عاشقم میشه ، اصلا تو این عالم نبودم، حس عجیبی داشتم... ....... نیم ساعت بعد بدون حرف همونجا نشست و دستش رو گذاشت روی پیشونیش.. معلوم بود ناراحت و کلافه س من هم سکوت کرده بودم.. یعنی اصلا نمیدونستم چه حرفی بزنم یا چه حرکتی کنم .. دستم رو دراز کردم و چادرم رو برداشتم لباسهاش رو مرتب کرد.. نشست که جوراب بپوشه پرسید تنهایی نمیترسی؟ جواب دادم نه .. عادت کردم . بلند شد جلوی آینه درحالیکه موهاش رو مرتب میکرد گفت بعد از رفتنم بلند میشی در رو قفل میکنی.. در رو باز کرد و اشاره کرد برم قفل کنم دلم غنج رفت کسی نگرانم شده... "عباس" از مریم که خداحافظی کردم دلم میخواست برگردم پیشش ولی کاری بود که شروع کرده بودیم .. میدونستم از پنجره نگاهم میکنه ولی شرم کردم ، برگردم و نگاهش کنم .. ماشین رو ، روشن کردم و با سرعت دور شدم .. جلوی خونه ی نرگس نگه داشتم .. چهره ی مریم برای یک ثانیه هم از جلوی چشمهام کنار نمی رفت... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده دستمال سفره به شکل قلب🩵🤞 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام و سپاس از کانال خوبتون و ایده های نجات بخشتون من بیست و پنج سالمه و همسر عزیزم بیست و هشت سالشون هفت ساله ازدواج کردیم و یه دختر چهار ساله داریم اوایل من به خاطر سن کمم خیلی کردم در حق زندگیمون ولی اقایی همیشه بود من هر دعوایی پیش میومد به خانوادم میگفتم و اونا به شوهرم اعتراض میکردن که چرا خانوادت چنین رفتاری دارن اخه خانواده شوهرم یکم در حق من که عروس دوم خونواده بودن خساست ورزیدن و من به جاش به شوهرم غرغر میکردم یه روز به خودم اومدم دیدم فقط دارم و و نابود میکنم با رفتار و افکار منفی نا گفته نمونه خانواده ی همسرم از این وضعیت بدشونم نمیومد ولی من دیگه دیدم وقتشه واسه خودمون زندگی کنیم کارا و رفتار بقیه دیگه برامون مهم نباشه کم کم به زندگیم و به شوهرم رسیدم و بهش غر نزدم با کردم و با خوندن قران و نماز دلمو کردم الان همسرم با این که شرایط کاریش سخته و ضیغ وقت داره ولی اول به منو دخترم میرسه و اجازه ی دخالت به کسی نمیده منم از ایده هاتون استفاده کردمو چندتایی رو پیاده کردم که خیلی رابطمونا گرم تر از قبل کرد برای همتون ارزوی خوشبختی میکنم و شاد باشید •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
برادرم بیشتر وقتا خوابهای جالبی میبینه و برامن تعریف میکنه و همش میپرسه تعبیرش چیه منم که نمیدونستم تا اینکه اتفاقی با این کانال آشنا شدم بیشتر چیزایی که خواب میبینیم اینجا تعبیرش هست اینجا برات خوابشو هم تعبیر میکنن توی پی وی ⬇️👇😍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0