eitaa logo
آدم و حوا 🍎
41.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹 اقایی من وقتی نوجوون بود تحت تاثیر دوستاش میکشید و من از کارش متنفر بودم. حتی ی بار فهمیدم خورده. این کارا تو خونواده من ینی اوج خلاف! من خیلی بودم ولی به روش نیاوردم. کردم تو موقعیت درست بهش بگم که من و خونوادم مخالف این کارا هستیم. ی بار ک رفته بودیم بیرون بهش گفتم: حامد! داداشم سیگار میکشه و بابام خیلی عصبانی شده😡 جوری که میخواد طردش کنه و کلی کردم.😢😢 اونم میگف چیزی نیست و دلداریم داد. بهش توضیح دادم ک چقد بدم میاد. بهش گفتم خداروشکر که تو سیگاری نیستی. تو افتخار منی تو خونواده.😉 اون روز هیچی نگف ولی فرداش برام نامه نوشت: زهرای عزیزم! من خیلی شرمنده تو و خونوادتم. دیروز ک اون حرفا رو گفتی شدم و قول میدم همونی بشم ک تو میخوای. منم دیگه سرزنشش نکردم و از همون روز لب ب سیگار نزد. ♣️ اگه میخوای از کار اشتباه و بد (همسر ، دوست و‌ همکارت ...) انتقاد کنی و نتیجه دلخواه بگیری ، هنر بیان راه اصولی رو بهت یاد میده ☺️👇 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹 اقایی من وقتی نوجوون بود تحت تاثیر دوستاش میکشید و من از کارش متنفر بودم. حتی ی بار فهمیدم خورده. این کارا تو خونواده من ینی اوج خلاف! من خیلی بودم ولی به روش نیاوردم. کردم تو موقعیت درست بهش بگم که من و خونوادم مخالف این کارا هستیم. ی بار ک رفته بودیم بیرون بهش گفتم: حامد! داداشم سیگار میکشه و بابام خیلی عصبانی شده😡 جوری که میخواد طردش کنه و کلی کردم.😢😢 اونم میگف چیزی نیست و دلداریم داد. بهش توضیح دادم ک چقد بدم میاد. بهش گفتم خداروشکر که تو سیگاری نیستی. تو افتخار منی تو خونواده.😉 اون روز هیچی نگف ولی فرداش برام نامه نوشت: زهرای عزیزم! من خیلی شرمنده تو و خونوادتم. دیروز ک اون حرفا رو گفتی شدم و قول میدم همونی بشم ک تو میخوای. منم دیگه سرزنشش نکردم و از همون روز لب ب سیگار نزد. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام ممنون از کانال خیلی خوبتون. کاش این آموزش ها چند سال پیش بود که آمار طلاق اینقدر بالا نره. خواستم از زندگیم بگم که باشه واسه بقیه دوستان. من تو یه خانواده خیلی و بزرگ شدم. چیزی به اسم دوره نامزدی نداشتم حتی تو عقد نمی تونستم با شوهرم تنها باشم. خیلی اهل مادیات نبودم فقط دوست داشتم شوهرم و باشه. وقتی اومد خواستگاری درباره کار و درآمدش حرفایی زد که بعد فهمیدم همش محضه ولی چون ازدواج کرده بودم گفتم بهش بدم هشت سال کردم روز به روز وضعمون بدتر شد و ایشون کرده بود به تنبلی و کار نکردن. دیگه اینقدر خانواده بهم کمک مالی کرده بودن که می‌کشیدم تو خانواده ما طلاق خیلی بده ولی با خودم فکر کردم اگه بعد بچه دار بشم بیشتر بشم. الان درگیر کارای طلاقم. خواستم از خانواده ها اینه اینقدر به دخترتون سخت نگیرید. دختر خانمای عزیز تو انتخاباتون بیشتر دقت کنید نگید بعد درست میشه بخدا فقط وقتتون تلف میشه. آقایون گرامی دختر مردم عزیز یه خانوادس با خون دل بزرگش کردن تو رو قرآن موقع خواستگاری دروغ نگید. بعد از ازدواج هم سعی و تلاش کنید که جلوی هردو خانواده باشید. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام. من 21 سالمه و همسرم 25. نامزدیم. چون سنتی اشنا شدیم، من بخاطر اختلافات هی میشدم از انتخابم. مدام به خانوادم میگفتم: شما انتخابش کردین! و تلاشی برای بهبود رابطه نمیکردم. از طرفی نامزدم مدام منو با جاریم میکرد. منم خسته شده بودم. پیش مشاور رفتم. گف: وارد زندگی بشی، نمیتونی با این اوضاع زندگی کنی. فکری کن به حال خودت و... ولی از وقتی با این کانال اشنا شدم خیلییییی چیزا عوض شد. خیلی از تجربه ها استفاده کردم و جواب گرفتم. طرز حرف زدنم رو دادم و نامزدم الان به اشتباهاتش اعتراف میکنه و الان واقعا عاشق همیمم☺️ ✍ همه چی به خودمون بستگی داره. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
و تغییر مثبت درزندگی🌹 من و اقایی ۲/۵ ساله باهمیم.👱 ما بخاطر های بیجای مادر و خواهر شوهرم خیلی سختی کشیدیم. حتی ۴ماه بودیم و تا نزدیک پیش رفتیم. اما خدا نذاشت من از عشقم جدا بشم.😍 من نامزدم شیراز کار میکنه و بعد ۳ ماه اومد پیشم و متاسفانه حال خودش نبود بخاطر مسکرات. رفتیم خونه مادرش و من به اقایی زنگ زدم که بیاد. اما اون دروغکی گفت: "نیم یا یه ساعته دیگه!!" میام. بعدم گوشیش رو خاموش کرد. ولی نصفه شب اومد، اونم به حال خودش نبود😥 به روش نیاوردم ولی دیدم دوباره داره میره بیرون! بهش التماس و کردم نرو! اما گوش نکرد. منم شدم😡 زنگ زدم برادرش که گفت رفته خونه مادرش!!! منم گفتم باشه. بذار بمونه.😏😟 بهم برخورد. به داداشم زنگ زدم که بیاد دنبالم.😭 منتظرش بودم که اقایی اومد. ولی دیگه داداشم اومده بود.👿😤 بعد که اومدم خونه، شدم. گفتم کاش نمی اومدم و فردا باهاش میحرفیدم.😱 از ناراحتی تا صبح، دیدم. خوهرای عزیزم! لطفا هیچوقت مثل من زود تصمیم نگیرین وگرنه میشین. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 اقایی من وقتی نوجوون بود تحت تاثیر دوستاش میکشید و من از کارش متنفر بودم. حتی ی بار فهمیدم که فقط این نیست و ... این کارا تو خونواده من ینی اوج خلاف! من خیلی بودم ولی به روش نیاوردم. کردم تو موقعیت درست بهش بگم که من و خونوادم مخالف این کارا هستیم. ی بار ک رفته بودیم بیرون بهش گفتم: حامد! داداشم سیگار میکشه و بابام خیلی عصبانی شده😡 جوری که میخواد طردش کنه و کلی کردم.😢😢 اونم میگف چیزی نیست و دلداریم داد. بهش توضیح دادم ک چقد بدم میاد. بهش گفتم خداروشکر که تو سیگاری نیستی. تو افتخار منی تو خونواده.😉 اون روز هیچی نگف ولی فرداش برام نامه نوشت: زهرای عزیزم! من خیلی شرمنده تو و خونوادتم. دیروز ک اون حرفا رو گفتی شدم و قول میدم همونی بشم ک تو میخوای. منم دیگه سرزنشش نکردم و از همون روز لب ب سیگار نزد. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام خدمت ادمین عزیز و خانمای گل😍 من 23 سالمه و اقاییم 24. راستش من اولا سیاست زنونه نمیدونستم چیه. 😉 دیشب با شوشوجان داشتیم سر اینکه من بی اجازه ی ایشون پول دادم به خواهرم😢 من فک میکردم پولی ک ب من میده مال خودمه و میتونم هرجور خواستم خرجش کنم ولی اینجوری نبود 🙄 شوهرم خیلی شد و کلی سرزنشم کرد.😢 بعدش که شدیم. من شدم. سیاست به خرج دادم. باهاش بحث نکردم. صدامم بلند نکردم. فقط یکم عین دختر بچه ها کز کردم یه گوشه. مطمئنم دلش ضعف رفت.😍😝 اومد پیشم و مهربون گف که دوس ندارم بدون اجازه به کسی پول قرض بدی. اینم بخاطر خودمونه. نمیخوام کاری رو از هم پنهون کنیم. بعدش دید قانع شدم خودش پول داد که بدم ب خواهرم 😉🙈 خانومای گل بدون اطلاع شوهرتون به کسی پول قرض ندین. امیدوارم کنار شما دوستان های زنونه بیشتری یاد بگیرم. ✍ منظور شوهر از اجازه گرفتن ، توجه به اقتدار مرد است که به صورت غیر مستقیم گفت اقتدار مرد رو حفظ کنید بعد هر بلایی خواستید سر اون بخت برگشته بیارید 😜 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام من و همسرم پنج ساله ازدواج کردیم. اوایل خیلی مشکل داشتیم.😢 همسرم از کاه، کوه میساخت. بود. رو ادامه میداد و بعدش میشد. خانواده ش میکردن. پدرش منو صدا میکرد از غذا، خونه مامانم و... و میکرد. منم هیچی نمیگفتم😔 کارم شده بود و . خسته شده بودم.‌ دیدم دارم میشم. زندگیم داشت از دستم میرفت. با فکر می خوابیدم و بیدار میشدم. واقعا تصمیم خودمو گرفته بودم. تا اینکه با کانال شما اشنا شدم. 10_20 روز اول میخوندم و لبخند تلخ میزدم و میگفتم اب از سر ما گذشته. اما کم کم اثر کرد. باورم نمیشد زندگی افسار گسیخته م با این چیزا درست شه. فهمیدم من نمیتونم شوهر و خونواده شو بدم ولی میتونم خودمو تغییر بدم.😊 شروع کردم تجربه ها رو انجام دادن. مدام و زدن که لباساشو جمع کنه!!! حالا با تغییر من خودش گفت: تلاش میکنم لباسامو جمع کنم‌.😏 تازه فهمیدم با مرد چطور باید رفتار کرد.🤔 دیگه زود نمیشه و بد وبیراه نمیگه. خدا رو شکر.️ خدا دست اندر کاران این کانالو عاقبت بخیر توی دو دنیا کنه.🙏 زندگیم شیرین شده که میگم خدایا شیرینی ازین بالاتر هست؟ ✍ در مقابل فرد لجوج مقابله به مثل نکنید ، آروم و متین باشید ، بعد میبینید خودش درست میشه . البته این نیاز به تمرین و صبر دارد مسلما نمیشه فردی که یک عمر با رفتاری بزرگ شده یک شبه عوض کرد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام و خسته نباشید خدمت شما 😘 ممنون که تجربیات مفیدتون رو برای ما میزارید من میخاستم یه تجربه که درس مهمی ازش گرفتم خدمت اعضای محترم کانال بزارم من ۲۱ سالمه و شوشو ۲۷ ، دو سال پیش عقد کردیم و یکساله و نیمه که سر خونه زندگیمون اومدیم تو این یه سال خیللللی سختی کشیدم 😖😔😔😔 کاش زودتر با کانال شما اشنا میشدم من تو این یه سالی که وارد خانواده همسرم شدم ما تو یه ساختمان میشینیم بخاطر عشق زیادی که به همسرم داشتم همیشه و هر روز مادرشوهرم پدرشوهرم هرررر کاری که بهم میگفتن انجام میدادم بی توقع ، چون فک میکردم همسرم و مادرش میفهمن که من بخاطر که بهشون دارم این کارها رو انجام میدم😐 اما متاسفانه یهو به خودم اومدم دیدم کارهای که براشون میکنم شده برام یه یه روز من مسموم شده بودم و شکم درد بدی داشتم نرفتم طبقه بالا که خواهر شوهرم اینا نهار خونه پدرشوهرم بودن نهار بزارم و پذیرایی کنم وقتی غروب همسرم از سر کار اومد تا در حیاط رو باز کرد سری صداش کردن و گفتن زنت ما رو ادم حساب نمیکنه😔😑 از صبح خابیده نیومد نهار بزاره ، خواهرت نهار گذاشت در حالی که من حالم خیلی بد بود شوهرم اومد کلی غر زد سرم ، منم گفتم پس این همه مدت تمام کارهاشون با من بود یکبار از من نکردن ، اونم خواهرت نهار گذاشته هفته دو بار میاد این جا اونم برای خودش و پدر مادر و شوهرش نهارگذاشته چرا منت سر من میزارید😔 همون موقع بود که به امدم و فهمیدم خوبی و لطف و احترام من شده وظیفه ماه ها هفته ها همسرم روپر میکردن اره فلان کار رو امروز نکرد اره چای امروز غلیظ دم کرد تا بالاخره با کلی جنگ و دعوا و قهر و خودم رو فهمیدم الان خیلی کم میرم بالا و اگه واقعا لازم باشه کاری رو انجام میدم از لحظه ورودم کلفت بازی در نمیارم دوستای گلم ببخشید که طولانی شود فقط یه چیز دیگه از همون دوران نامزدی و ورودتون به زندگی لطفا حد و مرزها رو رعایت کنید که بعدا خودتون به حد مرگ نشید •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام به همه دوستان من 22 سالم هست و همسرم 29 ما در شرف عقد هستیم و امشب سر مسائله ای که خوب منم خیلی داشتم ناراحت شدم و خیلی عصبانی نامزد من خیلی و خوبه بعد از قطع تماس با برخورد بد من پیام داد و قربون صدقه ام رفت و من همه ناراحتی هام رو براش و گفتم خیلی ناراحتم بعد ایشون گفتن خیلی دلشون گرفته و حال روحی بدی دارن (ایشون مادرشون رو 14 سالگی از دست دادن) و امروز مسائلی پیش اومده بود که ایشون دلتنگ مادرشون شده بودن بعد گفتن دوست داشتم باهات حرف بزنم همین. من اینقدر ناراحت شدم و آنقدر شدم و کلی گریه کردم که چرا من این رفتار تند و بد رو کردم.چرا به ناراحتی های ایشون اضافه شدم . الان اونقدر عذاب وجدان گرفتم که همی الان گفتم تجربه ام رو بگم. خانم های عزیز گاهی ما از حال روحی همسرمان و ی رفتاری میکنیم که حال ایشون رو بدتر میکنیم. کار ما فقط خوب کردن حال همسر هست نه بدتر. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•