eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.7هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام وقتتون بخیر بابت چالش ازدواج زود هنگام یا دیر هنگام من خودم دیر ازدواج کردم من خانمی هستم ۴۵ ساله که تو سن ۳۸سالگی ازدواج کردم اونم با آقایی که خانمش رو طلاق داده بود و یه پسر ۶ساله داشت خدا می‌دونه تو این چندسال چقدر سختی کشیدم عزیزای دلم هرچی به وقتش خوبه نه اونقدر زود ازدواج کنید که از بچگی و نوجوانی خودتون چیزی نفهمید نه اونقدر دیر بشه که بخاطر حرف اطرافیان و ناراحتی پدر مادرتون از تنهایی شما تن به ازدواج های این مدلی بدین •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
اول خط سوار تاکسی شدم 1نفر مونده بود تاکسی پر شه بعد نیم ساعت یه دختره اومد راننده به شوخی گفت: خانوم ما 1ساعته منتظر شماییم..😒 دختره هول شد گفت: ببخشید خواب موندم..😐 ینی ما 4نفر که ترکیدیم🤣🤣 قیافه راننده تاکسی و دختره دیدنی بود😂😁 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• آقا دوستام میخاستن منو سوپرایز کنن برا تولدم با مامانم هماهنگ کرده بودن منم کلا این چیزا رو  زود متوجه میشم کی میخواد چیکار کنه .. یهو مامانم خودش اومد بهم گفت دوستات میخان سوپرایزت کنن برو خونه عموت سوپرایزشونو خراب نکنی😐 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
9.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاس کباب خوشمزه گوشت چرخ کرده پیاز🧅 سیر🧄 گوجه🍅 بادمجان🍆 فلفل دلمه🫑🫑 سیب زمینی🥔 رب گوجه🥫 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
درود 21ماه رمضان بود رفتیم امامزاده ای که نزدیک شهرمون بود بعد از نماز مراسم بود فکر کردیم چون مراسم نذریه حالا همه با لباس مشکی بودن ،ما با مانتو رنگی و قرمز و..... خلاصه سفره افطارو پهن کردن با کلی آبجوش ونبات وزولبیا وبامیه و بعد هم شام درست وحسابی... وقتی سفره رو جمع کردن به یه خانم گفتم هرسال همین مراسم رو دارید؟ با خنده گفت عمر دست خداست نمیدونم :/ گفتم مگه روضه نیست؟ گفت نه مراسم چهلم یکی از فامیل هامونِ،،، آقا ما رو میگی؟ مثل یخ وا رفتیم و معنای نگاه های اونها رو که چرا با لباس های رنگی اونجا بودیم فهمیدیم.. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
ی خاطره یادم اومدم برا چندسال پیش من میخواستم برم بیمارستان دنا برای ی سری آزمایشات خواستم همراه شوهرم برم ک دامادمون هم گفت منم میام خلاصه باهم رفتیم ولی بیمارستان رو بلد نبودیم گفتیم بین راه میپرسیم خیلی ازچندتایی پرسیدم بلد نبودن دامادمون گفت من میپرسم دامادمون خیلی جدی با لهجه ی شیرازی غلیظ از ی بنده خدایی سوال کرد گفت کاکو های کاکو اونم گفت جانم بفرما... یدفعه دامادمون ک درکل لر بودن گفت ایگوما ای بیمارستان دنا کجنه 😂😂😂بنده خدا مات شده بود ماهم داشتیم ازخنده ریسه میرفتیم وای کلی خندیدیم اونم گفت نه ب شیرازی رفتنت ن ب لری گفتنت 😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
♦️برای فروش زمین یا ملک خود هفت بار آیه شریفه ذیل را بر کاسه ای از آب بخواند و آب را در زمین یا در ملک خود بپاشید به اذن خداوند تبارک و تعالی زمین یا ملکش به فروش میرسد بسیار مجرب است 🔻 💠 وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ 💠 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام رفته بودیم حرم ، دوستم برا خودش کاکائو خریده بود رفتیم قسمتی ک بازرسی میکردن ، تا شکلاتارو درآورد از کیفش و گفت ک ممنوعه آوردنش ، دوستم گف من قندم زود ب زود میفته محبورم با خودم داشته باشم از اینا ( حالا الکی) این فقط شکموئه 😂 خادمه بدبختم باور کرد گف انشاءالله امام رضا شفات بده😂😂😂 یه بار دیگم رفتیم این خانوم پنجه بوکس و زنجیر همراهش داشت عاقا هرکدوم اینا رو میزاشت تو یه کفشش بازرسی رو ک رد میکرد ب من میگف تو آب نمیخوای عایا😁(این رمزمون بود) بعد میرفتیم پیش آبخوریای حرم تا خانوم پنجه بوکسشو ک دست آخر بغلای کفششم پاره کرد بود😂 از تو کفشش دربیاره •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
😂 سلام رفته بودیم حرم ، دوستم برا خودش کاکائو خریده بود رفتیم قسمتی ک بازرسی میکردن ، تا شکلاتارو درآورد از کیفش و گفت ک ممنوعه آوردنش ، دوستم گف من قندم زود ب زود میفته محبورم با خودم داشته باشم از اینا ( حالا الکی) این فقط شکموئه 😂 خادمه بدبختم باور کرد گف انشاءالله امام رضا شفات بده😂😂😂 یه بار دیگم رفتیم این خانوم پنجه بوکس و زنجیر همراهش داشت عاقا هرکدوم اینا رو میزاشت تو یه کفشش بازرسی رو ک رد میکرد ب من میگف تو آب نمیخوای عایا😁(این رمزمون بود) بعد میرفتیم پیش آبخوریای حرم تا خانوم پنجه بوکسشو ک دست آخر بغلای کفششم پاره کرد بود😂 از تو کفشش دربیاره •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
❗️خبری فوق العاده برای دیابتی ها 🍎دیابتیهای عزیزم.... 🚫اگر شما هم آرزوی دیدن قندخون پایین ۱۰۰ رو دارید و باور درمان شدنتون سخته با ما همراه باشید تا به آرزوت برسی عضو جمع هزار نفره ما شوید رضایتمندی دیابتی هارو ببینید👇 🌺لینک عضویت کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2117141290Ca9ac91b5ea فرم ویزیت https://digiform.ir/wdfa9597a واحد شکایات :09368909310 ۳۰
‍ بر شادی پیغمبر و زهراصلوات💚 بر آینه ی علیِ اَعلی صلوات💚 بر کرببلا وکاظمین یکجا صلوات 💚 🌸اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🌸مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🕊️🕊️🌾🌸🌾🕊️🕊️
درود 21ماه رمضان بود رفتیم امامزاده ای که نزدیک شهرمون بود بعد از نماز مراسم بود فکر کردیم چون مراسم نذریه حالا همه با لباس مشکی بودن ،ما با مانتو رنگی و قرمز و..... خلاصه سفره افطارو پهن کردن با کلی آبجوش ونبات وزولبیا وبامیه و بعد هم شام درست وحسابی... وقتی سفره رو جمع کردن به یه خانم گفتم هرسال همین مراسم رو دارید؟ با خنده گفت عمر دست خداست نمیدونم :/ گفتم مگه روضه نیست؟ گفت نه مراسم چهلم یکی از فامیل هامونِ،،، آقا ما رو میگی؟ مثل یخ وا رفتیم و معنای نگاه های اونها رو که چرا با لباس های رنگی اونجا بودیم فهمیدیم.. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
ی خاطره یادم اومدم برا چندسال پیش من میخواستم برم بیمارستان دنا برای ی سری آزمایشات خواستم همراه شوهرم برم ک دامادمون هم گفت منم میام خلاصه باهم رفتیم ولی بیمارستان رو بلد نبودیم گفتیم بین راه میپرسیم خیلی ازچندتایی پرسیدم بلد نبودن دامادمون گفت من میپرسم دامادمون خیلی جدی با لهجه ی شیرازی غلیظ از ی بنده خدایی سوال کرد گفت کاکو های کاکو اونم گفت جانم بفرما... یدفعه دامادمون ک درکل لر بودن گفت ایگوما ای بیمارستان دنا کجنه 😂😂😂بنده خدا مات شده بود ماهم داشتیم ازخنده ریسه میرفتیم وای کلی خندیدیم اونم گفت نه ب شیرازی رفتنت ن ب لری گفتنت 😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•