در قلب هر دختری باید
خیاطی کاشت تا:
دلتنگی اش را بدوزد
بغضش را قیچی کند
انتظارش را کوتاه کند
سرشانه های ظریفش را محکم کند
تا پیراهن دلش آب نرود
@Adamvhava 🥀
❌#داستان_واقعی ❌
پدربزرگم می گفت یه روز بعد از آبیاری مزارع داشتم برای ناهار برمی گشتم طرف خونه، که زمین بغلی، تپه مانند بود دیدم یه چوپان قد بلند بالای تپه خوابیده و کلاهشو هم کشیده رو صورتش و دستاشو هم گذاشته زیره سرش پدربزرگم می گفت من فکر کردم حتما این چوپان از ده بغلی اومده و اینجا خوابیده، اون چوپانه بالای تپه خوابیده بود و پدربزرگم هم پایین بوده ، پدربزرگم می گفت هرچی چوپان رو صدا زدم که چرا اینجا خوابیدی و اهله کدوم دهی؟هیچ جوابی نداد و کوچکترین اعتنایی به من نکرد بنابراین یه سنگ برداشته و به طرف چوپانه پرتاب کرده بود می گفت سنگ به چوپانه نخورد ولی یکدفعه چوپانه مثل دیونه ها از زمین بلند شد وبه طرف من دوید پدربزرگم می گفت تا چوپانه از زمین بلند شد دید جای پا سم داره
از وحشت بیل و وسایلشو پرت میکنه و شروع میکنه با سرعت دویدن
برمیگرده پشت سرش میبینه اون موجود عجیب داره با سرعت پشت سرش میدوه و صدای وحشتناکی هم از خودش درمیاره
یهو پدربزرگم یادش میفته بسم الله بگه و صلوات بفرسته برای همین شروع میکنه با صدای بلند چند بار بسم الله و صلوات میفرسته و همونطور با سرعت میدویده
یهو میبینه که اون موجود عجیب غیب شده و دیگه نیست
از اون موقع همیشه به ماهم میگه هروقت خواستید برید سمت دشت و کوه و بیابون
ذکر صلوات و بسم الله فراموشتون نشه
May 11
#خاطره_خندهدار
#سوتی
سلام به همگی. طاعات تون قبول حق🌹🌹
نوجوان که بودم دایی ام دانشجو بود، 👨🎓 چند روز با دوستش اومدن شهر ما. این دوستش دانشجوی تاریخ بود و بنده خدا خیلی هم سیاه بود.🧑🏾🦱
یبار داییم اینو صدا کرد حسین تاریخ، 😎 اما من اشتباهی شنیدم حسین تاریک. 🥸 یهو بلند گفتم چرا بهش میگی تاریک 🧐 بگو حسین بلک (black= سیاه) اینجوری که باحالتره🤦♀️🤦♀️🤦♀️🤦♀️🤦♀️
قیافه داییم 😶🌫️😐😲😵💫
قیافه دوستش😒🤨🫤
قیافه من ☹️😞🥹🫣
یهو فهمیدم چه سوتی ای دادم. تند تند ازش عذرخواهی میکردم میگفتم ببخشید اشتباه شنیدم، اونم میگفت اشکال نداره.😥😥
بدبخت بعدا از من خواستگاری هم کرد، واقعا در منه خنگ چی دید که عاشقم شد🤣🤣🤣🤣 اما من روی دیدنش رو نداشتم جواب رد دادم. 🫥😮💨
@Adamvhava 🥀
#پندانه
یه خانم متشخص
هی غر نمیزنه، زیاد تلفن حرف نمیزنه، تلویزیون زیاد نمیبینه، به زندگی کسی کار نداره و درگیر رشد و پیشرفت خودشه.
هر کی اومد غیبت کنه، حرف بیاره و حرف ببره زیاد بهش رو نمیده.
توی بازی مردم شرکت نمیکنه.
زیاد از حد با کسی رفت و آمد نمیکنه که سبک نشه.
دوستای عزیزی که هر روز مجبورن برن خونه خانواده همسر به خاطر اینه که بیکارن و هدف ندارن.
همسرشون میبینه اینها یا توی نت هست یا پای تلویزیون، میگه پاشو بریم اونجا.
اما اگر مردی ببینه خانمش برنامه و هدف جدی ای داره، مدام دنبال رفتن اونجا نیست.
به همسرانتون هم یاد بدید مطالعه کنن، بیکار نباشن.
تشویقشون کنید به کار کردن و پیشرفت کردن تا بی برنامه نباشن و همش سر از خونه این و اون درنیارن
@Adamvhava 🥀
اونجا که مولوی میگه:
گهی در گیرم و
گه بام گیرم
چو بینم روی تو
آرام گیرم...!
@Adamvhava 🥀
#خاطره
سال هفتاد وپنج عاشق رها دختر عموی دوستم شدم ، من دانشجو عمران و رها دانشجو پزشکی بود،بعد از یکسال خونواده دختر بما اجازه داد بریم خواستگاری، خان اول گفتن کار نداری ،رد کردن، باهزار داستان استخدام استانداری شیراز شدم ، یکسال زمان برد و دوباره رفتیم ، گفتن ماشین نداری،کنار دانشگاه و کار و کار ازاد یه بنز معماری خریدم اونموقع ماشین بدی نبود
دوباره رفتم ، گفتن خدمت نرفتی ، لیسانس رو هفت ترمه تموم کردم، یادمه چقدر بهم فشار اومد، خدمت رو خریدم ، رفتیم دوباره، خونه رو وسط کشیدن ، اینجا پدرم کمک کرد زمین داد بهم و وام از بانک ویه خونه ساختم ، دوسال زمان برد ،دیگه عاشق نبودم ، عادت کرده بودم به دوست داشتن این خانم ، کسی جز ایشون جلو نظرم نمیومد، تو این مدت دختر با من ارتباط کرفت ، رابطه منو دختر یواشکی شکل گرفت ، براش رنو پنج خریدم از نزدیک خونه خودشون سوار میشد میرفت بیمارستان و دوباره برمیگشت نزدیک خونه پارک میکرد، کسی نمیدونست
اون هنوز دانشجو بود،براش موبایل گرفته بودم که واقعا خیلی اون زمان ابهتی داشت، موبایل رو خونه نمیبرد ، هرکسی هم موبایل نداشت،رفتیم خواستگاری مادرش گیرداد هزار سکه طلا مهریه.دیگه بریده بودم ،پدر مادرم قبول کردن ، صلوات فرستادن ، مادرش تو مراسم جلوم شیرینی گرفت ،رد کردم ، خل شده بودم
جرات پیدا کردم و گفتم ببخشید من موافق نیستم ،این مهریه از نظر من مردوده، اصلا چطور تا حالا ثابت نشده بهتون من واقعا این دختر رو دوست دارم ، ولوله شد، بحث شد، لج کردم و برگشتیم
سال ۸۲ یا ۸۳ شده بود دیگه وقتی بخودم اومدم دیدم هفت هشت سال عمرم رو تلاش کرده بودم برای رسیدن به دختری که یه کلمه نکفت منم دوستش دارم ، مهریه باشه یا نباشه اصلا ،
دختر سریع ازدواج کرد و سال بعدش شنیدم طلاق گرفته...
سال ۸۵ تو مراسم فوت مادرم همشون امده بودن ، همون موقعها بود مادرش پیغام داد اگه دوستش داری بیا ، این پروسه یکم زمان برد ، افسرده فوت مادر بودم و شیمی درمانی شروع شده بود، سال ۸۶ بود، با مادره صحبت کردم که درگیر شیمی درمانی ام، گفت پس بیخیال شو و لطفا نیا...
من دیگه قادر به دوست داشتن کسی نبودم ، ذهنم کلا گیر بود ، سال ۹۲ به اصرار خونوادم با دختری ازدواج کردم که تو شرکتم کار میکرد و دوماه بعد خانمم تو تصادف فوت کرد ، مادر زنم شش ماه بعد از فوت خانمم ، ادعای سکه های مهریه رو کرد و دادگاه و دادگاه و تمام ۱۳۶۵ تا سکه رو گرفت که تا پارسال ادامه داشت
این پرداخت مهریه من برا زنی که فقط دوماه زندگی مشترک داشتیم و درد از دست دادنش یه طرف و سالها سکه دادن یه طرف، از حدود پونصد هزار تومان خریدم تا چهارده تومن فک کنم ،
تازه به ارامش و تنهایی عادت کردم، امشب در زمانی که فکر نمیکردم ، در جایی که فکر نمیکردم دوباره رها رو دیدم ، بسیار اتفاقی در کشوری غریب،دست و پاهام لرزید ، اونم وارفته بود از این دیدن اتفاقی ضربان قلبم بشدت نامنظم شد، تمام خاطرات در چند ثانیه رد و بدل شد
گفت شماره بدیم که در ارتباط باشیم؟
فقط تونستم بگم خیر سخت بود برام اما امشبم رو زهر مار کرد ، محیط رو ترک کردم و پیاده راه افتادم ، تا رسیدم خونه تازه متوجه شدم ماشین برده بودم و حالا صبح باید برگردم ماشین رو بیارم
نسل ما خونواده ها جای ما تصمیم میگرفتن، عاطفه وعشق رو سرکوب میکردن اما من هنوز تو قلبم یواشکی دوستش دارم
@Adamvhava 🥀
یه چیزی رو میخوام بهت بگم در مورد زندگی:
یه خیابون رو تصور کن که داخلش پره تیر برقه یکی روشن یکی خاموش وقتی از داخل کوچه میخوای رد بشی یه تیکه تاریکه یه تیکه روشن
رفیق زندگی هم مثل همین کوچس یه قسمتش تاریکه یه قسمتش روشن
پس غصه نخور بعد تمام این تاریکی و روشنایی ها یه نورافکن پرنور جلوته.🧚🏻
💕🍃🌸💕💕🌸
@Adamvhava 🥀
به جای دوستت دارم و همیشه باهات میمونم و این چیزا، مثل حافظ بهش بگید:
«مطمئن باش که مهرت نرود از دل من!
مگر آن روز که در خاک شود منزل من...»
@Adamvhava 🥀
#دوستت_دارم
#یادآوری
❤️برای یک مرد شنیدن عبارت "دوستت دارم"، او را برای مصاف با سخت ترین های زندگی زره پوش میکند و آماده میشود …. توان میگیرد، برای آنکه بیشتر بکوشد. مرد با شنیدن دوستت دارم احساس می کند حتی قدش بلندتر شده است چون به مرد بودنش افتخار می کند …
💛برای یک زن شنیدن عبارت "دوستت دارم" آنچنان انرژی و توان مضاعفی ایجاد می کند که آمادگی این را میابد که لحظه ای پس از شنیدن این جمله یک خانه تکانی مفصل به راه بیندازد… و همه جای زندگی را با عشق از نو بیاراید ...
💚برای فرزندت شنیدن عبارت "دوستت دارم" خصوصا وقتی روی دو زانو مینشینی و خودت را هم قد فرزندت میکنی و چشم در چشمش میگویی یعنی من هستم! خیالت راحت. یادت باشد آن شب فرزندت دیرتر، ولی آرامتر و آسوده تر میخوابد؛ پس از شنیدن این جمله از والدینش …!
فرقی نمیکند معشوق باشی یا عاشق؛ پدر یا مادر… فرزند یا همسر...
عبارت❤️دوستت دارم❤️ را جدی بگیریم
این عبارت برای هر کسی غوغا به پا میکند...
@Adamvhava 🥀
#ایده_معنوی
#تلنگر
استاد فاطمی نیا :
👌علت خیلی از مشکلاتی که ما تو خونه هامون داریم، درگیری ها، بداخلاقی ها، عصبانیت ها، بی حوصلگی ها، غرغرها، دل شکستن ها و ...
اینه که فرشته ها تو خونه مون نیستن.
تو خونه مون پر نمیزنن...
ذکر نمیگن.
👼👼👼
خونه ای که توش پر فرشته باشه میشه خود بهشت.
پر از لطف و صفا و شادی و یاد خدا.
حالا چیکار کنیم که فرشته ها مهمون خونه مون بشن؟
چه کارایی نکنیم که فرشته ها رو پر ندیم؟
1. حدیث کسا زیاد بخونیم.
👼👼
2. سعی کنیم نمازها تا جای ممکن اول وقت باشه.
👼👼
3. نماز قضا داشتن خیییلی اثر بدی داره.
4. چیز نجس تو خونه نگه نداریم. همه جای خونه مون همیشه پاک پاک باشه.
👼👼
5. توی خونه داد نزنیم.
حتی با صدای بلند هم حرف نزنیم.
فرشته ها از خونه ای که توش با صدای بلند صحبت بشه میرن.
👼👼
6. حرف زشت و غیبت و دروغ و مسخره کردن و اینا هم که مشخصه. 👼👼
7. سعی کنیم طهارت چشم و گوش و زبان و شکممون رو تا جای ممکن تو خونه حفظ کنیم.
👼👼
8.وقتی وارد خونه میشیم با صدای واضح سلام کنیم. حتی اگه هیچ کس نیست.
چهارتا ذکر قرآنی آرامش بخش که توی زندگیت معجزه ها میکنه:
1-حسبنا الله و نعم الوکیل (برای وقتایی که ترس و اضطراب داری)
2-لا اله الا انت انی کنت من الظالمین (وقتی خیلی ناراحتی و دلت گرفته)
3-افوض امری الی الله ان الله بصیربالعباد (برا وقتایی که میخوای خدا مکر و حیله دیگران رو در حق تو خنثی کنه)
4-ماشاالله لا حول ولا قوه الا بالله (برا وقتایی که طالب زیبایی در دنیا هستی)
و. توی خونه زیاد صلوات بفرستیم.